من همچنان به تماشای تو نشسته
از تو رنگی سرخ برجا مانده بود
و از من پرهایی که پرواز کردن نمیتوانست
تو پرنده را نمیشناختی
#آباعابدین
@aba_abedin_channel
به سرم بزن
که در ادامهی تمام حواسها
به لامسهام خطور نمیکنی
به سرم بزن
که کلمات من در کتابها دفن شدهاند
که به خیابان میگویم تو
به خانه میگویم تو
به دیوار تو
به پنجره تو
به همه چیز
و تنها به صندلیها میگویم
جای خالی تو
به سرم بزن
من از پذیرش تیمارستان اجازهات را خواهم گرفت
#آباعابدین
@aba_abein_channel
دلم خوشه به رویایی که دارم
تا یاد بیقراریام نیافتم
با اینهمه خودم میدونم اینو
همیشه به خودم دروغ گفتم
بازم فقط دویدم و دویدم
تا گم شدم، شکستم و سُریدم
بار امانتش رو من کشیدم
آخرشم به خونه نرسیدم
#آباعابدین
#آدم_ابری
@aba_abedin_channel
از چند قسمتِ غمگین میچکید
که دستهایم را گشودی
انگار باید کنار میرفتم
که هوا را بارانیتر ببینی
کنار رفتم
و هر چه بیشتر گشوده میشدم
تو نزدیکتر به "از چند قسمتِ غمگین میچکید"
برای گشودن حتی
آمدنت لرزه به شیشهام میاندازد
و مفاصلم
به اندازهی تمام لولاها
آه میکشند
که این نوازشمند
به هر بهانهای که داری
روزی چند بار گشوده میشود
و آیا اینهمه آغوش
برای دو لنگهی چوبی زیاد نیست؟
#آباعابدین
@aba_abedin_channel
متغیری بودم
بر حسب او
چشمهایم را شنید
ثابت شد چشم دارم
گوشهایم را صدا کرد
ثابت شد گوش دارم
لبهایم را لمس کرد
ثابت شد
مرا...
ثابت شدم
حالا نیستم
نه اینکه نباشم
راهی برای اثباتم نیست
#آباعابدین
@aba_abedin_channel
ولی اگه همهجا رو دنبالم گشتی و پیدام نکردی
بیا تو غربت قمیشی پیدام کن
لای گنجشکای بیلونه و بیجای محله
#آباعابدین
@aba_abedin_channel
من صدای نشستن برفم
تا بیام و بهم سلام کنی
تا یه آدم ازم بسازی و بعد
وسط کوچهتون رهام کنی
#آباعابدین
@aba_abedin_channel
آفتاب حقهی صبح بود
من تو را میدیدم
و اینرا همه فهمیدند
#آباعابدین
@aba_abedin_channel
این غدهی وخیم گلوگیر
افتاده روی دندهی گریه
توی مسیل جاری بارون
خیس از رگ تپندهی گریه
بارون بیاد تر
دریا زیادتر
#آباعابدین
@aba_abedin_channel
در تمامِ نامههایی
که به هرکس میفرستی
به من سلام برسان
#آباعابدین
@aba_abedin_channel
نمیدونم آغوش تو بعد من
کدوم سرزمینو بغل میکنه
که اندوه من قرص خوابآورو
تو بیداری خونه حل میکنه
#آباعابدین
#آدم_ابری
@aba_abedin_channel
کُنار غریو
صدا: ساناز قبادی
تنظیم: وحید اختری
طراح کاور: امیر منتظری
@aba_abedin_channel
من اورشلیم بعد عروجم
وقتی تو رو نداشته باشم
وقتی که بیتو، روی صلیبت
دستامو جا گذاشته باشم
تو این هوای رنگ پریده
تنها بدون اینکه بمیرم
باید صلیبهای جهانو
بعد از تو روی دوش بگیرم
#آباعابدین
#آدم_ابری
@aba_abedin_channel
باد نمیاد و هوا شرجیه
پر شده از ابر سیاه آسمون
شهر پر از وحشت و تاریکیه
سیل رسیده به خیابونمون
خونه بههم ریخته و برق نیست
بیرمقم قاطی این بلبشو
کاری ازت برنمیاد و فقط
دورتر از اینی که هستی نشو
#آباعابدین
#آدم_ابری
@aba_abedin_channel
چراغ ها را خاموش میکنی
کلید را روی میز جا میگذاری
و در را به شیوهی همیشه آرام میبندی
عکسش را
–که باید فراموش کنی—
در جیب پیراهنت میشناسی
و آرام از صحنه خارج میشوی
تو از همین حالا مسافری
کفشهایت را که بیدار میکنی
یعنی دیگر رفتهای
و هرگز باز نخواهی آمد
#آباعابدین
@aba_abedin_channel
باید به گذشته باز گردم
آن زمان که باید جای خالی را با کلمهی مناسب پر میکردم
آن گدار که باید با کلمات جمله میساختم
آن روز اگر تو را میشناختم
جاهای خالی را با "تو" پر میکردم
یا تنها با رنگ لبهای تو جمله میساختم
من این روزها تنها به یک مداد نیاز دارم
آرایهی عزیزم!
تو از آن نکاتی که باید زیر نامت خط کشید
#آباعابدین
@aba_abedin_channel
باور کن
ما باید از آنجا اخراج میشدیم
سیب را بهانه کردند
#آباعابدین
@aba_abedin_channel
روی بندِ رخت
کنار لباسهایی که سالها از خشکشدنشان میگذرد
کبوتری برای باد دست تکان میدهد
پنجرهای باز
هر از گاهی
برای اثبات بودنش بههم میخورد و
خواب خانه را میپراند
هوا شرجیتر از وقتهاییست که
باران را به خانه میآوردی
تا زیر اشکهای تو قدم بزند
سیگار بکشد
زبانم لال دوستت داشته باشد
سکوت از لباسهای تو آغاز میشود
و من که لانهام را گم کردهام
سالهاست رویِ بند رخت
برای باد دست تکان میدهم
#آباعابدين
.
صدا و ویدیو از امیر یعقوبی
@aba_abedin_channel
گلم را چیدهاند
برگم را کشیدهاند
و ساقهام را به سوختن انداختهاند
با چراغ بیا
که جای خالیام را بیابی
مورچهها جسدم را در اسکلت ساختمان
مخفی کردهاند
و مرا که نمیدانم چگونه با تو حرف میزنم
در اینجا رها کردهاند
نیستی میدانی کجاست؟
نیست میدانی کیست؟
منم
#آباعابدین
@aba_abedin_channel
با اینکه رفتم و نرسیدم
با دودکش قرار گرفتم
هی رفتم و کشیدم و انگار
بیماری قطار گرفتم
من خونهای بدون حیاطم
ییلاقی بدون بخاری
دیوونهای که گریه نمیکرد
دیوونهای که دوست نداری
#آباعابدین
#آدم_ابری
@aba_abedin_channel
دلتنگی و شب رواج پیدا کرده
باران به تو احتیاج پیدا کرده
آنقدر نیامدی که این سیاره
بیماری لاعلاج پیدا کرده
#آباعابدین
@aba_abedin_channel
باران از آستین خانهها میریخت
از درختها صدای باد میآمد
و من بر شاخهای آرام تاب میخوردم
خاطرات کهنهی دور
چراغها را در دلم روشن میگذاشت
که بستگی را تاب بیاورم
من همچنان به تماشای تو نشسته
با شاخسار میگریستم
که پرنده را نمیشناختی
که آن قفس که میخواستم نداشتی
که شکار میچیدی و من آن شکار نبودم
باران از آستین خانهها میریخت
و خیابان صدای شلیک را
در گفتگوی ابرها گم میکرد
تو پرنده را نمیشناختی
#آباعابدین
@aba_abedin_channel
تا میتوانی نادیدهام بگیر
هر عکسی
روزی ارزشمند میشود
#آباعابدین
@aba_abedin_channel
تو آسمان میخواستی
و من تنها
میتوانستم پنجرهها را بگشایم
#آباعابدین
@aba_abedin_channel