﷽ 📚📚کتابخانه ای همراه؛ همراه با شما تا هنر زندگی🌹🌹 خرید کتاب: ⬇️⬇️⬇️⬇️ www.sayehsokhan.com 📚ثبت سفارش مستقیم کتاب در دایرکت اینستاگرام: 👇👇👇👇 https://b2n.ir/s05391 آدرس: خ 12فروردین، کوچه بهشت آیین، پ 19 همکف تلفن:66496410
dnaunmatrix0:
«کتابت را به من دادی و گفتی مقدس است…
اما من، کتاب مقدس را در دست نمیگیرم؛
من در آن زندگی میکنم.
کتاب ما روی کاغذ نیست.
کتاب ما خودِ زمین است…
برگهایش درختاناند،
جملاتش، جریان رودهاست،
و هر فصل، فصلی از راز هستیست.
ما آموختهایم گوش بسپاریم، نه فقط بخوانیم.
باد برای ما پیام میآورد،
آتش، جانمان را پاک میکند،
و باران، آنچه ناپاک است، با خود میبرد.
اگر کتاب تو را باد برد و باران شست،
شاید حقیقتی در آن نبود.
اما اگر طبیعت آن را پذیرفت،
آنگاه شاید شایستهی خواندن باشد.
ما به دنبال کلمه نیستیم...
ما با سکوت کوه، با نگاه حیوان،
و با تنفس زمین، ایمان میآوریم.»
👇👇👇
@Dnaunmatrix0
#سرخپوستان_طبیعتگرا
🆔 @Sayehsokhan
بشدی و دل ببردی و بدست غم سپردی
شـب و روز در خیالی و ندانمت کجایی
• ساز و آواز
• آواز : استاد شجریان
• تار نواز : داریوش پیرنیاکان
• آلبوم : آرام جان
🆔 @Sayehsokhan
🔴 فایل صوتی سخنرانی مصطفی ملکیان در مراسم رونمایی از کتاب «پشت پرچین سخنهای درشت» | کاشان
@mostafamalekian
🆔 @Sayehsokhan
بهترین کاری که اینروزها میشود کرد!
✍ آرامش، چیزی نیست که با پایان جنگ یا شنیدن خبر آتشبس بهسرعت بهدست بیاید. روان انسان شبیه یک دکمه نیست که با فشردنش به حالت قبل بازگردد.
حتی وقتی صدای انفجارها خاموش میشود، ذهن هنوز صداها را میشنود، بدن هنوز در حالت آمادهباش است و دل هنوز نگران آینده.
در این دوران، بیش از هرچیز نیازمند مهربانی، دلجویی، شفقت، همدردی، توجه و واقعبینی هستیم. باید بپذیریم که «ترمیم» زمان میخواهد. مثل زخمی که شاید دیگر خونریزی نکند، اما هنوز درد دارد و لمسش آزاردهنده است.
پس اگر حال ما یا اطرافیانمان خوب نیست، این یک ضعف نیست؛ این بخشی طبیعی از فرایند تطابق با بحران است. همهی ما ۱۲ روز سختی را گذراندهایم و هر کدام به نوعی زخمی هستیم.
راهکارهای پیشنهادی کوچک اما مؤثر برای این دوران:
۱. نفس عمیق بکشیم. روزی چند بار، آگاهانه. نه برای پاککردن اضطراب، بلکه برای یادآوری اینکه هنوز زندهایم، هنوز این بدن و این لحظه مال ماست.
۲. زمانبندی خودمان را بپذیریم. یکی شاید امروز بخندد، یکی دیگر شاید یک هفته دیگر بتواند بخوابد. هیچکدام نه جلوترند و نه عقبتر؛ فقط مسیرهایشان فرق دارد. همدیگر را قضاوت نکنیم.
۳. کارهای سادهی روزمره را سبکتر و آرامتر و با ذهنآگاهی انجام دهیم. ظرف شستن، پیادهروی، مراقبه، یوگا، نوشتن یک جمله، درآغوش گرفتن یک عزیز، ارسال یک پیام کوتاه. این کارها کمک میکند حس کنیم کنترل بخش کوچکی از زندگی هنوز در دستمان است.
۴. با دیگران حرف بزنیم، اما نه برای حل مشکل؛ فقط برای همراهی. شنیدن و شنیدهشدن، بیآنکه راهحل بدهیم یا بگیریم، یکی از درمانهای نادیدهی روح است. گفتگو با فردی که پذیرای ما باشد و در کنارش احساس راحتی کنیم.
#تیچ_نات_هان توصیهی قشنگی داره:
"موثرترین راه برای نشاندادن شفقت نسبت به فرد دیگر، گوشکردن است، به جای حرفزدن.
۵. خودمان را مجبور به خوشحالی نکنیم. گاهی حال بد، تنها واکنش انسانی ممکن است. اگر حالمان خوب نیست، فقط کافیست نفس بکشیم، زنده بمانیم و قضاوت نکنیم.
یادمان نرود: بازسازی روان، صبر میخواهد؛ نه سرعت. دنیا به آخر نرسیده است.
اگر به اندازهی رنجی که کشیدهایم، برای خودمان زمان بگذاریم، شاید دوباره بتوانیم «امن بودن» را تجربه کنیم.
باور کنیم این روزهای سنگین نیز میگذرد!
حسن ملکیان
مدیر مسئول سایه سخن
🆔 @Sayehsokhan
مسئلهی جهانی شدن از ايران آغاز شده است و سخنگوی بارزِ اين فكر، شاهنامه و فردوسی است.
شاهنامه يک خطاب جهانی دارد، از همان ابتدا كه شروع میشود میگويد «به نام خداوند جان و خِرَد»، اين جامعترين و بالاترين تعريف در مورد خداوند است، برای اينكه كلّ بشر در هر نقطه از دنيا كه واجدِ جان و خرد است، به اين قوا نظر دارد.
فردوسی در ادامهی شاهنامه، در مورد آفرينش جهان، ستايش خرد، آبادانی جهان و بانيان تمدّن حرف میزند و اين خطاب جهانی است، و مخصوص يک قوم و ملّت و تمدّن نيست. موضوع شاهنامه نبرد بين نيكی و بدی است؛ يعنی يک امر جهانی كه در كلّ سرنوشت جهان جريان داشته است. اين موضوع به صورت يک فرهنگ جهانی در «عرفانِ ايرانی» جريان پيدا میكند. وقتی مثنوی مولوی را باز میكنيد میبينيد فراتر از همهی نظريّهها و باورها حركت میكند و يک هدفِ جهانی مورد نظر اوست، و اين ريشهاش برمیگردد به ايرانِ پيش از اسلام، و آنچه در روحيّهی ايرانی بوده، كه هميشه ديدش يک "ديدِ جهانی" است.
#ایران_و_جهان_از_نگاه_شاهنامه
💎کانال دکتر محمّدعلی اسلامی نُدوشن
🆔 @Sayehsokhan
موزه باشکوه ایران در هلند که باعث حیرت و تعجب جهانیان شده است!
چهره دیگری از ایران که باعث افتخار است
🆔 @Sayehsokhan
🎧 اپیزود هفتم #پادکست "مدرسهی شادمانی" منتشر شد
🎙 این قسمت، پایان فصل اول ماست؛ و موضوعش یکی از مهمترین مهارتهای ارتباطیه که نبودش خیلی از رابطهها رو فرسوده میکنه:
مرزگذاری سالم.
🔹 مرز گذاشتن، دیوار کشیدن نیست — راهیه برای اینکه بتونیم هم به خودمون احترام بذاریم، هم به دیگران. توی این اپیزود، دربارهی انواع مرزها، اشتباهات رایج، دلایل سختبودن مرزگذاری، و تمرینهایی برای شروعش صحبت کردیم.
بشنوید در:
🎧 Spotify | Castbox | Apple Podcasts
https://castbox.fm/vb/817209012
📚 این قسمت براساس کتاب پرفروش «مرزهای خود را تعیین کنید و آرامش بیابید» ساخته شده و با دو هدیه ویژه همراهه:
🎁 نشر کولهپشتی:
۲۵٪ تخفیف و ارسال رایگان برای شنوندگان پادکست،
فقط کافیه در دایرکت اینستاگرام ناشر بگید که از طرف «مدرسهی شادمانی» هستین.
همچنین با شرکت در قرعهکشی معرفی اپیزود در اینستاگرامِ ما، میتونید نسخهی چاپی کتاب رو هدیه بگیرید!
📲 طاقچه:
با وارد کردن کد تخفیف Happiness30 نسخهی الکترونیکی کتاب رو با ۳۰٪ تخفیف تهیه کنین (داخل یا خارج ایران). [تا پایان خرداد]
🎧 شاید وقتشه بعضی مرزها رو بازتعریف کنین...
📚جلسات کتابخوانی با نگاهی نو به روابط انسانی
🔹 اگر به دنبال انتخاب درست در ازدواج و ساختن روابط سالم هستید، این جلسات برای شماست!
🔸 کتاب: ازدواج بدون شکست
✍🏻 نوشتهی دکتر ویلیام گلسر | با ترجمهی دکتر علی صاحبی
👩🏫 با حضور و راهبری: سرکار خانم دکتر خوشنویسان
• مربی و عضو هیئت علمی مؤسسه بینالمللی ویلیام گلسر
• استادیار دانشگاه
📅 زمان برگزاری:
دوشنبهها – از ۱۳ مرداد تا ۳ شهریور
⏰ ساعت ۱۶ الی ۱۷
💵 شهریه: ۱،۲۵۰،۰۰۰ تومان (۵ جلسه)
🎁 تخفیف ویژه برای زوجین
🎁تخفیف ویژه برای دانشجویان دانشگاه خراسان
👥 ظرفیت محدود (۱۰ نفر)
📍 محل برگزاری:
تهران، حاشیه وکیلآباد، کنار گذر بین هنرستان به سمت سامانیه، (وکیل آباد ۱۶ و ۱۸) ساختمان پزشکان بقراط، طبقه سوم، واحد ۵
مرکز مشاوره تخصصی ازدواج و خانواده مهرآزما
📞 جهت ثبتنام و کسب اطلاعات بیشتر:
📱۰۹۱۵ ۴۳۷ ۴۲۳۵
📱 @ZEINAB_SANI
🆔 @Sayehsokhan
#دستنوشته_های_مدیر_سایه_سخن_۳۹
صبر، هنر تحمل روزهای سردرگمی!
بعضی روزها فقط باید دوام آورد.
نه امیدی هست، نه راهی باز است، نه کسی میفهمد درونت چه میگذرد... اما ادامه میدهی.
نه برای اینکه قویای، بلکه چون آموختهای که بعضی رنجها فقط با صبر، کُند و آرام، دست از سرت برمیدارند.
مولانا میگوید : کسی که صبر ندارد، هنوز به ایمان نرسیده است.
صبر، همان نردبانی است که در سکوت، تو را از قعر رنج بالا میکشد.
در روزگار پرآشوب امروز، تابآوری فقط یک مهارت روانشناختی نیست؛
تابآوری، جانپناهیست که با آن میتوانی بمانی، بسازی، و نریزی...
🎯 روانشناسان میگویند: سرمایه روانی هر فرد ترکیبیست از امید، خوشبینی، خودکارآمدی و تابآوری.
اما من فکر میکنم در روزهای سخت، این چهار مولفه در یک کلمه خلاصه میشوند:
صبر.
صبر یعنی:
🔸 در برابر توفان، نه فرار کنی، نه بجنگی؛ فقط لنگر بیندازی و بایستی.
🔸 در دل آشوب، به جای قضاوت، تماشا کنی.
🔸 اجازه بدهی زمان کار خودش را بکند...
📌 در روابطمان نیز اگر هنر صبر نداشته باشیم، زود خسته میشویم.
در برابر تغییرات همسرمان، انتظارات زندگی، یا چالشهای مالی و عاطفی، اگر صبر را فراموش کنیم، همه چیز از هم میپاشد.
✅ برای همین، انسان فرزانه کسیست که تمرین میکند:
در دل بحران، همچنان انسانی بماند.
در دل رنج، همچنان عاشق بماند.
و در دل تنهایی، همچنان امیدوار بماند.
گاهی هیچ کاری نمیشود کرد،
جز اینکه آرام بمانی و زیر لب بگویی:
"این نیز بگذرد.... اما من در این گذر، خودم را گم نمیکنم."
✅ اما چه کنیم که صبر و تابآوری فقط یک شعار ذهنی برای ما نباشد؟
🔹 گام اول این است که در لحظات سخت، به خودمان فرصت تنفس بدهیم. یک مکث ساده – حتی چند ثانیه – میتواند مانع از واکنشهای پرتنش شود.
🔹 دوم، با خودمان گفتوگوی آرامی داشته باشیم. از خود بپرسیم: «در این شرایط، بهترین کاری که میتوانم بکنم چیست؟» نه «چرا این اتفاق افتاد؟»
🔹 سوم، حضور در لحظه را تمرین کنیم؛ با نفس عمیق، با یک قدم زدن، یا حتی با یک لیوان چای آرام در سکوت تا به زمان حال برگردیم.
🔹 و چهارم، هر روز—یک قدم کوچک برداریم— کاری بکنیم که ما را به ارزشها و معنای زندگیمان نزدیکتر کند. صبر و تابآوری، وقتی پای معنا در میان باشد، ریشه میدواند.
و یادمان باشد:
ما برای حذف سختیها به اینجا نیامدهایم،
آمدهایم تا در دل آنها،
معنا، عشق و رشدیافتن را کشف کنیم.
شاد، صبور و محکم باشید
ارادتمند
حسن ملکیان
🆔 @Sayehsokhan
از کتاب: "جنگجوی عشق"
اثر: "گلنن دویل ملتن"
@ketabline
🆔 @Sayehsokhan
سه نگاه متفاوت به حکیم عمر #خیام
دکتر #سروش
استاد #شجریان
دکتر #شایگان
بزرگداشت حکیم #عمر خیام
حکیم عمر خیام نیشابوری شاعر، فیلسوف، ریاضیدان، منجم و طبیب مشهور ایرانی میباشد.
🆔 @Sayehsokhan
تکرار گلستان و بوستان با بچههای خودمان.
مدرسهها مرده است.
دکتر اصغر دادبه در یادبود زندهیاد استاد ابراهیم پورداوود،
۱۸ بهمنماه ۱۴۰۳، خانهٔ اندیشمندان علوم انسانی
🆔 @Sayehsokhsn
قطعه به بیادماندنی《جان عاشق》
خوانندگان:
حوروش خلیلی ، سحر محمدی
آهنگساز: مجید درخشانی
گر جان عاشق دم زند آتش در این عالم زند
وین عالم بی اصل را چون ذرهها برهم زند
مولوی
@TreatmentOfGrief
🆔 @Sayehsokhan
✍️گلستان سعدی برای خودش دنیایی است یا دست کم تصویری درست و زنده از دنیاست. سعدی در این کتاب انسان را، با دنیای او و با همهی معایب و محاسن و با تمام تضادها و تناقضهایی که در وجود او هست تصویر میکند...
🔅در دنیای گلستان زیبایی در کنار زشتی و اندوه در پهلُوی شادی است... سعدی چنین دنیایی را که پر از تناقض و تضاد و سرشار از شگفتی و زشتی است در گلستان خویش توصیف میکند و گناه این تناقضها و زشتیها هم بر او نیست، بر خود دنیاست.
🔅نظر سعدی آن است که در این کتاب انسان و دنیا را آنچنانکه هست توصیف کند نه آنچنانکه باید باشد. و دنیا هم، مثل انسان آنچنان که هست از تناقض و شگفتی های بسیار خالی نیست.
(عبدالحسین زرین کوب، حدیث خوش سعدی، 1386، 85)
✏️
/channel/Zarrinkoub
🆔 @Sayehsokhan
سکوت، استدلالی است که معانی دیگری را به دوش میکشد.
#ارنستو_چگوارا
🆔 @Sayehsokhan
🎙 پادکست رادیو مرز
قسمت هشتاد: دوازده روز
روایت آدمها از آنچه در دوازده روز حملهی اسرائیل به ایران بر آنها گذشت.
__
موسیقی تیتراژ: گروه کلی
__
@radiomarz
🆔 @Sayehsokhan
مست شوید
تمام ماجرا همین است
مدام باید مست بود
تنها همین
باید مست بود تا سنگینی رقتبار زمان
که تورا میشکند
و شانههایت را خمیده میکند را احساس نکنی
مادام باید مست بود
اما مستی از چه ؟
از شراب از شعر یا از پرهیزکاری
آنطور که دلتان میخواهد مست باشید
و اگر گاهی بر پلههای یک قصر
روی چمنهای سبز کنار نهری
یا در تنهایی اندوهبار اتاقتان
در حالیکه مستی از سرتان پریده یا کمرنگ شده ، بیدار شدید
بپرسید از باد از موج از ستاره از پرنده از ساعت
از هرچه که میوزد
و هر آنچه در حرکت است
آواز میخواند و سخن میگوید
بپرسید اکنون زمانِ چیست ؟
و باد ، موج ، ستاره ، پرنده
ساعت جوابتان را میدهند
زمانِ مستی است
برای اینکه بردهی شکنجه دیدهی زمان نباشید
مست کنید
همواره مست باشید
از شراب از شعر یا از پرهیزکاری
آنطور که دلتان میخواهد.
#شارل_بودلر
🆔 @Sayehsokhan
دکتر جاوید
مصرف کدام مواد غذایی برای مفاصل مضر است.
با سپاس فراوان از دوست نازنین جناب دکتر حسن باقری از تبریز
🆔 @Sayehsokhan
هنوز هم به دوست داشتن تو مشغولم !
امشب هم شب خوبی است برای شنیدن این ترانه زیبا و دلنشین 🌸
🆔 @Sayehsokhan
زبان خاص اخوان از نگاه فروغ:
م. امید، اخوان به هر حال در ردیف نیما و شاملو است. یکی از آن آدمهایی است که اگر هم دیگر شعر نگوید به حد کافی گفته. شعر اخوان به شکل خیلی صمیمانهای هم مال این دوره است و هم مال خود اخوان. زبانی که اخوان در شعرش به وجود آورده برای من همیشه حالت زبان سعدی را دارد.
مشکل است که آدم کلمات خیلی رگ و ریشهدار و سنگین زبان فارسی را بیاورد پهلوی کلمههای زبان روزانه و متداول بگذارد و هیچکس نفهمد، یعنی این کار را آنقدر ماهرانه و صمیمانه انجام بدهد که آدم بیآنکه متوجه بشود، بگذرد. مثل شعر سعدی و کاری که او با کلمات عربی میکرد. اما این ظاهر شعر او است. اصل کار حرفی است که با این کلمات زده میشود. حرفهای اخوان حرفهای کوچکی نیستند. از غزلها و قصیدههایش که بگذریم، آنقدر به ما نزدیک است که انگار در خودمان دارد حرف میزند. به نظر من او کامل است، یعنی شعرش هم فرم دارد، هم زبان جاافتاده و شکل گرفته هم محتوای قابل تعمّق و هم فضای فکری و دید. فقط به نظرم میرسد که بعضی وقتها او خودش هم فریفتهی مهارتها و تردستیهایش در بازی با کلمات میشود.
این جزو خصوصیّات شعر او است. به هر حال او در جایی نشسته است که دیگران باید سعی کنند به آنجا برسند.
(فروغ فرخزاد- ۱۳۴۲)
مقاله: و نگاهی دیگر (بررسی آراء و نقدهای گوناگون دربارهی شعر اخوان ثالث)
🆔 @Sayehsokhan
#از_شما
اندکی تأمل:
این روزها به دلایلی مجبورم در صفهایی تو نوبت بایستم. نوبت نانوایی، نوبت پذیرش بیمارستان، نوبت دارو، نوبت آزمایش، نوبت بانک
البته ناگفته نماند، ایستادن در نوبت یک روند طبیعی است.
اما شنیدههایی دارم که خالی از تفکر نیست
در نانوایی: «انگار شاطر داره اثر هنری خلق میکنه، یه کم بجنبه، هر وقت میاییم باید نیم ساعت منتظر بمانیم»
در بیمارستان: «چرا دکتر فقط این تعداد مریض میبینه، یه مقدار زودتر از خواب بیدار شه»
در پشت عابر بانک: «دوباره چند تا پیر افتادن جلوی ما و تا پولشان را بگیرن شب میشه»
در نوبت دارو: «انگار میخوان دارو را بسازن که انقدر طول میدن»
در تمام این نوبتها پرخاشگری و مشاجرات لفظی نیز دیده میشود.
راستی ما را چه شده است؟؟؟؟!!!!!
شاطر اگر با پنجههایش با خمیر بازی نکند و شکل و شمایل ندهد آیا میتواند نان دلخواه مشتری را بدهد؟
دکتر اگر از بیمار بستری در بخش دیدن نکند ، میتواند به اتاقش برای طبابت بنشیند؟
همان پیر پشت عابر بانک ،
مگر حق استفاده از دستگاه را ندارد؟.
بدون ثبت سیستمی نسخه، دارو میتواند تحویل ما شود؟
در تمامی این روزها و این نوبت ها همیشه جمله ای از کتاب کلیدر محمود دولت آبادی در ذهنم خودنمایی می کند.
«ما به آدم هایی محتاج هستیم که خود را مدیون زندگانی بدانند نه طلبکار آن»
فهیمه احمدی(روانشناس)
@TreatmentOfGrief
🆔 @Sayehsokhan
از بهبهان تا پاریس
ایرج پزشکزاد
در روستایی اطراف بهبهان به دنیا آمدم. روستایی که با یک رودخانۀ فصلی دو تکه شده بود: اینور رود و اونور رود!
ما کودکان روستا نسبت به اینور رود تعصب شدید داشتیم! مرتب با بچههای اونور رود دعوا میکردیم! در حالی که هر دو گروه اهل یک روستا بوده و گاهی اونوریها پسرخاله و پسردایی و … اقوام نزدیک ما بودند. اما ملاک برای ما «رود» بود!
بزرگتر که شدیم به دبستانی رفتیم که اتفاقاً بچههای روستای کناری هم اونجا میاومدن!
حالا ما خط مرزی «رود» را فراموش کرده و همۀ روستای ما، متحد شده و اختلافات و دعواهای قبلی را فراموش کرده و حول دشمن مشترک! به وحدت رسیده بودیم!
هر روز با بچههای روستای کناری بحث و نزاع داشتیم.
القصه، بزرگتر شدیم و رفتیم راهنمایی!
اون روزا روستای ما و روستای کناری، مدرسۀ راهنمایی، نداشتیم
میرفتیم روستای دورتر
جایی که ما و بچههای روستای کناری، متحد شده بودیم، علیه بچههای روستای دورتر!
آری، با روستای کناری هم دعوا و جنگ قبلی را فراموش کرده و علیه روستای دورتر متحد شده بودیم.
بزرگتر شدیم و رفتیم دبیرستانی در بهبهان!
اونجا بود که فهمیدیم که ایبابا، ما و روستای کناری و روستای دورتر و…، همه «لر» هستیم و برادریم!
دشمن مشترک ما، «بهبهانیها» هستند!
کل دورۀ دبیرستان را با جنگ متعصبانۀ لر و بهبهانی به سر بردیم و در اکثر دعواها، ما قوم شجاع و غیور لر بودیم که پیروز میدان میشدیم و البته بهبهانیها با جنگ فرهنگی (ساختن جک لری) به نبرد ما میاومدن.
بزرگتر شدیم و رفتیم دانشجوی اهواز شدیم! اونجا بود که فهمیدیم، عربها اصل دشمن ما هستند و اونا فرقی بین لر و بهبهانی قایل نیستند و در نتیجه، ما و بهبهانیها متحد شدیم علیه عربها!
بهبهانیها جُک میساختند علیه عربها و هر وقت نیروی جنگی کارآزموده میخواستند ما لرها حامی اونا بودیم!
عربها را کلافه کرده بودیم و احساس غرور و برتری میکردیم!
تا اینکه خدمت سربازی پیش اومد و ما افتادیم آذربایجان غربی! میان یک مشت ترک!
آنجا بود که ما لرها و بهبهانیها و عربها و دزفولیها و …، را یک کلمه خطاب میکردند: «خوزستانیها».
دیگر ما لرها و بهبهانیها با عربهای اهواز و شادگان برای هم شده بودیم برادر و همپیمان، علیه ترکها. اختلافات گذشته و اون همه جنگ و دعوا و جک و … را فراموش کرده و متحد، علیه ترک جماعت شده بودیم!
القصه چند سال بعد، که بزرگتر شدم به فرانسه رفتم؛ یک روز، در پارکی نشسته بودم و تقریباً ساعت دو بعد از ظهر بود که خوابم گرفت و رفتم اون طرفتر روی چمنها گرفتم خوابیدم!
بعد از چند دقیقه احساس کردم کسی با لگد، آروم به من میزنه! با عجله بیدار شدم و ترسیدم که پلیسی، ماموری چیزی باشه.
ناگهان دیدم طرف به فارسی گفت: چرا اینجا خوابیدی؟ رو چمنها، ممنوعه!
با تعجب پرسیدم: آقا شما کی هستید و از کجا فهمیدی من ایرانیام؟
طرف خودش را معرفی کرد. از ترکهای ارومیه بود! میگفت: اولاً اینجا کسی تو این موقع روز نمیخوابه! فقط ایرانیها اهل چرت بعد از ظهرند!
تازه کسی روی چمن دراز نمیکشه، اون هم فقط کار ایرانیهاست!
بنا به همین دو برهان قاطع، فهمیدم که تو ایرانی هستی! اونجا بود که همدیگر را در آغوش گرفتیم و بهعنوان دو ایرانی! فارغ از ترک و لر و عرب، احساس یگانگی و دوستی و اخوت کردیم و از ملاقات هم در دیار غربت مشعوف شدیم.
از همدیگر آدرس و نشانی گرفتیم و با اعتماد به هم، حاضر به هر کمک و مساعدتی نسبت به هم شدیم، صرفا به دلیل «ایرانی» بودنمان.
اکنون که به سن پنجاه سالگی رسیدیم،
حتی از تعصب «ایرانی» بودن هم گذشتهایم و درک میکنیم که «انسانها» در هر نقطۀ از زمین، چه ایرانی و هندی و چینی و چه فرانسوی و آلمانی و هلندی و چه مصری و آفریقایی و لیبیایی و چه آمریکایی و برزیلی و آرژانتینی و...، همه «انسان» هستند و مثل خود ما.
تعصب نژاد و ملیت و جنسیت و رنگ پوست و ثروت و …، ناشی از کوچکی فرد و عدم بلوغ معرفتی اوست. هر چه فرد بزرگتر و داناتر باشه، خودبهخود از دام و زنجیر تعصبات کوچک و بیارزش و کممقدار؛ دورتر شده و جهانیتر و انسانیتر میاندیشد.
باز هم درک خودم را بالاتر برده و همۀ دینها را در هم ادغام کردم و دینی ساختم به نام «انسانیت» و با بیدینها هم کنار آمدم تا با ابزاری به نام دانش کرۀ زمینی پر از انسانهای صلحدوست و شرافتمند داشته باشیم.
بهراستی گام و قدم بعدی چیست؟
پ.ن. کتاب *مردمان روی زمین* را بخوانید.
🆔 @Sayehsokhan