پرسید چه میخواهی
گفتم همان همیشگی
و دوباره خنجرش را برداشت
#آباعابدین
@aba_abedin_channel
اگر چه درد به جانم
اگر چه جان به لبم
هنوز مرد نبردم
حریف میطلبم
#آباعابدین
@aba_abedin_channel
فرشتهی مرگی شدهام
که بالهایش را زیر تن معشوقش جا گذاشته
با خبر از اینکه
فرشتههای مرگ
حق ندارند
عاشق شوند
#آباعابدین
@aba_abedin_channel
سینوهگی کن با دلم
لبواپسیمو پاک کن
از بوت وحشت میکنم
شبهامو وحشتناک کن
ماهی شو تا دستای ماه
کم کم بهت نزدیک شه
چشماتو یک لحظه ببند
باید جهان تاریک شه
#آباعابدین
#آدم_ابری
@aba_abedin_channel
چشم به آسمان میدوزم
مبادا ابری از آسمان کم شود
اصلا باران هم نبارید
نبارید
همین قدر که میدانم بارانی بی مادر نمیشود
کافیست
هرچند
ابرها تمام نمیشوند
بلکه
از آسمانی به آسمانِ دیگر کوچ میکنند
اما من
از همان اول
روز تولدم را دوست نداشتم
هرسال
میترسم
مادرم
سر زا برود
#آباعابدین
@aba_abedin_channel
پریشون میکنم دریاچهها رو
میخوام رودخونهها ساکت نمونن
منو شب توی طوفان دست داریم
بذارید آدما اینو بدونن
اگه خون منه جاری بمونه
تا شرجی باشه تهران بیعزیزش
همونجوری که با چشمام دیدم
چه غمگین بوده کنعان بیعزیزش
#آباعابدین
#آدم_ابری
@aba_abedin_channel
از تو آیا کمی لبخند به من خواهد رسید
که دریا را تا دامنت به مَد بیاورم؟
از تو که صبح تازهی پنجشنبهای
که چینش نامرتب گنجشکی
بر شاخههای خرمالو
از تو آیا به من سلامی خواهد رسید
فردا که خورشید را به نام تو میافروزم؟
من تو را در آب میبینم
در آینه میستایم
و در عکسها گم میکنم
حالی چنین
چگونه میتوانم پرهایم را باز کنم
در نور ماه نقش ببندم
و با فوارهها سخن بگویم
من آسمان تهرانم
در غروبی صادقانه غمگین
از تو آیا هنوز تکه ابری دور
بر من نخواهد بارید؟
#آباعابدین
آهنگ: A Deal With Chaos
از Jóhann Jóhannsson
نما از فیلم نیست.
@aba_abedin_channel
انگار به شیشهی قطار آویخته باشم
صدایم را نمیشنوی
که اگر توانستی برگرد
زود برگرد!
با لبخند برایم دست میتکانی
شبیهِ وقتهایی
که حواست به رفتن نیست
و من که قرنها از تو دور میشوم
#آباعابدین
@aba_abedin_channel
تو جهان سوم عاشقت شدم
وقتی سقف خونه کوتاه نبود
توی آسمون صاف کشوری
که کسی شبیه تو ماه نبود
#آباعابدین
#آدم_ابری
@aba_abedin_channel
عطر محبوبم را زدهام
میروم
و بعد از باران بازمیگردم
این را گفت و از ابر فرو بارید.
تنها درختها اورا به جا آوردند.
آبا عابدین
@aba_abedin_channel
نه!
هنوز نمیتوانم دستهایم را
از چشمم جدا کنم
پترسام،
که اگر دست بردارم
تهران را آب میبَرد
#آباعابدین
@aba_abedin_channel
با خط مترو از خودم گذشتم
با خط اعتباری پر از درد
گذشتم از خطوط عابر شهر
شهری که زندگیمو خطخطی کرد
همیشه روی خوش نشون میدادم
ولی کسی به روی من نخندید
مشکل من همیشه با خودم بود
روانپزشکمم اینو نفهمید
#آباعابدین
#آدم_ابری
@aba_abedin_channel
رو یه سیارهی غمگین باشی
تو یه منظومهی دور افتاده
اهل کشوری که شاهش مُرده
توی شهرِ آدمای ساده
#آباعابدین
@aba_abedin_channel
تو سیارهی ما وقتی خداها کسی رو نفرین میکنن
اون آبا رها نمیکنه، غمگین نمیشه، نمیگذره
میمونه و با همون نفرین اونقدر سر و کله میزنه تا چیزی ازش باقی نمونه
ما بهش میگیم تبدیل، شماها میگید تغییر
یعنی ماها تغییر نمیکنیم
تبدیل میشیم.
خداهای زیادی منو نفرین کردن چه قبل از اینجا، چه بعد از اینجا
خیلیاشونو تونستم تبدیل کنم
و برای خیلیاشون هم خودم به نفرین تبدیل شدم
بعضی از نفرینا هم هنوز باقی موندن
و قراره تو همین فرصتی که باقی مونده
تبدیلشون کنم میدونی، تبدیل کردن به همین راحتی که میشنوی نیست
خیلی وقتا لازمه تموم آینهها رو بشکنی
خیلی وقتا باید تمام طنابارو پاره کنی
خیلی وقتا باید هزینههای هنگفتی بدی
یعنی کلا اگه آسون بود که
دیگه اینهمه طول نمیکشید، میکشید؟
امروز تولدم بود
سی و هفت سال پیش
پنجشنبه، ساعت پنج صبح
توی سیارهی تو به دنیا اومدم
و این شد که علاوه بر نفرین خدایان سیارهی خودم
مجبور بودم نفرین خدایان اینجا رو هم بفهمم
خیلی طول نکشید تا زبون تورو یاد گرفتم
مجبور بودم چون.
هرسال تو این روز به خودم مرخصی میدادم
مثل امروز
که به خودم قول دادم استراحت کنم و دست به کاری نبرم که نتونستم و زدم زیرش
یعنی داشتم استراحت میکردم تا برای یک روز هم که شده رنج زيستن روی این سیارهرو فراموش کنم
اما یادم افتاد برای تبدیل نفرین خدایان شما
راه درازی رو اومدم
و امروز که توانم از باقی روزای سال بیشتره
باید باری از نفرین زمینتون بردارم
پس رفتم سراغ ریشهی درخت سیب
یعنی اولین و ماندگارترین نفرین.
همیشه فکر میکردم این تبدیل
آخرین کاریه که باید روی زمین انجام بدم
اما اشتباه میکردم.
تمام امروز رو صرف تراش و خراش خودم
و نفرین ابدی درخت سیب کردم
به خطاها و فریبها و بیمسئولیتیها نقب زدم، از چالهها به چاه افتادم
از اون جا به سیاهچالهها گریختم
و سر آخر یک حلقه چوبی صیقل و بیغش
تو دستم باقی موند.
خیلی از حرفای من برای تو مثل یه داستان بوده
مثل همین چند خط
اما این تمام رنج هزاران سالگی سیب بود
که یک روزه به اشک و خون و حلقه تبدیل کردم
و به خودم هدیه میدم از طرف خدایان زمین
تا یادم بمونه
من توی دست خودم به نفرینی تبدیل شدم
که بوی سیب میده.
#آباعابدین
@aba_abedin_channel
تاثیرِ تو در هر نهادی آه میکاشت
پیش از تو هرگز آه را نشنیده بودم
باید کمی با من به سازش مینشستی
من در گزاره مرگ را فهمیده بودم
#آباعابدین
#آدم_ابری
@aba_abedin_channel
آنقدر با تنهاییام تنها نشستم
باریتعالای زمستانزادگانم
#آباعابدین
"زادروزت همایون آبای واژههای ابری"
تیم ادمین کانال آبا عابدین زادروز ایشان را شادباش میگوید.
@aba_abedin_channel
دل از خانه میکندی
که سایهات همینطور کش میآمد
ــ شبیهِ موج که به ساحل چنگ میاندازد ــ
انگار که نمیخواهد برود
سایهات میخواست خیس شود
ــ من باران را حدس زده بودم ــ
در آغوش گرفتمش
او بغض میکرد
من اشک نمیریختم
مرا میفشرد
من آرام نمیگرفتم
خورشید همه چیز را کش میداد
سایهات را که چتر نداشت
ولی زمان
دستهایت را میکشید
انگار که دیرش شده باشد
دل از آوار بریدی
من باران را حدس زده بودم
و تو هیچوقت باور نداشتی
همیشه اولین قطرهی باران
روی من میافتد
#آباعابدین
@aba_abedin_channel
رو به آینه میپرسم کیستی
جواب نمیدهد
گریه میکند
ها میکنم
تمیزتر ببینمش
میپرسد کیستی
جواب نمیدهم
گریه میکنم
هر دو به تنهایی آینه مینشینیم
او که از آنچه میبینم به من نزدیکتر است
من که از تمام جهات با عصر جمعه برابرم
هردو از آن دلهاییم
که هرچه گریه کنند
باز نمیشوند
یک نفر "ها" میکند
بهخاطر میآورم هوا را از من گرفتهاند
میپرسم کیستی
جواب نمیدهد
گریه میکند
#آباعابدین
@aba_abedin_channel
ناممان را زیاد ببرید
استعاره از هیچیم
شبیه به همه چیز
جز خودمان
که وجهِ مشترکِ تمامِ دردهاست
#آباعابدین
@aba_abedin_channel
تو کار کشتهای برای گریه
که ریههاتو دود و درد پر کرد
تو مصرعی که عشقتو گرفت و
تو رو تو بیتِ بعدِ اون ترور کرد
#آباعابدین
#آدم_ابری
@aba_abedin_channel