انجمن پاردان فضایی برای روشنگریهای اجتماعی و سیاسی بلوچستان، بر محوریت ملیگرایی ایرانی. سگالیده جنگ و بهمیدان دلیر چو اشکش که صید آورَد نرّهشیر
بررسی ادعای شکست کوروش از بلوچها❕
◽️واکاوی گزارشهای دست اول و نظر مورخین درباره لشکرکشی کوروش به سیستان و بلوچستان کنونی نشان میدهد سختیهای وارد شده به کوروش بزرگ و سپاهیانش، بر اثر شرایط جغرافیایی بد و آب و هوای نامساعد بوده است. همین نکته به تنهایی پایههای ادعای شکست کوروش را فرومیریزاند.
◽️مورخین یونانی در دوره اسکندر مقدونی، در ثبت این وقایع دچار اغراق و بزرگنماییهای بسیاری شدهاند. نویسندگان یونانی سرنوشت کوروش بزرگ را در گدروزیا (بلوچستان) را فاجعهای عظیم تعبیر کردهاند. چنانچه که ادعا شده است کوروش تمامی سپاهیانش را از دست داده و تنها با هفت نفر از همراهانش از این سرزمین خارج شده است. این موضوع قدری مشکوک است که نویسندگان یونانی همواره داستانهای مربوط به لشکرکشیهای ناکام کوروش را در کنار گذرهای پرهزینه اما موفقیتآمیز اسکندر از همان منطقه قرار میدهند. در واقع آنها ادعا میکنند که اسکندر به این دلیل میخواسته از بیابان پرمخاطرهٔ گدروسیا بگذرد که برتری خود را بر کورش و سمیرامیس نشان دهد، میگویند سمیرامیس نیز فقط با بیست و سه نفر از این منطقه جان سالم به در برده است. از این رو، اغلب پژوهشگران، داستانهای مربوط به شکست کورش را داستانهایی ساختگی میدانند که هدف از آنها افزودن برگی مثبت بر قطعهای شرمآور از نبردهای اسکندر است.
◽️برخلاف نظر مورخین دوره اسکندر، کوروش در بلوچستان با فاجعهای عظیم و غیرقابل جبران روبهرو نشده است. چراکه پس از لشکرکشی وی به شرق ایران، وی پس از چند سال به بابل اردو میکشد و پیروزیهای بزرگی به ارمغان میآورد. با توجه به گزارش دیودور سیسیلی و نظر دیگر مورخین، ساکنان بلوچستان به یاری کوروش شتافتند و با رساندن سیهزار گاری آذوغه و دیگر اقلام مورد نیاز، او را از سختیها رهاندند و کوروش نیز در قبال این یاریرسانی و همراهی، آنها را از پرداخت مالیات معاف کرد و پاداشهای فراوانی به آنها داد. بنابراین کوروش نهتنها از ساکنان منطقه سیستان و بلوچستان کنونی شکست نخورده است، بلکه با استقبال دوستانهٔ آنها روبهرو شده است.
📌در ادامه باید گفت الحاق بلوچستان کنونی به قلمروی هخامنشیان، در روزگار شاهنشاهی کوروش بزرگ اتفاق افتاده است:
«...[احتمالاً] بین سالهای ۵۴۵ و ۵۳۹ پیش از میلاد، کوروش شرق ایران را سراسر به تصرف خود درآورد. ...این شامل سرزمینها و قبایل زیر میشود: درانگیان (سیستان)، آریا (هرات)، مرجانه (مرو)، کوراسمیا (خوارزم)، سغد، باختر، سکاها، ساتاگیدیا، آراکوزیا، جدروسیا (بلوچستان) و بالاخره قندهار. فقط پس از رسیدن به آخرین مرزهای شمالشرقی بود که کوروش علیه بابل دست به اقدام زد.»
🔹داندامایف: همان. صفحه ۴۶.
🟣 @PardanShah
بررسی ادعای شکست کوروش از بلوچها❕
📕گزارشهای موجود در باب لشکرکشی کوروش بزرگ هخامنشی به سیستان و بلوچستان کنونی.
🔴 @PardanShah
جهان با تمامیت ارضی و جهان بدون تمامیت ارضی
▫️این ویدیو تاریخ مصور جهان از قرن پانزدهم تا به امروز است. آغاز آن، آغاز امپراتوریهای استعماری است و همزمان با اوج گرفتن قدرت و قلمروی امپراتوریها، کشورهای نوپایی در سرزمینهای دوردست سربرمیآورند.
▪️تقریباً از نیمه دوم قرن بیست تا پایان آن، آغاز استعمارزدایی و استقلال سرزمینهای مستمعره و پایان امپراتوریهاست. زمانی که وارد قرن بیست و یکم میشویم تغییرات و دگرگونیهای مرزی و سرزمینی بهشدت نادر و ناچیز هستند. در اینجا تفاوت میان جهان با تمامیت ارضی و جهان بدون تمامیت ارضی روشن میشود.
▫️اما در ایران، مرتجعین همچنان در قرون گذشته گیر کردهاند؛ برخی به فکر استقلال و تشکیل کشوری جدیداند، برخی دیگر هم بهدنبال پانیسم و تشکیل امپراتوری و کشورگشایی...!
📌ایران هنوز وارد قرن بیستویکم نشده و نظام این قرن را پس از گذشت بیش از دو دهه همچنان نپذیرفته است.
در واقع، این عقبافتادگی از همان قرن پانزدهم تا به امروز ادامه دارد و طی این دوران، ایران و ایرانی نتوانسته همگام با جهان باشد.
🟡 @PardanShah
این ملتهای تحت ستم ایران هم ناجور پفیوزن.
هم روی کل تاریخ ایران ادعا دارن،
منجمله دعاویِ: ماد کورد بوده، هخامنشیان لور، اشکانیان بلوچ، ساسانیان لک، بعد عربا مملکتو میگیرن دستشون، از اونجا تا پهلوی هم تورک بودن.
هم خودشون رو از آغاز تاریخ تاکنون، تحت ستم فارس بهشمار میارن...
🟣 @PardanShah
▪️زبان دستنخورده چیزی است که در این ویدیوها از زبان یک قبیلهٔ تانزانیایی میشنوید.
▫️حالآنکه عدهای متوهم به دستنخوردگی زبانشان مینازند و به فارسی میتازند، نشان از مدنیّتستیزی آنان میدهد.
▪️هرچه زبانی بزرگتر باشد و دارای مراودات فرهنگی بیشتری باشد تاثیر و تاثرات آن نیز گستردهتر است.
📌پ.ن: برخلاف یاوهگوییهای قومگرایان که میکوشند زبانهای ایرانی را زبانی دستنخورده و منزوی بنمایانند؛ علاوه بر فارسی، دیگر زبانهای ایرانی هم تأثیر و تأثرات بسیاری با سایر زبانها داشتهاند.
🔴 @PardanShah
📌نویسندهٔ این چرندیات، نظریهای را ارائه داده است که مطابق آن پارتیان به دو شاخه تقسیم میشوند. شاخه اول اشکانیان و شاخه دوم بلوچها هستند که اجداد پارتی آنها در دوره ماد به بلوچستان مهاجرت کردند. در ادامه مدعی اینستکه نام شاهان اشکانی گواه حضور بلوچها در آن دوران و قرابت آنان با اشکانیان است. وی برای محکمسازی پایههای نظریه بیاساس خود دست به جعل هم میزند و نام «وَلَگَش» (فارسینو: بَلاش و وَلاش) در شاهان دودمان اشکانی را «بلاچ و بالاچ» مینویسد تا با نام قوم بلوچ و نام یکی از شخصیتهای حماسی این قوم، «بالاچ بیرگیر» قرابت لفظی داشته باشد.
◽️نگاهی به نام بَلاش
شکل پارتی این نام، «وَلَگَش» است، در پارسی میانه «وَردَخش» و در پهلوی «وَلَخش». در فارسی نو این نام را بهصورتهای «بَلاش»، «وَلاش» و گاهی «گُلَش» مشاهده میکنیم که اشکال متأخر این نام هستند.
این نام در زبانهای انیرانی هم وجود دارد. از جمله «وَلَرش» در ارمنی که ظاهراً از فارسی میانه به ارمنی راه یافته است. «وَلْگَش»، «وَلْگِش» و «وُلُگِش» در سریانی که از شکل پارتی این نام وام گرفته است.
املای این نام در منابع یونانی بهصورتهای گوناگون «Vologaisos, Vologesos,Vologeses, Bologaisos, Bologesos, Olagasos, Ologasos» دیده میشود. در یونانی متأخر آنرا بهصورتهای «Balas, Blasēs, Blassēs, Blasos» میبینیم که با «بَلاش» فارسی نو تطابقت دارند.
در لاتین این نام به اشکال «Vologaesus, Vologessus, Vologeses» نگاشته شده است.
همچنین در کتیبه سهزبانه شاپور یکم در کعبهٔ زرتشت این نام به زبان یونانی «Oualas(s)ou, Oualassēs or Oualassos» نوشته شده است که با «Wrdʾhšy» فارسی میانه و «Wlgšy» پارتی همخوانی دارد[1].
◾️نگاهی به کاربرد نام بَلاش
افراد شناخته شده به این نام، بلاش یکم اشکانی، بلاش دوم اشکانی، بلاش سوم اشکانی، بلاش چهارم اشکانی، بلاش پنجم اشکانی، بلاش ششم اشکانی، بلاش شاهنشاه ساسانی پسر یزدگرد دوم، بلاش در سلسله هترا، بلاش شاه کرمان دستنشانده اشکانیان، ولرش شاهزاده ارمنی، مرزبانی در زمان اردشیر دوم، شاگردی در مدرسه ایرانی ادسا در حدود سال ۴۵۰ م، رهبر یک لشکر سوارهنظام، پسر دادمهر، نوهٔ آذَروَلَش میباشند [همان].
بنابرشواهد موجود «بَلاش» نام شخص بوده است. در شواهد تاریخی وجود قوم یا قبیلهای به این نام (بَلاش و دیگر اشکال آن) تأیید نشده است و در صورت وجود قوم یا قبیلهای به این نام در منابع تاریخی، نظریهپرداز به آن اشاره نکرده است.
👈🏻 بخش دوم فرسته
🟡 @PardanShah
▪️نقدی بر بعضی از جریانات ملیگرا در ایران (۵)
▪️ملیگرایی مذهبی (۲)
▫️ناسیونالیسم زرتشتیگرا
📌 پیشتر در فرستههای نقد برخی از جریانات ملیگرا در ایران، فرستهای را به ملیگرایی مذهبی اختصاص دادیم که حول محور ملیگرایی مذهبی شیعی و نوصفویگرانه بود. هماکنون فرصتی یافتیم تا به نو-زرتشتی-گرایان، شاخهای دیگر از ملیمذهبیها بپردازیم.
🔹 بر همگان محرز است که ملیگرایی، بر مفهوم مدرن ملت تأکید دارد و هرگونه همآمیختن آن با مقولههایی همچون قومیت و مذهب، با آرمان حقیقیِ ملیگرایی ناسازگار است.
کسانی که میخواهند در کنار ملیگرایی، قومگرا و مذهبگرا هم باشند و بهعبارتی هم خدا را بخواهند و هم خرما را؛ فیالواقع درحال استفادهٔ ابزاری از ناسیونالیسم برای پیشبرد اهداف قومگرایانه و مذهبگرایانه خویش هستند.
🔹 آرمان اصلی و حقیقی ملیگرایی، ایجاد بستری است که مردم کشور فارغ از دین و مذهب، قومیت و زبان، جایگاه خود را بهعنوان یک «شهروند ایرانی» دریابند تا به کشور خود خدمت کنند.
🔹 اگر هدف، ترویج آیین زرتشتی میان مردم ایران است، میشود ضمن جدایی دین از سیاست و آزادی عقیده و آزادی بیان، آزادانه به تبلیغ و ترویج عقیدهٔ خود بپردازید. دولت در قبال شما و اهداف شما هیچگونه وظیفهای غیر از محیاسازی آزادی بیان و عقیده ندارد. از طرفی دیگر نیز مخالفان شما آزادند به نقد و مخالفت با شما بپردازند. همهٔ اینها نیز تنها ضمن رعایت حقوق سایرین شدنی است.
🔹 اینکه عدهای نو-زرتشتی-گرا برای تحقق رویاهای فانتزی و کودکانهٔ خویش که ایجاد حکومتی مذهبی با دین رسمی زرتشتی و نیز زرتشتی شدن همهٔ ایرانیان میباشد؛ میکوشند تا دولت را در دست و منافع ملی را بهکار بگیرند؛ خلاف آرمانِ راستین ملیگرایی است.
🔹 تأثیر سوء ورود دین به دیوان اداری را ضمن ملموس بودن آن در شرایط کنونی برای ملت ایران، در تاریخ کیش زرتشتی هم میتوان کاوید. در دورهٔ ساسانیان «دین» و «دولت» برای پایداری و استواری حاکمیت سیاسی آنان همراستا بودند.
نتیجهٔ این سیاست، قدرتگیری روحانیون و در رأس آنان «کرتیر» بود. با برپایی حاکمیت دینی، تمامی داراییها و هزینهٔ کارهای مذهبی و اداره کارها در دست گروهی از پیرامونیان دربار افتاد.
به روزگار «بهرام دوم»، آشفتگی زیادي رواج یافت. مرگ بینوایان، ویرانی آبادیها، کاسته شدن خزانۀ کشوری و...، چنان فشاری بر کشور آورد که ندای دادخواهی ایرانیان بلند شد. بخشی از این هزینهتراشیها را میتوان از میزان هزینههای گزارش شده کرتیر در برپایی سازههای دلخواه خود در ایران و متصرفات رومی شاپور یکم دید. در کنار آن، سرکوب دگراندیشان از سوي او نیز که در سنگنبشتههای وی آمده، نقش زیادی در ناخشنودیهای جاری میتوانسته داشته باشد.
دستگاه روحانیون چنان قدرت گرفته بود که حتی با شاهنشاهان ساسانی درگیر میشدند و آنها را به قتل میرسانیدند.
👈🏻ر.ک: فیروزی، سورنا: «فروپاشی ساسانیان از نگاهی دیگر: نقش مزدکیان در براندازی حکومت ساسانی» تهران: آشیانه کتاب، ۱۳۹۱.
🔹 فارغ از ابعاد سیاسی نو-زرتشتی-گرایی که طرفداران قلیلی دارد، بخش عمدهای از ملیگرایان غیرزرتشتی نیز بهجای تأکید بر پاسداشت میراث فرهنگ و تاریخی ایران که بخشی از آن با تاریخ و فرهنگ کیش زرتشت پیوند دارد، به حراست از سنن و رسوم زرتشتی میپردازند. درحالیکه در ملیگرایی الزامی برای پدافند همهجانبه از سنتهای زرتشتی وجود ندارد و پرداختن به مسائل شرعی و دینی آن برعهده ملیگرایان نیست. خلاصهٔ کلام این است که تمرکز ملیگرای ایرانی باید روی مقولهٔ فرهنگ ایرانی باشد نه دین و مذهب.
🟣 @PardanShah
ب) مشروعیتبخشی به دعویِ استقلال دیرینهٔ خود با اتکا به حکومتهای پسااسلامی
⚪️ تجزیهطلبان برای مشروعیت بخشیدن به دعاوی استقلال خود از زمانهای دیرباز، به حکومتهای ایران از سقوط ساسانیان تا روی کار آمدن پهلوی متکی میشوند.
⚪️ تمامی دودمانهای کوچک و بزرگ ایران در ادوار مابین سقوط ساسانیان تا روی کار آمدن سلجوقیان و صفویان از مبانی مشروعیت ایرانی برای تبیین جایگاه خود پیروی میکردند. از جمله آن طاهریان ریشهٔ خود را به رستم و منوچهر پادشاه ایرانی میرساندند، صفاریان خود را از ریشهٔ ساسانیان میدانستند، آلبویه در تلاش برای احیای ایرانشهر بودند و دودمانهای فراوان دیگری که نام همهٔ آنها در این فرسته نمیگنجد.
◻️ بنابراین ضمن پیدایش اقوام در سدههای پس از اسلام، همچنان دودمانهای کوچک و بزرگ ایران پیرو مبانی مشروعیت ایرانی برای تبیین جایگاه خویش بودند. این روند حتی در سلسلههای ترک اولیه (غزنویان، سلجوقیان و خوارزمشاهیان) ادامه داشت و ایرانیان در آثار خود به هویت ایرانی خویش واقف بودند.
در دورههای میانی پس از هجوم مغول و تشکیل دولت ایلخانی تا برآمدن صفویه، تحولی مهم در زمینهٔ مبانی مشروعیت حکومتها در ایران رخ داد. از زمان غازان خان در حکومت ایلخانی تلاش شد تا از مشروعیت دینی نیز بهره گرفته شود. علاوه بر آن مشروعیت چنگیزی-هلاکویی نیز اهمیت بالایی داشت. حکام گوناگون در آن ادوار برای کسب قدرت و تصاحب میراث ایلخانان به رویارویی با یکدیگر میپرداختند. در چنین فضایی بود که حکومتهایی همچون سربداران، آلکرت، آلاینجو، آلمظفر، آلچوپان و آلجلایر سربرآوردند. در میان این حکومتها علاوه بر اشکال سابق مشروعیتبخشی بر حکومتها، مبانی مشروعیت ایرانی دوباره احیا شد. این امر از راههایی چون تأسی به مفاهیم و الگوهای باستانی ایران، همچون فرّه ایزدی و همانندسازی با پادشاهان ایرانی و به کارگیری اسطورههای حماسی-پهلوانی ایران در ادبیات سیاسی انجام میشد.
◻️ در نتیجه حتی پس از پیدایش اقوام ایرانی در سدههای پس از اسلام، این اقوام جایگاهی در مشروعیتبخشی سیاسی به حکومتها نداشتند و عمدهٔ مشروعیتها از نوع دینی (اسلامی) و ایرانی بودند و در دورههای پس از مغول نیز مشروعیت میراثداری ایلخانان به آن افزوده شد.
▫️از میان تقسیمات سرزمینیِ ایران، تنها نامهای سه منطقهٔ کردستان و بلوچستان و لرستان جنبهْ قومیتی دارند. سابقهٔ جاینام کردستان به دورهٔ سلجوقی و لرستان به دورهٔ صفوی و بلوچستان به دورههای افشار و پس از آن بازمیگردد.
❕تلاش قومگرایان برای مشروعیتبخشی به دعویِ استقلال خود با اتکا به ادوار پیش از شکلگیری سرزمینهای دارای مشروعیت قومیّتی، بیهوده و پوچ است. آنچه در دوره ایران باستان رایج بوده مشروعیت ایرانی، در دورههای پسااسلامی مشروعیت ایرانی و اسلامی و در دوره پسامغول مشروعیت ایرانی، اسلامی و ایلخانی بوده و هیچگونه مشروعیت قومی در این ادوار وجود نداشته است.
🔴 @PardanShah
نقد تاریخنگاری هویتسازانهٔ تجزیهطلبان
✍🏻یکی از ابعاد مهم سازندهٔ هویت مردمی، تاریخ است. بخش عمدهای از کنشهای اجتماعی و سیاسی یک جامعه به برداشت آن جامعه از تاریخ بازمیگردد. مردم خود را رهرو و دنبالهروی نیاکان خود میدانند و از این روی، کنشهای نیاکان آنان میتواند در نگرش آن مردم نقش پررنگی داشته باشد. به سخنی دیگر، تاریخ سازندهٔ آینده است و مردم برای ساختن آینده و سرنوشت خود، به تاریخ خود رجوع میکنند.
🔺تجزیهطلبان به اهمیت تاریخ در تعیین سرنوشت و آیندهٔ جامعه پی بردهاند و میکوشند تا با وارونهنگاری تاریخ، سرنوشت مردمی را مطابق میل خود رقم زنند.
🔻در ادامه با دو شیوهٔ اصلی تاریخنگاری در راستای انیرانیسازی اقوام ایرانی آشنا میشویم:
الف) مصادرهٔ بخشهایی از تاریخ ایران باستان
ب) مشروعیتبخشی به دعویِ استقلال دیرینهٔ خود با اتکا به حکومتهای پسااسلامی
🟡 @PardanShah
🔻زاهدان:
"بلوچ و فارس دو بال پرندهای هستند
"که تنها با اتحاد به پرواز در خواهند آمد
🔴 در شهرهای بلوچستان علاوه بر دادخواهی و مبارزه با بیعدالتی، بخش عمدهای از مبارزات و کوششها به مقابله با قومگرایی اختصاص یافته است.
📝هویت هر انسانی دارای سطوح مختلف است. محل زندگی، مذهب و دین، قومیت و ملیت درجات مختلف هویت هستند. تجزیهطلبان با برجستهسازی هویت قومی و در برابر هویت ملی قرار دادن آن و نیز جلوگیری از انسجام و همبستگی میانفرهنگی، قدم اول برای جدایی و تجزیه را برداشتهاند.
🟡 یکی از ابزارهای قومگرایان و تجزیهطلبان، ضدّیتسازی و تفرقه میان اقوام با دوگانهسازی کرد-آذری، بلوچ-گجر، شیعه-سنی، فارس-غیرفارس و... میباشد.
▫️پاسخ بلوچها به این عملیاتهای روانی در شعارهایشان مشخص است:
کرد و بلوچ برادر اند.
شیعه و سنی برادر اند.
بلوچ و فارس دو بال یک پرندهاند.
از زاهدان تا تهران/ از زاهدان تا کردستان - جانم فدای ایران.
ایرانی اتحاد اتحاد.
کرد و بلوچ و آذری - آزادی و برابری.
کرد و بلوچ و ترک و عرب و فارس اتحاد اتحاد.
و...
🟣 @PardanShah
معرفی میکنم: اسما! یک عدد موز تجزیه شده که به اتفاق از دارودسته خودتان هم است 😄
🔴 @PardanShah
ائتلاف دموکراتیک ملتها در ایران‼️
چندی پیش تجزیهطلبان ائتلافی تشکیل دادند و اهداف خود را تشکیل دولتهای فدرال مبتنی بر قومیت یا تشکیل کنفدراسیونی از اقوام در چهارچوب مرزهای ایران عنوان کردند.
اعضای این ائتلاف از تجزیهطلبان پانعرب، پانبلوچ و پانترک بودند که جملگی آنها ضدیّت شدیدی با ایران و تمامیت ارضی آن دارند.
یکی از اعضای این ائتلاف حزب راجی تپاکی است که شروط خود را برای قبول تمامیت ارضی ایران و عدم تجزیه کشور، برخورداری از خودمختاری، داشتن ارتش قومی و تشکیل دولت فدرال ذکر کرده است.
استقبال احزابی که آرمانشان تجزیه ایران است از کنفدرالیسم و فدرالیسم؛ دلیلی غیر از اینکه آنها فدرالیسم را بستری برای تجزیه ایران میدانند، ندارد.
⚠️فدرالیسم راهی امن و کمهزینه برای تجزیهٔ ایران است.
🟡 @PardanShah
⬆️سخنی در باب توئیت مولانا عبدالحمید
✍🏻 مذاکره و گفتوگو گزینههای خوبی هستند، اما آنچه که در پاسخ به گستاخیهای گروهک تروریستی طالبان لازم است؛ دفاع از حق مردم عزیز سیستان و بلوچستان و نیز مرزهای کشور عزیزمان ایران است.
▫️حقابه سیستان همواره از سوی حکومتهای مختلف افغانستان نادیده گرفته میشود و خشکسالی طولانی مدت، طوفانهای متعدد، آلودگی هوا، به خطر افتادن محیط زیست منطقه، مهاجرتهای گسترده مردم سیستان، بیماریهای ریوی و تنفسی، بیکاری کشاورزان و دامداران، خشک شدن دریاچه هامون از تأثیرات مستقیم آن هستند. طی چندماه اخیر نیز طالبان مستقیماً حریم ایران را نقض کرده و به آزار و اذیت کشاورزان روستاهای مرزی ایران پرداختهاند و حتی به مرزهای ایران تجاوز کرده و مسبب آسیبهای جانی و مالی شدهاند. این اقدامات از سوی یک کشور همسایه با مرزهای طولانی، منافع مشترک و دارای ملتی با پیوندهای تاریخی و عمیق بههیچوجه پذیرفتنی نیست‼️
▫️ما ایرانیان با تمام توان از حق و خاک خود دفاع میکنیم. این دو مسئله شوخیبردار و ناچیز نیستند. طالبان باید بداند ما مردم ایران به هیچوجه از حق خود کوتاه نخواهیم آمد.
کنون شیرمردی به کار آیدت
که با دشمنان کارزار آیدت
🟣 @PardanShah
📝مروری بر چند جنگ داخلی با عوامل تجزیهطلبانه، قومگرایانه و دگرستیزانه
✅ هدف از این نوشته، نمایاندن آیندهای است که تجزیهطلبان متمایلاند آنرا برای مردم ایران رقم زنند. آنچه که در این فرسته قرار است بدانیم، نتایج جنگهای داخلی و قومیتیِ تجزیهطلبانه است.
▫️تجزیه قلمروی هند بریتانیا
پس از استقلال هند از بریتانیا، قلمروی سابق هند-بریتانیا به چندین کشور تجزیه شد. این مناطق تا پیش از بریتانیا دارای حکومتهای فراوانی بودند و از یکدیگر مستقل بودند. بنابراین با فقدان قدرتی که اینها را درکنار یکدیگر نگاه داشته بود اختلافات گستردهٔ سرزمینی، قومیتی، مذهبی میان آنان آغاز شد. به هنگام تجزیه هند و تشکیل کشورهای هندوستان و پاکستان (شرقی و غربی)، ده الی بیست میلیون نفر آواره و مجبور به مهاجرت شدند و یک الی دو میلیون نفر طی جنگها، خشونتهای فرقهای و پاکسازی قومی-مذهبی کشته شدند. طی تقسیم پنجاب بین هند و پاکستان حداکثر ۳.۲ میلیون نفر مفقود شدند. حدود هشتادهزار زن هندو و مسلمان ربوده شده و گزارشهایی از تجاوز جنسی به آنان نیز بجای مانده است. در ادامه، با اعلام جدایی بنگلادش از پاکستان، مطابق تخمینها، سه میلیون نفر غیرنظامی دیگر کشته شدند. طی قتل عام راولپندی هزاران نفر از مردم هندو و سیک قتل عام شدند، به زنان تجاوز شد و اجساد آنها سوزانده شد.
▪️تجزیه یوگسلاوی
یوگسلاوی نیز مانند هندبریتانیا کشوری متشکل از چندین سرزمین و ملت بود. پس از پیروزی متفقین در جنگ جهانی دوم، شش جمهوری بوسنی و هرزگوین، کرواسی، صربستان، مقدونیه، اسلوونی و مونتهنگرو فدراسیونی به نام یوگسلاوی تشکیل دادند.
به مرور زمان تنشهای قومی میان این سرزمینها بالا رفتند و اختلافات مذهبی و قومی بسیاری میان آنها شکل گرفت که نتیجه آن فروپاشی یوگسلاوی بود. در جنگهای یوگسلاوی، ۱۳۰ الی ۱۴۰ هزار نفر کشته شدند و نیز چهار میلیون نفر آواره گشتند.
▫️جنگ داخلی سریلانکا
طی تبعیض و آزار و اذیت تامیلهای سریلانکا توسط دولت این کشور، جنگ داخلی و شورش جداییطلبانه در این کشور رخ داد که هدف آن جدایی بخشی از سریلانکا بود. این شورش درنهایت سرکوب شد. این جنگ داخلی طی سالهای ۱۹۵۶ تا ۲۰۰۴ منجر به کشته شدن ۵۴ هزار غیر نظامی و مفقود شدن ۲۵ هزار شهروند شد. در سال ۲۰۰۸ تا ۲۰۰۹ حدود ۱۴۶ هزار نفر مفقود شدند و چهل هزار نفر کشته شدند که همهٔ آنها شهروندان عادی و غیرنظامی بودند. در ژانویه ۲۰۰۹، ۱۷۰هزار نفر غیرنظامی دیگر کشته شدند. در سال ۲۰۰۱ تقریباً ۸۰۰ هزار نفر آواره شدند. تلفات نظامی نیز کمتر از شصت هزار نفر بودهاند.
▪️جنگهای داخلی میانمار
میانمار ۷۵ سال است که درگیر مناقشات قومی عمده میباشد. با وجود ایجاد مناطق خودمختار متعدد، تجزیهطلبان همچنان به آتشبسها توجه ندارند و برای هدف بعدی (استقلال) درحال ادامهٔ جنگ داخلی هستند. حدود ۱۳۰ هزار نفر از ۱۹۴۸ تا ۲۰۱۱ در این درگیریها کشته شدهاند. طرفین جنگها (دولت و تجزیهطلبان) حقوق بشر را به شدت نقض کردهاند و پاکسازیهای قومی، سوءاستفاده از کودکان، تجاوز و قتل زنان، کشتار غیرنظامیان از موارد متعدد نقض حقوق بشر در میانمار میباشند. در کودتای ۱۹۶۴ سیصدهزار شهروند اخراج شدند و مابین سالهای ۱۹۹۶ تا ۲۰۰۶ حدود یک میلیون نفر آواره گشتند.
🟡 @PardanShah
پاسداشت و نگاهداشتِ زبانها
⚪️هر یک از زبانهای موجود در جهان بخشی از میراث بشریت را در خود دارد. زبانها با خود فرهنگ، آداب، رسوم، دانشهای سنتی را دارا هستند. شوربختانه بخش عمدهای از زبانهای جهان در معرض خطر هستند. برای پاسداری و نگاهداری زبانها باید چه کرد؟!
▫️سخن گفتن به زبان مادری
مهمترین اقدامی که منجر به حفظ یک زبان میشود، سخن گفتن به آن زبان در خانواده و اجتماع است. یکی از تهدیدات اصلی یک زبان، کم شدن گویشوران آن و جایگزین شدن آن با زبانی دیگر است.
▫️انتقال بین نسلی
حافظان اصلی یک زبان، کودکان هستند. اگر کودکان در محیط خانواده زبان اولشان غیر از زبان مادری باشد، آن زبان پس از گذشت زمان با کاهش شدید گویشور مواجه میشود و فقط نسل پیر و میانسال آن را در بر خواهند داشت.
▫️آموزشِ زبان مادری
ممکن است زبانهایی که در یک جامعه اقلیت هستند به شدت تحت تاثیر زبانهای مسلط بر اجتماع قرار گیرند. در این صورت این زبانها نیاز به آموزش دارند. کلاسهای خصوصی و غیرانتفاعی و نیز آموزشِ زبان مادری در مدارس راه حل این مشکل هستند. با وجود آموزشِ زبان مادری؛ اصطلاحات، واژگان و دستور زبانی یک زبان کمتر دستخوش تغییرات میشوند.
▫️مستندسازی زبانها
در صورتی که یک زبان مستندسازی و ضبط شود، حتی در صورت انقراض و مرگ کامل، میتواند احیا شود.
▫️گردآوری میراث ادبی زبانها
واژگان، اصطلاحات، اشعار، حماسهها، داستانها، کارنواها، مثلها، ضربالمثلها، کنایهها، لالاییها، نفرین و آفرینها، سرودها و.... مواردی هستند که باید گردآوری شوند و پس از چاپ در دسترس عموم قرار گیرند. آشنایی یک گویشور به ادبیات زبان خود، به تقویت آن زبان میانجامد.
▫️پویایی یک زبان
زبانی پویا است که در رسانهها و فضای مجازی به کار گرفته شود و محتواهایی از قبیل فیلم و سریال، مستندها، پادکستها، موسیقی، داستان، فیلمهای کوتاه، عکسنوشتهها و... به آن زبان تولید شود.
🟣 @PardanShah
بررسی ادعای شکست کوروش از بلوچها❕
🔻 ادعای شکست کوروش از مردم بلوچ و تارومار شدن سپاه وی در نبردی با بلوچها تا کنون از سوی بسیاری مطرح شده است. در متون کلاسیک درباره لشکرکشی کوروش به شرق گزارشهایی موجود است. مورخین بر پایه این گزارشها، لشکرکشی کوروش به شرق را واکاویدهاند.
◽️گزارش دیودور سیسیلی:
دیودور سیسیلی پس از ذکر سروسامان دادن اوضاع درانگیان (ساکنان سیستان) از اردوکشی وی به سوی آریاسپیان* سخن به میان آورده است. سپس در باب آریاسپیان چنین میگوید:
«در طی یک لشکرکشی، کوروش - همانی که حاکمیت مادها را به پارسیان منتقل کرد- در قلب سرزمینی بیابانی تنها ماند و فقدان کامل آذوقه، بزرگترین خطرات را برایش به همراه آورد، زیرا فقدان مواد غذایی موجب شد که سربازانش همدیگر را بدرند. اما آریاسپیان کاروانی از سیهزار گاری حامل غلات برایش فرستادند. کوروش که، برخلاف انتظار، نجات یافته بود این مردمان را از خراج معاف کرد و پاداشهای دیگری به آنها ارزانی داشت. از دیگر سوی، نام پیشینشان را از آنها گرفت و ایشان را «نیکوکاران» نام نهاد.»
*آریاسپیان در بخش سفلای اتیماندورس (هیرمند) ساکن بودند. آنها از همسایگان مجاور گدروزیان (ساکنان گدروزیا: بلوچستان بعدی) بودند.
🔹سیسیلی، دیودور: ایران و شرق باستان در کتابخانه تاریخی، ترجمه و حواشی از حمید بیکس شورکایی- اسماعیل سنگاری. صفحه ۷۴۱ و ۷۴۲.
📌نظر مورخین درباره لشکرکشی کوروش به سیستان و بلوچستان
◽️پییر بریان:
مسیر عبور کوروش در جنوب فلات ایران در قسمت سیستان (دره هیرمند) را میتوان معلوم کرد که در آن جمعیت محلی (آریاسپها) درست وقتی سپاه کوروش از کویر گذشت و در شرف نابودی بود برای آن آذوقه تدارک دیده بودند. به نظر میرسد که در متون بعدی نیز قید شده است که کوروش طی همان لشکرکشی یا در لشکرکشی دیگری، از منطقه رودخانهٔ کابل (گندارهٔ کتیبههای سلطنتی) و نیز گدروسیا (بلوچستان) و کارمانیا (کرمان) عبور کرده است.
🔹بریان، پییر: امپراتوری هخامنشی، ترجمه ناهید فروغان. جلد اول، صفحه ۶۱.
◽️داندامایف:
آریان در کتابش آناباسیس الکساندریا مینویسد: «کوروش به سرزمین هندوستان حمله کرد و در این حمله تعداد زیادی از نیروهای ایرانی جان باختند.» سرانجام همان نویسنده و دیودوروس از مردمانی به نام آریاسپایی در مرزهای جنوبی درانگیانا نام میبرند. همین مردمان بودند که در عملیات جنگی کوروش برای سربازان وی آب و غذا فراهم کردند. پس از آن کوروش آنان را پاداش داد، و این پاداش آن بود که از دادن مالیات و خراج به شاه ایران معاف شدند.
🔹داندامایف، محمد ع: تاریخ سیاسی هخامنشی، ترجمه فرید جواهرکلام، چاپ دوم. صفحه ۴۳ و ۴۴.
🟡 @PardanShah
#میم فراعنه مصر وقتی یکی میگه ما ۹هزار سال تمدن داریم.
پ.ن: کهنترین تمدن جهان، تمدن سومریان با دیرینگی شش هزار ساله است. از قومگرایان عزیز درخواست داریم پیش از جعل، تعریف تمدن را بیاموزند.
🟣 @PardanShah
مختصری در باب «فارس»
در پاسخ به سوال: «فارس چیست؟!» اشتراکنظری وجود ندارد. برخی گویند فارس وجود خارجی ندارد، برخی آنرا به قوم تعریف میکنند و... .
ابتدا نگاهی به تعریف قومیّت بیندازیم؛
یک قوم مجموعهای از افراد دارای نسب مشترک است که دارای مشترکاتی در میراث فرهنگی، زبان و آداب و رسوم هستند. لازمهٔ قوم بحسابآوردن این مجموعه، تجلّی خودباوری قومی در آنان و احساس خویشاوندی با یکدیگر بر اساس قومیّت است.
بدینترتیب، فارسیزبانان کشور ایران را نمیتوان قوم بهحساب آورد. سوالی که هماکنون برای شما پیش آمده اینستکه: «مگر فارسیزبانان ایران، از شاخصههای نامبرده برای تعریف قومیّت برخوردار نیستند؟»
پاسخ این سوال روشن است، فارسیزبانان ایران هویت خود را در شهروندی ایران درمییابند نه در قومیّت، آنها در پاسخ به سوال «کیستی؟» نمیگویند فارس هستم، بلکه خود را «شیرازی» و «اصفهانی» معرفی میکنند. و نیز دو فرد فارسیزبان ساکن سیستان و دیگری در خوزستان، با یکدیگر احساس خویشاوندی بر اساس قومیّتی بهنام فارس نمیکنند.
با این حال، فارسیزبانان ایران اگرچه شاخصهٔ آخر نامبرده در پاراگراف دوم را ندارند، از دیگر شاخصهها برخوردارند و نمیتوان از آن چشمپوشید. با توجه به این مشخصهها، فارسیزبانان ایران را میتوان در یک قومیّت تعریف کرد و آن قومیّت، «قومیّت ایرانی» نام دارد.
آیا «قومیّت ایرانی» فقط فارسیزبانان را مشمول میشود؟ خیر، سایر ایرانیان تنها در شاخصهٔ زبانی با فارسیزبانان تفاوت دارند و در اسطوره، تاریخ، میهن، معماری و... با یکدیگر مشترک هستند. پس میشود غیرفارسیزبانان ایران را هم در زمرهٔ قوم ایرانی قرار داد. این تعریف برخلاف باور عدهای، شامل عربزبانان و ترکزبانان ایران هم میشود. زیرا هویت ایرانی در شهرهایی همچون تبریز و اهواز برای همگان مشهود است. حتی اگر این عربزبانان و ترکزبانان دارای تبار ایرانی نباشند، کاملاً ایرانیزه شدهاند و با یک فارسیزبان یا بلوچ ایرانی بیشتر خویشاوند هستند تا یک اردنی یا قزاقستانی.
🔴 @PardanShah
نگاهی به عملکرد ایرانیان در قبال قومگرایی
◽️ قومگرایان با مظلومنمایی همواره درحال ستاندن چیزی از ایران و ایرانی بودند و شوربختانه از جایی که ایرانی جماعت میپندارد مدیون آنان است بهراحتی تن به خواستههایشان میدهد.
◽️ این برمیگردد به عدم آگاهی یا چشمپوشی عامدانه ایرانیان از نتایج و اهداف شوم قومگرایی و بههمین خاطر هم بخش قابل توجهی از ملیگرایان از همان قومیتهایی هستند که هدف قومگرایی قرار گرفتند، چون آنان بهتر از دیگران به ماهیّت قومگرایی پیبردهاند و قتلهای ناموسی و جنگهای قبیلهای و دیگر سنتگراییهای موجود در بسترهای عقبمانده و سنتی قومیّتها را بهصورت تجربی درک کردهاند.
◽️ مانع اصلی مبارزه با قومگرایی و قومگرایان، همان کسانیاند که درون جوامع قومیّتی یا در جوار آن نبودهاند. چرا که با تن دادن به خواستههای قومگرایان تمام تلاشهای چندینسالهٔ مخالفان قومگرایی را به قهقرا میبرند. تن دادن به زیادهخواهیهای قومگرایان علل مختلفی دارد. بخشی از آن را میهنستیزان و جهانوطنان بهدوش میکشند که حسابشان جداست. کسانی هم هستند که بهنام ملیگرایی، ایران را به کنفدراسیونی از اقوام و قبایل تعریف میکنند و برای ایجاد اتحادی بین این اقوام، به آنان باج میدهند و میراث تاریخ و فرهنگ ایران را بین سران قبایل تقسیم میکنند، همچون راهزنانی که پس از غارت به تقسیم غنایم میپردازند؛ اینان همان قومگرایانی هستند که نقاب ملیگرایی زدهاند.
اما در اینجا روی سخن و گلایه ما از کسانی است که بدون شناخت، قومگرایان را نمایندگان و مدافعان فرهنگ اقوام میدانند و از جایی که تحتتاثیر ایرانستیزی و ننهمنغریببازیهای قومگرایان، خود را مدیون آنها میدانند، از جیب خلیفه به آنان میبخشند.
◽️ فرهنگ اقوام، خردهفرهنگهایی هستند که خود بخشی از فرهنگ ایرانی میباشند و کمابیش از سایر مناطق هم تاثیر پذیرفتهاند. اینکه فرهنگ ایران را فدای خردهفرهنگها فدا میکنید اول از همه بهضرر خود آن خردهفرهنگها است. همانگونه که امروزه قومگرایی با جدایی خردهفرهنگ خود از بدنه آن (فرهنگ ایرانی) سرگردان گشته و نمیداند جای خالی فرهنگ ایرانی را با چهچیزی پر کند و با این رفتار مغرضانهٔ خود تیشه به ریشه خویش زدهاند.
📌 نکتهای که هر ایرانی باید بیچونوچرا آن را رعایت کند، اولویت قرار دادن ایران است. اگر ایران پابرجا بماند تیرههای ایرانی هم آسوده خواهند بود. اگر فرهنگ ایران را پاسبدارید آنگاه میتوانید سراغ خردهفرهنگها بروید؛ درصورتیکه دغدغهمند فرهنگ ایران نباشید دلسوزی شما برای خردهفرهنگهای ایرانی را چگونه باور کنیم؟
🟡 @PardanShah
◽️ارتباط ریشهشناختی بالاچ و بلاش
اثبات پیوستگی نامهای «بالاچ» و «بَلاش» نیازمند واژهپژوهی است و این کار شخصی آگاه به دانش اتمیولوژی میطلبد. اتمیولوژی یا ریشهشناسی یا واژهپژوهی، عبارت از علمی است که به مطالعه تاریخی اسامی و واژهها و چگونگی تحول شکلی واژهها میپردازد. این دانش بر اصول درست معناشناسی و آواشناختی استوار است [2]. از لحاظ معناشناسی، معنی نام بالاچ روشن نیست تا با بَلاش مقایسه شود. از لحاظ آواشناختی چون در هیچیک از اشکال نام بلاش واج «چ» وجود ندارد، برای آنکه نام بلوچیِ بالاچ با نام بلاش در فارسی نو همریشه باشند باید این دگرگونی در زبان بلوچی اتفاق افتاده باشد و میبایست نمونههای دیگری از دگرگونی واج «ش» (ترجیحاً با منشأ فارسی نو) به «چ» در زبان بلوچی وجود داشته باشد؛ که چنین نیست.
❔درصورتی که نام «وَلاش/بَلاش» به زبان بلوچی راه مییافت به چه شکل دیده میشد؟
◾️ با مقایسهای بین واژگان سه زبان بلوچی، فارسی و پهلوی میتوان به پاسخ این سؤال رسید.
فهرستی از چند واژه همریشه در این سه زبان ایرانی[3]:
[فارسی - پهلوی - بلوچی]
۱- باد - وات - گْوات
۲- بادام - واتام - گْواتام
۳- بانگ - وانک - گْوانگ
۴- بَرّه - وَرَک، وَرَّک - گْوَرَگ، گْوَرْک
۵- بَهرام - وَهرام - گْوَهرام
با توجه به اینکه در بلوچی /b/ فارسی و /v, w/ پهلوی، بهصورت /gw/ میآید، و با توجه به اینکه زبانهای بلوچی و فارسی ایرانینو هستند، «بَلاش،وَلاش» فارسینو نزدیکترین گزینههای احتمالی برای الهامگیری شکل بلوچی این نام هستند؛ میتوان این نام را در بلوچی بهصورتهای «گْوَلاش، گُلاش/گَلاش و بَلاش» بازسازی کرد.
◽️ سخن پایانی
حتی اگر ارتباط ریشهشناختی بالاچ با بلاش اثبات شود، باز هم گواه بر بلوچ بودن شاهان اشکانی نیست و این ادعا نیازمند استدلالها و شواهد محکمتری است. زیرا بسیاری از نامهای بلوچی ریشه در نامهای ایران باستان دارد.
از جمله نامهای شاهان ساسانی:
[فارسی= بلوچی]
انوشیروان = نۆشَروان، بهرام = گْوَهرام، پیروز = پێروز، پرویز = پَروێز؛
نام شاهان پیشدادی و دیگر شخصیتهای شاهنامه:
جمشید = گَمشاد، رستم = رُستُم، مهراب = مِهراب؛
و نیز نام شاهان اشکانی:
فرهاد= پَرهات، مهرداد = میرداد (میر در اینجا همان مهر است، همچون نام مهران که در بلوچی به میران تبدیل شده است).
آیا این نامها گواه بلوچ بودن ساسانیان و پیشدادیان و اشکانیان است! یا گواه ایرانی بودن بلوچها؟!
🔸 مأخذ:
1- M. L. Chaumont, K. Schippmann, “BALĀŠ,” Encyclopaedia Iranica, III/6, pp. 574-580.
2- ابوالقاسمی، محسن (۱۳۸۹): «ریشهشناسی (اتمیولوژی)» تهران: انتشارات ققنوس. جلد ۴، ص ۵۷.
3- فرهوشی، بهرام(۱۳۸۱): «فرهنگ فارسی به پهلوی» تهران: دانشگاه تهران. صص ۵۳، ۶۰، ۷۵ و ۸۵؛
جهاندیده، عبدالغفور: «فرهنگ بلوچی-فارسی» تهران: انتشارات معین، ۱۳۹۶. جلد۲، صص ۲۰۲۶، ۲۰۲۸، ۲۰۳۷، ۲۰۵۲، ۲۰۷۸.
👈🏻بخش اول فرسته
🟣 @PardanShah
#تحریف_تاریخ
جعل نام «ولگلش» (=در فارسینو: وَلاش، بَلاش) شاهان اشکانی در راستای بلوچسازی اشکانیان و پاسخ انجمن پاردان به آن👇🏻
بخش یکم
بخش دوم
🔴 @PardanShah
شبه تاریخ قومگرایان
◾️ شبه تاریخ نوعی تاریخپژوهی است که بر خلاف تاریخپژوهیِ دانشگاهی (آکادمیک)، سعی در تحریف تاریخ دارد. شبه تاریخ معمولاً مجموعهای از ادعاهای زرد، هیجانانگیز و عوامپسند است.
🔸 شبهتاریخ اشکال گوناگونی دارد؛ ما نام آن دسته از تاریخنگاریهای غلط قومگرایان را بهعنوان "شبه تاریخ قومگرایان" شناسایی کردهایم.
شبه تاریخ قومگرایان، توسط انگارههای قومگرایانه (خودبرترپنداری، دگرستیزی، نژادپرستی) و انگیزههای سیاسی ( تجزیهطلبی، پانیسم، مخالفت با دولت، ستیزهجویی با اقوام همسایه) حمایت میشود.
◾️ قومگرایان با این توهم که تمامی محققین، مورخین و دانشگاههای معتبر جهانی علیه آنها توطئه کردهاند و "تاریخ واقعیِ قومیّتشان" را سانسور میکنند، میکوشند تا در تمام حوزههای تاریخی تجدیدنظر کنند و سراسر فکتهای موجود را به چالش بکشند.
🔸 تاریخنگاری قومگرایان بی اساس و پایه است و اغلب به منابع غیر قابل اعتماد از قبیل تاریخ اساطیری، افسانهها، ادبیات، حماسهها، متون دینی، نظریات اثبات نشده و برداشتهای اشتباه مورخین گذشته و عهد باستان تکیه میکنند که توسط مجامع دانشگاهی نامعتبر دانسته میشوند و مورد بحث و انتقاد قرار میگیرند.
◾️ شبه تاریخ قومگرایان بیش از آنکه یک پژوهش باشد، نوعی مأموریت سیاسی است که نسبت به منابع تاریخی گزینشی عمل میکند و آن دست از منابعی را مورد مطالعه قرار میدهد که با اهداف آنان تطابقت داشته باشد و اگر منابعی با اهدافشان همخوانی نداشته باشد میکوشند تا آنرا با برداشتها و تفاسیر غلط، به نفع خود جعل کنند.
🔸 از دیگر ویژگیهای مهم شبه تاریخ قومگرایان، تلاش برای پیوند قومیت خود به اقوام باستانی و منقرض شده است. آنها از این طریق میخواهند به دو هدف برسند، هدف اول انکار خویشاوندی خود با قوم یا اقوام دیگر کشور برای پیشبرد سیاستهای تجزیهطلبانه است و هدف دوم، افزایش قدمت قومیّت خود برای فخرفروشی به سایرین و جبران کمبودهای خویش است. قومگرا برای رسیدن به این اهداف، بر اساس شباهتهای اسمی، جغرافیای مشابه، شباهتهای زبانی و سایر تشابهات، پیوندهای نامتجانسی میان خود و اقوام، تمدنها و حکومتهای باستانی ایجاد میکنند.
◾️ یکی دیگر از ادعاهای مضحک شبه تاریخ قومگرایان، "بومیگرایی" است که قومیّت خود را بومی و سایرین را مهاجر میخوانند. این نظریه اغلب بدینشکل دیده میشود: «لورها بازماندگان عیلامیان هستند»، «بلوچها دراویدی هستند»، «تورکهای سومری هستند»، «کوردها گوتی و ماننایی هستند». و در ادامه میگویند: «سایر اقوام -که اغلب تحت عنوان ایرانیان و آریاییها ذکر میشوند- مهاجر هستند». و اینگونه نوعی رابطهٔ صاحبخانه و مستأجر میان خود و دیگران ایجاد میکنند تا به خود حقِ نژادپرستی و دگرستیزی علیه سایرین دهند.
🟡 @PardanShah
الف) مصادرهٔ بخشهایی از تاریخ ایران باستان
⚪️ بیشتر اقوام کنونیِ ایران، در سدههای پس از سقوط ساسانیان شکل گرفتند. در دورهٔ باستان مردمان ایرانی خود را از قوم ایر، آریا میدانستند و زبان و تبار خود را آریایی میخواندند. مرزهای قومیّتی واقعی در آن زمان، مرز میان ایرانیان یکجانشین (ایران) ایرانیان کوچنشین (توران) بود.
⚪️ سرزمین ایرانشهر در دورهٔ ایران باستان به "شهر (کشور) آریاییان" تعریف میشود. در نتیجه با فقدان آرمان ایرانشهر (واحد سیاسی و کشوری که دربرگیرندهٔ همهٔ ایرانیان باشد) در سدههای اولیهٔ اسلامی و نیز کاهش شهرنشینی، زمینهٔ تعبیر "گویشوران زبانهای ایرانی نو" به "اقوام گوناگون" ایجاد شد. اگرچه در تعریف اعراب و سایر ملتها همچنان «فارسی، فارس (ایرانی)» همهٔ مردم ایران را دربرمیگرفت، اما این تعریف در میان خود ایرانیان درحال فروریزش و دگرگونی بود.
⚪️ تاریخنگاری قومگرایان در راستای ساختن هویتِ مستقل، میکوشد تا جای خالی قومیّتهای کنونی ایران در دوره باستان را پر کنند. پس آنها از میان دودمانهای ایرانی باستان، یک دودمان را بهعنوان نیای قومیّت نوظهور خود میگزینند و آنرا پیشینهٔ قومیّتهایی میخوانند که شکلگیری آنها به دورههای پس از اسلام بازمیگردد.
❕این در حالی است که پایههای هویت ملّی ایرانی در دوره باستان بنیانگذاری شده است.
◻️ مادها قبایلی بودند که در دوره ایران باستان بهنوعی نخستین حکومت آریایی را در ایران بنیاد نهادند.
▫️بهطور کلی دستاورد مادها در چیرهساختن عنصر ایرانی بر منطقه خاورمیانه بهخصوص غرب ایران و بینالنهرین خلاصه میشود. مادها به رهبری دیاکو علیه آشور شوریدند و مرزهای قلمروی ایرانی را گستراندند که نقش بهسزایی در شکلگیری بستر هویت ایرانی و بنیادهای آن داشت.
◻️با روی کار آمدن هخامنشیان که دنبالهٔ پادشاهی ماد بودند، زمینهٔ ایجاد یکپارچگی ملی و تقویت احساس همهویتی و همبستگی و یکپارچگی قبایل مختلف یکجانشینِ ایرانی تحت عنوان واحد ایران شدند. در واقع هخامنشیان به آرمان همیشگی ایرانیان (تشکیل سرزمین آریایینشینان) واقعیت بخشیدند که آنرا به شکل آریانا از زبان مورخین دوره اسکندر میشنویم. آریانا سرزمینی بود که از سغد و بلخ تا ماد و پارس گسترش یافته بود و مردم آن هویت قومی یکسان با لهجههای گوناگون داشتند.
◻️پس از فتح ایران توسط اسکندر و تشکیل دولت سلوکیان، سرانجام این اشکانیان بودند که به حکومت آنها پایان دادند. گرچه آرمان اسکندر تشکیل هویت واحد بین ایرانیان و یونانیان بود و سعی داشت فرهنگی تلفیقی از میان این دو تمدن بزرگ بسازد. این یعنی حتی اسکندر که بیگانه بود به هویت ایرانی واقف بود و حتی وی در این راستا همسری ایرانی گزید و سعی داشت فرماندهان و یاران وی نیز از وی تقلید کنند.
▫️در دوره اشکانیان مظاهر هویت و فرهنگ ایران به شکلی که در دورههای پیش از اسکندر جریان داشت ادامه یافت و اشکانیان به مرور زمان عناصر هلنیستی را از فرهنگ ایران زدودند. اشکانیان خود مهد داستانها و اسطورههای ایرانی هستند و آنها بودند که حماسه ملی ایران را بنا نهادند و سپس ساسانیان آن را نگاشتند.
◻️دوران ساسانی، دوران پیشرفتهای خیرهکننده در مفاهیم ملیت و هویت ملی ایرانی بود. آنها با مشروعیتبخشی سیاسی به آریانا و تبدیل آن به ایرانشهر، تعریفی کشورگونه از آن ارائه دادند و در واقع کشور و ملت ایران را رسمیت بخشیدند.
▫️پادشاهان این سلسله نخستین کسانی بودند که با هدف یکپارچگی سیاسی ایران و برانگیختن غرور ملی برای دفاع از آن در برابر مهاجمان بیگانه، افسانههای آفرینش نخستین انسان و نخستین پادشاه و سدههای اساطیری پیشدادی، کیانی و پیدایش ایران را که ریشههای اوستایی داشت به سدههایی تاریخی اشکانی و ساسانی پیوند زدند و قباله تاریخی برای دولت خویش پدید آوردند.
❕اگر قومگرایان میکوشند این دودمانهای باشکوه و بنیانگذار هویت ملی ایران را برای خود مصادره کنند، پس چرا خود را میراثدار سیاستهای آنها و هویت ملی ایرانی بهجا مانده از آنها نمیدانند؟ اگر ایشان ادعایی بر این دودمانهای باستانی دارند پس همه ابعاد هویتی آنها را بپذیرند.
🟣 @PardanShah
ابزارهای قومگرایان
🟣 جعل و تحریف تاریخ
قومگرایان افراطی و تجزیهطلب بیش از هرکسی به اشتراکات تاریخی و فرهنگی ایرانیان با یکدیگر پی بردهاند. اولین قدم هر تجزیهطلب برای جدایی بین ایرانیان، تحریف و جعل تاریخ به گونهای است که نمایانگرِ موارد ذیل باشد:
▫️۱- بومی بودن یک قوم ایرانی و مهاجر خواندن سایر ایرانیان.
▫️ ۲- برخورداری از خلوص نژادی و عدمِ خویشاوندی یک قوم ایرانی با سایر هموطنان خود.
▫️ ۳- برخورداری از سابقهٔ استقلال طولانی یک سرزمین و نیز تحت اشغال و استعمارِ ایران بودن آن.
🟡 ضدیت با سایر اقوام
جنبشهای تجزیهطلبانه برای پیشبری اهداف شوم خود نیازمند جنگهای داخلی و قومیتی هستند! چراکه هیچگاه مقولههای حقوق بشری و دموکراسی از آنها حمایت نخواهند کرد و تنها راه به تجزیه و فروپاشی کشاندن یک کشور، ایجاد شرایط بحرانی همچون جنگ داخلی و قومیتی است. لازمهٔ چنین بحرانی، دشمنسازی از سایر اقوام و ایجاد ضدیّت و تفرقه است. همانگونه که تجزیهطلبان پانبلوچ به دوگانهسازی بلوچ-فارس یا بلوچ-گجر دامن میزنند یا پانترکها که شعار میدهند کرد فارس ارمنی دشمنان ما هستند.
شاید برای برخی این سوال پیش بیاید چرا با این وجود، تجزیهطلبان اقوام مختلف با یکدیگر متحد هستند؟ زمانی که آرمان آنان به قدرت رسیدن از راه نابودی سرزمین و مردم ایران باشد، این کاملاً منطقی به نظر میرسد که تجزیهطلبان با وجود تفرقهافکنی میان اقوام مختلف، خود با یکدیگر متحد باشند و به ریش ما بخندند.
🟣 نمادسازی
مفهومسازی و در پی آن نمادسازی برای پایداری هر اندیشه و جنبشی امری ضروری است. از میان جنبشهای گوناگون، تجزیهطلبی و قومگرایی دارای نواقصات و ضعفهای بسیاری هستند، لذا سردستههایشان میکوشند با نمادسازی و ابزارسازی هم کمبودهای خود را جبران کنند و هم در پایداری و همگانی کردن آرمان خود دچار مشکل نشوند. نمادها ارتباط مستقیمی با هوش و هیجان جمعی دارند و حتّی ابزاری تبلیغی برای گسترش و رشد قومگرایی به شمار میروند به طوریکه بسیاری از افرادی که آگاهی کافی از تجزیهطلبی و پیآمدهای آن ندارند تنها از طریق پرچمهای جعلی که به چشم آنها نماد قومیّتشان است، جذب این اندیشهها میشوند. نمادسازیها انواع گوناگونی دارند و از جمله آنها میشود به افسانههای تخیلی همچون بوزقورد، مصادره شخصیتهای اساطیری و تاریخی همچون بابک توسط پانترکها و رستم توسط پانبلوچ و دیاکو توسط پانکردها، ابزارسازی همچون استفاده ابزاری از جمعههای اعتراضی یا طرفداران تیم تراکتورسازی، پرچمها و علامتهای دست اشاره کرد.
🟡 تبلیغات و پروپاگاندا
پروپاگاندا و تبلیغات با سوءاستفاده از گزارهها و آموزههای فمنیسم، سکولاریسم، دموکراسی و حقوق بشر یکی دیگر از راههای گسترش دایرهٔ نفوذ در جامعه و جذب طرفدار توسط قومگرایان است.
قومگرا به خوبی میداند با هدف اصلی خود یعنی «تجزیهطلبی» نمیتواند توجهها را به خود جلب کند از اینرو، با شناسایی کم و کاستیهای موجود در جامعه از جمله نابرابریهای جنسیتی، خود را حامی نظریهها و آموزههای فمنیستی جلوه میدهد و اینچنین به دنبال جذب و همراه ساختن خیل عظیم جمعیت زنان و مردان خواهان برابری جنسیتی است.
امّا از جایی میشود دانست که حمایت قومگرایی از فمنیست نوعی استفاده ابزاری است که آنها هیچگونه تلاشی برای زدودن خشونت علیه زنان، کودکهمسری، کودکمادری، بیسوادی زنان، ازدواج اجباری و مردسالاری موجود در جوامع سنتیِ قومیّتها نمیکنند.
رویکرد قومگرایی نسبت به حقوق بشر، دموکراسی، حقوق فرهنگی اقوام، سکولاریسم و غیره نیز بهمانند فمنیسم، تنها نوعی استفاده ابزاری و تبلیغاتی است.
🔴 @PardanShah
نگاهی به جریانات ضدمیهن
✍🏻وجهاشتراک همه طیفهای میهنستیز در اینست که آنها میکوشند از مشکلات کشور که خودشان نیز بخشی از آن هستند فرار کنند. در ادامه با برخی از جریانات میهنستیز آشنا خواهیم شد.
🟡 روشنفکرنماها
این افراد به ظاهر روشنفکر و نواندیش، که نهایت شاهکارشان رفتن به کافه و عکس گرفتن با کتابی که حتی عنوانش را نخواندهاند و پست گذاشتن از چند فیلسوف میکوشند تا خود را یک روشنفکر واقعی نشان دهند. آنها فعالیتی جز اینکه در کامنتهای اینستاگرام و توییتهای توییتر با ذرهبین به جان مردم بیافتند تا از آنان عیب و ایراد بگیرند ندارند. حال چرا در فرستهای با موضوع «نگاهی به جریانات ضدمیهن» به این دسته از افراد میپردازیم؟ زیرا این نوع رفتار، بیش از سایر رفتارها مشاهده میشود؛ آنها با این تظاهر کردنها سعی دارند خود را از جامعه و میهن و به خصوص مشکلات موجود در سطح آن، جدا کنند. بدین شکل که خود را روشنفکر معرفی میکنند و به مردم ایران را برچسبهای "جهان سومی" و "عقبمانده" و "متحجر" میزنند. همهٔ اینها برای اینست که مشکلات اجتماعی و سایر کموکاستیهای موجود را به گردن دیگران بیاندازند و خود را از وظایف و مسئولیتهای خود در قبال میهن و جامعه برهانند.
🟡 تجزیهطلبان و قومگرایان
به این جریان بیش از هر جریان دیگری پرداختهایم. اینان نیز وجه اشتراکاتی با جریان "روشنفکرنما" دارند. قومگرا نیز چنین میپندارد که: «اکنون که وطنم وضعیت خوبی ندارد به جای آنکه مشکلات آنرا حل کنم، برای فرار از آن به فکر تجزیه و جدایی میافتم!»
اگر بخواهیم کشوری را که دچار مشکل شده با تجزیه و تکهتکه کردن آن درست کنیم به این میماند که یک پارچ شیر فاسد را در چندین لیوان بریزیم. تجزیهطلب میپندارد که میشود با حذف صورت مسئله، به راهحل رسید.
🟡 امتگرایان
امتگرایان با مفاهیمی بهنام ملت و میهن میانهٔ خوبی ندارند. همچنین آنها گرایش شدیدی به کشورهای مسلمانی که دارای وضعیت اقتصادی به نسبت بهتری هستند؛ از جملهٔ کشورهای حاشیه خلیج فارس و عربستان سعودی، دارند. بنابراین با امتگرایی میکوشند بخشی از آنها شوند. [درحالیکه هیچ کشور مسلمانی منافع سیاسی خود را فدای مسلمانان دیگر سرزمینها نمیکند.] به طور کلی همهٔ این جریانات وطنستیز، به دنبال گریز از مشکلات موجود هستند و فقط "راه فرار" آنها متفاوت است.
🟡 غربگرایان
غربگرا نه به مفهوم بلوک غرب بلکه کل مجموعه غرب، افرادی هستند که بهجای بهرهبرداری از عوامل پیشرفت غرب، به تقلید از فرهنگهای نادرست آن میپردازند. آنها بهجای اینکه دست روی دستآوردهای گوناگون غرب درزمینه انرژی، اقتصاد، رفاه و غیره بگذارند؛ سراغ عناصر ضد خانواده، فرهنگ و جامعهٔ آن که توسط رسانهها تبلیغ میشوند میروند.
شاید تعجب کنید که چرا غربگرا در فهرست میهنستیزان قرار گرفتهاند؟ میهنستیزی شاخ و دم ندارد! همینکه غربگرایان بهجای ساختن وطن، با دنبالهروی بیهوده و تقلید کورکورانه از ابتذالهای فرهنگیِ غرب میپردازند، روشنگر اینست که این جریان و اندیشه علیه خانواده، جامعه و میهن ایرانی است.
⚠️ایرانی! به فکر ساختن ایران باش.
🟡 @PardanShah
نادانها در جایی از تجزیهٔ ایران سخن به میان میآورند و در جایی دیگر گلایهمند از اینکه بهشان میگوییم تجزیهطلب‼️
این مقدار از دستپاچگی و پریشانی نمایانگر اینست که حتی خود تجزیهطلبان به ویرانگری آرمان و آمال خویش آگاهاند و سعی در لاپوشانی آن دارند.
وای بر کسانی که طرفدار ایدهای باشند که حتا خودِ مطرحکنندگان آن از نامَش هم هراسانند.
🟣 @PardanShah
📌شهروندان زاهدانی در اعتراضات نماز جمعه ۱۲ خرداد؛ شعارهای
«ایرانی! اتحاد، انقلاب، آزادی»
«از زاهدان تا تهران - جانم فدای ایران»
را سر دادند.
▫️وفای بلوچ به ایران به وفای هانی به شیمرید مانَد.
📝پینوشت: هانی و شیمرید عشاق نامدار بلوچاند که پس از جداییشان، هانی تا پایان عمر به پای شیمرید ماند.
🔴 @PardanShah
#توئیت
🔺 ایران و افغانستان دو کشور همسایه با مرزهای طولانی و منافع مشترک هستند. ملتهای دو کشور پیوندهای تاریخی عمیقی دارند. طرفین مسائل حقابه و تنشهای مرزی را از طریق مذاکره و گفتوگو حل کنند.
🆔 t.me/molanaabdolhamid
📌آرمانِ ویرانگر تجزیه طلبی
🔴 تجزیهطلبان همواره به مردم وعدهٔ رفاه و پیشرفتی همچون کشورهای حوزه خلیج فارس و ایالت متحده آمریکا و اتحادیه اروپا میدهند.
آنها آرمانِ خود را تنها راه به سعادت رسیدن مردم میدانند و میگویند اگر از ما استقبال کنید، خاک خود را بفروشید، وطن خود را تکه تکه کنید و با هموطنان خود بجنگید آنگاه به آبادی و آزادی خواهید رسید.
🔻در طول تاریخ معاصر انواع جنبشهای جداییطلبانه مذهبی، نژادی، قومی، زبانی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی تقریباً در تمام کشورهای جهان سربرآوردهاند و هر کشوری تاکنون چندین جنبش جداییطلبانه تجربه کرده است (این آمار مشمول استعمارزدایی که مقولهای متفاوت است نمیشود).
🔻از میان صدها و حتی هزاران فعالیت جداییطلبانه، تنها تعداد انگشتشماری از آنها تحت شرایط خاص و استثنائی توانستهاند به اهداف خود دستیابند. غیر از آن، جنبشهای جداییطلبانه حتی در صورت فعالیت ستیزهجویانه و مسلحانه و برخورداری از حمایت کشورهای دیگر، موفقیتآمیز نبودهاند.
🔻فعالیتهای تجزیهطلبانه درصورت تشدید میتوانند آسیبهای جبرانناپذیر جانی و مالی به مردم مناطق درگیر وارد کنند زیرا مبارزات آنها تنها از نوع سیاسی نیست که تجزیهطلبان و حکومتها تنها طرفین درگیر آن باشند؛ بلکه آنها حتی مردم عادی را درگیر جنگهای داخلی خواهند کرد و چون جنبهٔ قومی و مذهبی دارند در هر دو صورت موفقیت و عدم موفقیت؛ منجر به نسلکشیها، مهاجرتهای اجباری، تبعید، آسمیلاسیون، نزاعهای نژادی و دینی و... میشوند.
🔻جنبشهای استقلالطلبانه را میتوان به پایان دوره استعماری در جهان و آغاز استعمارزدایی و استقلال ملتهای جهان از امپراتوریهای استعماری دانست. آن جنبشهایی که پس از این دوران تاکنون در کشورهای جهان سربرآوردهاند را بهتر است تجزیهطلبانه بنامیم که سعی در تکهتکه کردن کشورها (نه امپراتوریهای چندملیتی) دارند.
🔴 @PardanShah
ناکارآمدی و ناتوانیِ قومگرایان و تجزیهطلبان ۲
🔻ماجرای گوادر بیشباهت به زاهدان و دیگر شهرهای بلوچنشین نبوده است. در نتیجهٔ اعتراض مردم چابهار و سپس زاهدان به تجاوز نیروی پلیس به دختربچهٔ چابهاری و سرکوب اعتراضات خونبار زاهدان در جمعه خونین هشتم مهر ۱۴۰۱؛ معترضان بلوچ توسط شخص مولانا عبدالحمید اسماعیلزهی و سایر افراد سلحشور اما صلحجو، رهبری و راهنمایی شدند و درنتیجه آن جمعههای اعتراضی زاهدان از سوی مردم کاملاً مسالمتآمیز برگزار میشوند. پرهیز مردم از خشونت و تفریط باعث شد تا صدای مردم، خواستهها، اعتراضات، مشکلات و معضلات مردم در سطح ملی و جهانی دیده شوند.
🔻برخلاف اینها، قومگرایان با وجود داشتن رسانه، برخورداری از حمایت رسانههای بزرگ، فعالیتهای چشمگیر در فضای مجازی، تشکیل احزاب گوناگون، برخورداری از حمایت کشورهای مختلف مخالفِ ایران و غیره، هیچگاه موفق به هدایت و راهنمایی و رهبری هیچ جامعهای نبودهاند. آنها با وجود فراخواندهی فراوان، قادر نبودند یک تجمع اعتراضی یا اعتصاب کوچک در شهرهای مختلف برقرار کنند و آرمانها و وعدههای آنها، از استقبال جامعه برخوردار نشدند. این احزاب و فعالین سیاسی تنها تحلیلگر و تماشاگر اوضاع سیاسی و اجتماعی حاکم بر جامعه بودند؛ نه بخشی از آن.
⁉️علت اینکه «مولانا هدایتالرحمن» و «مولانا عبدالحمید» برخلاف احزاب و افراد قومگرا در راهنمایی و رهبری جامعه موفق بودهاند در چیست؟
۱- توانایی برقرار کردن یک بستر مسالمتآمیز برای اعتراضات و مطالبات مردمی.
۲- پرهیز از خشونت و ستیزهجویی.
۳- دنبال کردن مشکلات و خواستههای واقعیِ مردم.
۴- داشتن راهحلهای درست و عاقلانه.
❗️قومگرایان هیچیک از این چهار توانایی را ندارند. آنها تندرو، ستیزهجو، خشونتطلب، تجزیهطلب، غیرمنطقی و هیجانی هستند. بههمین خاطر مردم هیچگاه از آرمانهایشان استقبال نخواهند کرد؛ و نیز خود و آینده خود را فدای این مسیر پرخطر با آیندهای مبهم نمیکنند.
🟡 @PardanShah