جا برای معاشقه کم بود ما فقط مشاعره کردیم آبا عابدین
یکی هست اینجا رو این صندلی
که برعکسِ تو اهلِ رفتن نبود
#آباعابدین
#آدم_ابری
@aba_abedin_channel
تو معادل پاییزی
اگر فصل میپذیرفتی
مشابه شب
اگر گاه میگرفتی
تو شیوع شعری
که در تنهایی غمگینی
در جمع عاشقانه
حالا عجیب نیست اگر
دلم برای اشکهایت تنگ باشد
#آباعابدین
@aba_abedin_channel
و شود كه آدمی گويد كاشكی پوستم نبود و پوستينی بود تا بر خود دريدمی تا نفسی بركشم و كاشكی عالمی كه در درون دارم، بيرون شدی يا خود از خويشتن رها كردمی تا يک دم بياسايم!
از کتاب رساله قشيريه/
عبدالکریم بن هوازن قشیری
خوانش: #آباعابدین
@aba_abedin_channel
میروم
آنگونه که در مزید نگاشته
سخت، آرام، تلخ
و در ادامهی نور منزل خواهم تابید
در ایمان چراغی
که تنها با چشمهای مسلح
به جنگ بر میبینید
در خیزش صبح میخرامم
و در انتهای خواب
از پلکهایتان فرو میگریم
گلوله، گداخته، آه
#آباعابدین
@aba_abedin_channel
یک قسمت از سکوت همیشه
در تکه پارههای تنم بود
تنها کسی که مرا فهمید
هر شب درونِ پیرهنم بود
ماندن همیشه قسمت من بود
لعنت بیاورید بیاشامم
در گورِ دسته جمعیِ اشعار
دفتر بیاورید بیارامم
#آباعابدین
#آدم_ابری
@aba_abedin_channel
از نمایشنامهی تاببازی روی عرشه
نویسنده: آبا عابدین
خوانش: #آباعابدین
@aba_abedin_channel
–فراموش–
در جعبهای
خوانا خاک میخورم
بیقدمتی که قیمتی داشته باشم
بیمقدمهای که حرمتی
بیکه نامم را بهخاطر بیاورم
–فراموش–
تنها
با صفحاتی که کلماتش را
با اشک نوشتهام
#آباعابدین
@aba_abedin_channel
قاتل من
هرگز به صحنه جرم بر نمیگردد
و آیا این
برای ادعای تنهایی کافی نیست؟
#آباعابدین
@aba_abedin_channel
از کتاب سو و شون
سیمین دانشور
خوانش: #آباعابدین
@aba_abedin_channel
صدایم را قورت میدهم
و به ستوهِ باران فکر میکنم
آنجا که از ابر میبُرَد
میافتد
و دیگر هیچ چیز برایش مهم نیست
#آباعابدین
@aba_abedin_channel
شبیه یک فیلم
مدام در سرم تکرار میشوی
و دقیقا در آهستهترین صحنهها میخندی
که من فیلم را نگه میدارم
سیگار میکشم
قدم میزنم
و فیلم را به عقب بر میگردانم
نقش اول من!
پایانت را هرگز نباید دید
#آبا_عابدین
#آباعابدین
آهنگ: باران از سهنا برزنجه
نما: Pride and Prejudice
@aba_abedin_channel
شعر: اوکتاویو پاز
خوانش: #آباعابدین
@aba_abedin_channel
با خط مترو از خودم گذشتم
با خط اعتباری پر از درد
گذشتم از خطوط عابر شهر
شهری که زندگیمو خطخطی کرد
همیشه روی خوش نشون میدادم
ولی کسی به روی من نخندید
مشکل من همیشه با خودم بود
روانپزشکمم اینو نفهمید
#آباعابدین
#آدم_ابری
@aba_abedin_channel
بعضی وقتا اونقدر بهت فکر میکنم
که فکرم درد میگیره
برات نامه مینویسم که شاید از پشت اسمت بیای بیرون،
بغلم کنی
و آروم در گوشم بگی:
من باورت داشتم، دارم.
من هنوز روی نقشه به فاصلهی احتمالیمون نگاه میکنم
و خسته از این سوال که
تو دورتری یا من؟
#آباعابدین
@aba_abedin_channel
از کتاب چشم
ولادیمیر ناباکوف
خوانش: #آباعابدین
@aba_abedin_channel
شعر: مارین سورسکو
خوانش: #آباعابدین
@aba_abedin_channel
با اینکه رفتم و نرسیدم
با دودکش قرار گرفتم
هی رفتم و کشیدم و انگار
بیماری قطار گرفتم
من خونهای بدون حیاطم
ییلاقی بدون بخاری
دیوونهای که گریه نمیکرد
دیوونهای که دوست نداری
#آباعابدین
#آدم_ابری
@aba_abedin_channel
این فصل که میبینم
دلت را سنگ میکند
گدازه جان
این دوستت دارم را بردار و فرار کن
#آباعابدین
@aba_abedin_channel
از کتاب سو و شون
سیمین دانشور
خوانش: #آباعابدین
@aba_abedin_channel
تو برای رفتن آمده بودی
که شب را از شانهی ماه برنمیداشتی
تو خانه را از من گرفتی
تا به خانهات برگردی
#آباعابدین
@aba_abedin_channel
من پرندههامو میشونم
روی شاخههای درختی که از تو روییده
تنها چیزی که وسط این دشت بهش نیاز دارم
توی تمام نامههایی که بهت نرسیده اینو گفتم
دشت بیدرخت جای پرندهها نیست
#آباعابدین
@aba_abedin_channel
شعر: لطيف هلمت
خوانش: #آباعابدین
@aba_abedin_channel
توی خونهی خودم مدفونم
کشور من و تو قبرستونه
بندری بزن برقصی با من
این حقیقت لب کارونه
بندری بزن بسوزی با من
بندری بزن که بغضآلودم
بندری بزن که روی پرده
آخرین گوزن اینجا بودم
#آباعابدین
#آدم_ابری
@aba_abedin_channel
برای بازی کردن
برای بازی خوردن
برای بازی شدن
من توی سرم تاب دارم
یک تاب بزرگ!
#آباعابدین
@aba_abedin_channel
شعر: سلمی الخضراء
خوانش: #آباعابدین
@aba_abedin_channel
من با درختایی که دستای سیاشون
از زیرِ برفا مونده بیرون گریه کردم
با یاکریمایی که تو ایوون نشستن
با تیتراژِ فیلمِ هامون گریه کردم
با خشخش جارو و برگا و صدای
جیرجیرکای پشتِ گلدون گریه کردم
برعکسِ چیزی که توی عکسم می بینی
من قبلِ بارون، بعدِ بارون، گریه کردم
#آباعابدین
#آدم_ابری
@aba_abedin_channel
افتادهام
در میان دیگران
تنها نیستم
بیتوام
#آباعابدین
@aba_abedin_channel
شعر: یانیس ریتسوس
خوانش: #آباعابدین
@aba_abedin_channel
حالا برای تابهای خالی
دست تکان بدهیم
تو از آنطرف که به شهر میرسد
من از اینجا که کوهها شروع میشوند
و هر دو گورمان را گم کنیم
درجراحتِ زمینی
که به اندازهی تمام دلتنگیها جا دارد
#آباعابدین
@aba_abedin_channel
پیشتر، از اینکه بخوام بگم یک مرد کلاسیک هستم
میترسیدم و شاید احساس بدی نسبت به این موضوع داشتم
اما این روزها که شاید شناخت بیشتری از خودم و پیرامونم دارم
تعریفی چنین از خودم رو دوستتر دارم.
من این روزها برای هرچیزی مرزی قائلم
و خودم رو در چهارچوبهایی لحاظ میکنم
چهارچوبهایی که به ظاهر ساده و سخت هستن
اما به من احساس امنیت میدن
من از بیمرزی بیزارم
از آزادی (با تعریف امروزی) بیمناکم
و از آنچه در روابط انسانی میبینم هراس دارم
من رهایی رو به آزادی ترجیح میدم
و از اینکه بخوام روی سیم برق بشینم
و پرهام رو در نور خورشید باز کنم
احساس امنیت بیشتری دارم
من در روابط پیچیدهی انسانی معنایی نمیبینم
با رفتارها و احساسات بیمرز در ستیزم
و باورمندم در دنیای واقعی قهرمانها و آدمهای امن
ژستها، حرفهای انگیزشی، استوریهای قهوهای و رفتارهای لزج وجود نداره
شاید دنیای مجازی شخصیتهای نمایشی رو
قهرمانهای موفقی نشون بده
اما واقعیت اینه که در پس این لبخندها و اداها
دنیای تاریکی از افسردگی، تروما و بدبختی نمایانه، که تمام اینها به تبع زیست تاثیرگذار این قهرمانهای نمایشی، مسری و قابل انتقاله.
هرروز به خودم میگم
ترویج خودخواهی، خوشبختی نیست
ترویج جملاتی مثل "خودت رو هرجور که هستی دوست داشتهباش" مانع پیشرفت و رشد شخصیه
من به اهالی خودم میگم
در خودت شک کن، تغییر کن و از رشد شخصی لذت ببر.
تمام ارکان طبیعت رو به اندازهی خودت دوست بدار و محترم بشمار
برای درک خوشبختی تنها باید ظرفت رو بشناسی
و ظرفیتت رو بیشتر کنی
تو لایق بهترینهایی درصورتی که بهترین باشی.
دوستدارت
آبا عابدین
@aba_abedin_channel