امیررضا مینویی فر | رواندرمانگر تحلیلی بنیانگذار و تهیهکننده پروژه مینروا دریافت وقت: 09939139397 (متأسفانه تا اطلاع بعدی نوبت خالی ندارم. در صورت تمایل میتوانید در فهرست انتظار قرار بگیرید.) شماره پروانه نظام روانشناسی: 1375079
▪️پنجمین نشست در پروژه مینروا:
از کاناپه تا خودشیفتگی: تشخیص وایرال اینستاگرامی
▫️در این نشست به پرسشهای زیر خواهیم پرداخت:
🔻نارسیسیزم واقعاً چیست و چرا اینهمه دربارهاش قضاوت میشود؟ آیا تشخیص آن ضرورتی دارد؟
🔻چه عوامل تاریخی، روانشناختی و اجتماعیای با شکلگیری نارسیسیزم در پیوندند؟
🔻 تجربهی تحلیلگر و تحلیلشونده در مواجهه با نارسیسیزم در اتاق درمان چگونه رقم میخورد؟
و ...
✅ برای ثبت نام به آیدی زیر در تلگرام پیام دهید:
@minerva_support
صفحه اینستاگرام:
https://www.instagram.com/amirreza.minooeifar/profilecard/?igsh=MTllMmxvNDZ4ZzV1ag==
@Minerva_channel
مشاورهی پیش از ازدواج را میتوان بازتاب نگاهی تقلیلگرایانه به رابطه دانست. تلاشی برای پیشبینیپذیر کردن امری که ذاتاً پیچیده، متغیر و ناپایدار است. این نوع مداخله، بهجای درگیر شدن با لایههای ناهشیار، تاریخی و ساختاری رابطه، اغلب نقشی سرکوب کننده و مهارکننده دارد. در سطح جامعهشناختی، چنین مشاورههایی بخشی از راهبردهای نهادینه برای تثبیت شکل خاصی از خانوادهاند. تلاشی برای مدیریت بیثباتیهایی که خود، محصول دگرگونیهای عمیق فرهنگی و اقتصادیاند. روانکاوی هشدار میدهد که رابطه، عرصهی فانتزیها، رانهها و تکرارهای ناهشیار است و نمیتوان آن را با پرسشنامه یا آموزش مهارت مهار کرد.
@minerva_channel
چرا دو درمانگر با یک مدرک، یک روش و یک مکتب، نتایجی کاملاً متفاوت میگیرند؟
@minerva_channel
چرا وقتی حال خوبی داری، احساس گناه میکنی؟
بسیاری از ما وقتی بالاخره احساس آرامش، شادی یا موفقیت را تجربه میکنیم، بیدرنگ دچار اضطراب یا احساس گناه میشویم. در روانکاوی، این واکنش به سوپرایگو سختگیر مربوط میشود؛ بخشی از روان که همیشه حواسش هست مبادا بیش از حد خوشحال، موفق یا حتی خودت باشی. اگر در کودکی یاد گرفته باشی که خواستههایت دیگران را ناراحت میکند یا شادیات حسادت برمیانگیزد، به این نتیجه میرسی که حال خوب داشتن خطرناک است. بنابراین، هر بار کمی حالت بهتر میشود، درونت هشدار میدهد: «مراقب باش، ممکنه تنبیه شی!»
@minerva_channel
از متن کتاب برلنت:
هر دلبستگی با خود نوعی خوشبینی دارد. اما خوشبینی وقتی بیرحم میشود که ابژه یا موقعیتی که در ما حس امکان [و امید] ایجاد میکند، در عمل تحقق یک دگرگونی بنیادین را ناممکن میسازد. بدتر از آن، وقتی است که خود لذت بودن در یک رابطه، حتی بدون توجه به محتوای آن، به تنها دلیل ادامهدادنش تبدیل میشود.
@minerva_channel
رابطهی آینهای چیست؟
در رابطهی آیینهای، آنکه روبهروی ما ایستاده بازتابیست از خود ما. این رابطه، که معمولاً میان زوجها یا دوستان نزدیک شکل میگیرد، جاییست که نزدیکی بیشازحد مرز میان من و او را محو میکند. وقتی ویژگیها، ضعفها یا دردهای خودمان را در دیگری میبینیم، گاه مهر میورزیم و گاه از شدت نپذیرفتن، خشمگین میشویم. چون آنچه در دیگری ما را آزار میدهد، معمولاً همان چیزیست که در خودمان نادیده گرفته یا سرکوب کردهایم. برای همین، صمیمیترین رابطهها میتوانند به صحنهی شدیدترین تعارضها تبدیل شوند.
@minerva_channel
کوتاه کردن مو: سوگواری زنانه
از منظر روانکاوی، مو تنها بخشی از بدن نیست، بلکه ابژهای نمادین است که در بسیاری از فرهنگها و اسطورهها بهویژه در ارتباط با زنان، نمادی از زیبایی و میل است. در ادبیات و شعر، موی زنانه اغلب موضوع ستایش و تمناست؛ بخشی از بدن که نهفقط دیده میشود، بلکه میل را برمیانگیزد. پس از پایان یک رابطه، زن با کوتاهکردن موهایش در واقع بخشی از ابژهی میل مردانه را قطع میکند؛ گویی نماد زن مطلوب را از خود میزداید، تا از زیر نگاه میل دیگری بیرون بیاید. این عمل، هم خالی از خشونت نیست (چون بهنوعی قطع یک عضو است)، و هم رگهای از سوگواری دارد، همانطور که در بسیاری از آیینهای سنتی، زنان پس از مرگ عزیزانشان موهای خود را میبریدند.
@minerva_channel
بخشی از چهارمین نشست مینروا
«از کاناپه تا دارودرمانی»
به بیان امیررضا مینوییفر
@minerva_channel
واکنشهای فیزیولوژیک نظیر از جا پریدن، افزایش حساسیت شنیداری و تجربهٔ علائم اضطرابی پس از تجربه جنگ، پدیدهای کاملاً طبیعی و بخشی از پاسخ تکاملی سیستم عصبی مرکزی به تهدیدات احتمالی محسوب میشوند. خوشبختانه در اکثر موارد، با کاهش سطح استرس، سیستم عصبی خودمختار به حالت هموستاز بازگشته و این علائم به تدریج تخفیف مییابند.
لازم به ذکر است که تداوم این علائم بیش از چند هفته یا اختلال در عملکردهای روزمره، میتواند نشاندهندهٔ نیاز به مداخلات تخصصی باشد.
@Minerva_channel
دور بودن از وطن در این روزهای سخت، بار سنگین دلتنگی، احساس گناه و ناتوانی را بر دوش بسیاری از ما گذاشته است. اما این فاصلهی جغرافیایی هرگز به معنای فاصلهی قلبی نیست. شما از همان لحظهای که ایران را در خاطرهها و وجودتان جا دادهاید، همواره بخشی از این خاک بودهاید و هستید. مکان فیزیکی مهم نیست؛ آنچه میدرخشد، همبستگی بیمرز قلبهایمان است. شما تنها نیستید، ما تاروپود یک ایران بزرگتریم، حتی اگر اقیانوسها میانمان فاصله باشد.
(امیررضا مینوییفر)
@Minerva_channel
❌ بسیار مهم ❌
در شرایط بحرانی، لغو وقتهای درمانی مانند قبل صرفاً نشانه مقاومت نیست؛ از اینرو قانون کنسلی ۴۸ ساعته مانند گذشته اعمال نخواهد شد و لازم است تحلیلگر انعطاف لازم را از خود نشان دهد.
@Minerva_channel
فایل صوتی نشست از کاناپه تا دارودرمانی (۱)
@Minerva_channel
اگر در حوزه رواندرمانی به شکل تخصصی فعالیت دارید، این کتاب یکی از آثار ارزشمندی است که مطالعهاش میتواند دیدگاهها شما را غنیتر کند.
Читать полностью…مقالهای خواندنی و بحثبرانگیز از شدلر درباره اثربخشی رواندرمانی روانپویشی
امتیاز: ⭐⭐⭐⭐⭐
#مقاله_خواندنی
@Minerva_channel
افسردگی درونزاد و بیرونزاد
روانکاوی به ما میآموزد که افسردگی همیشه واکنشی مستقیم به اتفاقات بیرونی نیست. گاهی این اندوه، نه برای آنچه رخ داده، بلکه برای چیزیست که هرگز بهروشنی تجربه نشده است. در افسردگی بیرونزاد، سوژه با ازدستدادنی مشخص درگیر است، یک رابطه، یک موقعیت یا فشارهای محیطی. اما در افسردگی درونیزاد، فقدان پنهانتر است: ریشه در ساختار روانی، تجربههای دلبستگی گسسته، یا خشم و گناهی دارد که جایی در گذشته دفن شدهاند. فرد غمگین است، اما دلیلش را نمیداند. در چنین حالتی، تغییر بیرون کافی نیست؛ بلکه باید به درون رفت، به ناهشیاری که اندوهی بینام را در خود پنهان کرده است.
@Minerva_channel
چرا وقتی کسی دوستمان دارد، باورش نمیکنیم؟
خیلی وقتها وقتی با محبتی واقعی روبهرو میشویم، بهجای خوشحال شدن، دچار تردید، اضطراب یا بیاعتمادی میشویم. این واکنش معمولاً ریشه در تجربههای اولیهای دارد که در آنها عشق با رنج، بیثباتی یا تحقیر همراه بوده. اگر در کودکی، محبت را فقط در قالب پاداش مشروط یا ابزاری برای کنترل تجربه کرده باشیم، فرد یاد میگیرد که دوستداشتنی بودن یا خطرناک است یا بهایی دارد. برای همین، وقتی کسی واقعاً ما را میخواهد، روانمان بهدنبال فریب، نقشه یا یک پایان تلخ میگردد. مشکل این نیست که دوستداشتنی نیستیم؛ مشکل این است که هنوز عشق را در فرآیندی ناهشیار با ناامنی اشتباه میگیریم.
@minerva_channel
دوستش ندارم، اما نمیتوانم دل بکنم.
گاهی در رابطهای میمانیم، حتی وقتی میدانیم دوستش نداریم یا این رابطه جز فرسودگی چیزی برایمان نیاورده است. در روانکاوی، این ماندن همیشه نشانهی وابستگی نیست؛ گاه از ترسی عمیقتر ریشه میگیرد: ترس از تهیشدن، بیارزششدن، یا روبهرو شدن با خلأیی که با پایان رابطه دوباره زنده میشود. گاهی رابطه را حفظ میکنیم نه از سر عشق، بلکه چون نمیخواهیم با خود تنها بمانیم. در اینجا، دیگری به نوعی مسکن روانی بدل میشود؛ نه برای دوستداشتن، بلکه برای پر نکردن جای خالی. دلکندن یعنی پذیرفتن این خلأ و ایستادن در برابر آن، بدون فرار و بدون خودفریبی.
@minerva_channel
چرا بعضیها همیشه دیر میرسند؟
تأخیرهای مداوم را معمولاً نشانهی بینظمی یا بیاحترامی میدانیم، اما از نگاه روانکاوی، این رفتار میتواند معنایی پنهان داشته باشد. گاهی دیر رسیدن، شکلی از مقاومت ناهشیار است؛ راهی برای حفظ کنترل، ایجاد فاصله، یا حتی نوعی انتقام خاموش از دیگری. کسی که در کودکی با سلطهگری یا سختگیری زیاد روبهرو بوده، ممکن است امروز با تأخیر آمدن، ناهشیارش بگوید: «هیچکس حق نداره بگه کی و کجا باید باشم.» گاهی هم تأخیر، تلاشی است برای کاهش اضطرابِ حضور؛ رسیدن بعد از شروع، یعنی حضور در فضایی که بار عاطفی کمتری دارد. دیر رسیدن همیشه فقط دربارهی زمان نیست؛ گاهی دربارهی رنجیست که زمان در روان ما بیدار میکند.
@minerva_channel
شرم نیابتی چیست؟
شرم نیابتی، حالتیست که در آن بهجای فردی دیگر احساس خجالت میکنیم؛ مثلاً وقتی کسی حرف نامناسبی میزند، لباسی اغراقآمیز میپوشد یا خودش را تحقیر میکند، ما شرمزده میشویم، حتی اگر نقشی در ماجرا نداشته باشیم. از نگاه روانکاوی، این نوع شرم به مکانیزم همانندسازی برمیگردد: به صورت ناهشیار، خودمان را جای دیگری میگذاریم و زخمهای قدیمی خودمان فعال میشوند. در واقع، آنچه در دیگری میبینیم، چیزیست که زمانی در خود سرکوب کردهایم یا از آن ترسیدهایم. شرم نیابتی یعنی درد دیدن چیزی که نمیخواهیم دوباره در آینهی دیگری با آن روبهرو شویم؛ و به همین دلیل، از آن فرار نمیکنیم، بلکه از جانبش احساس گناه و شرم میکنیم.
@minerva_channel
در روزگاری که پدیده دلبستگی در روانکاوی و روانشناسی تقریباً بدیهی و پذیرفتهشده تلقی میشود، و یکی از اهداف رایج درمان، حرکت بهسوی دلبستگی ایمن است، شاید پرسش از خود نظریهی دلبستگی امری رادیکال بهنظر برسد. اما آیا صرف پشتوانه تجربی از یک سازه، آن را از نقد فلسفی، سیاسی یا روانکاوانه مصون میسازد؟ آیا میتوان دلبستگی، حتی از نوع ایمناش، را بهسادگی مترادف با سلامت روان دانست؟ این دو متن از لورن برلنت و اسلاوی ژیژک، به رابطهی پنهان دلبستگی با انقیاد، فقدان و ساختار قدرت میپردازند، نگاهی که ما را به بازاندیشی در آنچه بدیهی مینماید، فرامیخواند.
@minerva_channel
حذف آیینها، بدون درک کارکردشان، بحران میآفریند.
وقتی سنتهای فرهنگی را بدون درک ریشهها و کارکردهایشان کنار میگذاریم، آنچه بهجا میماند نه آزادی، بلکه خلأ است. برای مثال مراسم خواستگاری، فارغ از ظاهرش، فرصتی برای گفتوگو، آشنایی خانوادهها و تعیین مرزهای رابطه بود. حذف شتابزدهی آن، بدون جایگزینی کارآمد، رابطهها را بیساختار و شکننده میکند. روانکاوی یادآور میشود که آیینها صرفاً قواعد اجتماعی نیستند؛ آنها تکیهگاههای روانیاند، و حذفشان بدون آگاهی، روان را بیپناه و سرگردان میسازد.
@minerva_channel
بخشی از چهارمین نشست مینروا
«از کاناپه تا دارودرمانی»
به بیان دکتر راضیه بخشنده
@minerva_channel
من عمیقاً از سطحینگری در انتخاب فیلمهای کارگاههای تحلیل فیلم درباره جنگ ناامید شدهام. این انتخابهای نامناسب بیشتر شبیه سرگرمی برای گذران وقت هستند تا ابزاری برای درک عمیق پدیدههایی مثل جنگ و مسائل سیاسی. به جای این فیلمهای پیشپاافتاده، پیشنهاد میکنم به تماشای شاهکارهایی مثل «نبرد الجزیره» بنشینید که واقعاً ارزش تحلیل و تأمل دارند.
امتیاز: ⭐⭐⭐⭐⭐
@minerva_channel
جنگ مدرن با نادیده گرفتن چهرهٔ انسانی قربانیان، سوژه را فریب میدهد. دیگر نیازی نیست چشمان معصوم کودکانی را که بمباران میشوند ببینید یا نالههای زخمیها را بشنوید؛ کافیست دکمهای را فشار دهید، فرمانی را امضا کنید و سپس در سکوت، تماشاگر فاجعه باشید. پهبادهای بیصدا از آسمان حمله میکنند، تحریمهای اقتصادی پشت میزهای اداری جان میگیرند و رسانهها دشمن را از موجودی زنده به مفهومی مجرد تبدیل میکنند. این فاصلهٔ مصنوعی، سنگینی گناه را از دوش میگیرد وقتی رنج را مستقیماً نبینی، مسئولیت هم رنگ میبازد. جنگ عصر ما نه با رویارویی مستقیم، که با جداسازی حساب شدهٔ انسانها از یکدیگر پیش میرود و این ظریفترین و در عین حال مرگبارترین حربهٔ آن است.
@Minerva_channel
❌ بسیار مهم ❌
در شرایط بحرانی مانند جنگ، وظیفه رواندرمانگر فراتر از گوش دادن به مشکلات بیمار است. او باید به گونهای رفتار کند که، علیرغم تأثیرات بحران بر خودش، بیمار احساس کند در اتاق درمان، متخصصی مطمئن و مسلط حضور دارد. اگر این حس اطمینان ایجاد نشود، ممکن است بیمار تصور کند که باید از رواندرمانگر خود مراقبت کند و این مسئله فضای امن و حمایتگر جلسات درمانی را مختل میسازد.
@Minerva_channel
❌ بسیار مهم ❌
در بحرانهای جمعی، فضای اتاق درمان دیگر برای تداعی آزاد هموار نیست، چراکه ممکن است منجر به واپسروی و افزایش اضطراب کنترل نشده شود. در چنین شرایطی، رواندرمانگر تحلیلی نیاز دارد تا رویکرد خود را بهسمت حمایت، دیالوگ و حضور فعال و نگهدارنده سوق دهد تا انسجام روانی بیمار حفظ شود و زمینهای برای بازگشت تدریجی به تحلیل فراهم گردد.
@Minerva_channel
▪️چهارمین نشست در پروژه مینروا:
از کاناپه تا دارودرمانی(۱): آشنایی با داروهای روانپزشکی برای رواندرمانگران تحلیلی
▫️در این نشست به پرسشهای زیر خواهیم پرداخت:
🔻 چرا یک رواندرمانگر تحلیلی باید با داروهای روانپزشکی آشنا باشد، در حالی که تمرکز اصلی او بر رواندرمانی است؟
🔻 عدم آگاهی از عوارض یا تأثیرات داروهای روانپزشکی چه چالشهایی میتواند در روند رواندرمانی تحلیلی ایجاد کند؟
🔻 در چه شرایطی یک رواندرمانگر تحلیلی باید بیمار را برای ارزیابی دارویی به روانپزشک ارجاع دهد؟
و ...
✅ برای ثبت نام به آیدی زیر در تلگرام پیام دهید:
@minerva_support
صفحه اینستاگرام:
https://www.instagram.com/amirreza.minooeifar/profilecard/?igsh=MTllMmxvNDZ4ZzV1ag==
@Minerva_channel
کتاب: ✅✅✅✅☑
ترجمهٔ: ✅✅✅✅☑
طرح جلد: ✅✅✅☑☑
پینوشت: دفتر اول و دوم این کتاب بسیار درخشان و خواندنی است و امتیازی که دادهام، به همین دو دفتر مربوط میشود. اما از دفتر سوم به بعد، رمان از آن درخشش اولیه فاصله میگیرد و نویسنده، قلم عمیق خود را قربانی بازسازی گفتمانی تئولوژیک میکند. با این حال، همچنان ارزش خواندن بالایی دارد.
#کتاب_خوب
@Minerva_channel
اشک گاهی همان خشمیست؛ که به آن اجازه جاری شدن ندادهایم
اشک، همیشه از غم نمیآید؛ گاهی صدای خاموش خشمیست که هرگز مجال بروز نیافته است. خشمی که شاید در کودکی سرکوب شده، نادیده گرفته شده یا بیان آن خطرناک بوده، راه خود را از مسیر اشک پیدا میکند؛ بیآنکه مستقیماً نامش خشم باشد. در چنین لحظاتی، اشکها نهتنها از دل رنج، بلکه از دل ناتوانی در ابراز خشم میجوشند؛ خشمهایی که تبدیل به اندوه شدهاند، زیرا خشمگین بودن برای فرد امن یا پذیرفتهشده نبوده است. اشک، در این معنا، بیان پنهانِ احساسیست که اجازه نداشته خودش را به شکل اصلیاش نشان دهد.
@Minerva_channel