به نام باران
که سقوط را میفهمد
وقتی بهار دیگری در راه نیست
به سوگ کدام ابرِ نانوشته میتوان نشست؟
تا خاطراتِ خیسِ قاب عکست را
بیصدا گریه کند
سکوت
هرگز به پایان نخواهد رسید
و شعر
همیشه یک جای خالی خواهد داشت
درست در ابعاد پیرهنت
که نپوشیده
در انتهای بیکسیِ کمد
–به تنِ چوب رختیاش زار می زند–
پوسیده
من سالهاست به اینجای آسمان عزیمت کردهام
که نه درختی سبز میشود
نه زمستانی تمام
اما هنوز صدای باران را میبینم
و قاب عکست را میشنوم
که چگونه به مرگِ تارهای صوتی فکر میکند
#آباعابدین
@aba_abedin_channel
تو معادل پاییزی
اگر فصل میپذیرفتی
مشابه شب
اگر گاه میگرفتی
تو شیوع شعری
که در تنهایی غمگینی
در جمع عاشقانه
حالا عجیب نیست اگر
دلم برای اشکهایت تنگ باشد
#آباعابدین
@aba_abedin_channel
درد را با عدد تلخ نبودن بشمار
درد را از وسط سینهی ساعت بردار
گرچه بیفایده است آمدنت باز اینبار
دست در دست مراعات نظیرت بگذار
#آباعابدین
@aba_abedin_channel
از شیشهها شکستهتر آغوش
لمسم کنی به خدشه میافتی
اما بیا که بعد خرابی
دیگه برام قصه نگفتی
#آباعابدین
#آدم_ابری
@aba_abedin_channel
یهبار هم جوری غرق شدم
که وقتی به هوش اومدم
از چشمام صدای گیتار میاومد
همونموقع رفتم پای درختی که هرگز نکاشتم
از شاخههایی که هرگز ندیده بودم
تاب خوردم
تو میدونی اشکهای صدادار
وقتی میافتن زمین چهجوری پخش میشن؟
#آباعابدین
@aba_abedin_channel
کمی از آن حرفهای خوب بزن
خدا را چه دیدی
شاید پیامبری باشی
که میتواند مردهای را زنده کند
شاید به ابرها نشان دادی
درختها
همیشه از تنهایی نمیمیرند
بیا تا دیر نشده
فکری به حال بغضهایی کن
که شب از بیخوابی
به خیابان میزنند
تا سکوت خانه
با تلنگری نشکند
#آباعابدین
@aba_abedin_channel
ببین من، ببین آسمون خستهایم
ببین راهمون از چه جایی گذشت
برای نمردن همین کافیه
کسی که نرفته، دیگه برنگشت
#آباعابدین
#آدم_ابری
@aba_abedin_channel
داشتی میرفتی که باران گرفت
باید بودی
میدیدی
باران چقدر به رفتنت میآمد
#آباعابدین
@aba_abedin_channel
دراز میکشم روی آسفالتی که از خورشید روز گرم شده، دستم را فرو میکنم در تاریکی
هیچچیز نمیبینم و باید حدس بزنم چه چیزی را لمس کردهام اما تنها موهای تو را میشناسم
دستهایم را فرو میبرم در موهایت
#آباعابدين
@aba_abedin_channel
من به خیابانها وعده داده بودم
که تو را آنجا خواهم بوسید
و تا دریا باد را روی شانهات سوار خواهم کرد
قرار بود لبخندت را برای موجها ترجمه کنم
اما تا به تو آمدم
همه چیز را فراموش کردهبودی
#آباعابدين
@aba_abedin_channel
تو این هوای رنگ پریده
تنها بدون اینکه بمیرم
باید صلیبهای جهانو
بعد از تو روی دوش بگیرم
تنها، بدون اینکه بمیرم
تنها، شبیه غربت عیسا
یکشنبهی بدون صداتم
تو آخرین سرودِ کلیسا
#آباعابدین
#آدم_ابری
@aba_abedin_channel
گذشتهی دور کیستم
که میتواند در آسمان
برف چالهی مرا بجوید
آن گدار که غم را میگیند
آن لَخت که هیچکس را برای داشتن ندارد
این کلمات حامل شانههای من است
ناقل دستهای من
که در دشنودی تو
بر میآید
و اندوهت را فرو میبلعد
آیندهی دور دست من!
چشمهایت را به من بسپار
که این پهنهی آرام
تنها برای تو شور میزند.
#آباعابدین
@aba_abedin_channel
سلام
علاقهی خوبم
علاقه جان من
میدانم دیر کردهام
دیر بودهام
میدانم کم پیشت آمدهام و فکر میکنی کمتر
دوستت دارم
مرا که میشناسی علاقهمند عالیی تو هستم و تو را بیشتر از هیچی و هر جا دوستت دارم
من عاشق توام
عاشق تو هستم علاقه
آخر امروز روز عشق شده است
روزِ دل دادن و دلدادگی
روز دوست داشتنهای طولانی
روز خواهش کردنهایِ ببخش من را
روزِ خیلی طولانی و
خیلی بزرگِ دوست داشتن
پس تو را دوست دارم علاقهی عزیز
دقیقا بیشتر از دیروز،
به طرز مشخصی بهتر از هر روز
بیشتر از سالِ قبل
بهتر از خیلی سال
تو را دوست دارم
و این دوست داشتن از خیلی دوری در من مانده است
از خیلی درد، خیلی گریه
راستی گفتم
آن روز برایِ خودم گریه کردم؟
برای خودمی که تو را ندارم؟
برای اینهمه دردی که از دوری تو میکشم
نه! نه! دلخور نشو علاقهی قشنگم
دارم پرتوپلا میگویم و
الکی گریه میکنم
گریه بابت اینهمه اتفاقی بود
که باید دورادور به هم بگوییم
بابت اینهمه ندیدنی که دردمند است
دردناک و سخت و
خسته
بابت هرچه توضیح دادنی که کار را
بدتر و دیدن را دشوارتر میکند
دیدنِ دوباره تو را
گریه بابت قدرنشناسی خودم از دیدنِ آن روز آن لحظه و آن
وقتِ تو
روز عاشقی مبارک قشنگِ من
دارم بیشتر عاشقت میشوم
مثل خودم
که همیشه عاشق تو بودم
علاقهی خوبم
افشین صالحی
@aba_abedin_channel
این طرفِ قاب من عاشق شدم
اون طرفِ قاب بهت میرسه؟
بغض کنم؟ گریه کنم؟ بشکنم؟
از غمِ این عکسِ پر از حادثه
#آباعابدین
#آدم_ابری
@aba_abedin_channel
در پرنده هزار نماز وحشت قضا شده
که مردنیست
اینرا برای آغاز نوشتهاند
در ساحتی که مرگ
از نطفهها جریان یافته
و شعر از خونی به خونِ دیگر سرخ شده
من اما
در یافتِ پَری که به زمین ریخته
به آسانی عبور نکردهام
و شام را به گاهشِ صبح به خواب نسپردهام
این چنین
که راه از من به آسمان گشوده شد
–که پرواز من بودم–
حالا اگر برای قفسهایتان چشم دارید
به نقطهی های خیرهی خورشید بنگرید
که در تمام آن
نامِ من پرانده شده
#آباعابدین
@aba_abedin_channel
تنهاییای بی در و پیکر
آزادی بدون هیاهو
تا پنجره دو بستهی خالی
گم کردن زمان و دژاوو
نتهارو از چشات گرفتم
تا بشنوم صدای نگاتو
بازی کن، آه، نقش مکمل!
توی بزرگترین پلاتو
#آباعابدین
#آدم_ابری
@aba_abedin_channel
برای اینکه شب را درک کنی
باید در خیابان قدم بزنی
ستارگان را در تاریکی بشناسی
و آنگاه که به خانه میرسی
شب تمام میشود
حالا تو از شب به خانه آمدی
#آباعابدين
@aba_abedin_channel
هم سرم بود
هم سودایم
میخواستند به تنش نباشم
جدایمان کردند
حالا از هر درخت که سر برآورم
به سمتش روی میگردانم
که بداند هنوز
هم سرم هست
هم سودایم
#آباعابدین
@aba_abedin_channel
نفسهای من غرقِ بُهتِ چشاته
که مشغولِ این آدمای جدیدن
چه سخته که تو قابِ عکست نباشم
منو آدما با تو هرگز ندیدن
#آباعابدین
#آدم_ابری
@aba_abedin_channel
وقتی سرانگشتای من روی تنت سُر میخوره
حس میکنم باید الان رو ماه خطاطی کنم
حس میکنم باید الان با حوصله با سادگی
بارونو توی لیقهی موهای تو قاطی کنم
#آباعابدین
#آدم_ابری
@aba_abedin_channel
چه باید باشم
تا مسیر همیشگیِ آفتاب بر گندمزار را
با نسیمِ تشنهی انگشتانم بیارایم؟
من اگر پرنده نباشم
چگونه باید در اشتیاق سکوتت
صدای چیرهی آسمان بر ابر را بشناسم؟
من اگر پرنده نیستم چهام؟
#آباعابدین
@aba_abedin_channel
با سلیس درد سلام
که سراغ اگر داشتیام
این گونه به آسمان سرایت نمیکردم
این گونه سینه به سر نمیگرفتم
نمیگداختم
جهان که این چنین بیتوست
کدام خیال را به خواب بگنجانم؟
که شهر، شرم برنگزیند
که شهر، شرح بپذیرد
با سلیس درد سلام
به نامهای که هرگز بدستت نمیرسد
به تو
که بعد تو
هرچه هست توست
توست که دارد میگردد
توست که دارد میگرداند
توست که دارد میگریاند
وهمگون دردگین!
سلام
نیامدی هم نیامدی
فقط طوری به این چشمها بفهمان
#آباعابدین
@aba_abedin_channel
هر بار مرا دوستتر داشتی
نامم را اشتباه گفتی
انگار تازه مرا
به اندازهی دیگری دوست داری
علاقهی قشنگم *
در دستهای ما
خطهای زیادی به هم رسیدهاند
که اگر یکیشان را به خودت میگرفتی
حتما الان داشتیم
برای فرزندمان درخت میکاشتیم
حالا برای تابهای خالی
دست تکان بدهیم
تو از آنطرف که به شهر میرسد
من از اینجا که کوهها شروع میشوند
و هر دو گورمان را گم کنیم
در جراحتِ زمینی
که به اندازهی تمام دلتنگیها جا دارد
#آباعابدین
* وامدار از افشین صالحی
@aba_abedin_channel
تاکسی رفت.
و با خود تمام هستیام را میبرد انگار
همانجا در ایستگاه اتوبوس نشستم
و تا صبح به خیابان خالی از قرنطینه نگاه میکردم
نه هیچ ماشینی،نه هیچ آدمیزادی
انگار تنها مسافر دنیا تو بودی
باید آرام میماندم و غربت را دوام میآوردم
با گوشی آهنگی از نگینه امانقلوا گذاشتم
که فراموش کنم رفتهای
اما انگار تازه آمدهبودی
نمیدانم چه باید میکردم
گریستم
#آباعابدين
@aba_abedin_channel
میگن وقتی از یه چیزی میترسی، به یه ترس بزرگتر فکر کن؛ برای همینه که وقتی از بودن موجود زیر تختم میترسم، به نبودن تو فکر میکنم.
اینا رو گفتم که بدونی خیلی وقته زندگی ترسناک شده
#آباعابدین
@aba_abedin_channel
یا من اسمهُ دوا و لمسهُ شفا
جهان دارد درد...
حالا اگر من هیچ
من نگاه
هفت میلیارد نفر
زمین را به مقصدِ کدام پیراهن ترک کنند
که دکمه هایش به سمتِ تو باز شود؟
#آباعابدین
@aba_abedin_channel
دستم از قاب بیرون افتاده بود
و تو رفته بودی گل بچینی
عکاس اما اصرار داشت لبخند بزنم
#آباعابدین
@aba_abedin_channel