یا مَلجَأ کُلِّ مَطرُود.. ای پناه هر طرد شده! @symk133 👈 شناس ناشناس 👈 telegram.me/BChatBot?start=sc-594326-wjV2hW8
آسِدعلیقاضی میفرمود؛
هرکجای دیگر غیر از نجف
خبری نیست که نیست...
مادرم فاطمه باشد پدرم شاهِ نجف
..
هر دو عالم به فدای پدر و مادرِ من
@MLja_ir
آقای امام رضا!
تا چایخونهی حرمتون چای دارد
"زندگی دردِ قشنگیست که جریان دارد.."
@MLja_ir
خود را چنان ز
هجرِ تو گم کردهام که هست
مشکلتر از سراغ
توام، جستجوی خویش
..
@MLja_ir
یا امامرضا!
یه دستمال نم دار روی دل ما بکش..
@MLja_ir
تا رسیدم دم ایوان نجف فهمیدم..
نه فقط شاه نجف؛ شاه جهان است علی!
@MLja_ir
در محضر علی چه بگوید دو صد چو من؟
امالبنین بخواند اگر خویش را کنیز..
@MLja_ir
خانم جان
عقیله بنی هاشم
ای خواهر ابالفضل
ما این روزا هی گوشی رو برمیداریم اخبار و نگاه میکنیم
غصه میخوریم
نگرانیم...
یعنی حرم رو کاری نکردن هنوز...
یعنی به حرم بی حرمتی نشده؟!!!!
ما خیلی برات غصه خوردیم خانم
اگه هیچ کاری هم نکرده باشیم تو این دنیا
اگه هیچ کاری هم از ما قبول نکنی
ولی خانم جان شاهد باش ما برات خیلی غصه خوردیم...
نگرانت بودیم...
سرازیری قبرمون ما رو فراموش نکن...
نگران ما باش...
سینه و پهلو برایَش غمی نبود،
در محضرش غرورِ علی را شکستهاند..
کیفی نداشت عالم اگر که نجف نبود
لطفی نداشت خِلقَت اگر حیدری نداشت..
#دلتنگنجف🤍
عمق آشنایی من و شما بر میگرده
به اولین باری که خواستم بلند شم
مامانم کنارم ایستاد و گفت : بگو یاعلی♥️
@MLja_ir
از جود توست که گدا معتبر شده
شادند همه شاه خراسان پدر شده
#یاجوادالائمهادرکنی🤍
ولی خب انقدر قشنگ و با ریتم جذاب گفت که
دلم نمیاد نزارمش؛
هزار تا مسجد مکی فدای
یه دونه کاشیای صحن مولا...
آقا امیرالمؤمنینعلیهالسلام:
خالى بودنِ دل از كينه و حسادت،
از مصادیق خوشبختىِ بندگان است.
@MLja_ir
هر چه دارم همه از عطر لب مادرم است
عَوَضِ قصّه به بالین سرم، گفت: حسین..
#حضرتمادر🤍
دوست دارم ز غمت سر به بیابان بزنم
آن بیابان که مسیرش ز نجف تا کربلاست..
@MLja_ir
"یا رَبَّ اِنَّ لَنا فیکَ اَمَلاً طَویلاً کَثیراً"
خدایا ما رو تو خیلی حساب کردیم ...
یک عمر گریه کردی و گفتی فقط حسین
ای مادرِ بهشت تو را غصهها شکست..!
#حضرتامالبنینسلاماللهعلیها
شب جمعه استُ هوایت به سرم افتاده
ای رفیق ابدی حضرت ارباب سلام..🤍
@MLja_ir
توحید عملی یعنی همه چیز را در کمال آرامش ببینی تسری توحید در زندگی باعث میشود که نه تنها در صورتی که کوهها بلکه حتی اگر کهکشانها هم از بین بروند، تو ثابت قدم بمانی. چرا؟ چون تنها خودت و خدا را میبینی.
•شهیدحاجابراهیمعقیل•
کنار مزار خاکی نشسته ای
و سر را به شانه ی حسین تکیه داده ای
تو لب بر میچینی
و حسین بغض در گلو حبس می کند
تو نمیخواهی چشمان حسین را گریان ببینی
و او نمیخواهد قلب تو را ماتم زده ببیند ..
نگاهی به بابا می اندازی
که گاه چنگی به خاک می زند و ذکر میگوید
و گاه چشم بر هم میفشارد
تا نگرید ، تا نشنوند ..
و حسن ..
که سر روی مزار گذاشته ..
خاک را بدل به گِل کرده
از بس آرام و بیصدا اشک ریخته .. !
حسین فهمیده ضربان قلبت بالا رفته است
فهمیده دلت چقدر تنگ مادر است .. !
چرا که امام است و معصوم
و باذن الله عالِم به نهان و آشکار ..
این است که تو را به سینه خود می کشد
و دستانش را دور سرت حلقه می کند
تا با زبان بی زبانی ،
بدون اینکه کلمه ای حرف بزند
و آرامش پدر بر هم ریزد ،
تو را دعوت به آغوش گرم فاطمیِ خود کند ...
تو هم معطل نمی کنی ..
بغض را میشکنی و می گریی ..
کم کم روضه می خوانی
و بیاد می آوری وصیت مادر را ...
بی امان می گریی
و حلقه دستان حسین را سست تر حس می کنی ...
پدر خیلی وقت است
که متوجه لرزش شانه هایت شده
اما اجازه داده در آغوش برادر آرام بگیری
مثل همان روز تولدت
که حتی در آغوش زهرا هم قرار نیافتی !
ولی حالا که دخت چهار ساله خود
را بیتاب تر از همیشه میبیند
عزم بر رفتن می کند ..
تا نکند دختر زهرا پریشان تر از این شود
و وصیت امانت پیغمبر شکسته ..
پدر بر می خیزد
تو و ام کلثوم را در آغوش می گیرد ..
حسن و حسین کنار پدر قدم بر میدارند
و سلمان و ابوذر و اندک یاران دیگر ، در دوطرف پدر ...
حالا که پدر با بوسه هایش
خیالِ آرام کردنت را دارد ،
خوب میفهمی که چه رسالت بزرگی را
پس از مادر باید به دوش بکشی ..
فاطمه #مادر_پدرش بود
و تو #زینت_بابا
از این پس باید نشان دهی
که برای خودت فاطمه ای شدی ..
قبل از نبرد ، شمشیر پدر آماده کنی
و بعد از نبرد خون و خاک از صورتش بزدایی
لحظه ای تنهایش نگذاری
و برای حسن و حسین خواهری کنی ..
تا آب در دلش تکان نخورد ..
در همین افکاری که با دستان کوچکت
صورت بابا را قاب می کنی
و گونه های خیسش را بوسه باران ...
تا بداند که اگر فاطمه رفته
#زینب_هنوز_هست !
زینب حالا حالاها هست ..
تا مادری کند و مرهم زخم آل الله شود ...