جا برای معاشقه کم بود ما فقط مشاعره کردیم آبا عابدین
با اینکه پُر از غار بودم همیشه
سر از عمقِ من هیچکس در نیاورد
یه کوه از سرِ بیکسی بیپناهی
رو هرچی که میخواست بالا میآورد
#آباعابدین
#آدم_ابری
@aba_abedin_channel
در گیر و دار فصل سکوتم
چیزی برای باخت ندارم
تنها بهجز تو، آدم برفی
از هیچکس شناخت ندارم
#آباعابدین
#آدم_ابری
@aba_abedin_channel
سکوتتو به گریه داده بودی
که کودکت زنده به گور میشد
که خاطراتِ عصرِ جاهلیت
فقط برای تو مرور میشد
تنت توالیِ یه بغضِ کهنه
دلت حوالیِ یه شهرِ دیگه
تو بدترین شرایطی که حتی
خدا نشسته و دروغ میگه
#آباعابدین
#آدم_ابری
@aba_abedin_channel
شعر:اوکتاویو پاز
خوانش: #آباعابدین
@aba_abedin_channel
ما كسى را نداشتيم برايش گريه كنيم
به خيابان زديم
كسى را پيدا كنيم
هيچكس نبود
براى خيابان گريه كرديم
كه هيچكس را نداشت
خيابان براى ما گريه كرد
كه هيچكس را نداشتيم
گريه كرديم
گريه كرد
گريه كرديم
گريه كرد
گريه كرديم و همينطور خوابمان برد
صبح بيدار شديم
فراموش كرديم
هيچكس را نداريم برايش گريه كنيم
گريه كرديم
#آباعابدین
@aba_abedin_channel
سبز: در که باز شد، بپر!
سفید: بیرون از این در جایی برای رسیدن داری؟
سبز: حرف نزن، فقط منتظر باش در که باز شد...
سفید: من نمیپرم
سبز: تو یه احمقی
سفید: اگه بپری فقط حصارتو بزرگ تر کردی، این تحقیرت نمیکنه؟
سبز: چون حصار بزرگتر میشه تحقیر میشیم؟
سفید: آره
راههات دورتر میشه
صدات دیرتر میرسه
از همه مهمتر کسی متوجه مرگت نمیشه
#آباعابدین
@aba_abedin_channel
شعر: توماس ترانسترومر
خوانش: #آباعابدین
@aba_abedin_channel
موندم به دلِ دریا
بیفعل ولی فاعل
بیخونهتر از طوفان
مخروبهتر از ساحل
#آباعابدین
#آدم_ابری
@aba_abedin_channel
تا میتوانی نادیدهام بگیر
هر عکسی
روزی ارزشمند میشود
#آباعابدین
@aba_abedin_channel
تو این هوای رنگ پریده
تنها بدون اینکه بمیرم
باید صلیبهای جهانو
بعد از تو روی دوش بگیرم
#آباعابدین
#آدم_ابری
@aba_abedin_channel
ببین من، ببین آسمون خستهایم
ببین راهمون از چه جایی گذشت
برای نمردن همین کافیه
کسی که نرفته، دیگه برنگشت
#آباعابدین
#آدم_ابری
@aba_abedin_channel
روزی شیخ با جمعی صوفیان به در آسیایی رسیدند.
اسب بازداشت و ساعتی توقف کرد.
پس گفت: میدانید که این آسیا چه میگوید؟ میگوید که "تصوف" این است که من دارم.
درشت میستانم و نرم باز میدهم و گردِ خود طواف میکنم. سفر خود در خود میکنم تا آنچه نباید از خود دور میکنم. همه ی جمع را وقت خوش شد از این رمز.
اسرارالتوحید
ابو سعید ابوالخیر
خوانش: #آباعابدین
@aba_abedin_channel
وقتی سفر علاج دلم شد
با کولهبار خالی ابرا
رفتم برای گریهسپاری
توی غبار تلخ بغلها
#آباعابدین
#آدم_ابری
@aba_abedin_channel
در پیدایش رنج پدیدار تو بودی
بیآرام
که سلسلهی آبی چشم از تو گسیل شد
به سلامی –که آه–
به لبخندی –که آه–
و بدرودی –که–
من آنم
آن نام بزرگ
که نآنستی
نخواندی
#آباعابدین
@aba_abedin_channel
دست میکشم رو سگرمههای آسمون
میگم: حالا چی میگی؟
نگام میکنه میگه:
بیا بالاتر تا بگم.
بال میزنم، میرم بالاتر
آهنگو میزنه از اول
میگه: بیا با هم گوش بدیم
محسن نامجو ترنج میخونه
بعد بارون میاد.
دوباره میزنیم از اول
اینبار سهتایی گوش میدیم.
سه تایی.
#آباعابدین
@aba_abedin_channel
متن: خداوند شمس تبریزی
خوانش: #آباعابدین
@aba_abedin_channel
این زندگی مثل یه آهنگه
پرخاطرهاس هرچند غمگینه
تنها کسی که تورو میفهمه
هرگز پای حرفت نمیشینه
#آباعابدین
#آدم_ابری
@aba_abedin_channel
سقف!
عمیقترین قسمتِ خونه
وقتی باید به یه جا خیره بشی
به آهنگی گوش کن که توی گوشت فریاد میزنه
و در انتظارِ یک ساعت! _فقط یک ساعت_ برای خواب
آدمها! همین موجوداتی که
خانم ببخشید!
سفینهی ما کِی حرکت میکنه؟
من باید هرچه زودتر به اخترکِ خودم برگردم
#آباعابدین
@aba_abedin_channel
از کتاب مرشد و مارگاریتا
میخاییل بولگاکف
خوانش: #آباعابدین
@aba_abedin_channel
سکوت
صدای سهمناکی است
که هرگز،
هیچکس نخواهد شنید
#آباعابدین
@aba_abedin_channel
فراموش کرده بودم
اشکهایی که میریختم
از شوق نبود
#آباعابدین
@aba_abedin_channel
شعر: یانیس ریتسوس
خوانش: #آباعابدین
@aba_abedin_channel
...در خوابِ بعدی
چراغها را خاموش خواهم دید
و از ستاره ای دور برایت نور میچینم
که بالهایت را بگشایی و پرواز را
در خلالِ نور برخیزی...
در خوابِ بعدی حتما خواهی آمد
#آباعابدین
@aba_abedin_channel
اینروزها مدام تکرار میکنم
به اندازهی کافی، به اندازهی کافی، به اندازهی کافی
انگار هیچچیز دیگری برایم مهم نیست
از تو میخواهم به اندازهی کافی دوستم بداری
به اندازهی کافی بغلم کنی
به اندازهی کافی برایم وقت بگذاری
یا حتی اگر قرار نیست باشی
به اندازهی کافی نباشی
به اندازهی کافی بروی
به اندازهی کافی!
به هر حال این اندازه از تو برای من کافی نیست
#آباعابدین
@aba_abedin_channel
شعر: عدنان الصائغ
خوانش: #آباعابدین
@aba_abedin_channel
به نام باران
که سقوط را میفهمد
وقتی بهار دیگری در راه نیست
به سوگ کدام ابرِ نانوشته میتوان نشست؟
تا خاطراتِ خیسِ قاب عکست را
بیصدا گریه کند
سکوت
هرگز به پایان نخواهد رسید
و شعر
همیشه یک جای خالی خواهد داشت
درست در ابعاد پیرهنت
که نپوشیده
در انتهای بیکسیِ کمد
–به تنِ چوب رختیاش زار می زند–
پوسیده
من سالهاست به اینجای آسمان عزیمت کردهام
که نه درختی سبز میشود
نه زمستانی تمام
اما هنوز صدای باران را میبینم
و قاب عکست را میشنوم
که چگونه به مرگِ تارهای صوتی فکر میکند
#آباعابدین
@aba_abedin_channel
باور کن!
ما باید از آنجا اخراج میشدیم
سیب را بهانه کردند
#آباعابدین
@aba_abedin_channel
شعر: آنا آخماتوا
خوانش: #آباعابدین
@aba_abedin_channel