هیچکس
گناه را گردن نگرفت
یک سیب کم شده بود
و طبیعتاً
دیواری کوتاهتر از یک زن
پیدا نمیشد
#آباعابدین
@aba_abedin_channel
از من که بیهراس شکستم
راهی برای تازه شدن نیست
گُم کن منو تو کوچه ی شرجیت
اینجا هوا موافقِ من نیست
#آباعابدین
#آدم_ابری
@aba_abedin_channel
تا امروز بیشترین روش ارتباطی من با دوستام یا نامه بوده یا اساماس
از طرفی هرگز دوست ندارم پیامها رو پاک کنم
چرا که اونها بخشی از گذشتهی من هستن
و گذشته هرچه که باشه قابل چشمپوشی نیست، چون من امروز حاصل من دیروزه
مدت زیادی بود که نمیتونستم تو صفحهی اساماسها بیشتر از چند نام پایینتر برم
چرا که میترسیدم با نامها و پیامهایی روبهرو بشم که بخش مهمی از گذشتهی منو تشکیل میدادن نامهایی که باهاشون چیزهایی رو تجربه کردم
که هرگز فراموش نکردم
که هرگز فراموش نمیکنم
دیدی بعضی وقتا بیدلیل و بیبرنامه یه نفر که شاید نمیشناسیش برای چند لحظه وارد زندگیت میشه و بدون اینکه بفهمی حرفایی میزنه که پاسخ مهمترین پرسشای زندگیت بودن، حرفایی که مدتها نیاز داشتی کسی بهت بزنه، حرفایی که با شنیدنشون به یه جا خیره میشی و وقتی چشاتو باز میکنی میبینی یه آدم دیگه شدی؟
دیروز سرفیلمبرداری یه دوست خیلی قدیمی رو پس از مدتها دیدم، خوش و بش کردیم به اندازهی چند جملهی عادی باهم حرف زدیم
پرسید، پاسخ دادم
و با گفتن تنها یک جمله ی ساده، یک جملهی خیرهکننده، یک جملهی شکننده منو به درون خودم برد. در کنار دیگر آدمای درونم نشوند
و به سکوت وا داشت.
دیروز در بخشی از نقشم باید از طرف مقابلم خداحافظی میکردم، چمدونم رو برمیداشتم
و بهش میگفتم:
"این عکس از من به تو یادگاری
دوباره میبینمت
اما این بار در وطنم..."
و از کادر خارج میشدم اما در توضیح فیلمنامه ننوشته بود اشک بریز، ننوشته بود غمگین شو، ننوشته بود رها کن
ولی من اشک ریختم، غمگین شدم و رها کردم
سیر این اتفاقات سبب شد که بعد از اون برداشت من یه آدم دیگه باشم
آدمی که خداحافظی کرده
برای آخرین بار به دکور اتاقش نگاه کرده
میدونسته که دیگه برنمیگرده
و هرچند سخت، رفته
هیچکس نمیدونست در اون لحظه من چه چیزی رو تجربه کردم،از کی و چطور خداحافظی کردم اما تمام عوامل بعد از اون برداشت به من تبریک گفتن
امروز تونستم برم تو صفحهی اساماسها
و تا آخر تمام نامها رو ببینم و بدون هیچ ترسی از نامهایی که نباید فراموش کنم
دوباره به دوستام اساماس بدم
#آباعابدین
@aba_abedin_channel
بعد از تو
خوابهای بلندی میبینم
آنقدر که میتوانم صدای پرت شدنم را
برایت فریاد کنم.
یا از بیرونِ پنجره برایت دست تکان بدهم
در کابوسهای قبل از تو هم
همیشه غرق میشدم
بیآنکه کسی حرفهایم را باور کند
#آباعابدین
@aba_abedin_channel
حالا که در معاشرت آسمان
چشمهایش را نمیبینم
غم را چگونه بنویسم
چگونه خواهید خواند
شکیبا! که غربتم به اشک رسیده
حالا به رحمتی
به علاجی
اگر به بامتان رسید
سلامم را برایش بوسه کنید
که آه مرا تنها او میشناخت
#آباعابدین
@aba_abedin_channel
ناممان را زیاد ببرید
استعاره از هیچیم
شبیه به همهچیز
جز خودمان
که وجهِ مشترکِ تمامِ دردهاست
#آباعابدین
@aba_abedin_channel
سکوتِ ریل و مرگِ سوزنبان
تو این مسیرِ بینهایت رفت
مسافرت به عمقِ تنهایی
با سایهای که خیلی راحت رفت
تمامِ واگنا رو میگردم
تمامِ راهو خودکشی کردم
نمیرسم چرا به آغوشت
چرا نمیشه ریلو برگردم
#آباعابدین
#آدم_ابری
@aba_abedin_channel
گلویم را گرفتهای
که حرف بزن
حرف!
زبانم را میچرخانم
که بگویمت
که نامت را صدا بزنم
طعمِ تو را به یاد میآورم
گلویم را بیشتر فشار میدهی
#آباعابدین
@aba_abedin_channel
یه کشورِ بدونِ پایتختم
که هیچ ارزِ رایجی نداره
جزیرهای که توی نقشهها نیست
یعنی وجودِ خارجی نداره
#آباعابدین
#آدم_ابری
@aba_abedin_channel
تو برای من مثل شب میمونی
ژرف و پهناور، دلچسب و ترسناک
ازت لذت میبرم، دوست ندارم تموم شی
و هرچی میگذره دوست دارم بیشتر برم درونت تا جایی که منو احاطه کنی
و بخشی از خودت بشم
#آباعابدین
@aba_abedin_channel
تو برام پنجره شدی
وقتی نگات میکنم و چیزی نمیگم
دارم به منظرهای نگاه میکنم
که در ورای خودت نشونم میدی
دوست دارم دستاتو باز کنم
وارد منظرهت بشم
و هرگز به جای خودم برنگردم
خلاصهتر بگم
دلم میخواد درون تو زندگی کنم
تو برام پنجره شدی
و حس میکنم
به سوی دیگر تو تعلق دارم
#آباعابدين
@aba_abedin_channel
زبونه میکشه دلم به چشمم
که غربتم همیشه دیده میشه
یهجوری که تو خنده پای اشکم
به هر ترانهای کشیده میشه
#آباعابدین
#آدم_ابری
@aba_abedin_channel
تنهاتر از تهرانم
که میتواند تو را
درکافهها در آغوش بگیرد
و با ترس از
مترو
اتوبوس
تاکسی یا هر چیز که تو را از او جدا میکند
هنوز دوستت داشته باشد
هیچکس نمیداند
هوای تهران
آلوده نیست
گرفته است
#آباعابدین
@aba_abedin_channel
موندم به دلِ دریا
بیفعل ولی فاعل
بیخونهتر از توفان
مخروبهتر از ساحل
#آباعابدین
#آدم_ابری
@aba_abedin_channel
چه فرقی می کند
خورشید از کدام طرف بیرون بیاید
من
هر روز جای خالی ات سلام می دهم
صورتم را تر و خشک می کنم
و به چیزهایی که برای از دست دادن ندارم
فکر می کنم
به تو
به تو
به تو
حالا به نظرت خنده های من در عکس
به کدام بیماری روانی مربوط است؟
#آباعابدین
@aba_abedin_channel
قدم زدیو به سیگار لبسپار شدی
قدم زدیو کشیدی، خودت قطار شدی
قدم زدی، نرسیدی، صبورتر نشدی
قدم زدی، از ایستگاه دورتر نشدی
#آباعابدین
#آدم_ابری
@aba_abedin_channel
رفتن آدمها را سنگین میکند
که تمامِ بارِ سفر
روی دوشِ ریلهاست
از ما که ماندهایم
وزنی به عکسها اضافه نمیشود
#آباعابدین
@aba_abedin_channel
صدایم را قورت میدهم
و به ستوهِ باران فکر میکنم
آنجا که از ابر میبُرَد
میافتد
و دیگر هیچ چیز برایش مهم نیست
#آباعابدین
@aba_abedin_channel
کجا از صدای تو خالی شدم
کجای خیالی که آشوب نیست
نمردم که باور کنم نیستی
ببین معجزه بعد تو خوب نیست
#آباعابدین
#آدم_ابری
@aba_abedin_channel
من اورشلیمِ بعدِ عروجم
تو این سکوتِ ساکنِ محسوس
با ضربههای مهلکِ آنی
رو پهنهی مکدرِ ناقوس
#آباعابدین
#آدم_ابری
@aba_abedin_channel
نرفتم تا تنم از هم بپاشه
کسی از حالِ من چیزی نفهمید
همونجوری که باید...سعی کردم...
زمین جوری که میخواستم نچرخید
#آباعابدین
#آدم_ابری
@aba_abedin_channel