جا برای معاشقه کم بود ما فقط مشاعره کردیم آبا عابدین
نه!
هنوز نمیتوانم دستهایم را
از چشمم جدا کنم
پترسام،
که اگر دست بردارم
تهران را آب میبَرد
#آباعابدین
@aba_abedin_channel
مرگِ پنجرهها را برسان!
تا هنوز که هیچکس
با صدای پای تو
به آمدن فکر نمیکند
دستِ خودم نیست
باید دوستت داشته باشم
باور کن
نمیتوانم دلیلی جز این
برای شُشهای خستهام بیاورم
از خدا که پنهان نیست
از تو چه پنهان
خوابهای زیادی دارم
که تعبیرشان آمدنِ توست
اما چگونه ببینم
وقتی هنوز نمیدانی
کسی پشتِ تمامِ پنجرههای شهر
برای تو دست تکان میدهد
خوابهای ما
همیشه آنطور تعبیر میشوند که نباید
اینبار
باید خواب ببینم نمیآیی
#آباعابدین
@aba_abedin_channel
چکش را فرود آورد
میخ فرو رفت
به چروکهای صورتم دست کشید:
رفیق،
ببخشید باید این عکسو میزدم!
#آباعابدین
@aba_abedin_channel
رها شده بود
نمیگریخت
مقصد را نمیدانست
آن شاخه که در رود جریان داشت
من بودم
#آباعابدین
@aba_abedin_channel
او
مسافری بود که به دور دست پرید
و من آن چمدان
که در فرودگاه جا ماند
دست به دست میشوم
بیآنکه کسی رمز مرا بداند
#آباعابدین
@aba_abedin_channel
...من اما در کشاکش ماه
شعرم را در آغوش گرفته
به ساحل چنگ انداخته
که مگذارید غرق شوم
مگذارید دوباره غرق شوم
مگذارید
هیچکس اما مرا به جا نیاورد
#آباعابدین
@aba_abedin_channel
ما که میمیریم همهچیمون تجزیه میشه و اگه قرار باشه چیزی ازمون باقی بمونه استخونامون نیست
دلتنگیامونه
#آباعابدین
@aba_abedin_channel
من یه طوفانِ بزرگم توی کوه
که تهِ یه دره محبوس شده
انقد از تنهاییاش ترسیده
که واسه خودش یه کابوس شده
#آباعابدین
#آدم_ابری
@aba_abedin_channel
نوری که از لای در میتابد
برای رهایی از سیاهی بس نیست
اگر میتوانی در را باز کن
پنجرهها را هم بگشا
و از برهنگی باد در پردهها شعری بخوان
که من از تجسم پرواز در خیال تو
بالهایم را شناختهام
از تو بود اگر تنومند شدهام
باتو تناور شاخه برآوردهام
باتو سایه گستردهام
شعری بخوان از ابر
که دوباره ببارانی
نوری که از لای در میتابد
برای رهایی بس نیست
اگر میتوانی حنجرهات را بگشا
که این بار موافقم
#آباعابدین
آهنگ: کجایی از کیهان کلهر
نما از فیلم نیست.
@aba_abedin_channel
آفتاب را بر پلههای سنگ بازمیتابانم
از هیچ آمدم
و به هیچ میروم
آینهی بیرنگِ راهرواَم
کسی صورتم را به روشنی ندیدهاست
که از ماندن خسته
در انتظارِ شکست ایستادهام
#آباعابدین
@aba_abedin_channel
آفتاب حقهی صبح بود
من تو را میدیدم
و اینرا همه فهمیدند
#آباعابدین
@aba_abedin_channel
با دستِ خالی، جون به لب، تنها
دنبالِ ابرای خودم بودم
امروز میفهمم که میمُردم
اونروز اگه جای خودم بودم
گم کرده بودم سرزمینم رو
جایی که بارون تکیهگاهم بود
بینِ سیاهی لشکرِ ابرا
چشمای من تنها سلاحم بود
این آسمون نیست، کاسهی خونه
غمگینترین جای زمستونه
من اهلِ اونجام و کسی لطفا
بغضی کنه ، ابری ببارونه
این آسمون نیست!
#آباعابدین
#آدم_ابری
.
آهنگ: قطار از محسن چاوشی
نما از فیلم نیست.
@aba_abedin_channel
متن: سعید زارع محمدی
خوانش: #آباعابدین
@aba_abedin_channel
خشکم زده، ببند چشامو
ای زندگیِ خوبِ پس از مرگ
#آباعابدین
#آدم_ابری
@aba_abedin_channel
ما میمیریم
و برای همیشه با بغضها، دلتنگیها و رنجهایمان تنها میمانیم
آنها به ما دروغ گفته بودند
با دهان بستهی چمدانها
با کفشهای رفته
ما پشت دیوار پنهان شده بودیم
تا رفتنشان را نبینیم
#آباعابدین
@aba_abedin_channel
از کتاب وردی که برهها میخوانند
رضا قاسمی
خوانش: #آباعابدین
@aba_abedin_channel
میخواستم
سالها برایت سکوت کنم
اما نمیتوانستی
نه!
نمیخواستی...
حرف زدم که بشنوی
شعر نوشتم که بخوانی
و حرف را برای تو
کلمه را برای تو
جمله را برای تو
و سکوت را برای خودم هجی کردم
حالا به تنهایی بیشتر فکر میکنم
به این که بروم توی خودم
چشم بگذارم
و هرگز پیدا نشوم
ببخش
من
سکوتم را از تو مخفی کردم
#آباعابدین
@aba_abedin_channel
از اندوه آسمان آویزان بود
و هیچ پناهی برای گریستن نداشت
ستارههایش را جمع کردم
گرد و خاک را از لباسش تکاندم
و با بزکی ناچیز دوباره عمیقش کردم
من تاریکی را به خانه آوردم
#آباعابدین
@aba_abedin_channel
از کتاب کاپوچینو،کیک پنیر
محمد صالح اعلا
خوانش: #آباعابدین
@aba_abedin_channel
توی دلم یه عالمه پرندهس
کافیه اسمتو به لب بیارم
چیزی نمیمونه ازم به جز تو
درسته که دیگه اونم ندارم
#آباعابدين
@aba_abedin_channel
بوی تو میآید
و من
مدام فکر میکنم
باید
در آغوش کشیده شوم
#آباعابدین
@aba_abedin_channel
کجای جهان قرار داشتی؟
کجای جهان قرار میگرفتی؟
که جای سینهی من
سربهراه شدی
حالا از روی دیوار برایت نامه مینویسم
از همانجا که باهم نشستهایم
و من دارم میترسم
که هوا نزند به سرت
که راه را
جاده را
سلام گلم!
دیوارِ اتاقت بهترینجا برای زندگیست
مرا آنجا بیآویز
#آباعابدین
@aba_abedin_channel
باید به گذشته باز گردم
آن زمان که باید جای خالی را با کلمهی مناسب پر میکردم
آن گدار که باید با کلمات جمله میساختم
آن روز اگر تو را میشناختم
جاهای خالی را با "تو" پر میکردم
یا تنها با رنگ لبهای تو جمله میساختم
من این روزها تنها به یک مداد نیاز دارم
آرایهی عزیزم!
تو از آن نکاتی که باید زیر نامت خط کشید
#آباعابدین
@aba_abedin_channel
از کتاب سلوک
محمود دولتآبادی
خوانش: #آباعابدین
@aba_abedin_channel