من این روزها
بیدلیل گریه میکنم
لباسهای بیرون را میپوشم و میخوابم
در را پشت سرم نمیبندم
و به عکسی نگاه میکنم که نمیشناسم
یک روز
یک جا
در همهمهی خالی جهان
آنچه را که میخواستم به یاد میآورم
میخندم و میفهمم چیز مهمی نبود
دوباره فراموش میکنم
من هرروز بیدلیل گریه میکنم
هرشب لباسهای بیرون را میپوشم و میخوابم
و به عکسی نگاه میکنم که نمیشناسم
من فراموش کردهام که چیزی را فراموش کردهام
و حواسم را برای پرت کردن پیدا نمیکنم
#آباعابدین
@aba_abedin_channel
صدام از پنجره بیرون نمیرفت
لبم گرم الفبایی نمیشد
معمامو کسی پاسخ نمیداد
کسی پاپیچِ تنهایی نمیشد
#آبا_عابدین
#آدم_ابری
@aba_abedin_channel
به نام باران
که سقوط را میفهمد
وقتی بهار دیگری در راه نیست
به سوگ کدام ابرِ نانوشته میتوان نشست؟
تا خاطراتِ خیسِ قاب عکست را
بیصدا گریه کند
سکوت
هرگز به پایان نخواهد رسید
و شعر
همیشه یک جای خالی خواهد داشت
درست در ابعاد پیرهنت
که نپوشیده
در انتهای بیکسیِ کمد
_ به تنِ چوب رختیاش زار می زند _
پوسیده
من سالهاست به اینجای آسمان عزیمت کردهام
که نه درختی سبز میشود
نه زمستانی تمام
اما هنوز صدای باران را میبینم
و قاب عکست را میشنوم
که چگونه به مرگِ تارهای صوتی فکر میکند
#آباعابدین
@aba_abedin_channel
تشنه بودم و چشمه میخواستم
جوشید
گفت: بنوش
نوشیدم
و شعر در شریانم جریان گرفت
به دریا ریختم
که ماهیان به تحیر من سلام دادند
–سلام بر آب
سلام بر آبی–
همچنان که تشنه بودم و چشمه میخواستم
من اما در کشاکش ماه
شعرم را در آغوش گرفته
به ساحل چنگ انداخته
که مگذارید غرق شوم
مگذارید دوباره غرق شوم
مگذارید
حالا مهتاب برآمده –آ را با مد بخوانید–
و من مدام از او میپرسم:
آبی که در بضاعت خاک فرو نمیرود
غریب نیست؟
#آباعابدین
@aba_abedin_channel
بیحس بودن بیآزارت میکنه، بیآزار بودن دیگرانو آزار میده و این غمگینت میکنه و اینجاست که مجبور میشی چرخههای مختلفی رو تجربه کنی تا به چیزی برسی که نداری اما در نهایت فقط شبیهِ یه بادبادکی که نخش به زمین وصله بالا بره پایین بیاد،
در نهایت هیچ جایگاهی واسه خودش نداره، جایگاهش رو فقط یه نفر تعیین می کنه، کسی که نخ دستشه
#آباعابدین
@aba_abedin_channel
تیرهی پرندههای شکل تو
توی آسمون لتوپار شدن
زجرکشتر از همیشهی خودت
بین خاک و خون گرفتار شدن
#آباعابدین
#آدم_ابری
@aba_abedin_channel
رها شده بود
نمیگریخت
مقصد را نمیدانست
آن شاخه که در رود جریان داشت
من بودم
#آباعابدین
@aba_abedin_channel
چشمای من گهوارهی شب بود
خاکستری از شورشِ قبلی
افتادهای از بارشِ بعدی
جا موندهای از یورشِ قبلی
با دستِ خالی، جون به لب، تنها
دنبالِ ابرای خودم بودم
امروز میفهمم که میمُردم
اون روز اگه جای خودم بودم
#آباعابدین
#آدم_ابری
@digargoone
به هیچچیز فکر نکن
آرام باش
و از شاخههایم فاصله بگیر
ما درختها
نمیتوانیم خم شویم
کسی را بغل کنیم
و به حیثیتِ آغوشها پوزخند نزنیم
داغِ درخت دیدهایم
و تا خدا هم اگر قد بکشیم
دستمان به هم نخواهد رسید
تناسخ واقعیتیست
که هر روز در یک درخت
اتفاق میافتد
و تا پاییز برگهایمان را
با سیلی سرخ نگه میداریم
که اگر تنمان حراج شد
خودمان را به خواب زده باشیم
#آباعابدین
@aba_abedin_channel
ما فرازهایی از دعا بودیم
که اجابت میکردیم
حالا اگر ما را بخوانید
هیچکس به تنهاییتان اضافه نمیشود
#آبا_عابدين
@aba_abedin_channel
خیابانهای مست
گیجگاه تهران را فشار میدهند
که ترک سیگار را فراموش کند
سلامتی!
پیکهای موتوری به هم میخورند
#آباعابدین
@aba_abedin_channel
هیچکس
برای ما انار نیاورد
خود
قلبمان را در آوردیم و دانه کردیم
#آباعابدین
@aba_abedin_channel
سرم را برمیگردانم سوی آن دیوار خالی
تا ساعت را ببینم
اما ساعتی در کار نبود
#آباعابدین
@aba_abedin_channel
حالا از هرکسی یه تیکه دارم
تیکههایی که اگه حتی
به هم بچسبونمشونم
قد یه نفر نمیشه...
#خودمونی
#آباعابدین
@aazin_cast
تو معادل پاییزی
اگر فصل میپذیرفتی
مشابه شب
اگر گاه میگرفتی
تو شیوع شعری
که در تنهایی غمگینی
در جمع عاشقانه
حالا عجیب نیست اگر
دلم برای اشکهایت تنگ باشد
#آباعابدین
@aba_abedin_channel
این زندگی مثل یه آهنگه
پرخاطرهاس هرچند غمگینه
تنها کسی که تورو میفهمه
هرگز پای حرفت نمیشینه
#آباعابدین
#آدم_ابری
@aba_abedin_channel
در گیر و دار فصل سکوتم
چیزی برای باخت ندارم
تنها به جز تو، آدم برفی
از هیچکس شناخت ندارم
#آباعابدین
#آدم_ابری
@aba_abedin_channel
میخواستم
سالها برایت سکوت کنم
اما نمیتوانستی
نه!
نمیخواستی...
حرف زدم که بشنوی
شعر نوشتم که بخوانی
و حرف را برای تو
کلمه را برای تو
جمله را برای تو
و سکوت را برای خودم هجی کردم
حالا به تنهایی بیشتر فکر میکنم
به این که بروم توی خودم
چشم بگذارم
و هرگز پیدا نشوم
ببخش
من
سکوتم را از تو مخفی کردم
#آباعابدین
@aba_abedin_channel
خیابان در من راه میرود
صدای خش خش برگها
کام بهار را تلخ میکند
هیچ پنجرهای با کسی که چهار فصلش پاییز است
همقدم نخواهد شد
#آباعابدین
@aba_abedin_channel
موجهایی که از طراوت نامت
بر اندوه دستهای من
بر میخیزند
آغاز دگردیسی پروانههاست
پایان وخامت برج عقرب در دامان ماه
تو ای برههی حساس زمان
ای تمامیت باران
پاییز را به خانه بیاور
که برگهای پیش از تو
صورتشان را
با سیلی سرخ مینگاشتند
#آباعابدین
@aba_abedin_channel