در صورت یک پرنده آیا
رنج پرواز را دیدهای؟
در شیون مغروق یک ماهی چه؟
آن زمان که پنجره را نمیبیند
آنحال که از دست فرو میریزد
#آباعابدین
@aba_abedin_channel
یادم میارم روزایی رو که از آسمون شُرشُر میریختم
و دلم از گرفتهترین شکل ممکن گرفتهتر بود
روزایی که به هرکی رسیدم، نبود
حالا به کدوم صراط مستقیم باشم
که تلخیا رو یادم بره
من قد تموم خنده هات،مردم!
حالا خیلی عجیبه که فکر میکنی
میتونی یه مرده رو زنده کنی.
#آباعابدین
@aba_abedin_channel
نمیدانستم چگونه باید به تو فکر نکرد
و تا توانستم دوستت داشته باشم
بیآنکه آب از چشمهایت تکان بخورد
به امیدِ روزی که خورشید بیدار شود
و من
خودم را توی آغوشِ تو پیدا کنم
#آباعابدین
@aba_abedin_channel
نما: Jinxy Jenkins, Lucky Lou
آفرینهای از Michael Bidinger, Michelle Kwon
@aba_abedin_channel
چشمای من گهوارهی شب بود
خاکستری از شورشِ قبلی
افتادهای از بارشِ بعدی
جا موندهای از یورشِ قبلی
با دستِ خالی، جون به لب، تنها
دنبالِ ابرای خودم بودم
امروز میفهمم که میمُردم
اون روز اگه جای خودم بودم
#آباعابدین
#آدم_ابری
@digargoone
که گریه کن دو قدم تنها
بهروی شانهی ماهیها
که گریه علت و معلول است
برای در بغلم بودن
#آباعابدین
#آدم_ابری
@aba_abedin_channel
برای بازی کردن
برای بازی خوردن
برای بازی شدن
من توی سرم تاب دارم
یک تاب بزرگ!
#آباعابدین
@aba_abedin_channel
صدایم را قورت میدهم
و به ستوهِ باران فکر میکنم
آنجا که از ابر میبُرَد
میافتد
و دیگر هیچ چیز برایش مهم نیست
#آباعابدین
@aba_abedin_channel
بعد از اونهمه غریبی و سفر
بعد از اینهمه پرنده زیستی
جَلد اومدم که باورم کنی
جَلد اومدم، تو دیگه نیستی
#آباعابدین
#آدم_ابری
@aba_abedin_channel
با آن شتاب که دور میشد
آرزو کردم
کاش پلهای پشت سرش را خراب میکرد
این سفر با بازگشت
مرا پیر خواهد کرد
و آیا آن روز
برفهای روی موهایم را
میتوانم پارو کنم؟
میتوانم صدایم را بتکانم؟
و بگویم دوستش دارم؟
#آباعابدین
@aba_abedin_channel
من یه ابرِ ساکتِ بارورم
که صدام شبیهِ رگبار شده
اگه میشه کاری کن سیل بیاد
خیلی وقته که چشام تار شده
#آباعابدین
#آدم_ابری
@aba_abedin_channel
آفتاب را بر پلههای سنگ بازمیتابانم
از هیچ آمدم
و به هیچ میروم
آینهی بیرنگِ راهرواَم
کسی صورتم را به روشنی ندیدهاست
که از ماندن خسته
در انتظارِ شکست ایستادهام
#آباعابدین
@aba_abedin_channel
پریشون میکنم دریاچه ها رو
میخوام رودخونهها ساکت نمونن
منو و شب توی طوفان دست داریم
بذارید آدما اینو بدونن
#آباعابدین
#آدم_ابری
@aba_abedin_channel
هرگز قرار نمیشد
اینسان غریبانه بر شاخهها بنشینم
شهر چیزی کم داشت
و مردم هنوز میخندیدند
یک نفر تمام پنجرهها را بسته بود
و از هیچ کتابخانهای صدای شعر نمیآمد
شهر در امن و امان بود
که خواب در خانهها جریان داشت
برگها اما
به رسم گذشته
آرام میروییدند
#آباعابدین
@aba_abedin_channel
موهاتو میبافم به شب
تا ترس طولانی نشه
تا موج بردارم ازش
دریات طوفانی نشه
ماهی شو تا دستای ماه
کم کم بهت نزدیک شه
چشماتو یک لحظه ببند
باید جهان تاریک شه
#آباعابدین
#آدم_ابری
@aba_abedin_channel
او را نبخشیدند
سقوط فرمود
و به جویها برگشت
تا اینبار پاکیزه بازگردد
#آباعابدین
@aba_abedin_channel
گم شدن را در خانه تمرین میکردیم
توی کمد
پشتِ لباسها
بعدها در خیابان
پیادهروها
کافهها
و بعد توی خودمان
#آباعابدین
@aba_abedin_channel
قایق اگه به گِل بشینه
دیگه دلش پارو نمیخواد
انقدر داغونم که میگم
افسردگی دارو نمیخواد
#آباعابدین
#آدم_ابری
@aba_abedin_channel
قاتل من
هرگز به صحنه جرم بر نمیگردد
و آیا این
برای ادعای تنهایی کافی نیست؟
#آباعابدین
@aba_abedin_channel
من نمیتونم حرف بزنم،
تکیهی این همه قابعکس به منه
خم به ابروم بیاد شیشهی همهشون ترک برمیداره
#آباعابدین
@aba_abedin_channel
ما ماهیها بدون آب میمیریم،
به ابرها بگوئید
کمی به حالمان گریه کنند
#آباعابدین
@aba_abedin_channel
چند فاجعه عمیقتر از قبل
در آکواریوم میشناختم
گلولههای هوا را که از سرم عبور میکردند
تماشاچیان را که به شیشه میزدند
میگرخیدم
میگریختم
غمباره میتوانستم اشک بیامیزم
که من از سکوت عمیقترم
مرنجانیدم
ای نیمِ روشنتان گرگ!
مرنجانیدم
ای نیمِ پنهانتان دریدهتر!
چند فاجعه شکستهتر از قبل
از دیوار که میگذشتم
پرواز را
که از مادرانم به ارث برده بودم
بخاطر میسپردم
و بال را –زنانه– میپَرخاشدَم
به خاک میتنیدم
و نفرین را برایتان میسرودم
حالا برای شوریدگیِ چشمهایتان
دستمال نذر کنید
گرگها!
دریدهها!
باران
تقاصِ مرا پس خواهد گرفت.
#آباعابدین
@aba_abedin_channel
از پرسهها درخت بگیرم
بیماریِ بلندِ پر از برگ
خشکم زده، ببند چشامو
ای زندگیِ خوبِ پس از مرگ
#آباعابدین
#آدم_ابری
@aba_abedin_channel
برگی آرام از درختانت میچینم
تا بویش مرگ
مرا به تو مبدل کند
و رویشی باز
در نام دیگر دلپذیرت
در کشاکش خاک
پیغامت را برای دفترها خواهم سرود
و با چینش منظم ابر
رگباری به احترام خواهم نواخت
تا غارنشینان بعدی
در نقاشیهایشان
چیزی برای کشیدن داشته باشند
من مداد بیرنگ این جعبه بودم
که تنها خونم به سرخی میزد
#آباعابدین
@aba_abedin_channel
قراره پر از صخره باشم که تو
بکوبی به آغوشِ من مشتتو
بمونی اگرچه نمیتونی و
بری و جهانم بیاد پشتِ تو
#آباعابدین
#آدم_ابری
@aba_abedin_channel
یه کشورِ بدونِ پایتختم
که هیچ ارزِ رایجی نداره
جزیرهای که توی نقشهها نیست
یعنی وجودِ خارجی نداره
یه جنگلِ بزرگ و بیدرختم
که با صدای بولدوزر رفیقه
دریاچهای که داره خشک میشه
ولی هنوز معتقده عمیقه
#آباعابدین
#آدم_ابری
@aba_abedin_channel
پریشون میکنم دریاچه ها رو
میخوام رودخونهها ساکت نمونن
منو و شب توی طوفان دست داریم
بذارید آدما اینو بدونن
#آباعابدین
#آدم_ابری
@aba_abedin_channel
هربار که زبونم به اسمش چرخید
یه بند از دلم وا شد، که ماهیام سر از حوضش در آوردن
حالا از آخرین شمعی که فوت کردم چیزی یادم نمیاد جز صفحههای تقویمی که زودتر از خودش به دنیا اومدن، هنوز میذارم زمین بچرخه تا آسمونی که طوفانی شده واسه کسایی که هوامو میشناسن جای نفس بذاره.
باقیِ جنگل بمونه واسه درندهها و دریدهها.
باغِ وحشِ من قبل از اینکه وحشی باشه باغ بوده.
بستگی داشت کدوم طرفِ میله بشینه
این ور یا اون ور
روی بلیطش نوشته بودم درست انتخاب کن اینجا دوبار به دنیام نمیای.
#آباعابدین
@aba_abedin_channel