‹ خــ🪽ـیآݪ ›

28 февраля 2025 13:46

﮼هی‌نگوییدبه‌من‌اوتنهاست..
﮼باشدچه‌کنم.

‹ خــ🪽ـیآݪ ›

28 февраля 2025 06:39

یه روزی با واقعیت تصادف میکنی، همون لحظه رویات میمیره.

‹ خــ🪽ـیآݪ ›

27 февраля 2025 17:51

بعضی وقت‌ها هم هیچ هدفی نداری..نوبت کفش‌هاست که بگویند کجا بروی!

‹ خــ🪽ـیآݪ ›

27 февраля 2025 08:41

امان از خواب‌های قرص آور!

‹ خــ🪽ـیآݪ ›

26 февраля 2025 20:53

یک نفر پیش فلک ریش گرو بگذارد
بلکه دست از سر آزردن ما بردارد.

‹ خــ🪽ـیآݪ ›

26 февраля 2025 13:47

﮼تنهام‌لاکلی‌آدم.

‹ خــ🪽ـیآݪ ›

26 февраля 2025 06:39

پیله‌ات را بگشا، تو به اندازه ی پروانه شدن زیبایی.

‹ خــ🪽ـیآݪ ›

25 февраля 2025 17:51

فقط اونجا که شاعر هیچی نمیگه.

‹ خــ🪽ـیآݪ ›

25 февраля 2025 08:41

سیگارت را پایین تابلوی سیگار کشیدن ممنوع دود کن، تا باطل کنی قانونی را که معنی درد را نمی‌فهمد.

‹ خــ🪽ـیآݪ ›

24 февраля 2025 20:53

پخته نخواهی شد مگر بعد از آنکه احساس کردی سرشار از سخنی، ولی لازم نمیدانی به کسی چیزی از آن بگویی!

‹ خــ🪽ـیآݪ ›

24 февраля 2025 13:46

﮼الان‌که‌دوری‌ازم‌نسختم‌همه‌جوره.

‹ خــ🪽ـیآݪ ›

24 февраля 2025 06:39

هیچ مُنجمی زمان وقوع دل گرفتگی رو نمیدونه.

‹ خــ🪽ـیآݪ ›

23 февраля 2025 17:51

من آرامم و این یعنی کلمه‌ها را فرستاده‌ام که توی حیاط بازی کنند!

‹ خــ🪽ـیآݪ ›

23 февраля 2025 09:08

منبع بیو‌های مود تلگرام فقط این چنلهه:
@BioMoOd

‹ خــ🪽ـیآݪ ›

23 февраля 2025 06:39

پدرم حرف‌های قشنگی میزد
همیشه سکوت میکرد.

‹ خــ🪽ـیآݪ ›

28 февраля 2025 08:41

هم خسته‌ی بیگانه، هم آزرده‌ی خویشم.

‹ خــ🪽ـیآݪ ›

27 февраля 2025 20:53

ساعت‌ها ایستاده می‌میرند! 

‹ خــ🪽ـیآݪ ›

27 февраля 2025 13:46

﮼همه‌چی‌میره،کینه‌میمونه!

‹ خــ🪽ـیآݪ ›

27 февраля 2025 06:39

اینجا قوانینی داره که بی تبصرست.

‹ خــ🪽ـیآݪ ›

26 февраля 2025 17:51

درسته که فراموشی یکم ترسناکه ولی یه سری خوبی داره که هر وقت یادم بیاد بهتون میگم!

‹ خــ🪽ـیآݪ ›

26 февраля 2025 08:41

لبخندی به پهنای دردها و عرض نا گفته‌ها.

‹ خــ🪽ـیآݪ ›

25 февраля 2025 20:53

امیدوارم فصل بعدی که شروع میشه زیر صفحه نوشته شده باشه: پنج سال بعد!

‹ خــ🪽ـیآݪ ›

25 февраля 2025 13:46

﮼هرچقدقلبمون‌سنگه‌ارزو‌بزرگُ‌دلمون‌تنگ.

‹ خــ🪽ـیآݪ ›

25 февраля 2025 06:39

برای چند روز غمگین می شوی و بعد، از اهمیت دادن دست میکشی.

‹ خــ🪽ـیآݪ ›

24 февраля 2025 17:51

میخوام اون روزو که مهم نیست رقم
بنویسم شد رو گلگیر عقب.

‹ خــ🪽ـیآݪ ›

24 февраля 2025 08:41

عقب پُلا خراب جلوم سنگ قبر.

‹ خــ🪽ـیآݪ ›

23 февраля 2025 20:53

ولی نمیدونم چرا هرچی صبر کردم
اون قصه سَر نشد
پا شد،
لِهَم کرد.

‹ خــ🪽ـیآݪ ›

23 февраля 2025 13:46

﮼تایادم‌میاددروغ‌شنیدم‌ازاین‌آدما.

‹ خــ🪽ـیآݪ ›

23 февраля 2025 08:41

اجتماع تاریخی مورچه‌ها برای تشییع یک تکه چیپس بر روی فرش.

‹ خــ🪽ـیآݪ ›

22 февраля 2025 20:53

ناگهان شب شد
شب ماند
و پایان شب سیه سپید نبود.