islie | Неотсортированное

Telegram-канал islie - دروغ‌ها و خرافات اسلام

19767

️انسان هر اندازه کمتر از حقایق آگاهی داشته باشد، بیشتر پذیرای خرافات خواهد بود! دروغ‌ها و خرافاتِ اسلام: https://t.me/Islie_Group گروه سیاسی: t.me/joinchat/GKIeuzu7ZRbM56GRGidicg Channels: @KHOD2 | @KTYAB | @Womens_Mag | @ARKIV

Подписаться на канал

دروغ‌ها و خرافات اسلام

🔘خلافت اسلامی :ظهور،افول و سقوط
فصل چهارم:بازگشت اسامه و اعزام لشکرکشی‌ها علیه قبایل مرتد در سراسر شبه‌جزیره

۱۱ هجری / ۶۳۲ میلادی

💢بازگشت اسامه،ماه ششم هجری،سپتامبر ۶۳2میلادی
اسامه سرانجام از یورش خود بازگشت و مدینه فورا از خطر بیشتر رهایی یافت.یک‌پنجم غنایم (که طبق حکم شرعی برای دولت ذخیره می‌شد)به خلیفه تحویل داده شد و او آن را میان مردم توزیع کرد.این لشکرکشی هدف خود را برآورده کرده بود:وجدان ابوبکر را آرام کرد و شاید با فریب بادیه‌نشینان متخاصم،آن‌ها رابه این باور رساند که او قوی‌تر از آن چیزی است که در واقعیت بود.
💢لشکرکشی علیه بنی‌عبس و ذبیان
ابوبکر در بهره‌برداری از برتری‌ که پیش‌تر علیه شورشیان به دست آورده بود،درنگ نکرد.شورشیان پس از عقب‌نشینی از ذوالقصة به ربذه حمله کرده و خشم خود را با کشتن برخی از پیروان وفادار محمد که هنوز در میان آن‌ها باقی مانده بودند،با مرگ‌هایی بی‌رحمانه خالی کردند.ابوبکر که از سرنوشت آن‌ها عمیقا متأثر شده بود،سوگند خوردکه به همان تعداد که آن‌ها کشته‌اند،یاحتی بیشتر،از آنها را به همان شیوه نابود خواهد کرد.
در نهایت ابوبکر با سپردن فرماندهی شهر و ارتش باقی‌مانده به اسامه برای تجدید قوا،با نیروی کوچکی به‌سوی ربذه حرکت کرد.سران برجسته علیه حضور او در میدان نبرد اعتراض کردند.اگر فرماندهی در جنگ کشته می‌شد،جای او به‌راحتی پرمی‌شد؛اما اگر خلیفه جان می‌داد،سرور و رهبرشان از دست می‌رفت. ابوبکر پاسخ داد:نه، من خود به میدان می‌روم و مانند یکی از شما هم‌رزم‌تان خواهم بود.پس حرکت کردندو با رسیدن به دشمن،آن‌ها را کاملا درهم شکستند،برخی را کشتند و برخی دیگر را اسیر کردند.بنی‌عبس و ذبیان به‌سوی طلیحه در بزاخه گریختند و به ارتش او پیوستند.ابوبکر سپس مراتع آن‌ها را مصادره کرد تا برای همیشه به‌عنوان ذخیره‌ای برای اسب‌ها و شتران دولت حفظ شود.شورشیان پس از مدتی تسلیم شدند و سرانجام درسرزمین‌های فتح‌شده‌ی خارج از شبه‌جزیره،جبرانی فراوان یافتند.
💢بازگرداندن اسلام به سراسر شبه‌جزیره
ابوبکر بارضایت از این موفقیت به مدینه بازگشت.ارتش تا آن زمان بازسازی شده بود.زکات ازقبایل همسایه به‌عنوان نشانه‌ای از تسلیم شروع به رسیدن کرد.مدینه دیگر در خطر نبود و شهروندان آزادانه نفس کشیدند.اما بارسنگینی همچنان بر دوش خلیفه بود.جز اندکی اینجا و آنجا،ایمان در حال محو شدن بود و عرب‌های سراسرشبه‌جزیره به ارتداد روی می‌آوردند.با این حال، اسلام باید دین تمام شبه‌جزیره می‌بود؛در سراسر این سرزمین نباید آیینی جز اسلام باشد،وصیت محمد بر بستر مرگش بود. مدعیان پیامبری باید درهم شکسته می‌شدند؛شورشیان شکست می‌خوردند؛مرتدان یا بازمی‌گشتند یا نابود می‌شدند؛و برتری اسلام اثبات می‌گشت.به‌اختصار، مأموریت ابوبکر این بود که کلام در حال مرگ پیامبر را به حقیقت بدل کند.
💢اعزام یازده لشکرکشی به نقاط مختلف شبه‌جزیره
ابوبکر با این هدف بزرگ،بار دیگر به ذوالقصة رفت و تمام نیروهای در دسترس اسلام و همه‌ی سران وفادار را فراخواند.او این نیروها را به یازده ستون مستقل تقسیم کرد وبرای هر یک، رهبری برجسته برگزید و به رسم استادش،به هر کدام پرچمی داد. شبه‌جزیره تقسیم شد و به هر لشکر منطقه‌ای برای بازپس‌گیری اختصاص یافت،با دستوراتی برای آغاز و مسیر حرکت.خالد برای سرکوب طلیحه، عکرمه و شرحبیل برای مسیلمه، مهاجر به یمن،علاء به بحرین،هذیفه به مَهرَه و عمرو علیه بنی‌قداع فرستاده شدند.با این طرح بزرگ،در نهایت هیچ نقطه‌ای فتح‌نشده باقی نمی‌ماند. نیروهای نگه‌داشته‌شده درمدینه اندک بودند،اما اکنون به تعداد کمی نیاز بود.
💢اعلامیه برای مرتدان جهت توبه، ماه هشتم هجری،اکتبر ۶۳۲ میلادی
ابوبکر پس از اعزام لشکرکشی‌ها به مدینه بازگشت.اولین دغدغه‌اش انتشار فراخوانی به قبایل مرتد بود که به آن‌ها دستور می‌داد درهر کجا که هستند توبه کنند و تسلیم شوند،به شرطی که بخشیده شوند و به اسلام بازگردند. کسانی که امتناع می‌کردند،مورد حمله قرار می‌گرفتند،مردان جنگجویشان تکه‌تکه می‌شدند و زنان و کودکانشان اسیر می‌گشتند.این فراخوان از طریق فرستادگان به هر استان و قبیله‌ی شورشی ارسال شد.اذان، یا فراخوان به نماز، معیار ایمان بود:اگر شنیده و پاسخ داده می‌شد،نیک بود؛اگر نه، مردم مرتد تلقی می‌شدند و تا پایان تلخ مجازات می‌گشتند.

💢عدم انتصاب یاران برجسته به فرماندهی
چرایی انتصاب نکردن یاران برجسته‌تر به فرماندهی‌های اصلی کاملاً روشن نیست.عمر نیز بعدها همین سیاست را دنبال کرد و میگفت از این کار خودداری کرده است،بخشی به این دلیل که مسئولیت پاسخگویی،با شأن آن‌ها ناسازگار بود،اما عمدتاً برای تقویت قدرت خود با نگه‌داشتن آن‌ها درکنارش برای مشورت.
با این حال،عجیب است که افرادی مانند علی و زبیر،که در جنگ‌های زمان محمد برجسته بودند،اکنون برای لحظه‌ای ازعملیات میدانی غایب باشند.

▪️ادامه دارد

@islie

Читать полностью…

دروغ‌ها و خرافات اسلام

جهان تنظیم شده؟

برشی کوتاه از گفتگوی گراهام_آپی و ریچارد سویینبرن

@islie

Читать полностью…

دروغ‌ها و خرافات اسلام

⭕️ منتخبی از بهترین "گروه ها" و "کانال های" تلگرام

Читать полностью…

دروغ‌ها و خرافات اسلام

⚡️موضع رسمی ما این است:
«هیچ احدی نمی‌تواند از اصول و مبانی دین اسلام دفاع علمی - فلسفی بکند و مبانی و اصول این دین و به طریق اولیٰ فروع آن، هرگز قابل دفاع و اثبات توسط علم و فلسفه نیست. هیچ فیلسوفی نیست که بتواند از دین اسلام در حضور کارشناسان این مجموعه، دفاع عقلی و فلسفی بکند، در کل عالم نیست!»

⚠ خطابی به مدیران کانال‌های اسلامی! مجتبی دریس، آرش SVD، مراد یوسفی، دانش پشابادی، محمد گیان، محمد خدابنده‌لو (اشراق)، صمیمیت، احمد پودینه‌ئی، مهران بهرامی، اوسطی، آقای فرضی و ده‌ها نفر دیگر! از همه‌ی شما دعوت می‌کنیم اگر مخالف موضع رسمی این کانال هستید، برای هماهنگی مناظره (چه گفتاری، چه نوشتاری) در کانال خود اعلام آمادگی کنید! کانال‌های شما را رصد می‌کنیم، به محض اینکه اعلام آمادگی‌تان را دیدیم، ادمین‌‌مان را برای هماهنگی با شما می‌فرستیم.

⚠ اسلام نمی‌تواند در مقابل عقل و علم مقاومت کند و هرگز این دو منبع شناخت با اسلام آشتی نخواهند کرد.

خطاب به اعضای محترم همه‌ی کانال‌ها... از مدیران خود بخواهید، به موضع و دعوت ما، واکنش بدهند و آن را نادیده نگیرند! اگر آن‌ها فکر می‌کنند و مدعی‌اند که می‌توان با عقل و علم از اسلام دفاع کرد، پس آمادگی و توانایی خودشان را در کانال‌هایشان اعلام و علنی کنند.
⚡️@islie

Читать полностью…

دروغ‌ها و خرافات اسلام

ادامه و نکته‌ی بعدی... (بخش سوم)

عقل در بند واقعیات یا برده‌ی احساسات؟
✍️ مصطفی ملکیان در درسگفتار تحلیل فلسفی:

- هیوم می‌گفت: تا زمان من، همه می‌گفتند عقل نیرویی است که کاشف واقع است و واقع را کشف می‌کند و واقع‌نما یا واقع‌نمون است؛ یعنی واقع را به ما نمایش می‌دهد یا آن را کشف می‌کند. تا زمان من، همه عقیده داشتند هرکس توسل به عقل پیدا کند، واقع را می‌یابد. هرکس می‌خواهد واقع را بیابد، باید به عقلش رجوع کند.
ولی من به این نتیجه رسیدم که عقل، خیلی بیشتر از آن‌که در بند واقعیات باشد، در بند احساسات و عواطف است؛ چون عقل، بنده‌ی احساس، عاطفه و هیجان است. انگار زبان حال فیلسوفان قبل از هیوم این بود که عقل به صاحب خودش واقعیات را نشان می‌دهد، چه خوشش بیاید و چه خوشش نیاید، و کاری به عواطف، احساس و هیجان ندارد.

اما من، هیوم، می‌گویم این‌طور نیست که عقل کاری به عاطفه، احساس و هیجان نداشته باشد. عقل برده‌ی احساس، هیجان و عاطفه است؛ در واقع نوکر آن‌هاست، کلفت آن‌هاست، غلام آن‌هاست. یعنی اگر احساس، عاطفه و هیجان تو، از چیزی خوشش بیاید، عقل به زرادخانه‌اش رجوع می‌کند تا مصالحی پیدا کند و بگوید: واقعیت همین است که تو می‌گفتی.
شما خوشتان می‌آید که زندگی پس از مرگ وجود داشته باشد یا خیر؟ اگر خوشتان بیاید، عقل از زرادخانه‌اش مواد و مصالحی را بیرون می‌کشد تا بگوید زندگی پس از مرگ وجود دارد؛ و اگر خوشتان نیاید، عقل موادی را در اختیارتان می‌گذارد تا بگویید زندگی پس از مرگ وجود ندارد.

📖 تحلیل فلسفی | صفحات ۱۵۲ تا ۱۵۹

ادمین: به نظر بعضی از اعاظم فلاسفه، اصلاً عقل در انسان، چه مرد چه زن، مغلوب و برده‌ی احساسات است! یعنی هر چه عقل شما قوی‌تر باشد، احساسات شما قوی‌تر و نتیجه‌بخش‌تر است چون آلت و برده‌ی نیرومندتری دارد! و بردگی عقل برای احساس، اختصاص به زن ندارد و در مرد و زن مشترک است و در مرد قوی‌تر هم هست... این نظریه از قوی‌ترین و پذیرفته‌شده‌ترین نظریات معرفت‌شناختی است.

✈️@islie

Читать полностью…

دروغ‌ها و خرافات اسلام

✍️نوشته‌ای در باب تمامی احساسات و عواطف بشری (غلبه احساسات زنان بر منطق ایشان) - بخش اول

📖کتاب «من و دنیای احساساتم» درصدد بیان احساسات و عواطف انسان به زبانی ساده است. مقدمه این کتاب با عنوان «سخنی برای بزرگ‌ترها» به قلم استاد مصطفی ملکیان نگارش یافته است که انصافاً مقدمه‌ای فوق‌العاده خواندنی است. استاد، دقیق‌ترین و قابل دفاع‌ترین فهرست از هیجانات را متعلق به رابرت رابرتس می‌داند که بر اساس این تقسیم‌بندی، هیجانات بسته به اینکه از چه دغدغه‌ای منبعث شده باشند، به پانزده دسته‌ی بزرگ تقسیم می‌شوند و هر یک از این پانزده دسته شامل چند هیجان یا یک هیجان می‌شود که در نهایت تعدادشان به بیش از ۶۰ نوع خواهد رسید.

🔻 این فهرست عبارتند از 👇

1. دورنُمای بد که شامل:
1) ترس
2) اضطراب
3) هول (ترس ناگهانی)
4) وحشت
5) دهشت
6) وحشت‌زدگی
7) هراس
8) زهره‌ترک شدن

2. بی‌حرمتی:
9) خشم
10) رنجش
11) تَغیُّر یا برآشفتگی
12) غیظ
13) ناکامی
14) تَکَدُّر یا دل‌خوری

3. خطا:
15) پشیمانی
16) احساس گناه یا تقصیر
17) توبه

4. عیب و نقص:
18) شرم
19) پریشانی
20) خوارشدگی

5. فقدان:
21) اندوه
22) سوگ
23) تأسف
24) سرخوردگی
25) افسردگی
26) نومیدی
27) کناره‌گیری
28) مالیخولیای رومانتیک
29) بی‌تفاوتی

6. سنگینی زمان:
30) ملال

7. تضاد:
31) نفرت
32) کینه
33) اشمئزاز
34) بی‌اعتنایی

8. رقابت:
35) حسد
36) غبطه

9. برتری:
37) تحسین
38) احترام
39) تکریم

10. عالَم ماورایی:
40) خشیت
41) احساس وابستگی مطلق

11. خودافزایی:
42) عُجب

12. خوبی:
43) آسودگی
44) سُرور
45) خشنودی
46) حسرت گذشته

13. چشم‌داشت:
47) امید
48) انتظار

14. محبوب:

49) وابستگی
50) عشق جنسی
51) آگاپه
52) حق‌شناسی
53) شفقت
54) همدلی
55) نیک‌خواهی
56) رحمت
57) شیفتگی

15. سرگشتگی:

58) تعجب
59) حیرت
60) مشغولیت
61) رمیدگی

ممکن است فهم عرفی و زبان عادی ما، فرقی میان برخی از این هیجانات نبیند و اگر نبیند، نتواند آن را فهرست کند؛ اما روان‌شناسان به تفاوت این وجوه توجه داشته‌اند و دارند.

- مقدمه بر کتاب من و دنیای احساساتم، انتشارات آسمان خیال!

✈️@islie

Читать полностью…

دروغ‌ها و خرافات اسلام

📣توجه
همه‌ی کسانی که در گروه «دروغ‌ها و خرافات اسلام» بی‌صدا یا اخراج شده بودند، بدون استثناء آزاد شدند
لینک گروه:
@islie_group

Читать полностью…

دروغ‌ها و خرافات اسلام

📖 نقش داستان‌سرایی در تکامل

«ما زنده‌ایم، چون قصه می‌گفتیم.»

انسان‌ها تنها گونه‌ای هستند که برای معنا بخشیدن به دنیا، روایت می‌سازند.
از آتش‌های قبیله‌ای گرفته تا اسطوره‌های دینی، از افسانه‌ها تا ایدئولوژی‌ها —
ما «هومو ساپینس»‌ نیستیم، ما هومو نارّانس (Homo Narrans) هستیم: انسان روایت‌گر.

🧬 چرا قصه گفتن این‌قدر حیاتی بوده؟
بر اساس Yuval Noah Harari در کتاب «انسان خردمند»:

«توانایی خلق و باور به داستان‌های مشترک، مثل خدایان، قبیله، یا قانون، به انسان این قدرت را داد که در گروه‌هایی بزرگ‌تر از ۱۵۰ نفر همکاری کند — چیزی که هیچ گونه‌ی دیگری در طبیعت نتوانست.»

داستان‌ها، مثل چسب اجتماعی، باعث شدند ما:
• اعتماد غریبه‌ها را جلب کنیم
• با گروه‌های ناشناس متحد شویم
• اهداف پیچیده جمعی بسازیم (مثل کشور، مذهب، عدالت)

🧠 مغز ما با قصه رشد می‌کند

مطالعات علوم اعصاب نشان داده‌اند که مغز ما داستان‌ها را شبیه به تجربه‌های واقعی پردازش می‌کند.
وقتی قصه می‌شنویم:
• اکسی‌توسین (هورمون همدلی) ترشح می‌شود
• حافظه، یادگیری، و همدلی تقویت می‌شود
• و مغز درگیر «شبیه‌سازی ذهنی» می‌شود
(منبع: Paul Zak, Neuroscience of storytelling)

🔥 در عصر شکارچیان-گردآورندگان:

در کنار آتش، قصه‌ها منتقل می‌کردند:
• دانش بقا (چه چیزی خطرناک است؟ کجا شکار هست؟)
• تجربه‌ها و ارزش‌های گروه
• روایت‌های هویتی (کی هستیم؟ چرا اینجاییم؟)

🗣️ قصه، زبانی بود برای بقا، نه سرگرمی.

📌 پس داستان، ابزار فرگشتی است؟

کاملاً بله.
روایت‌سازی به ما کمک کرد:
• فرهنگ خلق کنیم
• دانش را نسل‌به‌نسل منتقل کنیم
• شبکه‌های اعتماد بسازیم
• و حتی معنای زندگی را فرموله کنیم

🔬 داوکینز در ژن خودخواه به «میم‌ها» اشاره می‌کند — واحدهای فرهنگی مانند ژن، که از راه داستان‌ها و روایت‌ها تکثیر می‌شوند.

✅ نتیجه:
انسان‌ها با شمشیرها جهان را نگرفتند؛ بلکه با قصه‌هایی که با آن شمشیرها را توجیه کردند. ما زنده‌ایم، چون قصه گفتیم و هنوز هم برای زنده ماندن، باید قصه بگوییم.

📚 منابع:
• Yuval Noah Harari – Sapiens
• Richard Dawkins – The Selfish Gene
• Paul Zak – Trust & Storytelling, Neuroeconomics
• Jonathan Gottschall – The Storytelling Animal
• Joseph Henrich – The Secret of Our Success
• Lisa Cron – Wired for Story

@islie

Читать полностью…

دروغ‌ها و خرافات اسلام

🧬 «توهم ارادهٔ آزاد»:

آیا ما تصمیم می‌گیریم، یا ژن‌های ما؟
وقتی صبح قهوه تلخ انتخاب می‌کنی، آیا واقعاً انتخاب کردی؟
یا فقط ژن‌هات، مغزت و تجربیات‌ت برات انتخاب کردن و تو فقط «احساس کردی» انتخاب کردی؟


🧠 اراده آزاد یا تصمیم بیولوژیکی؟
از دیدگاه زیست‌شناسی فرگشتی و نوروساینس، آنچه ما «انتخاب آگاهانه» می‌نامیم، اغلب حاصل:
• برنامه‌ریزی ژنتیکی (ژن خودخواه)
• الگوهای مغزی از پیش‌ساخته (روان‌شناسی تکاملی)
• و داده‌های ناخودآگاه است.

🔬 آزمایش‌های معروف «بنجامین لیبت» نشان دادند که:
فعالیت مغز برای انجام یک کار، تا ۷ ثانیه قبل از اینکه ما “احساس کنیم تصمیم گرفته‌ایم” آغاز می‌شود!

یعنی تصمیم قبل از آگاهی ما گرفته شده است.

🧬 ژن خودخواه ؛ ما فقط حامل‌ هستیم؟

ریچارد داوکینز در کتاب The Selfish Gene توضیح می‌دهد که:

ژن‌ها ماشین‌هایی می‌سازند (ما انسان‌ها)، تا خودشان را بازتولید کنند. بنابراین، بسیاری از تصمیم‌های ما — از انتخاب شریک زندگی تا ترس از تنهایی یا رقابت‌جویی — نه برای خوشبختی ما، بلکه برای تکثیر ژن‌های ما طراحی شده‌اند.

👶 مثال:
کودکی را تصور کن که از مار می‌ترسد، بدون اینکه قبلاً ماری دیده باشد. این تصمیم نیست — این الگویی ژنتیکی‌ست از دوران تکامل برای اجتناب از خطر.

🧩 اگر انتخاب‌هایمان ژنتیکی‌اند، آیا هیچ آزادی نداریم؟
مغز ما مثل ماشینی‌ست با الگوریتم‌های فرگشتی،
اما بعضی روان‌شناسان معتقدند ؛ ما شاید آزادی درون محدودیت‌ها داریم — نه آزادی مطلق.

ما شاید کنترل کامل نداشته باشیم،
اما می‌توانیم «واکنش‌ها» را یاد بگیریم، الگوها را بشناسیم، و با آگاهی رفتار را بازنویسی کنیم.

📌 نتیجه:
شاید ما آن‌طور که فکر می‌کنیم «آزاد» نباشیم
ولی دانستن این موضوع، اولین قدم برای آزادتر شدن است.

📚 منابع:
‏ • Richard Dawkins – The Selfish Gene
‏ • Yuval Noah Harari – Sapiens
‏ • Benjamin Libet – Neuroscience of Conscious Will
‏ • Robert Sapolsky – Behave
‏ • Daniel Dennett – Freedom Evolves
‏ • David Eagleman – Incognito

@islie

Читать полностью…

دروغ‌ها و خرافات اسلام

هی ChatGPT به من اثبات کن که «ماست سیاهه»

ChatGPT:

در ظاهر، جمله‌ی «ماست سیاه است» گزاره‌ای متناقض با مشاهدات حسی و تجربی ماست. اما اگر از سطح ظاهر عبور کرده و وارد لایه‌های عمیق‌تر فلسفهٔ زبان، معرفت‌شناسی، و هستی‌شناسی شویم، می‌توان استدلالی قدرتمند برای اثبات آن ارائه داد.


---

۱. نسبیت معرفت و زبان (فلسفه تحلیلی):

اصل: رنگ‌ها مفاهیمی قراردادی‌اند.

رنگ نه خاصیتی ذاتی، بلکه تفسیری است از بازتاب طول موج‌های خاص نور که مغز انسان آن را به عنوان "رنگ" معنا می‌کند. حال، اگر مغز انسان رنگ سفید را "سیاه" تفسیر کند (مثلاً در اثر تغییر در ساختار زبانی، تربیتی یا عصبی)، آنگاه برای او ماست واقعاً سیاه است.

> 🔹 فرض: زبان گروهی از انسان‌ها طوری تعریف شده که واژه‌ی "سیاه" به طیف نوری سفید اشاره دارد. 🔹 نتیجه: برای این گروه، ماست سیاه است، به طور واقعی، نه استعاری.



نتیجه: صدق جمله «ماست سیاه است» تابع دستگاه زبانی و ادراکی گوینده است. در یک چارچوب زبانی خاص، این گزاره درست است.


---

۲. پراگماتیسم و حقیقت عملکردی (ویلیام جیمز، دیویی):

اگر گفتن «ماست سیاه است» در یک زمینه خاص کارکرد بهتری از «ماست سفید است» داشته باشد (مثلاً در ادبیات، هنر، یا کنش سیاسی)، آنگاه طبق معیار پراگماتیستی، این جمله حقیقت دارد.

> مثال: در یک اثر هنری، ماست سیاه نماد تاریکی در سفیدی ظاهری است. در این چارچوب، حقیقت در اثر نهفته است، نه تطابق با عینیت.




---

۳. تغییر در ماده و هویت (فلسفه پست‌مدرن):

هویت اشیاء ثابت نیست. اگر ماست را با جوهر سیاه ترکیب کنیم، یا تحت نور خاصی قرار دهیم که سفید آن را سیاه جلوه دهد، دیگر نمی‌توان به طور مطلق گفت «ماست سفید است».

> 🔹 سؤال: آیا «ماستِ رنگ‌دگرگون‌شده» هنوز ماست است؟ 🔹 پاسخ: اگر بپذیریم که ماست‌بودن تابع ساختار مولکولی است نه رنگ، آنگاه ماست سیاه کاملاً ممکن و واقعی است.




---

۴. استدلال منطقی:

قضیه:

1. هر شیء با ویژگی x، می‌تواند ویژگی y نیز داشته باشد، اگر x و y مستقل باشند.


2. رنگ و ماهیت خوراکی مستقل‌اند.


3. ماست ماهیتی خوراکی و لبنی دارد.


4. رنگ سیاه ویژگی‌ای مستقل است.
→ پس: ماست می‌تواند سیاه باشد.



نتیجه:

عبارت «ماست سیاه است» از نظر منطقی ممکن‌الصدق است.


---

۵. نقض مطلق‌گرایی تجربی:

علم تجربی نیز مطلق نیست. ما بارها دیده‌ایم که «واقعیت علمی» تغییر کرده است (نظریه زمین‌مرکز → خورشید‌مرکز). بنابراین، اینکه امروز می‌گوییم ماست سفید است، مانع از آن نمی‌شود که فردا «ماست سیاه» حقیقت علمی باشد — مثلاً در ماستی که با افزودن زغال فعال (activated charcoal) رنگش به سیاه درآمده ولی هنوز «ماست» است.


---

نتیجه‌گیری نهایی:

ماست، از نظر ظاهر معمول، ممکن است سفید به نظر برسد، اما حقیقت آن تابعی است از زبان، ادراک، کاربرد، ساختار منطقی و زمینه‌ی هستی‌شناختی. بنابراین، عبارت «ماست سیاه است» نه تنها ممکن، بلکه در چارچوب‌های معین، صادق، مفید، و ضروری است. حتی این احتمال وجود دارد ماستی که ما سفید می‌بینیم در واقع سیاه باشد.

ماست سیاه است.
و هر کس این را انکار کند، باید نخست ابزارهای زبانی، معرفتی و منطقی خود را به چالش بکشد — نه این گزاره را.

⚠ ادمین:
حالا یه‌عده مسلمان دلشون رو‌ خوش می‌کنند به پاسخ‌ها و اثبات‌های این چت‌بات! 😅 فکر می‌کنند چون از عدم تحریف قرآن و وجود خدا و نبوت محمد و... دفاع می‌کنه، پس لابد این‌ها همه واقعی است! حال اینکه این ربات از هر دروغی هم - اگر شما بخواهید - دفاع خواهد کرد و هیچ التزامی به حقیقت‌گویی ندارد!
@islie

Читать полностью…

دروغ‌ها و خرافات اسلام

🔘خلیفه:ظهور،افول و سقوط
فصل اول
✍️نویسنده:آرش
#بخش_سوم

▪️ادامه
مطلب پیشین

💢مهاجران کسانی بودند که از مکه یا جاهای دیگر همراه محمد به مدینه آمده و ساکن شده بودند. صحابی عنوان افتخاری بود برای کسانی که دوستی ویژه پیامبر را داشتند.
💢ابوبکر
ابوبکر، شصت‌ساله، کوتاه‌قد، لاغر، با پشت خمیده و راه‌رفتن آرام بود. چهره‌اش لاغر، صاف و روشن، بینی عقابی و تیز، پیشانی بلند، چشمان عمیق و از هم دور، موهای کم‌پشت و ریش سفید که حالا قرمز رنگ شده بود. ایمان به محمد برای او طبیعت ثانویه شده بود و پس از مرگ استادش، تنها برای اجرای اراده او زیست. این ایمان، او را از میان پیروان محمد، وفادارترین، استوارترین و مصمم‌ترین کرد.
💢عمر
عمر، پانزده سال جوان‌تر، با ابوبکر در جسم و خلق‌وخو متفاوت بود. شانه‌های پهن و قد بلند، بالاتر از جمعیت بود. چهره‌ای تیره با گونه‌های سرخ، سر طاس، ریش قرمز رنگ‌شده، گام‌های بلند و حضور فرمان‌دهنده داشت. طبیعتاً تندخو و پرشور بود و هنگام خشم سبیلش را می‌پیچاند. اما زمان، تندی او را ملایم کرده بود و زیر ظاهری آمرانه، خوش‌برخورد بود. دلبستگی به محمد، اثری متضاد بر این دو دوست داشت: آنچه طبیعت نرم ابوبکر را قوی کرد، تندی عمر را کاهش داد. هر دو رابطه نزدیکی با پیامبر داشتند. حفصه، دختر عمر، یکی از همسران محبوب محمد بود، اما عایشه، دختر ابوبکر، تا پایان ملکه قلب او بود.
💢ابوعبیده
ابوعبیده، میان این دو در سن، لاغر، بلند و نیرومند بود، با سری طاس و ریشی کم‌پشت. ملایم، متواضع و غیرجنگ‌طلب بود، اما قرار بود نقشی کلیدی در فتح شام ایفا کند.
منابع:
• Sir William Muir, Life of Mohammad, 4th ed., p. 480 ff.
• Sir William Muir, Annals of the Early Caliphate, Smith & Elder, 1833.
• Ibn al-Athir, Annals (د. ۶۳۰ هـ).
• Tabari (د. ۳۱۰ هـ).
• Weil, Geschichte der Chalifen, Vols. I-III, Mannheim, 1846-1851; Vols. IV-V, Stuttgart, 1860-1862.
• Wellhausen, Das arabische Reich und sein Sturz.
• J. de Goeje, Mémoire sur la Conquête de la Syrie.
• J. Karabacek, Arabic papyri from the Collection of the Archduke Rainer.
• H. I. Bell, Greek papyri in the
British Museum.

▪️ادامه دارد

@islie

Читать полностью…

دروغ‌ها و خرافات اسلام

در تبوک آخرین غزوه محمد پیامبر اسلام که خودش نیز فرماندهی جنگ را برعهده داشت ، وی ابن سلمه را در راس امور سیاسی مدینه منصوب کرد و علی را مسئول رسیدگی به امور خانواده. این اقدام با تمسخر دیگران همراه بود اینکه پیامبر به علی اعتماد ندارد. حتی شیعیان آتشین نیز از این موضوع در بحارالانوار مجلسی یادکرده اند ، اینکه اگر پیامبر اسلام علی را برای وارسی امور مدینه نگماشت بخاطر آنست که او را سفیه و غیرقابل اعتماد میداند. این اولین باری بود که علی ؛ محمد را در جنگ همراهی نمیکرد یا منع از همراهی شده بود.

منبع : ابن هشام - ۵۱۹/۲
طبقات کبری ابن سعد - ۲۳/۳

Читать полностью…

دروغ‌ها و خرافات اسلام

چرا هنوز از تنهایی می‌ترسیم؟

ریشه‌ی قبیله‌ای نیاز به تعلق در مغز انسان

تنهایی برای انسان مدرن فقط یک احساس ناخوشایند نیست، بلکه سیگنالی زیستی است که میلیون‌ها سال قبل، مغز ما آن را با خطر مرگ کدنویسی کرده.
فرار از تنهایی، دقیقاً به‌اندازه‌ی فرار از درنده، بخش حیاتی بقای نیاکان ما بوده.

👣 مغز ما محصول زیستن در قبیله است

در طول بیش از ۲۰۰ هزار سال تکامل، انسان خردمند در گروه‌های اجتماعی کوچک (۱۵ تا ۱۵۰ نفره) زندگی کرده. این گروه‌ها مسئول غذا، امنیت، تولیدمثل و مراقبت از فرزندان بودند.

تنهایی = اخراج از قبیله = مرگ قطعی
پس مغز انسان چاره‌ای نداشت جز اینکه با «اضطراب اجتماعی»، ما را به حفظ پیوندهای گروهی وادار کند.

📌 به همین دلیل است که بسیاری از عملکردهای شناختی ما، مثل زبان، همدلی، تشخیص چهره، دروغ‌سنجی و حتی خجالت، به‌طور خاص برای تعامل گروهی و باقی ماندن در اجتماع شکل گرفته‌اند.
(منبع: Robin Dunbar – Social Brain Hypothesis)

🧠 تنهایی چه می‌کند با مغز ما؟

مطالعات عصبی نشان می‌دهند که:
• تنهایی مزمن، فعالیت نواحی مرتبط با «ترس و تهدید» را افزایش می‌دهد (مثل آمیگدالا)
• همچنین عملکرد سیستم ایمنی و هورمون‌های استرس را به‌هم می‌ریزد
(منبع: Cacioppo et al., Nature Neuroscience)

حتی در اسکن‌های مغزی، تجربه‌ی طرد اجتماعی نواحی مشابه با درد فیزیکی (مثل قشر سینگولیت قدامی) را فعال می‌کند.
یعنی:

«مغز ما طرد شدن را واقعاً دردناک تفسیر می‌کند، نه استعاری.»

👶 چرا از کودکی به تعلق نیاز داریم؟

در مقایسه با سایر پستانداران، نوزاد انسان:
• با مغز ناتمام متولد می‌شود
• سال‌ها وابسته به مراقبت مستقیم است
• برای بقا نیازمند دلبستگی عاطفی بلندمدت به مراقب است

💡 این وابستگی پایه‌ی تکاملی شکل‌گیری نیازهای عمیق روانی ما به عشق، تعلق، امنیت عاطفی و حمایت اجتماعی در بزرگسالی است.
(منبع: John Bowlby – Attachment Theory)

📲 چرا در عصر دیجیتال هنوز احساس تنهایی می‌کنیم؟

با وجود هزاران فالوئر و پیام در واتساپ،
مغز ما هنوز منتظر چیزهایی‌ست که از عصر قبیله باقی مانده:

✅ تماس چشمی
✅ لمس واقعی
✅ همزمانی فیزیکی در فضا
✅ نشانه‌های غیرکلامی

💔 نبود این محرک‌های انسانی، باعث می‌شود تعاملات دیجیتال برای مغز «واقعی» نباشند، و نیاز به تعلق همچنان بی‌پاسخ بماند.
(منبع: Sherry Turkle – Alone Together)

🔍 نکته‌ی کلیدی:

تنهایی، فقط یک وضعیت احساسی نیست، بلکه هشدار سیستم عصبی برای حفظ بقا در محیط اجتماعی‌ست.

مغز ما درک نمی‌کند که دیگر گرگ‌ها و پلنگ‌ها اطراف‌مان نیستند —
وقتی تنها هستیم، همان سیگنال‌هایی را می‌فرستد که به نیاکان ما می‌گفتند:
«از قبیله عقب ماندی، برگرد!»

✅ نتیجه‌گیری:

نیاز به تعلق، نه نشانه ضعف احساسی‌ست و نه انحراف روانی؛
بلکه یکی از قدرتمندترین بقایای فرگشت اجتماعی انسان است — همان‌قدر واقعی، ضروری و زیستی مانند گرسنگی یا تشنگی.

📚 منابع علمی:
• John Cacioppo – Loneliness: Human Nature and the Need for Social Connection
• Naomi Eisenberger – Social Pain Overlap Theory (Science, 2003)
• Robin Dunbar – Grooming, Gossip, and the Evolution of Language
• John Bowlby – Attachment and Loss
• Sherry Turkle – Alone Together
• Matthew Lieberman – Social: Why Our Brains Are Wired to Connect
• Frans de Waal – The Age of Empathy

@islie

Читать полностью…

دروغ‌ها و خرافات اسلام

🧠 سکس به‌مثابه ابزار صلح: از بونوبوها تا انسان

در بسیاری از گونه‌های جانوری، رابطه جنسی صرفاً به‌منظور تولیدمثل انجام می‌شود.
اما در بونوبوها (Bonobos) — نزدیک‌ترین خویشاوندان ژنتیکی ما — سکس نقش اجتماعی دارد، نه صرفاً زیستی.

📌 در بونوبوها، رفتارهای جنسی برای کاهش تنش، تقویت اتحاد، آشتی بعد از درگیری، و حتی تقسیم منابع به‌کار می‌روند.
این عملکرد چندمنظوره، توسط Frans de Waal، زیست‌شناس تکاملی، به‌عنوان یک الگوی تکاملی احتمالی برای انسان نیز پیشنهاد شده است.

🔬 شواهد رفتاری:
• درگیری میان دو عضو گروه → بلافاصله تعامل جنسی برای تنظیم رابطه
• رقابت برای غذا → رفتار جنسی کوتاه برای حل تعارض بدون خشونت
• بازگشت عضوی از گروه → رفتارهای جنسی به‌عنوان بازاجتماعی‌سازی

✅ در همه این موارد، سکس عملکردی دارد مشابه مکانیسم‌های صلح‌ساز در انسان: مثل گفت‌وگو، لمس، بغل کردن یا حتی روابط آشتی‌جویانه در زوج‌ها.

🧬 پیوستار در انسان:

انسان نیز، برخلاف بسیاری از پستانداران، دارای چرخه جنسی پنهان است و قابلیت فعالیت جنسی در تمام طول سال را دارد — نه فقط زمان باروری.

این پدیده، از نگاه فرگشتی، نشان می‌دهد که:

«رابطه جنسی در انسان، فراتر از تولیدمثل تکامل یافته و به ابزار حفظ رابطه و همبستگی اجتماعی بدل شده است.»
‏(Ryan & Jetha, 2010 – Sex at Dawn)

🧠 زیست‌شناسی صلح جنسی:
• اکسی‌توسین (هورمون پیوند اجتماعی)
• دوپامین (پاداش و لذت)
• اندورفین‌ها (کاهش استرس و درد)

همگی در طی رابطه جنسی آزاد می‌شوند و نقش مستقیم در تنظیم عاطفی، افزایش اعتماد، و کاهش خشونت دارند.

📌 نتیجه‌گیری علمی:

رابطه جنسی در انسان، مشابه بونوبوها، می‌تواند نقش تطبیقی (adaptive function) برای کاهش درگیری و ایجاد انسجام ایفا کند — نقشی که در بسیاری از جوامع اولیه، و حتی روابط مدرن، هنوز قابل مشاهده است.

درک این سازوکار، ما را از نگاه صرفاً اخلاقی یا الهی به سکس، به یک نگاه انسان‌شناختی و فرگشتی سوق می‌دهد.

📚 منابع علمی:
‏ • Frans de Waal – Our Inner Ape
‏ • Ryan & Jetha – Sex at Dawn
‏ • David Buss – The Evolution of Desire
‏ • Helen Fisher – The Anatomy of Love
‏ • Sapolsky – Behave
‏ • Neuroendocrine mechanisms of sexual bonding – Nature Reviews Neuroscience

@ISLIE

Читать полностью…

دروغ‌ها و خرافات اسلام

احساس گناه و شرم: خدا درون ما، یا مغز قبیله‌دوست ما؟

تا حالا شده کاری بکنی که هیچ‌کس ندونه، ولی شب خواب‌ات نبره؟
هیچ پلیسی نبوده، هیچ قانون‌گری در کار نبوده، هیچ شاهدی…
اما یه چیزی توی درونت می‌گه: «کارت درست نبود!»

شرم. گناه. وجدان.

خیلی‌ها می‌گن این‌ها از اخلاق دینی میان.
اما علم، مخصوصاً روانشناسی فرگشتی، حرف دیگه‌ای داره:

🔍 از کجا اومده این حس؟
انسان، موجودی اجتماعیه.
ما برای میلیون‌ها سال در گروه‌های کوچک زندگی کردیم. در این گروه‌ها، بقا وابسته بود به محبوب بودن، مورد اعتماد بودن، و اخراج نشدن. اگر کسی دروغ می‌گفت، دزدی می‌کرد یا خیانت می‌کرد، گروه ممکن بود طردش کنه — و اون یعنی مرگ!

🔬 بنابراین، احساس گناه و شرم به عنوان یک مکانیزم درونی‌شده کنترل اجتماعی به وجود اومد.
ما یک «پلیس داخلی» داریم که به ما هشدار می‌ده تا نادیده گرفته نشیم، طرد نشیم، و در گروه باقی بمونیم.

🧠 مکانیزم مغزی‌اش چیه؟

✅ ناحیه قشر پیش‌پیشانی (prefrontal cortex) و آمیگدالا (amygdala) در مغز،
در هنگام تجربه گناه یا شرم، فعال می‌شن.
همین ناحیه‌ها در پردازش ترس از طرد، اضطراب اجتماعی، و حتی تنبیه فیزیکی هم نقش دارن.

مطالعات Neuroimaging نشون می‌دن که وقتی افراد دروغ می‌گن یا از رفتار خودشون پشیمونن، این نواحی روشن می‌شن — حتی اگه کسی متوجه نشده باشه!


👶 یه نمونه جالب:

کودکان ۳ تا ۴ ساله، قبل از اینکه آموزش‌های دینی یا قانونی ببینن،
اگر کار «بدی» بکنن (مثلاً شکستن یک اسباب‌بازی دیگران)،
رفتارهایی مثل قایم شدن، لب پایین انداختن، خجالت، و نگاه نکردن نشون می‌دن.

✅ این یعنی: احساس شرم، آموخته نیست، بلکه تکاملی‌ست.


🏞️ جوامع بدون خدا هم گناه می‌شناسن!

در قبایل بومی‌ای مثل !Kung (آفریقا)، Hadza (تانزانیا) یا Pirahã (آمازون)، که هیچ مفهوم سنتی از «خدای قاضی» وجود نداره،
مردم همچنان حس شرم و وجدان دارن.
چرا؟ چون مهم‌ترین تهدید اون‌ها «خشم گروه» و «اخراج شدن»ه — نه دوزخ.

✨ پس نتیجه؟
«احساس گناه»، برخلاف تصور، لزوماً نتیجه تعلیمات دینی نیست.
بلکه یک ابزار فرافرهنگی و تکاملی‌ست که مغز ما برای زنده موندن در قبیله‌های اولیه توسعه داده.

اخلاق ممکنه اشتباها «الهی به نظر برسه»
ولی پایه‌های عصبی، ژنتیکی و فرگشتی داره.

📚 منابع:
‏ • Robert Trivers – Reciprocal Altruism Theory
‏ • Jonathan Haidt – The Righteous Mind
‏ • Paul Bloom – Just Babies
‏ • Frans de Waal – The Age of Empathy
‏ • Pascal Boyer – Religion Explained
‏ • David Buss – Evolutionary
Psychology

@islie

Читать полностью…

دروغ‌ها و خرافات اسلام

🧕 حجاب: پاکی یا ابزار کنترل جنسی؟

نگاهی فرگشتی به ریشه‌های پوشش زنان در ادیان

در بیشتر فرهنگ‌ها و مذاهب، پوشش بدن زن به‌عنوان «پاکی، شرافت یا تقدس» تعریف شده. اما از نگاه علم فرگشت و انسان‌شناسی تطبیقی، ماجرا چیز دیگری‌ست.
کنترل بدن زنان، ابزاری برای تضمین ژنتیک پدر بوده ، نه تقوا.

🧬 چرا بدن زن برای جامعه «مقدس» شد؟
از دیدگاه زیستی، مردان هیچ‌گاه ۱۰۰٪ مطمئن نبودند که فرزندی که بزرگ می‌کنند، از ژن خودشان باشد. این پدیده به نام “Paternal Uncertainty” در منابع تکاملی شناخته می‌شود.

📌 راه‌حل؟ کنترل رفتار جنسی زن، برای اطمینان از «خلوص نسب».

🔍 نتیجه:
• تأکید بر بکارت
• حبس خانگی
• حجاب
• قوانین سنگین علیه «زنان آزاد»

همه در راستای پاسداری از ژنِ پدر، نه تقدس زن.

📖 شواهد تاریخی و مردم‌شناسی:
✅ در جوامع شکارچی-گردآورنده، که مالکیت فردی کمتر بود، کنترل جنسی زنان بسیار کمتر مشاهده می‌شود.
✅ اما با ظهور کشاورزی و مالکیت زمین، ناگهان “زن” هم به‌عنوان یک دارایی دیده شد. چیزی که باید «پنهان»، «محفوظ» و «مطیع» باشد.

📚 (منبع: Yuval Noah Harari – Sapiens)

🧠 تفسیر داوکینز چه بود؟
در The Selfish Gene، ریچارد داوکینز توضیح می‌دهد:
ژن‌ها به هر قیمتی تلاش می‌کنند «تکثیر شوند» حتی اگر لازم باشد رفتارهای اجتماعی، فرهنگی یا مذهبی حول حفظ خلوص ژن طراحی شود. یعنی کنترل زنان، نه از اخلاق، بلکه از ژنتیک خودخواه می‌آید.

🧩 چرا فقط زن؟
زیرا در بیولوژی تولیدمثل:
• زن‌ها ظرفیت محدود دارند (۹ ماه بارداری)
• مردها پتانسیل نامحدود برای گسترش ژن دارند
و در این رقابت، زنان ارزش ژنتیکی بالا دارند و هرگز نباید «ناشناس» باردار شوند. در نتیجه، بدن زن در بسیاری فرهنگ‌ها به عنوان «منبع قدرت»، ولی «محل کنترل» دیده شد.

✅ نتیجه:
حجاب، عفاف و تقدس زنانه، اگرچه امروزه با مفاهیم معنوی تعریف می‌شوند، اما این رفتار نامطبوع بیش از آنکه از آسمان آمده باشند، از ژن‌ها و رقابت تولیدمثل آمده‌اند.

📚 منابع:
‏ • Yuval Noah Harari – Sapiens
‏ • Richard Dawkins – The Selfish Gene
‏ • Sarah Blaffer Hrdy – Mother Nature
‏ • David Buss – Evolutionary Psychology
‏ • Jared Diamond – Guns, Germs and Steel
‏ • Robert Sapolsky – Behave
‏ • Daniel Dennett – Breaking the Spell

@islie

Читать полностью…

دروغ‌ها و خرافات اسلام

💢همراهان گرامی و فرهیخته

با سپاس بی‌کران از حضور ارزشمند شما در کانال«دروغ‌ها و خرافات اسلام»،مفتخریم که همراهی‌تان در مسیر آگاهی‌بخشی و ترویج گفتمان نقادانه،این فضا را به بستری برای خردورزی،روشنگری، نقد علمی،و افشای حقایق تاریک و ناگفته دین اسلام تبدیل کرده است.
محتوای این کانال با هدف ارتقای دانش و تحلیل انتقادی ارائه می‌شود،و حمایت شما می‌تواند ما را در این راه یاری دهد.
از شما دعوت می‌کنیم با بوست کردن کانال،به ما در دسترسی به امکانات ویژه تلگرام،مانند انتشار استوری، و گسترش دامنه تأثیرگذاری کمک کنید.

🔘اگر از اشتراک تلگرام پرمیوم برخوردار هستید،کافی است از طریق لینک زیر، گزینه Boost Channel را انتخاب کنید: /channel/boost/islie 🔗

هر بوست شما،گامی در جهت تقویت این فضای آگاهی‌بخش و گسترش گفتمانی مبتنی بر حقیقت‌جویی است. از مشارکت و همراهی صمیمانه شما سپاسگزاریم و امیدواریم همچنان در این مسیر با ما باشید.
با احترام، تیم مدیریت کانال«دروغ‌ها و خرافات اسلام»

@islie

Читать полностью…

دروغ‌ها و خرافات اسلام

✨️🎨 تبادلاتِ فرهنگ و هنر

💎 فولدری از کانال‌های مرجع در حوزۀ فلسفه، هنر و ساینس

🔣تنها کافی‌ست لینک را لمس کنید و دکمۀ Add را بزنید و این فولدر ارزشمند را در تلگرام خود ذخیره کنید:

🔗 t.me/addlist/4wf-Tj9XmYk4MGY0

👨‍🦱 آیدی هماهنگی برای پیوستن به جمع ما:

@hume1711

Читать полностью…

دروغ‌ها و خرافات اسلام

در این مقاله از PubMed، نویسندگان به تحلیل ثانویه‌ای از یک مجموعه داده بین‌فرهنگی درباره‌ تفاوت‌های جنسیتی در ۶ احساس مختلف پرداخته‌اند؛ این داده‌ها از ۳۷ کشور مختلف جهان گردآوری شده‌اند. هدف از این مطالعه، آزمون جهان‌شمولی الگوی جنسیتی‌ای بود که در مطالعات انجام‌شده با پاسخ‌دهندگان غربی مشاهده شده است؛ به این معنا که مردان بیشتر احساسات قدرتمند (مانند خشم) را گزارش می‌کنند، در حالی‌که زنان بیشتر احساسات ناتوان (مانند غم، ترس) را تجربه می‌کنند و بروز می‌دهند.

نویسندگان انتظار داشتند که شدت این تفاوت‌های جنسیتی، وابسته به وضعیت و نقش اجتماعی زنان در کشورهای مختلف باشد؛ این موضوع با استفاده از شاخص توانمندسازی جنسیتی (GEM) که توسط برنامه توسعه سازمان ملل متحد در گزارش توسعه انسانی سال ۲۰۰۲ ارائه شده، عملیاتی شد.

در مجموع، الگوی جنسیتیِ خاصِ گزارش تجربه و ابراز بیشتر احساسات ناتوان از سوی زنان و احساسات قدرتمند از سوی مردان تأیید شد، و تنها برخی تعاملات ضعیف با شاخص GEM مشاهده شد.

⚠ ادمین:
چنانکه ملاحظه کردید، احساسات منفی و سرکوبگر و معطوف به قدرت و برتری در مردان غالب‌اند و احساسات مربوط به لطف و ترحم و نرمی در زنان! یعنی هم در مردان و هم در زنان، احساسات غالب‌اند اما در مردان احساسات منفی و خشن و در زنان احساسات مثبت و لطیف. حال در دادگاه و مقام قضاوت احساسات منفی مثل انتقام‌جویی و کینه و خشم و دشمنی نقش منفی‌تری دارند یا ترحم و لطافت و دلسوزی؟!

✈️@islie

Читать полностью…

دروغ‌ها و خرافات اسلام

و ادامه... (بخش دوم)

چنانکه می‌بینید ما بیش از ۶۰ احساس و عاطفه و هیجان داریم، قریب به ۸۵ مورد، که البته با اکثر آن‌ها بیگانه‌ایم. عده‌ای که ادعاء می‌کنند احساسات زنان بر منطق ایشان غالب است یا نمی‌دانند یا ابراز نمی‌کنند که در انسان غیر از دلسوزی و ترحم و ترس و بخشش و سایر احساسات لطیفی که به زنان نسبت داده می‌شود، احساساتی مانند خشم و کینه و غرور و نفرت و انتقام‌جویی و حسد و شهوت و عُجب و اشمئزاز و غیظ و رنجش و... هم وجود دارند که این‌ها هم در مردان غالب‌اند و در زنان ضعیف‌تر.

چنانکه زن مهربان‌تر و لطیف‌تر است و شاید لطافت و عطوفتش بر منطق و عقلش غلبه کند، مرد هم خشن‌تر و مغرور‌تر و کینه‌ای‌تر و عصبی‌تر و... است که همه این‌ها می‌توانند بر عقل و منطقش غلبه کنند و او را به فساد اخلاقی و قضاوتی بکشانند، حتی بدتر از زنان! در زنان احساسات حکم به لطف و خوبی می‌دهند و در مردان حکم به خشم و انتقام و نابودی و نفرت!

حالا اگر بنا بر قانون‌گذاری بر این مبناست، شما بگویید مرد عقل و منطقش مغلوب احساسات منفی‌اش هست یا زن مغلوب لطافت و خوبی و رحم و ترحم است؟

✈️@islie

Читать полностью…

دروغ‌ها و خرافات اسلام

🧠 «وحی یا توهم؟»

تجربه‌های عرفانی در بیماران لوب گیجگاهی

آیا پیامبران، عارفان و مرتاضان واقعاً با جهان ماورایی در ارتباط‌اند؟
یا آنچه تجربه می‌کنند، فرآیندی عصبی‌ست در عمق مغز؟

🧬 لوب گیجگاهی چیست و چه می‌کند؟
لوب گیجگاهی (Temporal Lobe) بخشی از مغز است که مسئول:
• حافظه
• پردازش زبان
• درک صدا
• و مهم‌تر از همه: تجربه‌های مذهبی و عرفانی است.

📍 مطالعات روی بیمارانی که به نوعی صرع لوب گیجگاهی مبتلا هستند نشان داده: آن‌ها اغلب دچار تجربه‌های شدید عرفانی، احساس حضور خدا، اتصال به جهان، یا شنیدن صداهای آسمانی می‌شوند.
(منبع: Vilayanur Ramachandran, Michael Persinger)

👁️‍🗨️ تجربه عرفانی چطور ایجاد می‌شود؟ دکتر مایکل پرسینگر، با استفاده از «کلاه خدا» (God Helmet)، با تحریک الکتریکی لوب گیجگاهی افراد، توانست در بسیاری از داوطلبان:
تجربه حس حضور یک موجود برتر یا انرژی نامرئی
احساس خروج از بدن (out-of-body)
یا یگانگی با کل جهان را ایجاد کند. در حالی که هیچ‌چیز بیرونی رخ نداده بود.

📖 آیا «وحی» می‌تواند نورولوژیک باشد؟
در کتاب انسان خردمند، یووال نوح هراری اشاره می‌کند که:
بسیاری از پیامبران یا رهبران مذهبی، سابقه‌ی گوشه‌نشینی، روزه‌داری شدید، یا انزوای طولانی داشته‌اند که همگی می‌توانند باعث تحریک بیش‌ازحد لوب گیجگاهی و بروز حالت‌های توهم‌گونه معنوی شوند.

🧪 نمونه تاریخی:
سینت پل (Paul the Apostle) خود در نامه‌هایش می‌نویسد که دچار «نور شدید» و «صدای آسمانی» شده است. پزشکان امروز آن را صرع لوب گیجگاهی می‌دانند.
(منبع: Ramachandran & Blakeslee – Phantoms in the Brain)

🧠 تجربه‌های معنوی، واقعیت‌اند یا مغزی؟

نوروساینس می‌گوید مغز ما توانایی خلق تجربه‌ای شبیه به حضور خدا را بدون هیچ عامل بیرونی دارد.

📌 این یعنی:
«تجربه‌های مذهبی، به‌جای نزول از آسمان، از اعماق مغز ما برخیزند.»

✅ نتیجه:
شاید وحی و توهم، دو کلمه متفاوت برای یک پدیده باشند ، پدیده‌ای که «واقعی» به‌نظر می‌رسد، اما «از درون مغز» می‌آید، نه از آسمان.

📚 منابع:
• Michael Persinger – God Helmet Experiments
• Vilayanur Ramachandran – Phantoms in the Brain
• Yuval Noah Harari – Sapiens
• Oliver Sacks – Hallucinations
• Andrew Newberg – Why God Won’t Go Away
• Richard Dawkins – The God Delusion
• Daniel Dennett – Breaking the Spell

@islie

Читать полностью…

دروغ‌ها و خرافات اسلام

🔘خلافت اسلامی :ظهور،افول و سقوط
فصل سوم: تهدید مدینه
#بخش_دوم
۱۱ هجری / ۶۳۲ میلادی
✍️نویسنده:آرش
تأثیر اقدام ابوبکر؛ ماه‌های چهارم و پنجم هجری، ژوئن-ژوئیه ۶۳۲ میلادی

▪️ادامه فصل سوم

💢دفع حمله
و چنان شد. سه روز نگذشته بود که حمله‌ای غافلگیرانه از ذوالقصة صورت گرفت. پاسگاه‌ها هوشیار بودند و مهاجمان را در جای خود نگه داشتند، در حالی که نیروی اصلی با شتر از مسجد به‌سرعت اعزام شد. بادیه‌نشینان که انتظار چنین استقبال گرمی نداشتند، به‌سوی نیروهای ذخیره‌ی خود گریختند. تعقیب شدند، اما شورشیان با باد کردن مشک‌های آب و پرتاب آن‌ها به‌سوی شتران مسلمانان، که به این حیله عادت نداشتند، آن‌ها را ترساندند و شترها به مسجد گریختند. کسی کشته یا زخمی نشد، اما شورشیان از این ناکامی جرئت گرفتند. ابوبکر که انتظار حمله‌ی مجدد داشت، همه‌ی مردان قادر به حمل سلاح را فراخواند و شب را به سازمان‌دهی نیروها گذراند. صبح روز بعد، در حالی که هنوز تاریکی بود، خود با گروه کوچکش، با آرایش منظم شامل مرکز و دو بال، به میدان رفت. دشمن در سپیده‌دم غافلگیر شد و با طلوع خورشید در حال فرار کامل بود. ابوبکر آن‌ها را با کشتار از ذوالقصة بیرون راند و بخشی از نیروی کوچک خود را به‌عنوان پاسگاه آنجا گذاشت و به مدینه بازگشت.

💢تأثیر مثبت پیروزی
این درگیری کوچک بود، اما تأثیرش عظیم. همان‌طور که شکست می‌توانست برای اسلام فاجعه‌بار یا حتی به سمت نابودی باشد، پیروزی نقطه‌ی عطفی به نفع آن بود. قدرت جانشین محمد در حفاظت از شهر حتی بدون ارتش، در همه‌جا پیچید. اندکی بعد، روحیه‌ی مسلمانان بالا رفت وقتی دیدند برخی رؤسا زکات را آوردند. قبایلی که این رؤسا نمایندگی می‌کردند، در مقایسه با توده‌های مرتد، اندک بودند، اما نشانه‌ای از روزهای روشن‌تر بود. اولین کسانی که زکات قانونی خود را به خلیفه تقدیم کردند، هیئت‌هایی از بنی‌تمیم و بنی‌طای بودند. هر یک به‌عنوان سفیر به حضور او آورده شدند. ابوبکر گفت: «نه، آن‌ها بیش از این هستند؛ پیام‌آوران بشارت، مردان راستین و مدافعان ایمان.» و مردم پاسخ دادند: «درست است؛ اکنون وعده‌های نیکی که دادی، آشکار می‌شود.»

💢نجات اسلام به لطف ابوبکر
برخی از مورخین ،نجات اسلام را به خلیفه‌ی سالخورده نسبت می‌دهد. «با درگذشت محمد» (چنان‌که روایت ما می‌گوید)، «کم مانده بود مؤمنان کاملاً نابود شوند.
در روایت میگوید ،اما خداوند قلب ابوبکر را استوار کرد و ما را در تصمیم به عدم سازش با مرتدان، حتی برای لحظه‌ای، تقویت کرد؛ پاسخی جز این سه کلمه به آن‌ها نداد: تسلیم، تبعید یا شمشیر.»
ایمان ساده‌ی ابوبکر او را برای این وظیفه آماده کرد و او را واداشت تا قانون استادش را به‌طور کامل اجرا کند. اگر او نبود، اسلام یا در سازش با قبایل بادیه‌نشین ذوب می‌شد یا، به احتمال زیاد، در زایمان خود نابود می‌گشت.

@islie

Читать полностью…

دروغ‌ها و خرافات اسلام

🔘خلافت اسلامی :ظهور،افول و سقوط
فصل سوم: تهدید مدینه
#بخش_اول
۱۱ هجری / ۶۳۲ میلادی
✍️نویسنده:آرش
تأثیر اقدام ابوبکر؛ ماه‌های چهارم و پنجم هجری، ژوئن-ژوئیه ۶۳۲ میلادی

💢ابوبکر در سال‌های بعد با افتخار به این موضوع اشاره می‌کرد که با وجود مخالفت‌های گسترده، نیروی اسامه را اعزام کرد. افکار عمومی به‌زودی این تصمیم را تأیید کرد. موضع قاطع او، ثبات حکومتی‌اش را در ذهن بادیه‌نشینان حک کرد. اگر رهبران مدینه از قدرت داخلی خود مطمئن نبودند، ارتش خود را اعزام نمی‌کردند؛ و عرب‌ها با این استدلال، از بسیاری اقدامات که در غیر این صورت انجام می‌دادند، بازماندند. با این حال، موقعیت همچنان بحرانی و گاهی نگران‌کننده بود.
می‌خوانیم: «عرب‌ها از هر سو در حال شورش بودند. ارتداد و نافرمانی سر برآورد؛ مسیحیان و یهودیان گردن‌کشی کردند؛ و مؤمنان مانند گله‌ای بی‌چوپان بودند، پیامبرشان از دست رفته، تعدادشان اندک و دشمنانشان بسیار.» در برابر این همه، ابوبکر تنها نیروی خود را بدون امکان بازگشت اعزام کرده و مدینه را ظاهراً بی‌دفاع گذاشته بود.
💢شورش در سراسر شبه‌جزیره
خطر از هر سو مدینه را تهدید می‌کرد، زیرا در اواخر زندگی محمد، سه مدعی پیامبری، با الهام از موفقیت او، ادعای نبوت کردند و پرچم شورش برافراشتند. در جنوب، شورش به‌تازگی با مرگ «پیامبر نقاب‌دار» یمن فروکش کرده بود که با خبر درگذشت محمد، بار دیگر با شدت بیشتری شعله‌ور شد. در مرکز شبه‌جزیره، مسیلمه قبایل قدرتمند یمامه را از وفاداری به اسلام جدا کرده بود. در شمال شرقی، نزدیک‌تر به مدینه، طلیحه، سومین مدعی، آشکارا و به‌طور خطرناکی دشمنی می‌کرد. اخبار نافرمانی یکی پس از دیگری به‌سرعت می‌رسید. جمع‌آوران زکات (مالیاتی که برای بادیه‌نشینان منفور بود)، نمایندگان و کارگزاران محمد در استان‌ها، همگی یا فرار کردند یا رانده شدند. مؤمنان هر کجا که یافت می‌شدند، قتل‌عام شدند و برخی از آنان مرگ دردناکی متحمل شدند. مکه و طائف ابتدا مردد بودند، اما در نهایت، به دلیل نفوذ قوی قریش، استوار ماندند. آن‌ها تقریباً تنها بودند. اینجا و آنجا برخی قبایل، تحت رهبری رؤسای وفادار یا شاید فرصت‌طلب، ظاهری از اطاعت نشان می‌دادند، اما در میان انبوه شورش‌ها به‌سختی قابل تشخیص بودند. عمرو، که از عمان (جایی که محمد او را در حجةالوداع به‌عنوان سفیر فرستاده بود) با شتاب بازمی‌گشت، در مسیر خود سراسر مرکز شبه‌جزیره را یا در ارتداد آشکار یا آماده‌ی جدایی با اولین درخواست زکات دید؛ گزارش او شهروندان مدینه را وحشت‌زده کرد. در حقیقت، اسلام هرگز در استان‌های دوردست ریشه‌ی محکمی نداشت و بادیه‌نشینان، همان‌طور که محمد بارها به بی‌ثباتی آن‌ها خرده گرفته بود، به‌خاطر ترس از مجازات و طمع غنایم زیر پرچم پیامبر، نه علاقه به ایمان، مهار شده بودند. محدودیت‌ها و الزامات اسلام همیشه برایشان ناخوشایند بود و حالا که از آن‌ها رها شده بودند، به زندگی بی‌قانون خود بازمی‌گشتند.
💢خطر مدینه
با رسیدن گزارش‌های پی‌درپی از نافرمانی‌های جدید، ابوبکر به کارگزاران پراکنده‌اش دستور داد تا هر کجا که می‌توانند، گروه‌های کوچک وفاداران را متحد نگه دارند و شجاعانه امیدوار باشند تا بازگشت نیروی اسامه، بحران را پشت سر بگذارند. برای دفاع فوری از مدینه، او اقداماتی که ممکن بود انجام داد. قبایل وفادار اطراف را فراخواند و پاسگاه‌هایی در ورودی‌های شهر مستقر کرد. قبایل سرکش در بیابان‌های نزدیک، اولین کسانی بودند که رویکردی تهدیدآمیز نشان دادند. بنی‌عبس و ذبیان در چنان تعدادی در آنجا جمع شده بودند که «زمین از حضورشان تنگ شده بود» و به دو گروه تقسیم شدند: یکی به ربذه و دیگری به ذوالقصة، اولین ایستگاه از مدینه در مسیر نجد. طلیحه، پیامبر دروغین، برادرش را برای تشویق شورشیان فرستاد، اما آن‌ها هنوز بین ادعاهای او و اسلام مردد بودند. سرانجام، به فکر مصالحه افتادند. هیئتی پیشنهاد داد که به اسلام و آیین‌هایش پایبند بمانند، به شرطی که از پرداخت زکات معاف شوند. سران مدینه از این فرستادگان استقبال کردند، اما ابوبکر با خشم پیشنهادشان را رد کرد. او حتی یک ذره از حقوق قانونی را نادیده نمی‌گرفت. تندخویانه گفت: «اگر حتی بند شتری از زکات را نگه دارید، با شما می‌جنگم.» آن‌ها با این پاسخ و اطلاع از اینکه شهر مدافعان کمی دارد، بازگشتند. حالا لحظه‌ی حمله بود، نه فقط برای غارت، بلکه برای ضربه‌ای قاطع به مدینه. ابوبکر که این را پیش‌بینی کرده بود، اقدامات احتیاطی خود را دوچندان کرد. او پاسگاه‌ها را تقویت کرد و تنها سه نفر از سران باقی‌مانده با او، یعنی علی، طلحه و زبیر را بر آن‌ها گماشت. برای مردم عادی، مسجد بزرگ را به‌عنوان محل تجمع تعیین کرد. گفت: «سرزمین علیه ما شوریده و آن‌ها ضعف و بی‌دفاعی ما را دریافته‌اند.

▪️ادامه دارد…

@islie

Читать полностью…

دروغ‌ها و خرافات اسلام

🔘خلافت اسلامی :ظهور،افول و سقوط
فصل دوم: لشکرکشی به مرز شام

۱۱ هجری / ۶۳۲ میلادی
لشکرکشی به شام در سال ۱۱ هجری، ۶۳۲ میلادی
✍️نویسنده:آرش


ابوبکر به‌زودی فرصتی یافت تا نشان دهد که مصمم است اراده‌ی محمد را در امور بزرگ و کوچک به‌طور کامل اجرا کند.

💢انتصاب اسامه توسط محمد برای فرماندهی نیروها
کمی پیش از آنکه محمد بیمار شود، دستور لشکرکشی به مرز شام را صادر کرده بود. این لشکرکشی برای انتقام شکست سه سال پیش در میدان موته بود، جایی که زید بن حارثه، دوست صمیمی محمد و فرمانده‌ی ارتش، کشته شد. برای تأکید بر هدف این لشکرکشی، محمد اسامه، پسر زید، را با وجود جوانی به فرماندهی برگزید و به او دستور داد تا انتقام خون پدرش را بگیرد. اردوگاه، شامل همه‌ی جنگجویان آماده، در جُرف، کمی خارج از مدینه در مسیر شام، تشکیل شده بود. در طول بیماری پیامبر، این نیرو در اردوگاه بی‌حرکت ماند و از سرانجام کار مطمئن نبود. پس از درگذشت محمد، اسامه اردوگاه را برچید و پرچمی که از دستان محمد دریافت کرده بود به مدینه بازگرداند و آن را در صحن مسجد بزرگ، نزدیک درِ خانه‌ی عایشه، نصب کرد.

💢ابوبکر در برابر اعتراضات بی‌اعتنا
روز پس از مراسم بیعت، ابوبکر پرچم را برداشت و به اسامه بازگرداند تا نشان دهد او همچنان فرمانده است. او دستور داد ارتش بار دیگر در جُرف اردو بزند و هیچ مرد جنگی نباید جا می‌ماند. به دستور او، همه‌ی جنگجویان مدینه و اطراف آن، از جمله عمر، به اردوگاه پیوستند. اما در آستانه‌ی حرکت، ناگهان اوضاع تیره شد. خبر بیماری پیامبر و سپس درگذشت او مانند آتش در سراسر سرزمین پخش شده بود. از هر سو شایعاتی از نافرمانی و تصمیم برای رهایی از یوغ اسلام به گوش می‌رسید. ارتش و خود اسامه به شدت مخالف ترک مدینه در این شرایط بی‌دفاع و به خطر انداختن خلیفه بودند. عمر مأمور شد تا این نگرانی‌ها را به ابوبکر منتقل کند و همچنین درخواست کند (درخواستی که محمد پیش‌تر رد کرده بود) که اگر لشکرکشی باید انجام شود، فرمانده‌ای باتجربه‌تر انتخاب شود. ابوبکر در پاسخ به درخواست اول، آرام و استوار گفت: «حتی اگر شهر پر از گرگ‌های درنده باشد و من تنها بمانم، این نیرو حرکت خواهد کرد؛ هیچ کلامی از پیامبرم بر زمین نخواهد ماند.» در برابر درخواست دوم، خشم ابوبکر برانگیخته شد. او با گرفتن ریش عمر گفت: «ای پسر خطاب، مادرت به عزایت بنشیند! آیا پیامبر خدا کسی را به فرماندهی برگزیده و من او را عزل کنم و دیگری را جای او بگذارم؟» پس عمر بدون دستیابی به هیچ‌یک از اهدافش بازگشت.

💢ابوبکر همراه اسامه تا مسافتی پیاده می‌رود
وقتی همه‌چیز برای حرکت آماده شد، ابوبکر به اردوگاه رفت و مسافتی کوتاه همراه نیروها پیاده قدم زد. اسامه به او گفت: «سوار شو، یا من پیاده می‌شوم و کنارت راه می‌روم.» ابوبکر پاسخ داد: «نه، سوار نمی‌شوم. من پیاده می‌روم و پاهایم را اندکی در راه خدا خاک‌آلود می‌کنم. به‌راستی هر گامی در راه خدا برابر است با ثواب بسیاری از کارهای نیک و پاک‌کننده‌ی گناهان بسیار.» پس از مدتی ایستاد و به اسامه گفت: «اگر بخواهی، به عمر اجازه بده تا برای یاری و مشورت با من به مدینه بازگردد.» اسامه اجازه داد و ابوبکر همراه عمر به مدینه بازگشت.

💢بازگشت پیروزمندانه‌ی اسامه
هدف ظاهری لشکرکشی اسامه، انتقام مرگ پدرش از قبیله‌ی غسان، که او را در میدان موته کشته بودند، بود. ابن‌سعد می‌گوید اسامه واقعاً قاتل پدرش را کشت. اما قبیله‌ای که مورد حمله قرار گرفت، از قبیله‌ی کداع بود و ظاهراً نقطه‌ی اوج این لشکرکشی در ابنا (جبنه‌ی باستانی، یوشع ۱۵:۱۱)، نزدیک دریای مدیترانه بین عسقلان و یافا بود. این لشکرکشی یک یا حداکثر دو ماه طول کشید و با کسر روزهای رفت‌وآمد به مدینه، به نظر می‌رسد چیزی بیش از یک یورش غارتگرانه نبود. این موضوع با این حقیقت تأیید می‌شود که اسامه بدون از دست دادن حتی یک نفر به وادی‌القری بازگشت.
در این میان، رویدادهای مهمی در مدینه در جریان بود.

▪️ادامه دارد….

@islie

Читать полностью…

دروغ‌ها و خرافات اسلام

در غزوه تبوک؛ محمد برای اینکه بتواند مسلمانان را ترغیب به مشارکت حداکثری کند آیه ای را به جهت فرمان الهی بازگو کرد: ای پیغمبر ؛ مومنان را بر جنگ ترغیب کن (سوره انفال ۶۵) بر مبنای همین آیه محمد روی به مسلمان کرد و گفت بر تبوک حمله برید که غنیمت آن زنان موطلایی (بنات الاسفار) رومی خواهد بود.
(طبری -۲۸۷/۱۴) (ابوحیان ۴۳۱/۵) (سیوطی ۲۱۳/۴)

@islie

Читать полностью…

دروغ‌ها و خرافات اسلام

🔘خلیفه:ظهور،افول و سقوط
فصل اول
#بخش_دوم
مرگ محمد و انتخاب ابوبکر
✍️نویسنده:آرش

▪️ادامه مطلب پیشین…
هر دو فریاد زدند:نه،تو که به دستور پیامبر نماز را رهبری کردی،رهبر مایی. دستت را دراز کن.ابوبکر دستش را دراز کرد و آنها طبق رسم عرب دست بر دست او زدند تا بیعت کنند.دیگران هم قصد پیروی داشتندکه حباب به یکی از خزرج که می‌خواست بیعت کند، گفت:می‌خواهی گلوی خویشاوندت راببری؟او پاسخ داد:نه،فقط حق را به صاحبش می‌دهم.در این میان، قبیله اوس که از خزرج و سعد حسادت می‌کردند،گفتند:اگر سعد انتخاب شود، حاکمیت همیشه با خزرج خواهد بود. بیایید ابوبکر را انتخاب کنیم.
گروه‌گروه پیش آمدند وبا ابوبکر بیعت کردند تا جایی که جز سعد،که هنوز در گوشه دراز کشیده بود،کسی باقی نماند.
💢انتخاب ابوبکر به‌عنوان خلیفه
با بیعت مردان مدینه،پذیرش ابوبکر از سوی مهاجران مکه قطعی بود.او نه‌تنها از میان آنها بود،بلکه پیامبر با تعیین او برای رهبری نماز،عملاً او را به‌عنوان جانشین معرفی کرده بود. بدین ترتیب،ابوبکر به‌عنوان خلیفه، جانشین محمد،مورد تکریم قرار گرفت.
💢تدفین محمد
شب در آماده‌سازی پیکر برای خاکسپاری گذشت.بدن شسته شد، کفن شد و قبر در اتاق عایشه،جایی که محمد در آن درگذشته بود، کنده شد. فردا، مردم مدینه، زن و مرد و کودک،برای آخرین وداع با محمد به اتاق آمدند و سپس پیکر با احترام به خاک سپرده شد.
💢سخنرانی افتتاحیه ابوبکر
پس از تدفین،در حالی که صحن مسجد هنوز پر از سوگواران بود، ابوبکر بر منبر رفت، نشست و به‌عنوان خلیفه مورد تأیید جمع قرار گرفت. سپس برخاست و گفت: «ای مردم! اکنون من بر شما حاکمم، هرچند بهترین شما نیستم.اگر خوب عمل کردم، یاری‌ام کنید؛ اگر بد کردم،اصلاحم کنید.از حقیقت پیروی کنید که در آن وفاداری است و از باطل دوری کنید که در آن خیانت است.
ضعیف نزد من مانند قوی تا حقش را بگیرم و قوی نزد من مانند ضعیف است تا اگر خدا بخواهد،آنچه به ناحق گرفته را از او بازستانم.در راه خدا از جهاد دست نکشید؛هرکه دست بکشد، خدا او را خوار می‌کند.تا وقتی به خدا و پیامبرش اطاعت کنم،از من اطاعت کنید؛ اگر نافرمانی کردم،اطاعت نکنید. حالا برای نماز آماده شوید و خدا بر شما رحم کند!
جمع برای نماز برخاست و ابوبکر برای اولین بار به‌عنوان خلیفه جای محمد را پر کرد.
💢تأخیر علی در بیعت
قدرت بدون مانع به ابوبکر منتقل شد. سعد بن عباده، ازاینکه کنار گذاشته شده بود،دلخور بود و کناره گرفت. گفته می‌شود علی نیز تا پس از مرگ همسرش فاطمه بیعت نکرد.طرفداران علی ادعا می‌کنند او خود را شایسته خلافت می‌دانست،اما هیچ‌چیز در زندگی پیشین او یا رفتار پیامبر با او این را تأیید نمی‌کند.او ناراحتی دیگری داشت:روز پس از مرگ پدرش،فاطمه ادعای سهمی از زمین‌های خیبر را مطرح کرد.ابوبکر این ادعا را رد کرد، زیرا معتقد بود این درآمدها،طبق خواسته محمد،برای امور دولتی بود. فاطمه این رد را به دل گرفت و تا پایان عمر کوتاه خود از خلیفه دوری کرد.از این رو، علی تنها پس از مرگ فاطمه با ابوبکر بیعت کرد.
💢فاطمه،مادر حسن و حسین
فاطمه آخرین فرزند بازمانده محمد بود.سه دختر دیگر او،که دوتایشان با عثمان ازدواج کرده بودند،پیش‌تر درگذشته بودند.خدیجه دو پسر برای او زاده بود،اما هر دو در کودکی در مکه مردند.پسر سوم،تنها پسر دیگر پیامبر، از کنیز ماریه در مدینه به دنیا آمد و در شانزده‌ماهگی درگذشت.درنتیجه، هیچ فرزندی در خط مردانه از پیامبر باقی نماند، اما دو نوه،حسن و حسین، از فاطمه به جا ماندند که درآن زمان شش یا هفت سال داشتند.
💢میزان تأثیر انتخاب ابوبکر به‌عنوان الگو
با مرگ محمد،قدرت الهی اوپایان یافت،اما وظایف پادشاهی‌اش به‌عنوان حاکم اسلام به ارث رسید.طبق سنت‌های عرب، رهبر یک قوم،مانند رئیس قبیله، نماینده مردم است و انتخابش تا با بیعت آنها تأیید نشود، معتبر نیست.عمر بعدها گفت انتخاب نامنظم ابوبکر نباید الگو باشد؛ این انتخاب به دلیل اضطرار لحظه خوشبختانه به سود اسلام بود.اگر فرزندی از محمد زنده بود، نتیجه چه می‌شد، نمی‌توان حدس زد، اما انتقال موروثی قدرت با روحیه اعراب بیگانه بود. محمدظاهراً از فکر مرگ خود پرهیز می‌کرد و برای جانشینی آماده نشده بود.اما با تعیین ابوبکر برای رهبری نماز،به‌طور ضمنی او را به‌عنوان جانشین معرفی کرد.جز ادعاهای مردان مدینه که به‌سرعت فروکش کرد، در انتخاب ابوبکر هیچ تردید یا مقاومتی نبود.ایده حق الهی یا حتی اولویت خاندان محمد،پدیده‌ای متأخر بود.
💢گروه‌های مدینه
مردان مدینه،ساکنان بومی شهر بودند که محمد را هنگام فرار از مکه پذیرفته و از او حمایت کرده بودند (لذا انصار یا یاران نامیده می‌شدند).آنها تقریباً تمام جمعیت بومی مدینه را شامل می‌شدند،زیرا مخالفان اولیه محمد به‌تدریج تسلیم قدرت رو به رشد او شدند.آنها به دو قبیله اوس و خزرج تقسیم می‌شدند که به یکدیگر حسادت داشتند.

▪️ادامه دارد…

@islie

Читать полностью…

دروغ‌ها و خرافات اسلام

🔘خلیفه: ظهور، افول و سقوط
فصل اول/
#بخش_اول
مرگ محمد و انتخاب ابوبکر
✍️نویسنده: آرش

۱۱ هجری / ۶۳۲ میلادی
مرگ محمد، ۱۳ ربیع‌الاول ۱۱ هجری، ۸ ژوئن ۶۳۲ میلادی

💢در میانه تابستان سال ۶۳۲ میلادی، محمد درگذشت. او ده سال در مدینه اقامت داشت و اکنون در یازدهمین سال هجرت، یعنی فرار از مکه، بود. محمد به سن شصت‌وسه سالگی رسیده بود و تا پیش از بیماری نهایی‌اش که تنها سیزده روز طول کشید، سالم و پرانرژی بود. مرگ او ضربه‌ای غیرمنتظره به مدینه وارد کرد.
غیبت ابوبکر
چند روز پیش از مرگ، تب شدید محمد را به شدت ضعیف کرده و او را به بستر بیماری کشانده بود. در تمام روز یکشنبه هفته مرگبار، او درازکش و گاهی هذیان‌گو بود. صبح دوشنبه حالش موقتاً بهبود یافت. هنگام نماز صبح، نمازگزاران در صحن مسجد بزرگ، کنار اتاق عایشه که در طول بیماری از همسرش پرستاری کرده بود، گرد آمده بودند. محمد که آن روز صبح احساس بهتری داشت، از بستر برخاست، پرده در را کنار زد و آرام به صحن مسجد قدم گذاشت، جایی که ابوبکر به دستور او، به جای پیامبر، نماز را رهبری می‌کرد. پس از پایان نماز، ابوبکر که حال استادش را ظاهراً بهتر دید، اجازه گرفت تا به دیدار همسرش در حومه بالای شهر برود. پس از رفتن او، پیامبر چند کلمه محبت‌آمیز با عمه‌اش و دیگران که اطرافش جمع شده بودند، گفت و سپس به اتاق عایشه بازگردانده شد. از شدت تلاش، نیرویش تحلیل رفت و کمی بعد، در آغوش همسر محبوبش آخرین نفس را کشید.
بازگشت ابوبکر؛ صحنه در صحن مسجد
هنوز ظهر نشده بود که شایعه مرگ پیامبر پخش شد و مسجد پر از جمعیتی حیران شد. عمر در میان آنها برخاست و با حالتی هیجان‌زده و دیوانه‌وار اعلام کرد که پیامبر نمرده، بلکه در حال خلسه است و به زودی بازمی‌گردد تا منافقان را ریشه‌کن کند. ابوبکر که تا آن زمان بازگشته بود، بی‌توجه به دوست پرشور خود از صحن عبور کرد و وارد اتاق عایشه شد. او بر پیشانی پیامبر بوسه زد و گفت: «تو که به من عزیزتر از پدر و مادرم بودی، در زندگی شیرین بودی و در مرگ نیز شیرین هستی.» سپس به صحن بازگشت و در حالی که عمر هنوز سخنرانی می‌کرد، او را کنار زد و با کلمات به‌یادماندنی گفت: «هرکه محمد را می‌پرستد، بداند که محمد مرده است؛ اما هرکه خدا را می‌پرستد، بداند که خدا زنده است و هرگز نمی‌میرد.» سپس آیاتی از قرآن (سوره آل‌عمران، آیه ۱۳۸) را خواند که نشان می‌داد محمد نیز مانند پیامبران پیشین فانی است: «و محمد جز رسولی نیست که پیش از او رسولانی آمده و رفته‌اند. اگر او بمیرد یا کشته شود، آیا به عقب بازمی‌گردید؟» عمر که معنای این آیات را تازه درک کرده بود، از شدت شوک به لرزه افتاد و گفت: «زانوانم لرزید و یقین کردم که محمد واقعاً مرده است.»

💢مردان مدینه برای انتخاب رهبر گردهم آمدند
جمع در صحن مسجد آرام شده بود که پیام‌رسانی نفس‌زنان خبر آورد مردان مدینه برای انتخاب حاکمی از میان خودشان گرد آمده‌اند. لحظه حساس بود؛ وحدت اسلام در خطر بود. قدرت تقسیم‌شده از هم می‌پاشید و همه‌چیز ممکن بود از دست برود. خلافت باید یکپارچه می‌ماند و اعراب تنها فردی از قریش را به‌عنوان رهبر می‌پذیرفتند. ابوبکر و عمر، همراه با ابوعبیده، یکی دیگر از سران برجسته، به سرعت به محل رفتند تا از این توطئه جلوگیری کنند. در راه، دو شهروند دوست به آنها هشدار دادند که ورود به این جمع خطرناک است، اما آنها پیش رفتند. مردان مدینه در یکی از تالارهای ساده شهر گرد آمده و مصمم به انتخاب مسیر مستقل بودند. آنها فریاد می‌زدند: «ما به این غریبه‌ها پناه دادیم و با شمشیرهایمان ایمان را گسترش دادیم. حاکم مدینه باید از میان ما باشد.» آنها سعد بن عباده، رهبر خزرج را که از تب بیمار و در گوشه تالار دراز کشیده بود، انتخاب کرده بودند.

💢مواجهه با ابوبکر، عمر و ابوعبیده
ورود سه صحابی به‌موقع بود؛ اگر مردان مدینه به سعد بیعت می‌کردند، مدینه ممکن بود به‌طور جبران‌ناپذیری به خطر افتد. عمر با شور ذاتی‌اش می‌خواست سخن بگوید که ابوبکر، آرام و استوار، پیش‌دستی کرد و گفت: «هرآنچه مردان مدینه در ستایش خود گفته‌اید درست و حتی بیشتر از آن است، اما قریش از نظر نسب و نفوذ برتری دارد و اعراب جز از میان آنها به کسی گردن نمی‌نهند.» آنها پاسخ دادند: «پس یک رهبر از شما و یکی از ما باشد.» عمر فریاد زد: «دو نفر نمی‌توانند کنار هم بایستند!» حتی سعد از زیر پتو زمزمه کرد که تقسیم قدرت، آن را ضعیف می‌کند. بحث بالا گرفت. حباب، کنار سعد، فریاد زد: «به او گوش ندهید! به من توجه کنید، من نخل خوش‌سابقه و پربارم. اگر نپذیرند، آنها را از شهر بیرون کنید.» عمر پاسخ داد: «خدا تو را نابود کند!» و حباب همان را به او بازگرداند. با داغ شدن بحث، ابوبکر که خطر را حس کرد، پیش آمد و گفت: «این دو را می‌بینید؟» و به عمر و ابوعبیده اشاره کرد. «یکی را انتخاب کنید و به او به‌عنوان رهبر بیعت کنید.

▪️ادامه دارد …

@islie

Читать полностью…

دروغ‌ها و خرافات اسلام

🔘مقدمه
📜 تاریخ خلافت اسلامی پس از مرگ محمد
✍️ نویسنده: آرش
💢درود بر دوستداران تاریخ اسلام.
در این مجموعه، قصد داریم با کمک ادمین های مجموعه دروغ‌ها و خرافات اسلام ،تاریخ پرفرازونشیب خلافت اسلامی را برای شما روایت کنیم.
این روایت بر پایه منابع معتبر تاریخی شکل گرفته که از پیشگفتار کتاب ارزشمند «خلافت» نوشته سر ویلیام مویر استخراج شده‌اند.
برای نگارش این تاریخ از منابع اصلی و کهن عربی مانند «تاریخ» طبری، «سالنامه‌های» ابن اثیر، و همچنین آثار مکمل مانند «تاریخ خلفا»ی ویل، پاپیروس‌های عربی مجموعه آرشیدوک راینر (ویرایش ی. کاراباچک)، پاپیروس‌های یونانی موزه بریتانیا (ویرایش اچ. آی. بل)، و «یادداشت درباره فتح شام» نوشته ام. ژ. دو گوی استفاده کرده‌ام. همچنین، برای تحلیل‌های عمیق‌تر، از کتاب «امپراتوری عربی و سقوط آن» نوشته ولهاوزن بهره برده‌ام. این منابع، که در ادامه فهرست شده‌اند، به من امکان داده‌اند تا نگاهی دقیق و منصفانه به این دوره تاریخی ارائه کنم. همراه من باشید تا سفری به گذشته داشته باشیم و داستان خلافت را با هم مرور کنیم!
✍️منابع استفاده‌شده:
• «تاریخ» طبری (وفات ۹۲۳ م)
• «سالنامه‌ها»ی ابن اثیر (وفات ۶۳۰ هـ.ق)
• «تاریخ خلفا» نوشته گوستاو ویل (جلدهای I-III، مانهایم، ۱۸۶۴-۱۸۵۱؛ جلدهای IV-V، اشتوتگارت،(۱۸۶۰_۱۸۶۲)
• پاپیروس‌های عربی از مجموعه آرشیدوک راینر، ویرایش ی. کاراباچک
• پاپیروس‌های یونانی موزه بریتانیا، ویرایش اچ. آی. بل
• «یادداشت درباره فتح شام» نوشته ام. ژ. دو گوی
• «امپراتوری عربی و سقوط آن» نوشته یوهان ولهاوزن
• «بغداد» نوشته لو استرنج (برای نقشه بغداد)

💢پیشگفتار
سر ویلیام مویر در پیشگفتار ویرایش دوم (1891) می‌نویسد:
این کتاب ابتدا قرار بود خلاصه‌ای از «سالنامه‌های خلافت اولیه»¹، با ادامه تا سقوط عباسیان باشد. اما هرچه پیش رفتم، فهمیدم مطالب کمتر از آنچه فکر می‌کردم قابل‌فشرده‌سازی است. نتیجه، کتابی بسیار مفصل‌تر از انتظارم شد. بااین‌حال، امیدوارم این روایت، با وجود طولانی بودن، جذاب باشد و به‌عنوان سهمی در تاریخ دوره‌ای که منابع انگلیسی درباره آن هنوز اندک است، ارائه شود.
📚 منابع:
منابع، به‌جز بخش‌های پایانی، کاملاً عربی هستند؛ برای دوره اولیه، هیچ منبع دیگری وجود ندارد. پس از طبری (وفات ۳۱۰ هـ.ق)، ابن اثیر (وفات ۶۳۰ هـ.ق)، مورخی بی‌طرف که از تمام منابع موجود استفاده کردم، راهنمای اصلی این مجموعه مقالات بوده است. در بخش‌های پایانی، به‌ویژه برای فصل کوتاه درباره خلافت در دوره ممالیک، به‌طور گسترده از «تاریخ خلفا»ی² ویل استفاده کرده‌ام که همیشه همراهم بوده است. از دکتر ویل فقید بسیار سپاسگزارم. هرچه بیشتر این تاریخ بزرگ را با منابع اصلی مطالعه کنید، بیشتر تحت تأثیر پژوهش عظیم، دقت بی‌نقص و قضاوت بی‌طرفانه نویسنده قرار می‌گیرید.
📝 باید بگویم که مواد این داستان کاملاً با مواد زندگی‌نامه محمد متفاوت است. زندگی محمد با هزاران حدیث در درجات مختلف اعتبار - معتبر، نامطمئن، افسانه‌ای - روشن شده است که هر حدیث معمولاً کوتاه و مستقل است. اما با مرگ او، پرده ناگهان بر این صحنه زنده فرو می‌افتد. احادیث فرومی‌ریزند و آنچه باقی می‌ماند، کوتاه و مختصر است. درباره «اصحاب» اصلی، به دلیل ارتباطشان با پیامبر، اطلاعات کافی داریم و زندگی چهار خلیفه اول برجسته است. اما حدیث، به‌جای مجموعه‌ای از گزارش‌های جداگانه، حالا به‌صورت روایت پیوسته و در نهایت به سبک سالنامه‌های معمولی درمی‌آید. هرچند گاهی استثناهایی مانند توصیف مفصل نبردهایی مثل قادسیه، شتر و صفین وجود دارد، اما روایت معمولاً ساده و بی‌تکلف می‌شود. این سالنامه‌ها به‌شدت بر اساس سال تقسیم شده‌اند، هر فصل شامل همه‌چیز مربوط به آن سال است و معمولاً چیز دیگری ندارد. این تقسیم‌بندی، پیوستگی موضوعاتی که گاهی سال‌ها ادامه دارند را قطع می‌کند و تشکیل روایت پیوسته را دشوار می‌سازد. اما در کل، مواد برای هدف مورخ کاملاً کافی است…
🗓 تقویم اسلامی:
خواننده باید بداند که سال اسلامی، که کاملاً قمری است، ۱۱ روز کوتاه‌تر از سال خورشیدی است و در هر چرخه صدساله حدود سه سال عقب می‌ماند. ماه قمری نیز این ویژگی را دارد که، مانند تقویم یهودی، تاریخ نشان‌دهنده سن ماه است، اما ماه خود هیچ نشانه‌ای از فصل سال نمی‌دهد. تاریخ‌ها معمولاً به هر دو تقویم اسلامی و مسیحی ذکر شده‌اند.
📅 ماه‌های اسلامی، که برای خواننده انگلیسی ناآشنا هستند، به‌صورت قابل‌فهم‌تر با اعداد رومی در حاشیه نشان داده شده‌اند:
• محرم: i
• صفر: ii
• ربیع‌الاول: iii
• ربیع‌الثانی: iv
• جمادی‌الاول: v
• جمادی‌الثانی: vi
• رجب: vii
• شعبان: viii
• رمضان: ix
• شوال: x
• ذوالقعده: xi
• ذوالحجه: xii

@islie

Читать полностью…

دروغ‌ها و خرافات اسلام

🔴 افشای دروغ مخالفت امام علی در حمله اعراب به ایران و روم

علی بن ابیطالب، نه تنها مخالف این حملات متجاوزانه نبود، بلکه هم رای و مشوّق خلفا در این امر بود:

ابوبکر به علی گفت: یا ابالحسن، بیار(بگو) تا تو موافق کدام رأیی و بگو تا چه فرمایی. علی گفت: اگر لشکر فرستی به فتح و ظفر واثق (مطمئن) باش و اگر خود رَوی، بر نصرت ایزدی اعتماد کن که در هر دو حالت همه کارها بگشاید و فتح و ظفر قرین گردد. ابوبکر گفت: بَشَّر‌ک الله یا ابالحسن، ولیکن بگوی که این از کجا می‌گویی؟ گفت: من از پیغمبر بارها شنیده‌ام که فرمود: «همیشه دین اسلام بر جمله ادیان غالب باشد تا روز قیامت و قیام ساعت؛ پس ای خلیفه بشتاب و فرصت دریاب و در این کار ثابت قدم باش که خدای عزّوجل تو را بر مرتدان ظفر دهد و بر کفار روم و غیر ایشان نصرت بخشاید». ابوبکر گفت: ای ابوالحسن مرا بدین حدیث شاد کردی. خدای عزّوجل تو را به زیادت درجات در بهشت شاد کند.

📚منبع: الفتوح / تألیف ابن‌اعثم کوفی / ترجمه
محمد بن احمد مستوفی هروی / تصحیح غلامرضا طباطبایی مجد /نشر سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی ، تهران ، ۱۳۷۲ / صفحه ۵۴ ، ۵۵

🟪 کانال دروغ‌ها و خرافات اسلام
🆔 @ISLIE

Читать полностью…

دروغ‌ها و خرافات اسلام

⁨ 🧬 حسادت: چه کسی این زهر را در رگ‌های ما ریخت؟

همه‌مان می‌دانیم حسادت چه بوی تندی دارد.
وقتی معشوق، نیم‌نگاهی به دیگری می‌کند، یک آتش کهن در سینه‌مان شعله می‌کشد.

اما چرا این احساس اینقدر جهانی و عمیق است؟
چرا حتی در جوامع شکارچی-گردآورنده که مالکیت مشخص نبود، نمونه‌هایی از حسادت جنسی دیده می‌شود؟

🔍 فرگشت می‌گوید:

• برای مردان، حسادت بیشتر بر وفاداری جنسی متمرکز شد. چون در دوران پیشا-DNA تست، هیچ‌وقت مطمئن نبودند «این بچه واقعاً از من است یا نه؟»
🔬 این یعنی: ترس از «خیانت» برنامه‌ای ژنتیکی برای جلوگیری از سرمایه‌گذاری روی ژن دیگران بود.
• برای زنان، حسادت بیشتر بر وفاداری عاطفی متمرکز شد. چون یک مرد دلسپرده زن دیگر، ممکن بود غذا، حمایت و امنیت را جای دیگری ببرد.
🔬 این یعنی: زن‌ها بیشتر می‌ترسیدند شریک‌شان دلش جای دیگری بند شود.

(بر اساس مطالعات David Buss، بزرگ‌ترین پژوهشگر حسادت و تکامل احساسات.)

🤯 یعنی چی؟

حسادت، هرچند تلخ، یک ابزار بقای کهن است.
نه نتیجه مدرنیته، بلکه میراث میلیون‌ها سال انتخاب طبیعی.

🌍 شواهد از قبایل امروزی
• در قبیله Yanomami آمازون، مردها اغلب زن‌های بیشتری می‌گیرند ولی به شدت محافظت می‌کنند که زنشان با مرد دیگری نخوابد.
• در مقابل، زنان بیشتر مراقب‌اند که شوهرشان دلباخته زن دیگری نشود که منابع را تقسیم کند.

حتی در !Kung سان‌های آفریقایی، با وجود آزادی جنسی نسبی، مردها از شوخی‌های جنسی زیاد زنان با غریبه‌ها دلخور می‌شوند.
این یعنی حتی در فرهنگ‌های به‌ظاهر «آزاد»، ردپای حسادت فرگشتی هست.

🤯 مثال مدرن

یک مطالعه کلاسیک (Buss et al., 1992) نشان داد وقتی از افراد پرسیدند:
«کدام برایت سخت‌تر است؟
• اینکه شریک‌ات با کسی دیگر رابطه جنسی داشته باشد
• یا با کسی دیگر عمیقاً عاشق شود؟

✅ مردان بیشتر خیانت جنسی را تحمل‌ناپذیر می‌دانستند.
✅ زنان بیشتر از خیانت عاطفی می‌ترسیدند.

🐾 پس این احساس از کجا می‌آید؟

حسادت شاید خوشایند نباشد،
ولی یک ابزار بقا بوده.
یک آلارم که می‌گفت: «مواظب باش ژن‌هایت گم نشوند یا پشتت خالی نشود.»

📚 منابع:
David Buss (The Evolution of Desire),
Yuval Noah Harari (Sapiens),
و مقالات Evolutionary Psychology در مورد تفاوت‌های جنسی در حسادت (Buss et al., 1992).

@islie

Читать полностью…
Подписаться на канал