7199
یا مَلجَأ کُلِّ مَطرُود.. ای پناه هر طرد شده! @symk133 👈 شناس ناشناس 👈 https://t.me/BChatBot?start=sc-cc1fb86e94
"یا رَبَّ اِنَّ لَنا فیکَ اَمَلاً طَویلاً کَثیراً"
خدایا ما رو تو خیلی حساب کردیم ...
یک عمر گریه کردی و گفتی فقط حسین
ای مادرِ بهشت تو را غصهها شکست..!
#حضرتامالبنینسلاماللهعلیها
شب جمعه استُ هوایت به سرم افتاده
ای رفیق ابدی حضرت ارباب سلام..🤍
@MLja_ir
توحید عملی یعنی همه چیز را در کمال آرامش ببینی تسری توحید در زندگی باعث میشود که نه تنها در صورتی که کوهها بلکه حتی اگر کهکشانها هم از بین بروند، تو ثابت قدم بمانی. چرا؟ چون تنها خودت و خدا را میبینی.
•شهیدحاجابراهیمعقیل•
کنار مزار خاکی نشسته ای
و سر را به شانه ی حسین تکیه داده ای
تو لب بر میچینی
و حسین بغض در گلو حبس می کند
تو نمیخواهی چشمان حسین را گریان ببینی
و او نمیخواهد قلب تو را ماتم زده ببیند ..
نگاهی به بابا می اندازی
که گاه چنگی به خاک می زند و ذکر میگوید
و گاه چشم بر هم میفشارد
تا نگرید ، تا نشنوند ..
و حسن ..
که سر روی مزار گذاشته ..
خاک را بدل به گِل کرده
از بس آرام و بیصدا اشک ریخته .. !
حسین فهمیده ضربان قلبت بالا رفته است
فهمیده دلت چقدر تنگ مادر است .. !
چرا که امام است و معصوم
و باذن الله عالِم به نهان و آشکار ..
این است که تو را به سینه خود می کشد
و دستانش را دور سرت حلقه می کند
تا با زبان بی زبانی ،
بدون اینکه کلمه ای حرف بزند
و آرامش پدر بر هم ریزد ،
تو را دعوت به آغوش گرم فاطمیِ خود کند ...
تو هم معطل نمی کنی ..
بغض را میشکنی و می گریی ..
کم کم روضه می خوانی
و بیاد می آوری وصیت مادر را ...
بی امان می گریی
و حلقه دستان حسین را سست تر حس می کنی ...
پدر خیلی وقت است
که متوجه لرزش شانه هایت شده
اما اجازه داده در آغوش برادر آرام بگیری
مثل همان روز تولدت
که حتی در آغوش زهرا هم قرار نیافتی !
ولی حالا که دخت چهار ساله خود
را بیتاب تر از همیشه میبیند
عزم بر رفتن می کند ..
تا نکند دختر زهرا پریشان تر از این شود
و وصیت امانت پیغمبر شکسته ..
پدر بر می خیزد
تو و ام کلثوم را در آغوش می گیرد ..
حسن و حسین کنار پدر قدم بر میدارند
و سلمان و ابوذر و اندک یاران دیگر ، در دوطرف پدر ...
حالا که پدر با بوسه هایش
خیالِ آرام کردنت را دارد ،
خوب میفهمی که چه رسالت بزرگی را
پس از مادر باید به دوش بکشی ..
فاطمه #مادر_پدرش بود
و تو #زینت_بابا
از این پس باید نشان دهی
که برای خودت فاطمه ای شدی ..
قبل از نبرد ، شمشیر پدر آماده کنی
و بعد از نبرد خون و خاک از صورتش بزدایی
لحظه ای تنهایش نگذاری
و برای حسن و حسین خواهری کنی ..
تا آب در دلش تکان نخورد ..
در همین افکاری که با دستان کوچکت
صورت بابا را قاب می کنی
و گونه های خیسش را بوسه باران ...
تا بداند که اگر فاطمه رفته
#زینب_هنوز_هست !
زینب حالا حالاها هست ..
تا مادری کند و مرهم زخم آل الله شود ...
مارا هنری نیست به جُز نوکریِ تو
تا بوده چنین بوده و تا هست چنین است!
تنها سه هفته مانده به نوزده سالگیت
برخیز و این سه هفته مرا خون به دل نکن..
#یازهرا🖤
بله آقای اباعبدالله
ما خیل عشق بازان، هجرانمان بلا بود...
در نوجوانی پدرم به من سفارش
میکرد با حیوانی که سوار میشوی
با مهربانی رفتار کن و حتیالمقدور
آن را نزن. اگر هم احیانا خواستی
به او ضربهای بزنی، هرگز به صورت
حیوان نزن. وجه و صورت محترم
است؛ حتی صورت حیوان وجه مال
وجه الله است. خدا لعنت کند کسانی
را که به صورت دختر پیامبر سیلی زدند!
حاج محمد اسماعیل دولابیЧитать полностью…
زهرا مَلَکی بود که نازل شد و برگشت
بیهوده در این خاک نگیرید نشانَش..
@MLja_ir
در محضر علی چه بگوید دو صد چو من؟
امالبنین بخواند اگر خویش را کنیز..
@MLja_ir
خانم جان
عقیله بنی هاشم
ای خواهر ابالفضل
ما این روزا هی گوشی رو برمیداریم اخبار و نگاه میکنیم
غصه میخوریم
نگرانیم...
یعنی حرم رو کاری نکردن هنوز...
یعنی به حرم بی حرمتی نشده؟!!!!
ما خیلی برات غصه خوردیم خانم
اگه هیچ کاری هم نکرده باشیم تو این دنیا
اگه هیچ کاری هم از ما قبول نکنی
ولی خانم جان شاهد باش ما برات خیلی غصه خوردیم...
نگرانت بودیم...
سرازیری قبرمون ما رو فراموش نکن...
نگران ما باش...
سینه و پهلو برایَش غمی نبود،
در محضرش غرورِ علی را شکستهاند..
انگار کوه بر شانه های ابالحسن(ع) سنگینی میکرد
که صدای برخورد زانوانش با زمین ، کنار بستر زهرا(س)، عرش را به لرزه درآورد ...
لبخند زهرا (س) چشمانِ حیدر(ع) را نشانه گرفت
دست را بر زمین تکیه گاه کرد که لااقل اگر نمیتواند بایستد ، بنشیند پیش پای مولایش
اما با چشمان غمبار حیدر(ع) مواجه شد ..
که بیش از این شرمندهام نکن ، جانِ علی !
زهرا (س) بغض کرد ..
شاید از این همه غربتِ مولایش
و حیدر (ع) فهمید ..
با دستانِ مردانهاش ، سرِ زهرا(س) را بر سینه نهاد و گفت :
سخت است که از فاطمهام بخواهم وصیت کند ،
اما بگو تا علی با گوشِ جان برای آخرین بار بشنود ، صوت فاطمه اش را
لب به سخن گشود :
ای علی
أنا فاطمة بنت محمد
زوجنی الله منک
لاکون لک فی الدنیا و الآخرة ..
خدا مرا به ازدواج تو درآورد
تا در دنیا و آخرت #برای_تو باشم
غسلنی و کفنی باللیل و لا تعلم احدا ..
در شب مرا غسل ده و کفن کن و هیچ کسی
( از کسانی که در حقم ستم روا داشتند) را خبر نکن ..
سپس گفت ..
و استودعک الله
تو را به #خدا میسپارم ..
و اقرء علی ولدی السلام الی یوم القیامة
و سلام مرا به #فرزندانم تا قیامِ قیامت برسان ...
علی(ع) گریست
محاسنش خیسِ اشک شد ..
و شانه هایش لرزید ..
آری
آسمان شنید صوت غمگینِ مقتدرش را
« پس از تو
#هستیِ_حیدر ..
خاک بر سر دنیا ... »
مولای من، طعم آسودهخيالى و مشغولشدن به آنچه را تو دوست مىدارى، و طعم كوشش در آنچه را موجب تقرب به درگاه توست، به من بچشان.
•صحیفهٔسجادیه، دعای۴۷•
بر عاصیان هر قوم، بگماشت حق عذابی
ما خیل عشق بازان، هجرانمان بلا بود
پیشکش آورده روح الله
جایِ فدک، شِش دُنگ ایران را...
3:00
امیرالمؤمنینعلیهالسلام:لبخند بزن گرچه از قلبت خون بچکد..
@MLja_ir
+از کجا نیرو بگیرم تا بتوانم روزهای
آینده را زندگی کنم؟!
+به چادر حضـرت مادر(س) پناه ببر..
@MLja_ir