molana_eqballahori | Неотсортированное

Telegram-канал molana_eqballahori - مولانا و اقبال لاهوری

4054

﷽ پیر رومی آن امام راستان آشنای هر مقام راستان هرکجا رومی بَرد آنجا برو یک دو دم ازغیر او بیگانه شو توکه دانی ازمقام پیر روم می ندانی از کلام پیر روم حکیم اقبال چسان به سینه چراغی فروختی اقبال بخویش آنچه توانی به ما توانی کرد حکیم اقبال @P_A_R_Si

Подписаться на канал

مولانا و اقبال لاهوری

آنکه بُرَد بحث را عشقست و بس
کو ز گفت و گو شـود فریاد رس

#حکیم‌خداوندگارحضرت‌مولانا
@Molana_EqbalLahori

Читать полностью…

مولانا و اقبال لاهوری

نرم نرمک سوی رخسارش نگر
چشم بگشا چشم خمارش نگر

چون بخندد آن عقیق قیمتی
صد هزاران دل گرفتارش نگر

سر برآر از مستی و بیدار شو
کار و بار و بخت بیدارش نگر

اندرآ در باغ بی‌پایان دل
میوه شیرین بسیارش نگر

شاخه‌های سبز رقصانش ببین
لطف آن گل‌های بی‌خارش نگر

چند بینی صورت نقش جهان
بازگرد و سوی اسرارش نگر

حرص بین در طبع حیوان و نبات
بعد از آن سیری و ایثارش نگر

حرص و سیری صنعت عشقست و بس
گر ندیدی عشق را کارش نگر

گر ندیدی عشق رنگ آمیز را
رنگ روی عاشق زارش نگر

با چنین دشوار بازاری که اوست
با زر و بی‌زر خریدارش نگر

#حکیم‌خداوندگارحضرت‌مولانا
@Molana_EqbalLahori

Читать полностью…

مولانا و اقبال لاهوری

بزرگان نکردند در خود نگاه
خدا بینی از خویشتن بین مخواه

بزرگی به ناموس و گفتار نیست
بلندی به دعوی و پندار نیست

تواضع سر رفعت افرازدت
تکبر به خاک اندر اندازدت

به گردن فتد سرکش تند خوی
بلندیت باید بلندی مجوی

گرت جاه باید مکن چون خسان
به چشم حقارت نگه در کسان

چو استاده‌ای بر مقامی بلند
بر افتاده گر هوشمندی مخند

بسا ایستاده در آمد ز پای
که افتادگانش گرفتند جای

یکی حلقه‌ی کعبه دارد بدست
یکی در خراباتی افتاده مست


#استاد_سخن
#پادوشاه‌ملک‌سخن
#استاد_پندواندزر
#بلبل_عاشقانه‌ها
#گلستان‌وبوستان
#خواجه‌ی‌شیـراز
#سعـدی‌شیـــرازی

@Molana_EqbalLahori

Читать полностью…

مولانا و اقبال لاهوری

چشمم به تو روشنست همچون خورشید
هم در تو گُریــــــــزم که توام شاد کنی

#حکیم‌خداوندگارحضرت‌مولانا
@Molana_EqbalLahori

Читать полностью…

مولانا و اقبال لاهوری

ز من مپرس که در دست او دلت چونست
از او بپرس که انگشت‌هاش در خونست !

#سعـدی‌شیـــرازی
@Molana_EqbalLahori

Читать полностью…

مولانا و اقبال لاهوری

دل من گرد جهان گشت و نیابید مثالش !!!
به کی ماند؟؟؟
به کی ماند؟؟؟
به کی ماند؟؟؟
به کی ماند؟؟؟

هله خاموش که بی‌گفت ازین می همگان را
بچشاند بچشاند بچشاند بچشاند

#حکیم‌خداوندگارحضرت‌مولانا
@Molana_EqbalLahori

Читать полностью…

مولانا و اقبال لاهوری

خیز که در کوه و دشت خیمه زد ابر بهار

مست ترنم هزار
طوطی و دراج و سار
بر طرف جویبار
کشت گل و لاله زار
چشم تماشا بیار

خیز که در کوه و دشت خیمه زد ابر بهار
خیز که در باغ و راغ قافلهٔ گل رسید

باد بهاران وزید
مرغ نوا آفرید
لاله گریبان درید
حسن گل تازه چید
عشق غم نو خرید

خیز که در باغ و راغ قافلهٔ گل رسید
بلبلگان در صفیر ، صلصلگان در خروش

خون چمن گرم جوش
ای که نشینی خموش
در شکن آئین هوش
بادهٔ معنی بنوش
نغمه سرا گل بپوش

بلبلگان در صفیر ، صلصلگان در خروش
حجره نشینی گذار گوشهٔ صحرا گزین

بر لب جوئی نشین
آب روان را ببین
نرگس ناز آفرین
لخت دل فرودین
بوسه زنش بر جبین

حجره نشینی گذار گوشهٔ صحرا گزین
دیده معنی گشا ای ز عیان بی‌خبر

لاله کمر در کمر
نیمهٔ آتش به بر
می چکدش بر جگر
شبنم اشک سحر
در شفق انجم نگر

دیدهٔ معنی گشا ، ای ز عیان بیخبر
خاک چمن وانمود راز دل کائنات

بود و نبود صفات
جلوه گریهای ذات
آنچه تو دانی حیات
آنچه تو خوانی ممات
هیچ ندارد ثبات

خاک چمن وانمود راز دل کائنات


#اسرار_خودی
#رموز_بیخودی
#شاعر_شرق
#پیام_مشرق
#دانای_خرد
#گلشن‌راز_نو
#ای‌مرد_فرزانه‌وگوهرشناس
#زنده_رُود
#فیلسوف‌اسلام
#بازسازی‌اندیشه‌ی‌دینی‌دراسلام
#حکیم‌اقبال‌تجلی‌گاه‌روح‌مولانا
#حکیم_محمد_اقبال
#علامه‌اقبال_لاهــــــوری


@Molana_EqbalLahori

Читать полностью…

مولانا و اقبال لاهوری

تا کی از
ناموس و
رزق و
زهد و
تسبیح و نماز؟؟؟
بنده‌ی جام شراب و خادم خمار باش

می پرستی پیشه‌گیر اندر خرابات و قمار
کمزن و
قلاش و
مست و
رند و
دُردی خوار باش

#حکیم_سنایی

Читать полностью…

مولانا و اقبال لاهوری

چون نیست زِ هرچه هست جُز باد به دست
چون هست زِ هرچه هست نُقصان و شکست

انگار که هست، هرچه در عالَم نیست
پندار که نیست، هرچه در عالَم هست

#خیام
@Molana_EqbalLahori

Читать полностью…

مولانا و اقبال لاهوری

دنیا دیدی و هرچه دیدی هیچ است
وان نیز که گفتی و شنیدی هیچ است

سرتاسرِ آفاق دویدی هیچ است
وان نیز که در خانه خزیدی هیچ است

#خیام
@Molana_EqbalLahori

Читать полностью…

مولانا و اقبال لاهوری

فارغند از قید چرخ نیلگون دیوانگان
رفته اند از حلقه ماتم برون دیوانگان

هر دم از بی اختیاری صورتی بر می کنند
مهره مومند در دست جنون دیوانگان

سنگ طفلان چیست، کز جان و دل سختی پذیر
کوه را سازند بی صبر و سکون دیوانگان


#صائب_تبریزی
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
@Molana_EqbalLahori

Читать полностью…

مولانا و اقبال لاهوری

چون میروی بی‌من مرو
ای جان جان بی‌تن مرو

وز چشم من بیرون مشو
ای شعله تابان من


#حکیم‌خداوندگارحضرت‌مولانا
@Molana_EqbalLahori

Читать полностью…

مولانا و اقبال لاهوری

خوانش ترجیع بند حکیم اقبال
با یک صدای دوبلوری👌👌

@Molana_EqbalLahori

Читать полностью…

مولانا و اقبال لاهوری

اشعاری خون‌آلود در فراق حضرت دوست:💔

ای ز هجرانت زمین و آسمان بِگّریسته
دل میان خون نشسته عقل و جان بگریسته

مُشک‌ها باید چه جای اشک‌ها در هجر تو؟
هر نفس خونابه گشته، هر زمان بگریسته

#حکیم‌خداوندگارحضرت‌مولانا
@Molana_EqbalLahori

Читать полностью…

مولانا و اقبال لاهوری

منم آن بنده مخلص که از آن روز که زادم
دل و جان را ز تو دیدم دل و جان را به تو دادم

#حکیم‌خداوندگارحضرت‌مولانا
@Molana_EqbalLahori

Читать полностью…

مولانا و اقبال لاهوری

اگر عالم همه پرخار باشد
دل عاشق همه گلزار باشد

وگر بی‌کار گردد چرخ گردون
جهان عاشقان بر کار باشد

همه غمگین شوند و جان عاشق
لطیف و خرم و عیار باشد

به عاشق ده تو هر جا شمع مرده‌ست
که او را صد هزار انوار باشد

وگر تنهاست عاشق نیست تنها
که با معشوق پنهان یار باشد

شراب عاشقان از سینه جوشد
حریف عشق در اسرار باشد

به صد وعده نباشد عشق خرسند
که مکر دلبران بسیار باشد

وگر بیمار بینی عاشقی را
نه شاهد بر سر بیمار باشد

سوار عشق شو وز ره میندیش
که اسب عشق بس رهوار باشد

به یک حمله تو را منزل رساند
اگر چه راه ناهموار باشد

علف خواری نداند جان عاشق
که جان عاشقان خمار باشد

ز شمس الدین تبریزی بیابی
دلی کو مست و بس هشیار باشد

#حکیم‌خداوندگارحضرت‌مولانا
@Molana_EqbalLahori

Читать полностью…

مولانا و اقبال لاهوری

غیرت عشق زبان همه خاصان ببُرید
کز کجا سِر غمش در دهن عام افتاد؟

#حافظ_شیـــرازی
@Molana_EqbalLahori

Читать полностью…

مولانا و اقبال لاهوری

خواهی که مهتری و بزرگی به سر بری
خالی مباش یک نفس از حال کهتران

#سعـدی‌شیـــرازی
@Molana_EqbalLahori

Читать полностью…

مولانا و اقبال لاهوری

یار آن بود که صبر کند بر جفای یار
ترک رضای خویش کند در رضای یار

گر بر وجود عاشق صادق نهند تیغ
بیند خطای خویش و نبیند خطای یار

یار از برای نفس گرفتن طریق نیست
ما نفس خویشتن بکشیم از برای یار

یاران شنیده‌ام که بیابان گرفته‌اند
بی‌طاقت از ملامت خلق و جفای یار

من ره نمی‌برم مگر آن جا که کوی دوست
من سر نمی‌نهم مگر آن جا که پای یار

گفتی هوای باغ در ایام گل خوشست
ما را به در نمی‌رود از سر هوای یار

بوستان بی مشاهده دیدن مجاهدست
ور صد درخت گل بنشانی به جای یار

ای باد اگر به گلشن روحانیان روی
یار قدیم را برسانی دعای یار

ما را از درد عشق تو با کس حدیث نیست
هم پیش یار گفته شود ماجرای یار

هر کس میان جمعی و سعدی و گوشه‌ای
بیگانه باشد از همه خلق آشنای یار

#سعـدی‌شیـــرازی
@Molana_EqbalLahori

Читать полностью…

مولانا و اقبال لاهوری

وه که گر من باز بینم روی یار خویش را
تا قیامت شکر گـــویم کردگار خویش را


#استاد_سخن
#پادوشاه‌ملک‌سخن
#استاد_پندواندزر
#بلبل_عاشقانه‌ها
#گلستان‌وبوستان
#خواجه‌ی‌شیـراز
#سعـدی‌شیـــرازی

@Molana_EqbalLahori

Читать полностью…

مولانا و اقبال لاهوری

ابیاتی امیدبخش و دل‌انگیز و گوهربار:

فارغ از اندیشـــه‌ی اغیار شو
قوت خـــوابیده‌ای بیدار شو

سنگ چون بر خود گمان شیشه کرد
شیشه گردید و شکستن پیشه کرد

ناتوان خود را اگر رهرو شمرد
نقد جان خویش با رهزن سپرد

تا کجا خود را شماری ماء و طین
از گل خود شعله ی طور آفرین

با عزیزان سرگران بودن چرا!؟
شکوه سنج دشمنان بودن چرا؟

راست میگویم عدو هم یار توست
هستی او رونق بازار توست

هر که دانای مقامات خودیست
فضل حق داند اگر دشمن قویست

کشت انسان را عدو باشد سحاب
ممکناتش را برانگیزد ز خواب

سنگ ره آبست اگر همت قویست
سیل را پست و بلند جاده چیست؟

سنگ ره گردد فسان تیغ عزم
قطع منزل امتحان تیغ عزم

مثل حیوان خوردن، آسودن چسود؟
گر به خود محکم نه‌ای بودن چسود؟

خویش را چون از خودی محکم کنی
تو اگر خواهی جهان برهم کنی

گر فنا خواهی ز خود آزاد شو
گر بقا خواهی بخود آباد شو

چیست مردن از خودی غافل شدن
تو چه پنداری فراق جان و تن

در خودی کن صورت یوسف مقام
از اسیری تا شهنشاهی خرام

از خودی اندیش و مرد کار شو
مرد حق شو حامل اسرار شو

شرح راز از داستانها می کنم
غنچه از زور نفس وا می کنم


#اسرار_خودی
#رموز_بیخودی
#شاعر_شرق
#پیام_مشرق
#دانای_خرد
#گلشن‌راز_نو
#ای‌مرد_فرزانه‌وگوهرشناس
#زنده_رُود
#فیلسوف‌اسلام
#بازسازی‌اندیشه‌ی‌دینی‌دراسلام
#حکیم‌اقبال‌تجلی‌گاه‌روح‌مولانا
#حکیم_محمد_اقبال
#علامه‌اقبال_لاهــــــوری


@Molana_EqbalLahori

Читать полностью…

مولانا و اقبال لاهوری

ای آنکه ما را از زمین بر چرخ اخضر میکِشی
زوتر بکش،
زوتر بکش،
ای جان که خوش بر میکشی

امروز خوش برخاستم، با شور و با غوغاستم
امروز و بالاترم، کامروز خوشتر می‌کشی

#حکیم‌خداوندگارحضرت‌مولانا

Читать полностью…

مولانا و اقبال لاهوری

جز خوب مگو از آن لب خوب
جز خوبی و لطف هیچ مندیش

از کیش و طریقتم چه پرسی؟
عشقست مرا طـریقت و کیش

#حکیم‌سنایی
@Molana_EqbalLahori

Читать полностью…

مولانا و اقبال لاهوری

بی حضورت گر نمازی کرده باشم کافرم
قبله‌ام تا از پی طاعت خَم ابروی توست

#فروغی‌بسطامی
@Molana_EqbalLahori

Читать полностью…

مولانا و اقبال لاهوری

میروم وز سر حسرت به قفا می‌نگرم
خبر از پای ندارم که زمین می‌سپرم

میروم بی‌دل و بی یار و یقین می‌دانم
که من بی‌دل بی یار و نه مرد سفرم

خاک من زنده به تأثیر هوای لب توست
سازگاری نکند آب و هوای دگرم

وه که گر بر سر کوی تو شبی روز کنم
غلغل اندر ملکوت افتد از آه سحرم

پای می‌پیچم و چون پای دلم میپیچد
بار می‌بندم و از بار فروبسته‌ترم

#استاد_سخن
#پادوشاه‌ملک‌سخن
#استاد_پندواندزر
#بلبل_عاشقانه‌ها
#گلستان‌وبوستان
#خواجه‌ی‌شیـراز
#سعـدی‌شیـــرازی

@Molana_EqbalLahori

Читать полностью…

مولانا و اقبال لاهوری

نه دل مفتون دلبندی نه جان مدهوش دلخواهی
نه بر مژگان من اشکی نه بر لبهای من آهی

نه جان بی نصیبم را پیامی از دلارامی
نه شام بی فروغم را نشانی از سحرگاهی

نیابد محفلم گرمی نه از شمعی نه از جمعی
ندارد خاطرم الفت نه با مهری نه با ماهی

به دیدار اجل باشد اگر شادی کنم روزی
به بخت واژگون باشد اگر خندان شوم گاهی

کیم من؟ آرزو گم کرده‌ای تنها و سرگردان
نه آرامی نه امیدی نه همدردی نه همراهی

گهی افتان و خیزان چون غباری دربیابانی
گهی‌خاموش و حیران چون‌نگاهی بر نظرگاهی

رهی تا چند سوزم در دل شبها چو کوکبها
به اقبال شرر نازم که دارد عمر کوتاهی

#رهی‌معیری ☕️📚
#عاشق_جگرسوخته
@Molana_EqbalLahori

Читать полностью…

مولانا و اقبال لاهوری

نام عاشق بر من و او را ز من خود صبر نیست
عشق معشوقم ز حد عشق من افزون شده

#حکیم‌خداوندگارحضرت‌مولانا
@Molana_EqbalLahori

Читать полностью…

مولانا و اقبال لاهوری

ای غنچه خوابیده چو نرگس نگران خیز
کاشانه‌ی ما رفت به تاراج غمان خیز

از ناله‌ی مرغ چمن از بانگ اذان خیز
از گرمی هنگامه‌ی آتش نفسان خیز

از خواب گران
خواب گران
خواب گران خیز
از خواب گران خیز

خورشید که پیرایه به سیمای سحر بست
آویزه به گوش سحر از خون جگر بست

از دشت و جبل قافله‌ها رخت سفر بست
ای چشم جهان بین به تماشای جهان خیز

از خواب گران
خواب گران
خواب گران خیز
از خواب گران خیز

خاور همه مانند غبار سر راهی است
یک ناله خاموش و اثر باخته آهی است

هر ذره این خاک گره خورده نگاهی است
از هند و سمرقند و عراق و همدان خیز

از خواب گران
خواب گران
خواب گران خیز
از خواب گران خیز

دریای تو دریاست که آسوده چو صحراست
دریای تو دریاست که افزون نشد و کاست

بیگانهٔ آشوب و نهنگ است چه دریاست
از سینه چاکش صفت موج روان خیز

از خواب گران
خواب گران
خواب گران خیز
از خواب گران خیز

این نکته گشاینده‌ی اسرار نهان است
ملک است تن خاکی و دین روح روان است

تن زنده و جان زنده ز ربط تن و جان است
با خرقه و سجاده و شمشیر و سنان خیز

از خواب گران
خواب گران
خواب گران خیز
از خواب گران خیز

ناموس ازل را تو امینی تو امینی
دارای جهان را تو یساری تو یمینی

ای بنده‌ی خاکی تو زمانی تو زمینی
صهبای یقین در کش و از دیر گمان خیز

از خواب گران
خواب گران
خواب گران خیز
از خواب گران خیز


#اسرار_خودی
#رموز_بیخودی
#شاعر_شرق
#پیام_مشرق
#دانای_خرد
#گلشن‌راز_نو
#ای‌مرد_فرزانه‌وگوهرشناس
#زنده_رُود
#فیلسوف‌اسلام
#بازسازی‌اندیشه‌ی‌دینی‌دراسلام
#حکیم‌اقبال‌تجلی‌گاه‌روح‌مولانا
#حکیم_محمد_اقبال
#علامه‌اقبال_لاهــــــوری


@Molana_EqbalLahori

Читать полностью…

مولانا و اقبال لاهوری

غزلی بسیار سوزناک و دردآلود در فراق شمس:

گر رود دیده و عقل و خرد و جان تو مرو
که مرا دیدن تو خوشتر از ایشان تو مرو

آفتاب و فلک اندر کنف سایه توست
گر رود این فلک و اختر تابان تو مرو

اهل ایمان همه در خوف دم خاتمت اند
خوفم از رفتن توست ای شه ایمان تو مرو

تو مرو گر بروی جان مرا با خود بر
ور مرا می‌نبری با خود ازین خوان تو مرو

با تو هر جزو جهان باغچه و بوستان است
در خزان گر برود رونق بوستان تو مرو

خشم خود را مَنُما خشم تو بس سنگ دلست
ای شده لعل ز تو سنگ بدخشان تو مرو

کی بود ذره که گوید تو مرو ای خورشید؟
کی بود بنده که گوید به تو سلطان تو مرو؟

لیک تو آب حیاتی همه خلقان ماهی
از کمال کرم و رحمت و احسان تو مرو

هست طومار دل من به درازی ابد
برنوشته ز سرش تا سوی پایان تو مرو

گر نترسم ز ملال تو بخوانم صد بیت
که ز صد بهتر وز هجده هزاران تو مرو

#حکیم‌خداوندگارحضرت‌مولانا
@Molana_EqbalLahori

Читать полностью…

مولانا و اقبال لاهوری

جان چه می‌دانست از دنیا چه‌ها خواهد کشید

خاکبازی‌های طفلان را تماشا کرده بود

#صائب_تبریزی
@Molana_EqbalLahori

Читать полностью…
Подписаться на канал