آن گوشهی پاییز
که به یاکریمها نزدیک بود
فرسایش یک روز بلند را
در ساقههای کوچک نور پیدا میکرد
و از گنجشکترین ضربان یک درخت
در ریزش برگ بوسه میچید
من تمام داراییش را زیر پاهایم تلخ میرفتم
که هردو برای آنچه از دست داده بودیم
اشک نمیریختیم
زیباتر میشدیم
#آباعابدین
@aba_abedin_channel
سه ماه
به تو فکر میکنم
باقیِ سال
منتظرم تا پاییز عطرت را بیاورد
#آباعابدین
@aba_abedin_channel
پاییز از مردمکِ چشمت آغاز
و هربار که خون
از قلبت پمپاژ
یک تپش به تو
یک تپش از من
انگار که درهای باغ را باز کرده باشی
فراموش میکنم فعلها را بگذارم جای مناسب
آهشار
خودش را میریزد روی شعر
من از نهاد به گزاره میروم
آه مرا میکِشد
و هیچکس
از من که تو را در آغوش دارم
به تو نزدیکتر نیست
هرچند آینه تنها تو را نشان میدهد
یعنی دوست دارم در آینه تنها تو را ببینم
یعنی در آینه تنها تو را میبینم
تورا
که پاییز از مردمکِ چشمت آغاز
سکوت مرا فرا گرفته
و هربار که حنجرهت هوا را جابهجا
یک نفر مرا به مرگ معرفی میکند!
#آباعابدین
@aba_abedin_channel
به راه رفتن ادامه میدهی
چند قدم بیشتر
همهچیز فراموش میشود
و هنوز صدای خشخش را دوست داری
بیآنکه به تنهاییِ ساقهها فکر کنی
پاییز
برای شما زیباست
ما درختها
خودمان را به خواب میزنیم
#آباعابدین
@aba_abedin_channel
پاییزِ خوبی میشه امسال
وقتیکه با هم راه میریم
وقتیکه میشه تو خیابون
عکسای پاییزی بگیریم
صدا، شعر: #آباعابدین
@aba_abedin_channel
ساکتم انقدر که باور کنی
محکمی و تو دلت آشوب نیست
این طرفِ جاده هوا ابریه
مثل هوا، حالِ منم خوب نیست
کاش هنوز حسِ منو داشتی
کاش هنوز اول پاییز بود
رفتی و ابرا همه پر پر شدن
رفتنت انقدر غم انگیز بود
#آباعابدین
#آدم_ابری
@aba_abedin_channel
من وقتی بیدار میشوم
پرندهام
و حتی نامم را به یاد نمیآورم
تنها میدانم
کسی را در خواب جا گذاشتهام
که رویا میکاشت
و دستهایش را در گلدانهای کوچک فریب میفروخت
اما نامم را میدانست
برای همین میتوانست مرا از خواب بپراند.
#آباعابدین
@aba_abedin_channel
بعد از تو زیرِ بارِ دلتنگی شکستم
تا حالتِ غمگینِ نستعلیق باشم
#آباعابدین
#آدم_ابری
@aba_abedin_channel
هربار که زبونم به اسمش چرخید
یه بند از دلم وا شد، که ماهیام سر از حوضش در آوردن
حالا از آخرین شمعی که فوت کردم چیزی یادم نمیاد جز صفحههای تقویمی که زودتر از خودش به دنیا اومدن، هنوز میذارم زمین بچرخه تا آسمونی که طوفانی شده واسه کسایی که هوامو میشناسن جای نفس بذاره.
باقیِ جنگل بمونه واسه درندهها و دریدهها.
باغِ وحشِ من قبل از اینکه وحشی باشه باغ بوده.
بستگی داشت کدوم طرفِ میله بشینه
این ور یا اون ور
روی بلیطش نوشته بودم درست انتخاب کن اینجا دوبار به دنیام نمیای.
#آباعابدین
@aba_abedin_channel
گره نزن! بدون موی تو
شروع باد و سمفونی زشته
گره نزن! خودت نمیدونی
تو روسری سرت کنی زشته
#آباعابدین
#آدم_ابری
@aba_abedin_channel
انگار یه بغضی تو گلوم داره شکسته میشه
اینجوری که پلکای تو هی باز و بسته میشه
میشه نوازشم کنی وقتی گرفته حالم؟
میشه ببندی بالمو؟ آخه شکسته بالم
#آباعابدین
#آدم_ابری
نما: آفرینهای از
@arfarartwork1
@aba_abedin_channel
این غدهی وخیم گلوگیر
افتاده روی دندهی گریه
توی مسیل جاری بارون
خیس از رگ تپندهی گریه
بارون بیاد تَر
دریا زیادتر
زیر هوای چتری تهران
بعد از تقاطع تو و پاییز
طولانی و کبود و گرفته
با ته صدای شُرشُر یکریز
رفتن غلیظتر
تهران مریضتر
#آباعابدین
#آدم_ابری
@aba_abedin_channel
تو گیج و گنگی اینهمه سفر دلم به رنگ تو خوشه، که از صورت من سیلیتر به غروب میزنه.
یادت نره حرمت تو به شباته، کوتاشون نکن.
برامون از رفتن نگو، از رسیدن هم نگو، که رفتن بیتابیه و رسیدن بیخیالی.
برای هرکسی که گمه نشونه باش و ببار، که پیدایش از تو عمیقتر میپرونه روح خستهشونو.
دلواپسم که رنگ آخری باشه که میچینم ازت، که اگه پریدم به ستارهی سفیدم لباست نیاد، که فقط دلم برات تنگ بشه.
سلام به قدم خوشت
به عطر بارونت
به لختی درختات
از من که تو رو عاشقانه آفریدم.
خوش اومدی حضرت رنگ
پاییز مبارک 🍂
#آباعابدین
@aba_abedin_channel
تا بوده بیقراریِ دنیا
از قلبِ من گذشت نکرده
پاییز همیشه اومده اما
رنگی به خونه نشت نکرده
#آباعابدین
#آدم_ابری
@aba_abedin_channel
گرمای مهری، توی تقویم
آبانِ دلتنگی سراسر
رگبار تو روزای کوتاه
بوی خوشِ بارون تو آذر
وقتی تو باشی روبهراهم
این دلخوشی تکمیل میشه
انقدر خوشحالم که با تو
پاییز من تحویل میشه
#آباعابدین
#آدم_ابری
@aba_abedin_channel
تفنگ آبپاش را به سمتت نشانه میروم
میگویم: «دستا بالا، تکون نخور وگرنه شلیک میکنم.»
تو از دریا میترسی، اما باران را دوست داری یعنی رابطهی مشخصی با آب نداری
حالا نمیدانم واقعا ترسیدی یا در نقشت فرورفتهای اما دست من واقعا میلرزد و احساس میکنم پیش از کشتنت باید دوباره
در آغوش بگیرمت
آدری
#آباعابدین
@aba_abedin_channel
آغوشتو وا کن که باید
تو قعر این دریا بمیرم
هرجور میتونی برقصون
ماهی شدم اینجا بمیرم
آغوشتو وا کن به سمتم
گرماتو هرشب بیشتر کن
"دلتنگ ماهی" داره دریات
بیرحم شو! دلتنگتر کن
#آباعابدین
#آدم_ابری
@aba_abedin_channel
سر موهاتو با شونه گرم کن
آرزوهاتو بچین رو تختخواب
خاطرههاتو رها کن رو ورق
بذا زندگی کنی توی کتاب
#آباعابدین
#آدم_ابری
@aba_abedin_channel
منی که سالهاست خونهمو گم کردم
خوب میدونم گم شدن یعنی چی
حالا از هرکسی یه تیکه دارم
تیکههایی که اگه حتی به هم بچسبونمشون هم
قد یه نفر نمیشه
من خونهی خیلیا بودم/هستم
برای همینه که نمیتونم برم
#آباعابدین
@aba_abedin_channel
بر شاخهها نشسته بودم
پردهها را کنار زد
پشتِ پنجره ایستاد
و من آزادی را یاد گرفتم
#آباعابدین
@aba_abedin_channel
خونه بههم ریخته و برق نیست
بیرمقم قاطی این بلبشو
کاری ازت برنمیاد و فقط
دورتر از اینی که هستی نشو
#آباعابدین
#آدم_ابری
@aba_abedin_channel
دوستای نزدیکم میدونن که
من یه ظرف دارم که توش پُر از پَره
پرهایی که در تمام سیوشش سال زندگیم جمع کردم
پرهایی که ممکنه یکیشون پر سیمرغ باشه
پرهایی که برای عزیزانمه
پرهایی که دوستم میاد ازشون
در بین تمام این پرها اما
همیشه پرهایی هست که با بقیه خیلی فرق دارن مثل پر خاکستری عقاب دارآباد
یا پری که توی فرودگاه ازمیر برداشتم
یا پر سرخ کتایون، رفیق قدیمی و شکسته بالم
کتایون رفیقمون بود
و با اینکه بالش شکسته بود، هنوز بوی پرواز داشت ولی با ما زندگی میکرد
پرواز کردن نمیتونست و همیشه در خونه راه میرفت کتایون پس از چند سال از کنارمون رفت و من تنها چند پر ازش داشتم
چند پر سرخ
چند وقت پیش آخرین پر کتایون رو
دادم به بهترین صدایی که تا حالا شنیدم.
دوست داشتم کتایون اینجوری لبخند بزنه
از شنیدن اون صدا به پرواز فکر کنه
و فراموش کنه یه پرنده با بال شکسته
چقدر شکننده و غمگینه.
این آخرین یادگار از کتایون بود...
من به عزیزانم از پرهام هدیه میدم
تا اونها رو به آسمون معرفی کنم
تا یادشون بیارم که پرنده بودن چه رنگیه
چند روز پیش هم یه دوست قدیمی رو دیدم
که پرواز رو فراموش کرده بود
پس پر خودمو که همیشه توی قاب موبایلم بود بهش هدیه دادم، پری که خیلی وقتا توی دستم آرمیده تا من به خونه فکر کنم و براش دلتنگ باشم
امروز به محض اینکه از خونهی شروین برگشتم با بیقراری تمام رفتم سراغ ظرف پرهام تا یکیشون رو بذارم پشت قاب موبایلم
که رنج هنوز آدم بودن رو کمی کم کنم.
تا در ظرف پرواز رو برداشتم
یه پر به بیرون پرید که:
"منو انتخاب کن، من پروازم"
این روش ماست که دوستامونو رها نمیکنیم
و جایی بهش میرسیم که باید
پری که از ظرف پرواز بیرون پریده بود
پر سرخ کتایون بود
شاید آخرین پرش پری که تا امروز ندیده بودمش.
این کلمات اشکهای من بودن، اشکهای آن سوی پنهان چشمم که برای خونه، پرواز و آسمون دلتنگی میکنه
قلب
#آباعابدین
@aba_abedin_channel