molana_eqballahori | Неотсортированное

Telegram-канал molana_eqballahori - مولانا و اقبال لاهوری

4054

﷽ پیر رومی آن امام راستان آشنای هر مقام راستان هرکجا رومی بَرد آنجا برو یک دو دم ازغیر او بیگانه شو توکه دانی ازمقام پیر روم می ندانی از کلام پیر روم حکیم اقبال چسان به سینه چراغی فروختی اقبال بخویش آنچه توانی به ما توانی کرد حکیم اقبال @P_A_R_Si

Подписаться на канал

مولانا و اقبال لاهوری

فروغ مشت خاک از نوریان افزون شود روزی
زمین از کوکب تقدیــر او گردون شود روزی

#حکیم‌اقبال_لاهــــــوری
@Molana_EqbalLahori

Читать полностью…

مولانا و اقبال لاهوری

خوش آنکه از دو جهان گوشه‌ی غمی دارد
همیشه سر به گریبان ماتمی دارد

تو مرد صحبت دل نیستی، چه می‌دانی!
که سر به جیب کشیدن چه عالمی دارد

هزار جان مقدس فدای تیــغ تو باد
که در گشایش دلها عجب دمی دارد!

لب پیاله نمی‌آید از نشاط به هم
زمین میکده خوش خاک بی‌غمی دارد!

تو محو عالم فکر خودی، نمی‌دانی
که فکر صائب ما نیز عالمی دارد

#حضرت_صائب
@Molana_EqbalLahori

Читать полностью…

مولانا و اقبال لاهوری

@formenab

Читать полностью…

مولانا و اقبال لاهوری

وجــود مردم دانا مثال زر طَلی‌ست
که هر کجا برود قدر و قیمتش دانند

بزرگ زاده‌ی نادان به شهر وا ماند
که در دیار غریبش به هیچ نستانند


#پادوشاه_سخن
#گلستان
#بوستان
#خواجه‌ی‌شیـراز
#سعدی‌شیرین‌سخن

@Molana_EqbalLahori

Читать полностью…

مولانا و اقبال لاهوری

زندگی از لذت غیب و حضور
بست نقش این جهان نزد و دور

یا بزی با ساز و برگ دلبری
یا بمیر از ننگ و عار کمتری

شد زمین از طعنهٔ گردون خجل
نا امید و دل گران و مُضمحل

ای امینی از امانت بی خبر
غم مخور اندر ضمیر خود نگر

نور صبح از آفتاب داغ دار
نور جان پاک از غبار روزگار

شُسته‌ای از لوح جان نقش امید
نور جان از خاک تو آید پدید

عقل آدم بر جهان شبخون زند
عشق او بر لامکان شبخون زند

راه دان اندیشه‌ی او بی دلیل
چشم او بیدار تر از جبرئیل

#حکیم‌اقبال_لاهــــــوری
@Molana_EqbalLahori

Читать полностью…

مولانا و اقبال لاهوری

آخر نگاهی باز کن وقتی که بر ما بگذری !
یا کبر مَنعت میکند کز دوستان یاد آوری؟

تا دل به مهرت داده‌ام در بحر فکر افتاده‌ام
چون در نماز استاده‌ام گویی به محراب اندری

#سعدی‌شیرین‌سخن
@Molana_EqbalLahori

Читать полностью…

مولانا و اقبال لاهوری

چو سلام تو شنیدم ز سلامتی بریدم
صنما هزار آتــش تو در آن سلام داری

ز پی غلامی تو چو بسوخت جان شاهان
به کدام روی گویم که چو من غلام داری

#حضرت_مـــولانا
@Molana_EqbalLahori

Читать полностью…

مولانا و اقبال لاهوری

تا به فکر خود فتادم روزگار از دست رفت!
تا شدم از کار واقف وقت کار از دست رفت

تا کمر بستم غبار از کاروان بر جا نبــود !
از کمین تا سر برآوردم شکار از دست رفت

داغ‌های ناامیدی یادگار از خـود گذاشت !
خرده‌ی عمرم که چون نقد شرار از دست رفت

تا نفس را راست کردم ریخت اوراق حواس
دست تا ابر دست سودم نوبهار از دست رفت

پی به عیب خود نبردم تا بصیرت داشتم
خویش را نشناختم آیینه‌دار از دست رفت

عشق را گفتم به دست آرم عنان اختیار
تا عنان آمد به دستم اختیار از دست رفت

عمر باقی مانده را صائب به غفلت مگذران
تا به کی گویی‌که روز و روزگار از دست رفت؟


#حضرت_صائب
@Molana_EqbalLahori

Читать полностью…

مولانا و اقبال لاهوری

♥️✨

اگر حَنظَل خوری از دست خوشخوی
به از شیرینی از دست تُرش روی


#سعدی‌شیرین‌سخن
@Molana_EqbalLahori

Читать полностью…

مولانا و اقبال لاهوری

عشـق می‌گوید که فرمانم پذیر
پادشاهان را به خدمت هم مگیر


#حکیم‌اقبال_لاهــــــوری
@Molana_EqbalLahori

Читать полностью…

مولانا و اقبال لاهوری

مهربانی از میان خَلق دامن چیده است
از تکلف آشنایی برطرف گردیده است

وسعت از دست و دل مردم به منزل رفته‌است
جامه‌ها پاکیزه و دل‌ها به خون غلتیده است

رحم و انصاف و مروت از جهان برخاسته‌است
روی دل از قبله‌ی مهر و وفا گردیده است

پرده‌ی شرم و حیا، بال و پر عنقا شده است
صبر از دلها چو کوه قاف دامن چیده است

نیست غیر از دست خالی پرده‌پوشی سرو را
خار چندین جامه‌ی رنگین ز گل پوشیده است

هر تهیدستی ز بی شرمی درین بازارگاه
در برابر ماه کنعان را دکانی چیده است

در دل ما آرزوی دولت بیدار نیست
چشم ما بسیار ازین خواب پریشان دیده‌است

بر زمین آنکس که دامان میکشید از روی ناز
عمرها شد زیر دامان زمین خوابیده است

گر جهان زیر و زبر گردد، نمی‌جنبد ز جا
هر که صائب پا به دامان رضا پیچیده است

#حضرت_صائب
@Molana_EqbalLahori

Читать полностью…

مولانا و اقبال لاهوری

غُره به مُلکی که وفائیش نیست
زنده به عمری که بقائیش نیست

ای هنر از مَردی تو شرمسار
از هنر بیوه زنی شرم دار !

چند کنی دعوی مرد افکنی؟
کم زن و کم زن که کم از یکزنی

گردن عقل از هنر آزاد نیست
هیچ هنر خوبتر از داد نیست

نیست مبارک ستم انگیختن
آب خود و خون کسان ریختن

دادگری شرط جهانداری است
شرط جهان بین که ستمکاری است!

هر که در این خانه شبی داد کرد
خانه فردای خـــود آباد کرد


#حکیم_نظامی‌
@Molana_EqbalLahori

Читать полностью…

مولانا و اقبال لاهوری

♥️✨

عجب از کشته نباشد به در خیمه‌ی دوست
عجب از زنده که چون جان بدر آورد سلیم

#سعدی‌شیرین‌سخن

@Molana_EqbalLahori

Читать полностью…

مولانا و اقبال لاهوری

خشک شد آن دل که ز غم ریش بود
کان نمکش نیست کز این پیش بود

نیست در این پاکی و آلودگی:
خــوشتر از آسودگی آسودگی


#حکیم_نظامی‌
@Molana_EqbalLahori

Читать полностью…

مولانا و اقبال لاهوری

سنگ راه من نگردد سختی راه طلب
کوه و صحرا پیش سیل بیقرار من یکیست

گر چه در ظاهر عنان اختیارم داده‌ اند
حیرتی دارم که جبر و اختیار من یکیست

ساده‌لوحی فارغ از رد و قبولم کرده‌است
زشت و زیبا در دل آیینه‌وار من یکیست

#حضرت_صائب
@Molana_EqbalLahori

Читать полностью…

مولانا و اقبال لاهوری

چه دهد مرا زمانه به کف از چمانه‌ی غم؟
به بساط بزم گیتی قدح ستـــم دما دم !

#حکیم_نظامی‌
@Molana_EqbalLahori

Читать полностью…

مولانا و اقبال لاهوری

هر که در او نیست از این عشق رنگ
نزد خدا نیست بجز چوب و سنگ

عشــق برآورد ز هر سنگ آب
عشــق تراشید ز آیینه زنگ

کفر به جنگ آمد و ایمان به صلح
عشق بزد آتش در صلح و جنگ

عشــق گشاید دهن از بحر دل
هر دو جهان را بخورد چون نهنگ

عشق چو شیرست نه مکر و نه ریو
نیست گهی روبه و گاهی پلنگ

چونکه مدد بر مدد آید ز عشق
جان برهد از تن تاریک و تنگ

عشق ز آغاز همه حیرت است
عقل در او خیره و جان گشته دنگ

در تبریز هست دلم ای صبا
خدمت ما را برسان بی‌درنگ

#حضرت_مـــولانا
@Molana_EqbalLahori

Читать полностью…

مولانا و اقبال لاهوری

در مرتبه باید مرد بر چرخ برین باشد
گر دست نداد اینقدر در قعر زمین باشد

در مذهب من بدنام بهتر بوَد از گمنام
جبریل امین‌ گر نیست شیطان لعین باشد

#حبیب_یغمایی
@Molana_EqbalLahori

Читать полностью…

مولانا و اقبال لاهوری

براستی که اقبال مَرد سخندانی‌ست👌

زندگی در صدف خویش گوهر ساختن است
در دل شُعله فُرو رفتن و نگداختن است

عشق ازین گنبد در بسته برون تاختن است
شیشه‌ی ماه ز طاق فلک انداختن است

سلطنت نقد دل و دین ز کف انداختن است
به یکی داد جهان بردن و جان باختن است

حکمت و فلسفه را همت مَردی باید
تیغ اندیشه به روی دو جهان آختن است

مذهب زنده دلان خواب پریشانی نیست
از همین خاک جهان دگری ساختن است

#حکیم‌اقبال_لاهــــــوری
@Molana_EqbalLahori

Читать полностью…

مولانا و اقبال لاهوری

رنج مشـو راحت رنجور باش
ساعتی از محتشمی دور باش

سال جهان گر چه بسی درگذشت
از سر مویش سر مویی نگشت !

خاک شد آنکس که بر این خاک زیست
خاک چه داند که درین خاک چیست؟

ما که جوانی به جهان داده‌ایم
پیر چراییم کز او زاده‌ایم ؟

گنبد پوینده که پاینده نیست
جز به خلاف تو گراینده نیست

گه مَلک جانورانت کند !
گاه گِل کوزه گرانت کند !

هست بر این فرش دو رنگ آمده
هر کسی از کار به تنگ آمده

آدمی از حادثه بی غم نیند
بر تر و بر خشک مسلم نیند

#حکیم_نظامی‌
@Molana_EqbalLahori

Читать полностью…

مولانا و اقبال لاهوری

ای که مرا خوانده‌ای راه نشانم بده
در شب ظلمانیَــم ماه نشانم بده

#حضرت_مـــولانا
@Molana_EqbalLahori

Читать полностью…

مولانا و اقبال لاهوری

به جناب عشق گفتم تو بیا دوای ما باش
که به پاسخم بگفتا تو بمان و مبتلا باش

#حضرت_مـــولانا
@Molana_EqbalLahori

Читать полностью…

مولانا و اقبال لاهوری

♥️✨

بگفت ای پسر تلخی مُردنم
به از جُور روی تُرش بُردنم

#سعدی‌شیرین‌سخن
@Molana_EqbalLahori

Читать полностью…

مولانا و اقبال لاهوری

درویشی را ضرورتی پیش آمد کسی گفت فلان نعمتی دارد بی قیاس اگر بر حاجت تو واقف گردد همانا که در قضای آن توقف روا ندارد. گفت من او را ندانم گفت مَنَت رهبری کنم.  دستش گرفت تا به منزل آن شخص در آورد یکی را دید لب فروهشته تند نشسته برگشت و سخن نگفت. کسی گفتش چه کردی گفت عطای او را به لقای او بخشیدم.


مبر حاجت به نزد تُرشرویی
كه از خوى بدش فرسوده گردى

اگر گويى غم دل با كسى گوی
كه از رويش به نقد آسوده گردی


#پادوشاه_سخن
#گلستان
#بوستان
#خواجه‌ی‌شیـراز
#سعدی‌شیرین‌سخن

@Molana_EqbalLahori

Читать полностью…

مولانا و اقبال لاهوری

عقل دادی هم جنونی ده مرا
ره به جذب اندرونی ده مرا

علم در اندیشه میگیرد مقام
عشق را کاشانه‌ی قلب لاینام

علم تا از عشق برخودار نیست
جز تماشا خانه‌ی افکار نیست

منزلی بخش ای دل آواره را
باز ده با ماه این مهپاره را

از طلسم دوش و فردا بگذرم
از مه و مهر و ثریا بگذرم

تو فروغ جاودان ما چون شرار
یک دو دم داریم و آن هم مستعار

آنیم من جاودانی کن مرا
از زمینی آسمانی کن مرا

آنچه گفتم از جهانی دیگر است
این کتاب از آسمانی دیگر است

بحرم و از من کم آشوبی خطاست
آنکه در قعرم فرو آید کجاست

بر جوانان سهل کن حرف مرا
بهر شان پایاب کن ژرف مرا

#حکیم‌اقبال_لاهــــــوری
@Molana_EqbalLahori

Читать полностью…

مولانا و اقبال لاهوری

آدمی اندر جهان هفت رنگ
هر زمان گرم فغان مانند چنگ

آرزوی همنفس می‌سوزدش
ناله های دل نواز آموزدش

لیکن این عالم که از آب و گِل است
کی توان گفتن که دارای دل است؟

بحر و دشت و کوه و که خاموش و کر
آسمان و مهر و مه خاموش و کر !

گرچه بر گردون هجوم اختر است
هر یکی از دیگری تنها تر است !

هر یکی مانند بیچاره ایست
در فضای نیلگون آواره ایست

کاروان برگ سفر ناکرده ساز
بیکران افلاک و شب ها دیر یاز

این جهان صید است و صیادیم ما
یا اسیر رفته از یادیم ما !؟

زار نالیدم صدایی برنخاست !
همنفس فرزند آدم را کجاست؟

دیده‌ام روز جهان چار سوی
آنکه نورش بر فروزد کاخ و کوی

از رم سیاره‌ای او را وجود
نیست الا اینکه گویی رفت و بود

ای خوش آن روزی که از ایام نیست
صبح او را نیمروز و شام نیست

روشن از نورش اگر گردد روان
صوت را چون رنگ دیدن میتوان

ای خدا روزی کن آن روزی مرا
وارهان زین روز بی سوزی مرا

#حکیم‌اقبال_لاهــــــوری
@Molana_EqbalLahori

Читать полностью…

مولانا و اقبال لاهوری

آن خور و آن پوش چو شیر و پلنگ
کآوری آن را همه ساله به چنگ

خاک خور و نان بخیلان مخور
خاک نه‌ای زخم ذلیلان مخور

بر دل و دستت همه خاری بزن
تن مزن و دست به کاری بزن

به که به کاری بکنی دستخوش
تا نشوی پیش کسان دستکش


#حکیم_نظامی‌
@Molana_EqbalLahori

Читать полностью…

مولانا و اقبال لاهوری

تن دُرستان را نباشد درد ریش
جز به همدردی نگویم درد خویش

گفتن از زنبور بی حاصل بوَد
با یکی در عمر خود ناخورده نیش

سوز من با دیگری نسبت مکن
او نمک بر دست و من بر عضو ریش

#سعدی‌شیرین‌سخن
@Molana_EqbalLahori

Читать полностью…

مولانا و اقبال لاهوری

مــوی سپید از اجل آرد پیام
پشت خَم از مرگ رساند سلام

ملک جوانی و نکویی کراست؟
نیست مرا یارب گویی کراست!؟

فارغی از قدر جوانی که چیست؟
تا نشـوی پیر ندانی که چیست !

شاهد باغست درخت جوان
پیر شــود بشکندش باغبان

گرچه جوانی همه خود آتش است
پیری تلخست و جوانی خوش است

شاخ‌ِ تر از بهر گُل نوبر است
هیزم خشک از پی خاکستر است

موی سیه غالیه‌ی سر بوَد
سنگ سیه صیرفی زر بوَد

عهد جوانی به سر آمد مخسب
شب شد و اینک سحر آمد مخسب

#حکیم_نظامی‌
@Molana_EqbalLahori

Читать полностью…

مولانا و اقبال لاهوری

♥️✨

تو در خود را به خود پوشیده‌ای
در دل آور آنچه بر لب چیده‌ای

#حکیم‌اقبال_لاهــــــوری
@Molana_EqbalLahori

Читать полностью…
Подписаться на канал