oshoi | Неотсортированное

Telegram-канал oshoi - اشـoshoـو

22132

Подписаться на канал

اشـoshoـو

ادامه قسمت پنجم 👇

ترس از مرگ ریشه‌ی بردگی شماست
اگر نترسی چه کسی می‌تواند از تو یک برده بسازد؟ انسان نترس نمی‌تواند یک برده شود، پس جامعه سعی می کند به هرراهی تو را بترساند
جامعه نمی‌خواهد تو بدانی که تو همان زندگی جاودان هستی
جامعه نمی‌خواهد تو بدانی که مرگ یک توهم است، واقعاً اتفاق نمی‌افتد، فقط در ظاهر رخ می‌دهد ـــ مرگ تماماً یک دروغ است، پدیده‌ای کاذب است. جامعه مایل نیست تو این را بشناسی، جامعه می‌خواهد تو در توّهم زندگی کنی. حقیقت برای جامعه بسیار سنگین است و غیرقابل تحمل


“انتخاب با ماست: با سریع‌ها برقصیم یا به رژه‌ی مردگان بپیوندیم.”

ولی جامعه همان رژه‌ی مردگان است
اجسادی که در اطراف راه می‌روند و همدیگر را دستکاری می‌کنند و به همدیگر فرمان می‌دهند. انتخاب با ماست.

به‌یاد بسپار: اگر به زندگی احترام می‌گذاری، نباید اجازه دهی که هیچ مرگی در تو جا خوش کند، نباید اجازه دهی که هیچ ترسی در تو جا بیفتد. و نباید سازش کنی ـــ نیازی به سازش نیست.

ولی “راه مردگان امنیت و شهرت و رفاه می‌آورد….”
جامعه به مردمان افلیج، به احمق‌ها، به مرده‌ها احترام می‌گذارد ـــ آنها مردمان خوبی هستند، متمدن هستند!
جامعه یک حلاج را به قتل می‌رساند، یک سقراط را مسموم می‌کند، به هر ترتیبی می‌کوشد که یک بودا را نابود کند
ولی به مردم معمولی و میانجاله و طبقه متوسط و اشراف احترام می‌گذارد ـــ در این کار یک سرمایه‌گذاری وجود دارد.
اگر بخواهی از رقص زندگی لذّت ببری ـــ و بدون لذت‌بردن از آن یک فرصت و سعادت بزرگ را از دست داده‌ای ـــ
اگر بخواهی از رقص زندگی لذت ببری، باید ریسک کنی. باید تمام خواسته‌ها برای شهرت را رها کنی، تمام خواسته‌ها برای محترم بودن را دور بیندازی.

اگر بتوانی این خواسته برای محترم بودن را رها کنی، یک روز آن معجزه رخ می‌دهد:

مرشد معنوی وارد می‌شود و نزد شاگرد مبتدی تعظیم می‌کند.
سعی کن زندگی کنی تا این را ببینی!

پایان

#اشو
#انقلاب: تفسیر اشو از سروده‌های کبیر
#برگردان: محسن خاتمی
@oshoi

Читать полностью…

اشـoshoـو

خندیدن و بازی‌کردن، قِلِقِ مراقبه است
مراقبه یک موضوع جدّی نیست،
بلکه برای خندیدن و بازی کردن است
در زندگی فقط خنده و بازی باید وجود داشته باشد.

اگر مذهبت تو را جدّی می‌سازد، درک کن که خطایی در جایی وجود دارد
اگر دین تو خنده‌ات را از تو می‌گیرد، آنوقت درک کن که خطایی اتفاق افتاده
اگر دین تو زندگیت را غمگین کرده است، آن را سنگین و بی‌نشاط کرده است، آنوقت درک کن که چیزی کسر است

مراقبه باید خندیدن و بازی‌کردن باشد.
مراقبه یعنی:
آن شاهد درون را شناختن
آنوقت به یقین زندگی یک جشن و سرور خواهد شد.

#اشو
@oshoi

Читать полностью…

اشـoshoـو

از آنچه میبینی آگاه باش، 
از آنچه میشنوی آگاه باش، 
از آنچه میخوانی آگاه باش، 
از جایی که میروی آگاه باش، 

زیرا همه اینها تو را تشکیل میدهند

#اشو
@oshoi

Читать полностью…

اشـoshoـو

آهنگ آرامش بخش

دعا
از: سکرت گاردن
@oshoi

Читать полностью…

اشـoshoـو

کتاب انقلاب: تفسیر اشو از سروده‌های کبیر فصل سوم

قسمت چهارم

سوترا:

کبیر می‌گوید،‌”شاگرد، به من بگو، خدا چیست؟
او نَفَسِ درونِ نَفَس است.”



هرگاه در مورد خدا سوال کنی، طوری سوال می‌کنی که گویی خدا مشکلی است که باید با آن روبه‌رو شوی!
طوری سوال می‌کنی که گویی بیرون از خدا ایستاده‌ای و او را تماشا می‌کنی و گمانه می زنی. می‌پرسی که آیا خدا یک موضوع است!

خدا یک موضوع نیست، بلکه وجود درونی خودت است. خدا در بیرون وجود ندارد، درون وجود خودت است، درونیات تو است

مقصود کبیر این است وقتی می‌گوید:
او نَفَسِ درونِ نَفَس است

تنفس‌هایت را تماشا کن و منظور او را خواهی فهمید ـــ چیزی را خواهی دید که بدون تماشای تنفس‌هایت نمی‌توانی ببینی. بودا از این نظاره‌گری روی تنفّس‌ها یک تکنیک بزرگ برای مراقبه ساخت:تماشا روند تنفّسی بصورت طبیعی، زیرا با تماشای آن نَفَسِ درونِ نَفَس را خواهی شناخت

یک آزمایش کوچک انجام بده:
در سکوت بنشین و شروع کن به تماشای نَفَس‌هایت. آسان‌ترین راه برای تماشا ورود هوا به بینی است. وقتی هوا وارد می‌شود، لمس آن را در ورودی بینی تماشا کن
در آنجا نَفَس را تماشا کن. در ابتدا فقط این لمس را تماشا کن. نَفَس بسیار لطیف است و مشاهده‌ی لمس آن با بینی آسان‌تر است
نَفَس وارد می‌شود و احساس می‌کنی که وارد شده است: آن را تماشا کن. و سپس آن را دنبال کن، همراهش برو. در آنجا خواهی یافت که لحظه‌ای می‌رسد که نَفَس متوقف می‌شود. درست جایی نزدیک به ناف متوقف می‌شود برای یک لحظه‌ی بسیار بسیار کوچک، بقدر یک پال، متوقف می‌شود. سپس دوباره به بیرون می‌رود؛ بازهم آن را دنبال کن.بازهم تماس آن با  درون بینی و بازدم
آن را دنبال کن، با آن به بیرون برو
باردیگر لحظه‌ای فرا می‌رسد که نَفَس برای یک زمان بسیار کوتاه متوقف می‌شود. سپس دوباره این چرخه تکرار می‌شود.

دَم، فاصله؛ بازدَم، فاصله…دَم، فاصله؛ بازدَم، فاصله
این فاصله اسرارآمیزترین پدیده در درون تو است. وقتی نَفَس وارد می‌شود و متوقف می‌شود و دیگر حرکتی ندارد، این نقطه‌ای است که می‌توانی با خداوند ملاقات کنی. یا برعکس


یادت باشد که تو نباید آن را متوقف کنی؛ خودش متوقف می‌شود. اگر تو آن را متوقف کنی، تمام نکته را از دست داده‌ای، زیرا آن کننده وارد می‌شود و مشاهده‌گری ازبین می‌رود. تو نباید هیچکاری بکنی. نباید روند تنفّس را تغییر بدهی، تو نباید دم برآوری و بازدم کنی. این مانند پرانایام در یوگا نیست که شروع کنی به دستکاری در روند تنفّس؛ ربطی به آن ندارد. ابداً‌ نباید در این روند دستکاری کنی. باید به طبیعی بودن و جریان طبیعی آن اجازه بدهی. وقتی بیرون می‌رود آن را دنبال می‌کنی؛ وقتی وارد می‌شود آن را دنبال می‌کنی

و بزودی درخواهی یافت که دو فاصله وجود دارد. آن دروازه در همین دو فاصله هست. و در آن دو فاصله درک خواهی کرد، خواهی دید که تنفّس خودش زندگی نیست ـــ شاید خوراکی برای زندگی باشد، درست مانند خوراک‌های دیگر، ولی خودِ زندگی نیست. زیرا وقتی تنُفس متوقف می‌شود، تو وجود داری، کاملاً زنده هستی. تماماً هشیار هستی. و تنفّس ایستاده است و دیگر وجود ندارد، و تو وجود داری.

و زمانی که این تماشاگری تنَفّس‌ها را ادامه دهی,چیزی که بودا آن را ویپاسانا یا آناپاناساتی می‌خواند ـــ اگر به تماشا ادامه دهی، پیوسته و مدام آن را تماشا کنی، آهسته‌آهسته خواهی دید که آن فاصله افزایش پیدا می‌کند و بزرگتر می‌شود. عاقبت چنین رخ می‌دهد که آن فاصله برای دقایقی پیوسته باقی می‌ماند. یک نَفّس وارد می‌شود، و آن فاصله _ و برای دقایقی بیرون نمی‌رود. همه‌چیز متوقف شده است. دنیا متوقف شده، زمان ایستاده، افکار متوقف شده‌اند. زیرا وقتی تنفّس متوقف شود، فکرکردن ممکن نیست. و وقتی نفَس‌ها برای دقایقی متوقف شوند، فکرکردن غیرممکن می‌شود، مطلقاً غیرممکن است. زیرا روند تفکر نیاز مدام به اکسیژن دارد و روند افکار و تنَفس‌های شما عمیقاً بسیار به هم مربوط هستند
وقتی خمشگین هستی، تنفّس‌های تو ریتمی متفاوت دارند، وقتی شهوانی هستی ریتم تنفس‌ها تغییر می‌کند، وقتی ساکت هستی بازهم آهنگ تنفس‌ها تغییر می‌کند. وقتی خوشحال هستی این ریتم عوض می‌شود و وقتی غمگین هستی بازهم تغییر می‌کند
این آهنگ تنفّسی همواره با حالات ذهنی انسان تغییر پیدا می‌کنند. عکس این نیز درست است وقتی تنفّس‌ها تغییر کنند، حالت ذهنی عوض می‌شود. و وقتی تنفس متوقف شود، ذهن متوقف می‌شود

در این توقف ذهنی، تمام دنیا متوقف می‌شود ــ
زیرا ذهن همان دنیا است. و در آن توقف برای نخستین بار خواهی شناخت که نَفَسِ درونِ نَفَس چیست: زندگی درونِ زندگی چیست. این تجربه‌ای رهایی‌بخش است. این تجربه تو را از خداوند هشیار می‌سازد
و خداوند یک شخص نیست بلکه تجربه‌ی خودِ زندگی است

ادامه دارد....

#اشو
#انقلاب: تفسیر اشو از سروده‌های کبیر
#برگردان: محسن خاتمی
@oshoi

Читать полностью…

اشـoshoـو

ما در خود ستاره ای بی نهایت زیبا داریم
ما ستاره هستیم.

البته غبارها و ابرهایی فراوان ما را گرفته اند
و اگر کسی از بیرون بنگرد ستاره ای نخواهد یافت.

هدف مراقبه رخنه کردن در ابرهای تاریکی است که ما را فرا گرفته اند و رسیدن به هسته وجود، جایی که نور ابدی در آنجا است
جایی که زندگي با شعله ای از شور و نشاط ؛شادمانی و زیبایی ای چشمگیری شعله ور است. این درونی ترین شعله همان خداست
سفر دشوار ، اما بسیار پر بار است.
و سفر فقط در آغاز دشوار است.
آنگاه که تو طعم آن لذت ناشناخته ؛
آن احساس رهایی و هیجان ناشناخته را بچشی؛ سفر دیگر دشوار نخواهد بود
آنگاه هر لحظه  آن از چنان زیبایی دل انگیز ؛ نشاطی بی بدلیل و شور و حالی عظیم برخوردار خواهد شد که حاضر خواهی بود هر گونه سختي را به جان بخری. حتی حاضر خواهی بود در راه آن جان دهی
زیرا آنگاه  خواهی دانست که حتی مرگ نیز مرگ نیست
.

#اشو
#با_اقیانوس_یکی_شدن
@oshoi

Читать полностью…

اشـoshoـو

موسیقی بی کلام

سفر درونی(پرواز به درون)

@oshoi

Читать полностью…

اشـoshoـو

آیا داستان بزرگ‌ترین الماس جهان،
«کوه نور» را شنیده‌اید؟

این الماس متعلق به یک روستایی
ساکن «گل کوندا» golconda
در هندوستان بود.

او در رودخانه‌ای که از مزرعه‌اش می‌گذشت
سنگی درخشان پیدا کرد.

آن را به خانه آورد و به بچه‌هایش داد.
بچه‌ها پس از چندی از آن خسته شدند و
آن را روی طاقچه گذاشته
و به کل آن را فراموش کردند.

روزی درویشی مهمان آنها شد.
درویش زیاد سفر کرده بود،
درباره الماس و سنگ‌های قیمتی
برای آنها سخن گفت و مرد روستایی تشویق شد
به جستجوی الماس برود و با تلاش ثروتمند شود.

روستایی دیگر نتوانست در مزرعهٔ خود کار کند.
مزرعه را فروخت و برای یافتن الماس راهی سرزمین‌های ناشناخته و دوردست شد.

او چیزی نیافت، اما متوجه شد که الماس چیست.

پس از پنج سال دستِ خالی به خانه بازگشت.

شگفت‌زده دید بزرگترین الماسی که
تاکنون دیده و شنیده روی طاقچهٔ خانهٔ خود اوست
باور کردنی نیست!
مزرعه‌ای که او فروخته بود
معدن بزرگ‌ترین الماس‌های جهان
و قطعه الماس درون خانهٔ او
بزرگترین الماس  جهان بود.

سفر درونی نیز به همین شکل است؛
با ارزش‌ترین الماس
در مزرعه‌ٔ شما در انتظار شماست
کافی‌ست بدانید الماس چیست
.

#اشو
@oshoi

Читать полностью…

اشـoshoـو

#مراقبه_روزانه 22 اردیبهشت
@oshoi

Читать полностью…

اشـoshoـو

#مراقبه_شبانه بیست و یکم اردیبهشت
@oshoi

Читать полностью…

اشـoshoـو

شادماني چيزي نيست كه قرار باشد در آينده پديد آيد
شادماني از قبل وجود داشته. ما فقط  از آن جدا افتاده ايم
شادماني همچنان در لايه هاي زيرين جاري است
اما تو فراموش كرده اي كه چگونه خود را به آن بپيوندي. ارتباط تو با آن قطع شده است

تمام تلاش من بر اين است تا تو را به اين جريان زيرينٍ نشاط، شادماني، آرامش، عشق و هماهنگي ملحق سازم
مراقبه  روشي براي ملحق ساختن دوباره تو به اين جريان است. راهي براي نشان دادن اينكه در كجا مي تواني به طبيعت خود دست يابي.

#اشو
@oshoi

Читать полностью…

اشـoshoـو

تفاوت بين علف و شكوفه درست مثل اين تفاوت،
تو است وقتي نمي داني كه بودا
هستي، و لحظه اي كه مي داني يك بودا هستي

در واقع راهي نيست جز اينكه اينگونه باشي .

بودا كاملاً شكوفاست ، كاملاً گشاده است ،
گل هاي او ، گلبرگهاي او كاملاً باز شده اند ...
مطمئناً در بهار كامل بودن بسيار زيباتر از زماني است كه شبنم پاييزي بر برگهاي نيلوفر نشسته .
اين يكي از زيباترين چيزهايي است كه مي توان به تماشايش نشست .

وقتي شبنم پاييزي بر برگهاي نيلوفر نشسته و در زير نور صبحگاهي همچون مرواريدي واقعي مي درخشد .
اما البته اين يك تجربه لحظه اي است .
با بر آمدن خورشيد ، شبنم پاييزي كم كم بخار مي شود ...
اين زيبايي موقتي را مسلماً نمي توان با بهار ابدي موجود در درون تو مقايسه كرد .
تو تا آنجا كه ميتواني به عقب مي نگري و مي بيني كه آن هميشه آنجا بوده است .
تو تا آنجا كه ميتواني جلو را مي نگري و حيرت مي كني :
آن خود توست . هرجا باشي آن آنجاست.
و گل ها همچنان بر تو مي بارند
اين بهار معنوي است

#اشو
@oshoi

Читать полностью…

اشـoshoـو

کتاب انقلاب: تفسیر اشو از سروده‌های کبیر فصل سوم

قسمت دوم


با آوردن خدا خیلی نزدیک به خودت احساس ناراحتی می‌کنی
دیدن او در فرزندت دشوار خواهد بود، زیرا کودک گاهی شیطنت می‌کند و گاهی تو را دیوانه می‌سازد
چگونه می‌توانی خدا را در او ببینی؟
چگونه می‌توانی خدا را در زن خودت ببینی که پیوسته غرغر می‌کند؟!
چگونه خدا را در مرد خودت ببینی که همیشه خشمگین است؟!
نه، خدا باید جایی در دوردست‌ها باشد
تو نمی‌خواهی که او واقعی شود
پس با یک خدای انتزاعی زندگی می‌کنی
ولی خدای انتزاعی خدایی مرده است، فقط یک مفهوم ذهنی است. بگذار جسم پیدا کند
بگذار خدا استخوان و گوشت و خون داشته باشد. بگذار واقعی باشد!
ما برای مدت‌های طولانی با یک خدای غیرواقعی زندگی کرده‌ایم و به سبب همین خدای غیرواقعی بسیار رنج برده‌ایم
زندگی را به این دنیا و آن دنیا تقسیم نکن
منظور کبیر همین است که می‌گوید:
فقط یک دنیا وجود دارد. دو راه برای دیدن آن وجود دارد ولی دنیا یکی است، دنیا دوتا نیست. دنیایی بجز این دنیا وجود ندارد، این تنها دنیای موجود است. آن دنیا در همین دنیا وجود دارد، جای دیگری نیست.

ولی دو نگرش وجود دارد:
می‌توانی این دنیای را فقط از بیرون ببینی آنوقت دنیایی مادّی است، خاکی و زمینی است
ولی اگر از درون به این دنیا نگاه کنی، مقدس و باحرمت است. آنگاه خدا و خلقت او را ازهم جدا نمی‌بینی
آنگاه خالق همان خلقت است. آنگاه خدا و خلقت او دوتا نیستند و خدا همان انرژی خلّاق است

این یک جهش عظیم در ادراک است:
دیدن خدا بعنوان انسان های واقعی، حیوانات، پرندگان، درختان، کوهستان‌ها
خدایت را به روی زمین بیاور! تو او را به بهشت تبعید کرده‌ای و آنوقت گریه می‌کنی که:
“چطور او را پیدا کنم؟”
تو او را به دوردست‌ها پرتاب کرده‌ای، او را بازداشت کرده‌ای و مانع ورود او به زمین  و زندگی زمینی شده‌ای
درهایت را بازکن، مفاهیم غلط خود را که خداوند در دنیایی دیگر زندگی می‌کند دور بینداز. بگذار او بدن بگیرد.
هرگاه فردی این را درک کرده باشد، نماد خداوند روی زمین شده است،به یک خدا-انسان تبدیل شده است

کبیر اعلام می کند که خداوند در بدن گوشت و استخوان یافت می‌شود:
او مانند خودت واقعی است

… شانه‌هایت کنار شانه‌هایم است.
مرا در گنبد‌ها و مقبره‌ها نخواهی یافت…

وقت خود را هدر نده. در مکان‌های مقدس به دنبال او نگرد.
و نه در اتاقکی در زیارتگاه‌ها؛ نه در کنیساها و نه در کلیساها؛
نه در مراسم عبادی و نه در سرودهای مذهبی؛
نه در پاهایی که دور گردن پیچیده شده…


کبیر می‌گوید: می‌توانی برای زندگانی‌های زیاد تمرین یوگا کنی، و او را نخواهی یافت. البته، یوگا سلامتی بهتری به تو می‌بخشد‌.
این موضوعی دیگر است؛ هیچ ربطی به خداوند ندارد. یوگا شاد کمک کند که عمر طولانی‌تری داشته باشی، این موضوعی دیگر است. چه ربطی به خداوند دارد؟

و می‌توانی به معابد و کلیساها بروی و آنها به تو راحتی و تسلّی می‌بخشند. ولی تسلیت و آسودگی نیز کمکی نخواهد کرد. درواقع، مخرّب هست، زیرا هرگونه تسّلی و تسلیت مانع جستار شدید تو خواهد بود
معابد مکان‌هایی کاذب هستند ـــ آنها بعنوان جایگزین‌هایی خلق شده‌اند تا مردم بتوانند دین ارزان داشته باشند. هیچکس آماده نیست مخاطره کند، هیچکس نمی‌خواهد بهای دیانت واقعی را بپردازد. مردم خواهان مذاهب ارزان هستند که در دسترس باشد، پس هرگاه برای خدا احساس گرسنگی کردند بتوانند به معبد نزد کشیشان بروند و سپس احساس تسّلی خاطر کنند: “بله، من کاری کرده‌ام.”

این فقط‌ آن آتش جستار را خاموش می‌کند، آن شعله را خاموش می‌کند. تمام تسلیت‌ها شوق شما برای جستن را نابود می‌کنند ـــ
وقتی بتوانید چنان ارزان آسوده خاطر شوید، چه فایده دارد که جستجو کنید؟
تمام تسلیت‌ها را باید از شما دور کرد. انقلاب کبیر در همین است: تمام تسلیت‌ها را نابود کن. و این مذاهب شما چیزی جز تسلیت‌دادن به شما نیستند
وقتی تسلیتی وجود نداشته باشد، مجبوری که جستجو کنی. یک شوق پیوسته در تو خواهد شد. آن آتش رشد می‌کند و رشد می‌کند و وجودت را شعله‌ور می‌سازد.

… نه در خوردن گیاهان

می‌توانی به خوردن گیاهان ادامه بدهی و یک زندگی گیاهی داشته باشی! این کمکی نخواهد کرد.
کبیر نمی‌گوید که گیاهخواری خوب نیست
او یک گیاهخوار بود. ولی اینها نکاتی بی‌ربط هستند. می‌توانی به تمرین یوگا ادامه دهی، می‌توانی به خوردن سبزیجات ادامه دهی، خوب است، ولی هیچ ربطی به یافتن خداوند ندارد. و اگر فکر کنی که اینها کافی هستند و اینها تنها کارهایی هستند که فرد می تواند انجام دهد، آنگاه گیر کرده‌ای. آنگاه حرکت نخواهی کرد، هیچ انقلابی در زندگیت نخواهی داشت.در رنج زندگی خواهی کرد و در رنج خواهی مرد

و خداوند بسیار نزدیک بوده. و فقط یک لمس، فقط یک تجربه، یک لمحه می‌توانست سبب یک خوشی کامل در زندگیت شود

ادامه دارد....

#اشو
#انقلاب: تفسیر اشو از سروده‌های کبیر
#برگردان: محسن خاتمی
@oshoi

Читать полностью…

اشـoshoـو

موسیقی بی کلام
پل (اتصال)

@oshoi

Читать полностью…

اشـoshoـو

#معبد_خدا_درهاي_بسيار_دارد.

از هر دري مي خواهي وارد شو...

مي تواني از در آرامش وارد شوي تا به شادماني برسي، به عشق برسي، به همدردي برسي، ‌به درك و فهم بالاي انسانها برسي، ‌به بخشش برسي. فروتني، تواضع، شكسته نفسي، ‌صداقت، صميميت،‌ اعتماد، همه آنها شكوفا خواهند شد.
تو فقط از هر دري مي خواهي وارد شو
بكوش از در عشق وارد شوي يا بكوش از در همدردي وارد شوي.
هيچ فرقي ندارد. معبد خدا درهاي بسيار دارد.
اما تمام اين درها با يك كليد گشوده مي شود و آن كليد:
مراقبه است. آگاهي است
مسيح، بودا، زرتشت و ... همگي به يك جا رسيده اند
اما از درهايي بسيار متفاوت. وقتي داخل شدند ناگهان دريافتند كه همه درها درست بودند.
معجزه اينجاست كه همه آنان از يك كليد استفاده كردند.
درها كاملا متفاوت بودند. شكل قفلها متفاوت بود.
جهت شان متفاوت بود اما آنان از يك كليد استفاده كردند و آن كليد نامش #آگاهي بود.

#اشو

@oshoi

Читать полностью…

اشـoshoـو

کتاب انقلاب: تفسیر اشو از سروده‌های کبیر فصل سوم

قسمت پنجم

سوترا:


مرگ و بدنی بادکرده چه دارد که در برابر آنچه که بدن و مرگ ندارد می‌رقصد


در این تجربه خواهی دید که دو چیز در وجود تو هست: جاودانگی و فنا
بدن فانی است، پر از مرگ است. و درون بدن، یک فراسو هست که جاودانه است.

بدن زمخت، بدن جسمانی، فانی و مردنی است. این بدن فانی همواره در برابر چیزی که مرگ ندارد و بدنی جسمانی ندارد می‌رقصد
در درون تو یک شاهد وجود دارد، یک شاهد ابدی ـــ تمام رقص‌ها در برابر این شاهد ابدی اتفاق می‌افتد. بدن به هزارویک شکل می‌رقصد: رقصی که در دوران کودکی داشتی، رقصی که در زمان جوانی داشتی و در عشق و شهوت بودی؛ رقصی که در زمان سالخوردگی داشتی و شهوات ازبین رفته و خرد جایگزین آن شده…. رقص‌های بسیار.

ولی تمام این رقص‌ها به بدن فانی مربوط می‌شود، بدنی که از عناصر مادّی تشکیل شده و ازبین خواهد رفت. این بدن فقط یک مجموعه و ترکیب موقت است: یک جسم مرکّب است، نمی‌تواند برای همیشه باقی بماند. این بدن یک ماشین است ـــ ولی ورای این ماشین، فراسوی این بدن فانی، چیزی فناناپذیر و جاودانه وجود دارد. این همان آگاهی تو است ـــ آن را خداوند بخوان، جان یا روح بخوان، یا هرچه دوست داری بخوان.

این هسته‌ی درونی وجود تو همان خداوند است.
… او نَفَسِ درونِ نَفَس است.
مرگ و بدنی بادکرده چه دارد که در برابر آنچه که بدن و مرگ ندارد می‌رقصد
.

زندگی واقعی تو همین است. تو زیادی به بدن وابسته شده و با آن هویت گرفته‌ای، برای همین است که از مرگ وحشت داری. وگرنه، ترس از مرگ مسخره است ـــ زیرا تو نمی‌توانی بمیری؛ تو و هسته‌‌ی درونی تو نمی‌تواند بمیرد. تو فقط منزل عوض می‌کنی، از یک بدن به بدنی دیگر. تو در بدن‌های بسیار زنددگی کرده‌ای، از میان بدن‌های بسیار گذر کرده‌ای.


در آن لحظه، تمامی جهان‌هستی، خدا، به تو می‌گوید: من تو هستم.
مرشد معنوی وارد می‌شود و نزد شاگرد مبتدی تعظیم می‌کند




و اکنون این برای نخستین بار برای شما اتفاق افتاده است. شما فقط شاگردان مبتدی هستید، درست در آستانه‌ی معبد خداوند ـــ ولی وقتی اتفاق بیفتد…. مرشد معنوی وارد می‌شود و نزد شاگرد مبتدی تعظیم می‌کند.

خداوند می‌آید و به شما تعظیم می‌کند، تمامی جهان‌هستی به شما تعظیم می کند. معجزه‌ای بزرگ اتفاق افتاده است: شما دیگر وجود ندارید، آن “خود” ازمیان رفته است. تمامی هستی جشن می‌گیرد، آن را می‌پرستد، به شما تعظیم می‌کند.
مرشد معنوی وارد می‌شود و نزد شاگرد مبتدی تعظیم می‌کند.
سعی کن زندگی کنی تا این را ببینی!

کبیر می‌گوید: سعی کن زندگی کنی تا این را ببینی ـــ بدون دیدن آن از اینجا نرو. این را تشخیص بده، این هدف تمام تلاش‌های معنوی است

رقص زندگی، رقص خداوند است. می‌توانی در آن مشارکت کنی یا می‌توانی از مشارکت بازبمانی. هرگونه دلیلی هست که بازمبانی ـــ جامعه از کسانی که شروع می‌کنند به رقصیدن با خداوند هراس دارد، زیرا آنان خطرناک می‌شوند، عصیانگر می‌شوند، آزاد می‌شوند. آنان دیگر برده نیستند، زنجیرهایشان را دور می اندازند، از زندان‌هایشان بیرون می‌زنند. آنان در خیابان‌ها می‌رقصند، زیر ستارگان می‌رقصند، در رقص خداوند مشارکت می‌کنند. آنان از مرگ نمی‌ترسند، پس نمی‌توانند به بردگی تنّزل پیدا کنند.

و این سخنان را از مایکل آدام Michael Adam به یاد بسپارید:
زندگی یک رقص است…. رقص با ما و بدون ما ادامه دارد. رقص وجود دارد: همیشه وجود داشته، سنگ‌ها همانقدر در رقص هستند که ستارگان مشغول رقصیدن هستند. یک صخره آهسته می‌رقصد، یک گل قدری سریع‌تر… انتخاب با ماست: با سریع برقصیم یا به رژه‌ی مردگان بپیوندیم. راه مردگان امنیت می‌آورد، رفاه و شهرت می‌آورد …

ادامه👇👇👇
@oshoi

Читать полностью…

اشـoshoـو

#مراقبه_روزانه 24 اردیبهشت

@oshoi

Читать полностью…

اشـoshoـو

#مراقبه_شبانه بیست و سوم اردیبهشت
@oshoi

Читать полностью…

اشـoshoـو

كنترل كردن خشم بسيار آسان است و متحول ساختن آن بسيار دشوار!!!

كنترل بسيار آسان است. مي توانی خشمت را كنترل كني،
ولي چه مي كني؟
آن را سركوب مي كني.
و وقتي چيزي را سركوب مي كني چه اتفاقي مي افتد؟
جهت حركت آن تغيير مي كند:
بيرون مي رفت و تو آن را سركوب كردي، حالا شروع مي كند به رفتن به درون، فقط جهتش عوض مي شود.
و براي خشم خوب بود كه بيرون مي رفت،
زيرا آن زهر بايد بيرون ريخته شود.
اين بد است كه خشم به درون حركت كند،
زيرا تمام مكانيسم بدن ذهن تو را مسموم خواهد ساخت.
و آنگاه اگر به اين كار براي مدت هاي زياد ادامه بدهي...
همانگونه كه همه چنين مي كنند.
زيرا جامعه كنترل كردن را مي آموزد و نه متحول كردن را.....

جامعه مي گويد:
"خودت را كنترل كن"
و توسط اين كنترل كردن تمام آن عواطف منفي، عميق تر و عميق تر به ناخودآگاه پرتاب شده اند و آنوقت به يك چيز هميشگي در درونت تبديل مي شوند.
آنوقت ديگر مسئله اين نيست كه گاهي خشمگين باشي و گاهي نباشي 
فقط خشمگين هستي.
گاهي منفجر مي شوي و گاهي منفجر نمي شوي  چون بهانه اي وجود ندارد، يا كه بايد بهانه اي پيدا كني.

و به ياد بسپار:
مي توانی در همه جا بهانه را پيدا كني!
تو خشمگين هستي. چون خشم فراواني را سركوب كرده اي،
ديگر لحظاتي وجود ندارند كه تو خشمگين نباشي.
فوقش اين است كه گاهي كمتر خشمگين هستي و گاهي بيشتر.
تمام وجودت با آن سركوب مسموم شده است.
تو با خشم غذا مي خوري، و وقتي انساني بدون خشم غذا مي خورد،
آن غذا خوردن كيفيتي ديگر دارد .
تماشا كردن او زيباست،
زيرا بدون خشونت غذا مي خورد.
شايد گوشت بخورد، ولی بدون خشونت مي خورد.

شايد تو فقط سبزيجات و ميوه جات بخوري، ولی اگر خشم سركوب شده داشته باشي، با خشونت غذا مي خوري.

#اشو
منتخبی از مجله اشو تایمز نسخه آسیایی سپتامبر 2000
@oshoi

Читать полностью…

اشـoshoـو

#مراقبه_روزانه 23 اردیبهشت
@oshoi

Читать полностью…

اشـoshoـو

#مراقبه_شبانه بیست و دوم اردیبهشت
@oshoi

Читать полностью…

اشـoshoـو

#زیبایی_درون

می توانی برای زیباسازی بدن ،
نزد متخصص زیبایی بروی!
می توانی برای زیباسازی ذهن،
به دانشگاه بروی !
اما برای زیباسازی وجود؛
باید به درون خویش رجوع کنی.

درون فقط می تواند راه را به تو نشان دهد.
می تواند طرح کلی را به تو عرضه کند،
نه برنامه ای ویژه و جزءبه جزء را.
سفر به درون،
سفری است اسرارآمیز.
هیچ نقشه ای نمی توان طرح کرد ،
هیچ برنامه ی گام به گامی نمی توان عرضه نمود.
هر فرد مجبور است ،
به دنیای درون متفاوتی قدم بگذارد.
هر فرد، دنیای درون یگانه و بی همتایی دارد.
#مراقبه یگانه راهی است ،
که تو را به زیبایی و جذابیت درون ،
آگاهی درونی رهنمون می کند.
و با دست یافتن تو به آن،
زندگی ات غرق در آن می شود.
به هر چه دست بزنی به طلا تبدیل می شود.

#اشو
@oshoi

Читать полностью…

اشـoshoـو

زندگی را عاشقانه زندگی كن ،
نه هراسان
اگر زندگی را عاشقانه زندگی كنی ..
جاودانگی را در لحظه های گذرا تجربه خواهی كرد
اگر زندگی را عاشقانه سپری كنی
دلت بستر رودخانه ی تمامی شعرهای جهان خواهد شد
لطیف خواهی شد
شفیق خواهی بود

آنگاه نه تنها خود سعادتمند خواهی زیست
بلكه وجودت برای دیگران سعادتی خواهد بود



#اشو
#عشق_پرنده‌ای_آزاد_و_رها
@oshoi

Читать полностью…

اشـoshoـو

.
کتاب انقلاب: تفسیر اشو از سروده‌های کبیر فصل سوم

قسمت سوم

وقتی مرا بجویی، فوری مرا خواهی یافت


کبیر می‌گوید: وقتی به دنبال من باشی…. وقتی آن قصد، آن خواسته، آن طلب کامل برای شناخت خدا وجود داشته باشد ـــ وقتی وقتی آماده باشی هرچیزی را برای این خواسته به مخاطره بیندازی ….  فوری مرا خواهی یافت.

حتی یک لحظه نیز نباید منتظر باشی ـــ زیرا خداوند دور از تو نیست، پس نیازی به هیچ بازه ی زمانی نیست. تو نباید برای یافتن او سفر کنی، فقط باید بیدار باشی. و شدت و شوق جستار تو را بیدار نگه می‌دارد

ذهن بسیار حیله‌گر است، همواره در پی توجیهات است. مردمانی هستند که می‌گویند: “وقتی خدا بخواهد که ما بیدار شویم، ما را بیدار خواهد کرد. تا آن وقت، ما می‌خوابیم
چه می‌توانیم بکنیم؟ تقدیر چنین است.”

اینها حقه‌های ذهن مکّار هستند. خداوند پیوسته تو را می‌خواند، ولی او هرگاه در آزادی تو مداخله نمی‌کند. او به آزادی انسان احترام می‌گذارد؛ آزادی تو از هرچیز دیگر ارزشمندتر است. پس اگر تصمیم داری که در خواب بمانی، در خواب خواهی ماند
او پیوسته تو را صدا می‌زند، ولی هرگز مزاحم تو نمی‌شود؛ تو را تکان نمی‌دهد و به تو ضربه نمی‌زند. برای همین است که صدای او را “نوایی ساکن و خفیف” خوانده‌اند
او با چنان روش‌های ساکتی صحبت می‌کند که اگر بخواهی بشنوی، خواهی شنید؛ اگر نخواهی بشنوی، نیازی به شنیدن نیست.

وقتی مرا بجویی، فوری مرا خواهی یافت


منظور او دقیقاً این است که آن جستجو نباید نیمه یا وِلَرم باشد. فقط وقتی که در صد درجه بجوشی می‌توان با خداوند دیدار کنی ــ
فقط آنوقت است که بخار می‌شوی
فقط آنوقت است که دیدنی یا نادیدنی دیدار می‌کند
ـــ زمین شروع می‌کند به حرکت به سوی آسمان، فقط در صددرجه از حرارت. نود و نه درجه کفایت نمی کند ـــ داغ می‌شوی ولی بخار نمی‌شوی! نیاز به شدت تمام است؛
تمامیت ضروری است.

تمام تلاش های ناقص بی‌فایده هستند. اگر تلاشی ناقص انجام می‌دهی، بهتر است که انجامش ندهی: چرا وقت را هدر بدهی؟ ـــ چون اتفاقی نخواهد افتاد؛ می‌توانستی کار دیگری انجام دهی. هرگاه در این جستار تمامیت داشته باشی، بی‌درنگ رخ می‌دهد
و وقتی در جستجوی خدا هستی، آن جستار باید چنان تمامیت داشته باشد که جوینده در آن نباشد ـــ درست مانند وقتی که در رقصٍ با تمامیت، رقصنده وجود نداشته باشد،
و فقط رقص باشد

وقتب در جستجوی خدا هستی، خود آن جستار باش و در آن جستار ناپدید شود. فقط چشمانی باشد که جستجو می‌کند و هرچیز دیگر را فراموش کن. و آنگاه خداوند بی‌درنگ آشکار می‌گردد

مرا در کوچکترین منزل‌گاه زمان خواهی یافت.
کبیر می‌گوید،‌”شاگرد، به من بگو، خدا چیست؟
او نَفَسِ درونِ نَفَس است.”



واژه‌ای که کبیر از آن برای “کوچکترین منزل‌گاه زمان” استفاده می‌کند، و همیشه در مشرق‌زمین از آن استفاده شده، “پال” PAL است
پال یعنی فاصله بین دو لحظه. یک لحظه می‌گذرد، لحظه‌ای دیگر می‌آید؛ بین این دو یک فاصله‌ی کوچک وجود دارد ـــ باید که باشد زیرا درغیراینصورت یک لحظه روی لحظه‌ی بعدی سوار می‌شود. این فضایی بسیار بسیار کوچک است، ولی باید که باشد تا دو لحظه را ازهم جدا و مشخص نگه دارد. “پال” بسیار گذرا و سریع است؛ ولی این فاصله همان دروازه است ـــ از طریق این دروازه وارد جاودانگی می‌شوی


ادامه دارد....

#اشو
#انقلاب: تفسیر اشو از سروده‌های کبیر
#برگردان: محسن خاتمی
@oshoi

Читать полностью…

اشـoshoـو

موسیقی بی کلام

صبحانه ذن

@oshoi

Читать полностью…

اشـoshoـو

به یاد داشته باش:
اگر در رنج هستی، خودت تمام آن را خلق کرده‌ای
بگذار این نکته عمیقاً در قلبت بنشیند که، خودت رنج را ، برای خودت خلق کرده‌ای
این یک نکته کلیدی خواهد بود

اگر تو رنج‌هایت را خلق کرده باشی، آنگاه فقط خودت می‌توانی آن را دگرگونش کنی

اگر بواسطه ناآگاهی ، توسط عادت‌ها و نگرش‌های غلط، و خواسته‌هایت رنج‌ها را خلق کرده‌ای؛ این الگوها را رها کن
همین زندگی در اینک و اینجا ، بالاترین پتانسیل برای ، تحول در آگاهی و هوشیاری ، و دگرگونی زندگی به شادمانی را دارد.

#اشو
@oshoi

Читать полностью…

اشـoshoـو

#مراقبه_روزانه 21 اردبیهشت

@oshoi

Читать полностью…

اشـoshoـو

#مراقبه_شبانه بیستم اردیبهشت
@oshoi

Читать полностью…

اشـoshoـو

#آهیمسای_حقیقی


" #آهیمسا " یا قانون عدم خشونت می گوید:
دیگری را از هستی ساقط مکن.
آیا این کافی است؟
این تنها جمله ای است منفی.
دیگران را نکش....
به دیگران آزار مرسان....
آیا این به تنهایی کافی است؟
اما قانون دیگری هم وجود دارد.
و آن قانون #تکریم_زندگی است.
که میگوید:
تقسیم کن شادی خود را، عشق خود را،
آرامش و سعادت خود را...
هر آنچه را که میتوانی تقسیم کنی،
تقسیم کن. نه به خاطر نیاز دیگری،
بلکه بخاطر عشق و پاسداشت زندگی
.
اگر زندگی را تکریم کنی،
زندگی، خود عبادت خواهد شد،
نیایش خواهد شد.
پس خدا را در همه جا حاضر خواهی یافت.
آنگاه دیدن و آب دادن یک درخت عبادت خواهد شد.
آنگاه پذیرایی از میهمان عبادت خواهد شد.
آنگاه تمام زندگی ات عطر نیایش خواهد داشت.
این است آهیمسای حقیقی.

#اشو
@oshoi

Читать полностью…

اشـoshoـو

شما فقط باید به این ادراک ساده دست یابید که:
در دنیا از همه چیز مراقبت می‌شود...

درختان می‌رویند، نه به این دلیل که برای روییدن تلاش می‌کنند.
پرندگان آواز می‌خوانند، بدون اینکه به کلاس موسیقی رفته باشند.
و رودخانه‌ها جاری می‌شوند، ولی کسی به آن‌ها نیاموخته که چگونه خود را به اقیانوس برسانند. آن‌ها هیچ نقشه و کتاب مقدسی به همراه ندارند. و هیچ جاده‌ای را نمی‌شناسند. ولی با این حال هر رودی عاقبت به اقیانوس می‌پیوندد.

این کیهان عظیم به قدری کامل عمل می‌کند که چیزی را نمی‌توان به آن افزود و نیازی به اصلاح کردن ندارد.
با درک این موضوع انسان احساس آرامش می‌
کند

اگر ستارگان می‌توانند به رقص و گردش خود ادامه دهند، و گل‌ها شکفته شوند و پرندگان همچنان آواز بخوانند، چرا شما نتوانید؟

شما نیز متعلق به این کیهان و جزئی از آن هستید.
بزرگترین شکوفایی در درون شما اتفاق می‌افتد:
شکوفایی آگاهی.

#اشو
@oshoi

Читать полностью…
Подписаться на канал