🎞Habermas-Democracy as Communication
#Habermas
#Democracy
@habermass
نامه صریح آصف بیات به هابرماس | بیش از همیشه به شجاعت اخلاقی نیاز داریم | پایگاه خبری تحلیلی انصاف نیوز
https://ensafnews.com/470197/%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87-%D8%B5%D8%B1%DB%8C%D8%AD-%D8%A2%D8%B5%D9%81-%D8%A8%DB%8C%D8%A7%D8%AA-%D8%A8%D9%87-%D9%87%D8%A7%D8%A8%D8%B1%D9%85%D8%A7%D8%B3-%D8%A8%DB%8C%D8%B4-%D8%A7%D8%B2-%D9%87%D9%85/
⭕️شورش فیلسوفان علیه هابرماس و اسراییل/ ۴۰۰ فیلسوف بیانیه را امضا کرده اند...
▪️جودیت باتلر و جمعی از فلاسفه جهان با صدور بیانیهای از همکاران خود دعوت کردند در همبستگی با فلسطین و تلاش علیه آپارتاید و پشتیبانی از پویش بایکوت دانشگاهی و فرهنگی مؤسسات اسرائیلی متحد شوند.
در بخشی از این بیامیه آمده است:
▪️«ما گروهی از اساتید فلسفه در آمریکای شمالی، آمریکای جنوبی و اروپا هستیم که این متن را مینگاریم تا همبستگی علنی و بیتردید خود را با مردم فلسطینی ابراز کنیم و کشتار پیشرونده و بهسرعتفزایندهای که توسط اسرائیل و با پشتیبانی کامل مالی، مادی و عقیدتی دولتهای خودمان در غزه صورت میپذیرد را محکوم کنیم.
▪️ما چه از حیث اخلاقی، چه فکری و چه دیگر جنبهها مدعی هیچگونه اعتباری بر اصل فیلسوف بودن خود نیستیم. هرچند اصول ما اخیراً گامهای ستایشبرانگیز بلندی را در مواجهه با سابقه تاریخی عادات بروندارانه فلسفه و در پرداختن مستقیم به بیعدالتیهای عاجل و کنونی برداشته است. ما برای چنین غایتی، همکارانمان در حیطه فلسفه را دعوت میکنیم که در راستای غلبه بر سکوت و پرهیز از مشارکت در جُرم، به ما بپیوندند.
▪️ما آگاهیم که کشورهایی که در آن زندگی و کار میکنیم و مالیات میپردازیم مشغول تأمین بودجه و پشتیبانی از یک طرف، و فقط یک طرف، در این منازعه عمیقاً نامتقارن هستند، آن طرف هم مظلوم نیست بلکه ظالم است
در حالی که مشغول نگارش این متن هستیم بمبها بیش از ۸۵۰۰ نفر را در غزه کشتهاند. زمانی که شما این متن را میخوانید این عدد افزایش یافته است. هزاران نفر غیر از تعداد مذکور زیر ویرانهها محبوس شدهاند. محاصره آن قلمرو برای بیش از سه هفته باعث قطعی غذا، آب، دارو، سوخت و برق شده است. در بحبوحه حملات هوایی و در پی تدارک حمله زمینیای که در حال انجام است به یک میلیون ساکن غزه شمالی دستور داده شده که از خانههایشان فرار کنند بی آنکه هیچ جای امنی برای رفتن داشته باشند. زمزمههای «نکبت» دوم هرچند دلسردکننده اما محتمل است. انسانهای باوجدان وظیفهای جهت زبان گشودن علیه این قساوتها دارند. برداشتن چنین گامی دشوار نیست، آنچه برای ما بسیار دشوارتر است این است که چشمانمان را به سکوت و تبانی بر یک نسلکشیِ در حال وقوع بپوشانیم.
@habermass
📕بررسی روش شناسی نظریه کنش ارتباطی هابرماس با رویکرد انتقادی
✍دکتر ابراهیم عباسپور
@habermass
"مقاله"
📕نظریه کنش ارتباطی؛ عقل و عقلانیت جامعه
✍یورگن هابرماس
@habermass
"زبان انگلیسی"
📕نظریه کنش ارتباطی؛ نقد عقل کنشگر / جلد دوم
✍یورگن هابرماس
@habermass
"زبان انگلیسی"
📕هابرماس و فوکو، متفکرانی برای جامعه مدنی
✍بنت فلوبیر
@habermass
"مقاله"
📕یورگن هابرماس، از حقوق، اخلاق و سياست ليبرالی به سمت قانون
و دموكراسی
✍دکتر محمود نجاتی
@habermass
"مقاله"
📕هابرماس (معرفی انتقادی)
✍ویلیام اوث ویت
🔃لیلا جوافشانی و حسن چاووشیان
@habermass
خرد، عدالت و نوگرایی: نوشته های اخیر یورگن هابرماس. استیون وایت. ترجمه محمد حریری اکبری. تهران: نشر قطره، 1380
@habermass
📔جهانی شدن و آینده دموکراسی
منظومه پساملی
🖋نوشته: یورگن هابرماس
ترجمه: کمال پولادی
@habermass
برای دوستم ریچارد جی. برنشتاین
یورگن هابرماس، 30 مارس 2023
Constellations journal , Volume 30, Issue 1 p. 5-7
ترجمه کانال تلگرامی هابرماس
تقریباً 50 سال پیش بود که دیک (ریچارد جی. برنشتاین) برای اولین بار با من تماس گرفت و از من دعوت کرد که برای گفتگو به هاورفورد بیایم. تنها به خاطر آغاز دوستی دیرینه ما نیست که با تماس تلفنی که در سال 1972 در مرکز علوم انسانی دانشگاه کرنل گرفتم، شروع کردم. علاوه بر این، در اولین برخورد، به کشفی به یاد ماندنی و نسبتاً غیرمحتمل منجر شد. ما دو نفر در قاره های مختلف و در جوامع مختلف با پیشینه های متفاوت در مدارس و دانشگاه های مختلف بزرگ شده بودیم، نه از کودکی و جوانی که ما در دو طرف جنگ جهانی وحشتناک گذراندیم که در آن دیک یک برادرش را از دست داده بود، اما بهرغم همه این فاصلههای آشکار در منشأ و جامعهپذیری، ما به زودی همپوشانی گستردهای را در زمینههای فلسفی خود و همچنین در علایق پژوهشی کنونی خود کشف کردیم. هگل، مارکس و کی یرکگور، سارتر و اگزیستانسیالیسم، حتی پیرس و دیویی و برنامههای پژوهشی کنونی ما در نظریه کنش و ارتباطات، کلید واژههایی هستند که نشان دهنده این همگرایی غیرمنتظره جهتگیریهای فلسفی ما هستند. و شگفتی من به زودی با خواندن کتاب پراکسیس و کنش دیک محرز شد، که بلافاصله آن را برای ترجمه به سهرکمپ (یک موسسه انتشاراتی آلمانی) توصیه کردم.
با این حال، کشف این پیوندهای خانوادگی فکری تنها نیمی از ماجراست. من دعوت برای یک ترم کامل برای آمدن به هاورفورد با یوته و دو دخترمان را قبول نمی کردم. دیک اگر واقعاً شخصیت تأثیرگذاری نبود - انبوهی از جذابیت فوق العاده و ذهنی باز، شریکی خودجوش و الهام بخش در پینگ پنگ مجادلات مداوم نبود. در طول سال ها و دهه های بعد، او را به عنوان فردی تیزبین شناختم، فیلسوف و معلمی متعهد و فداکار، به عنوان دوستی حساس و وفادار و به عنوان یک ذهن با انصاف ، شجاعی که عصبانی شد و صحبت کرد هنگامی که احساس کرد با کسی رفتار درستی نشده است. و با این حال، حتی این دوستی اگر در چارچوب گستردهتر روابط بین خانوادههای ما گنجانده نمیشد، برای مدت طولانی شکوفا نمیشد.
ما از مهمان نوازی کارول در خانه او لذت بردیم، چه خانواده ها در خانه ملاقات کردن - یادم می آید جودیت خجالتی ما با دانیل کوچک کنار زمین می رقصید- یا اینکه در شام با تعداد زیادی مهمان برجسته و جالب آشنا شدیم. ابتدا در هاورفورد، اما به همان سبک بعد در ایستساید بالا در منهتن یا آدیرونداکس - جایی که دیک در نهایت آخرین روزهای خود را سپری کرد. در طول آن شبهای خاطرهانگیز، برای مثال با ژاک دریدا یا جفری هارتمن یا همکارانی از اسرائیل و جاهای دیگر ملاقات کردیم که در مکتب جدید تدریس میکردند. به هر حال، این مهماننوازی سخاوتمندانه برنشتاینها شامل پسرم تیلمان و دخترم ربکا نیز میشد که یک سال را در مکتب جدید با عنوان استاد تئودور هیوس گذراندند. این بازدیدها البته متقابل بود: دیک چندین بار در فرانکفورت تدریس کرده است. و من آخرین دیدار با او و کارول را در مونیخ به یاد می آورم که در آن دوره عالی خود را در مورد پراگماتیسم گذراند. جلسه آخر شب برای عموم مردم شهر آزاد بود، در حالی که ما دو نفر پشت تریبون نشسته بودیم و دیک خود را در تحسین برانگیزترین نقش خود معرفی کرد. بسیاری به یاد خواهند آورد: در حالی که او مشتاقانه خطوط اصلی رادیکال ترین سنت های دموکراتیک ایالات متحده را تدریس می کرد، خود معلم به بهترین تجسم آنچه در واقع تدریس می کرد تبدیل شد- و او حتی گاهی موعظه می کرد.
اگرچه نمی توانم در این زمینه وارد جزئیات کار فلسفی دیک شوم،اجازه دهید حداقل به سه مورد از برجسته ترین دستاوردهای او اشاره کنم. او شایستگی شناخته شدن به این عنواین را دارد: الف) برای احیای پراگماتیسم ، ب) برای استفاده از هرمنوتیک به عنوان پلی برای تحلیل ج) برای ادامه سنت بزرگ مکتب جدید
الف) امروزه پراگماتیسم آمریکایی در دپارتمانهای فلسفه در سراسر جهان حضور دارد. در نیمه اول قرن بیستم، چارلز سندرز پیرس و ویلیام جیمز و به علاوه جان دیویی حداقل در ایالات متحده به عنوان فیلسوفان برجسته شناخته شده بودند. اما زمانی که در اواسط دهه شصت میلادی به بخشهای فلسفه دانشگاههای برجسته آمریکا سفر کردم، این مدت طولانی نبود. در آن زمان، بیشتر همکاران من دیویی را «متفکر فازی» میدانستند. بیشتر بخش ها تحت تأثیر نئو پوزیتیویسم رودولف کارنپ و مهاجران مکتب وین قرار داشتند، یا از ویتگنشتاین و فلسفه تحلیلی انگلیسی از زبان. فقط در پس زمینه آن روندهای غالب می توان تصور کرد و درک کرد که این برای این دو دوست چه معنایی دارد، دیک برنشتاین و دیک رورتی، برای شروع یک تغییر. استدلال های مصرانه آنها به احیای پراگماتیسم کمک کرد، که در نهایت در برابر سلطه انحصاری رویکردهای تحلیلی دیگر شانس دوم را به دست
مستند جذاب و جنجالی آدولف هیتلر!
مستندی برای تبرئه هیتلر و بیان دروغ های تاریخی....
adolf hitler the greatest story never told
بزودی در کانال فیلم و مستند سیاسی👇👇👇
@politicsmovie
🔅قانون گذاری معتبر
هابرماس در کتاب واقع بودگی و اعتبار در پی رفع تنش و تضاد بین نظریه دموکراسی و حقوق بشر ، بر آن است که میتوان از این تنش و تضاد، معیاری برای قانون گذاری مشروع و معتبر ارائه داد
از نظر هابرماس قانون گذاری معتبر باید داری دو شاخصه باشد:
یکم:
قانون گذاری معتبر نمیتواند مرجعی باشد بیرون از حوزه تاثیر و دخالت کسانی که قانون بر آنها اعمال میشود.
دوم:
قانون گذاری معتبر باید فراتر از نتیجه خواست و رای سادهی کسانی باشد که قانون برای آنها وضع و بر آنها اعمال میشود
شاخصه نخست مورد تائید طرفداران پوزیتیویسم حقوقی دموکراتیک است: دایره کسانی که قانون برای آنها وضع میشود باید دقیقا دایره کسانی باشد که قانون را وضع میکنند نمیتوان قوانین را به کسانی که قانون برای آنها وضع میشود تحمیل کرد
شاخصه دوم با آرای طرفداران تئوری قانون طبیعی همخوانی دارند و بر این نکته تاکید میکند که معیار سنجش قانون گذاری معتبر تصمیم و رای سادهی رای دهندگان نیست.
@Habermass
هگل در درس هایي در تاریخ فلسفه به کاستي شکل بيان فلسفي که افلاطون برگزیده است اشاره کرد:« از دیدگاه زیبایي شناسي، این شکل مکالمه بسيار جذاب است. اما نباید همچون بسياری بپنداریم که این کاملترین شکلي است که برای اندیشة فلسفي کارآیي دارد». شکل مکالمه، آنجا بيان عقاید متفاوت و تقابل آراء ميان افراد است که حقيقت به راستي از پيش نا دانسته باشد و در جریان مکالمه یا بحث و جدل فلسفي شناخته شود. اما این نکته در ارتباط با هيچ یک از مکالمه های افلاطون صادق نيست. سقراط که در بيشتر مکالمه ها حاضر است بحث را پيش مي¬برد. این «شخصيت اصلي» به عقاید خود در جریان بحث شکل ميدهد و به گفتة هگل بيشتر پرسش های او چنان مطرح مي¬شوند که پاسخ به آنها صرفا آری است یا خير. انگار مکالمه شکل خوبي است برای بيان یک دليل... در تمامي مکالمه ها بيشتر مخاطبان سقراط «شخصيتهای درجه دوم» هستند، و تنها در مناسبتي که با او دارند مطرح ميشوند. ميان آنان کمتر کسي ميکوشد تا عقيدة خود را در جریان مکالمه شکل دهد، همگي در نهایت مجذوب « استاد » ميشوند. در ادامه احمدی به نقل از هگل مطرح مي¬کند که «مکالمه های سقراطي پاسخ را از پيش در خود نهفته دارند و بدین ترتيب» مخاطبان »جواناني پذیرا «هستند که بنا به قاعدة معمول پاسخ نميدهند؛ یعني پاسخ را شکل نميدهند، بلکه صرفا بيان ميکنند. افلاطون همان روش معمولي و عيني بيان فلسفي را در پيش ميگيرد و از مکالمه به معاني مورد نظر گادامر و باختين سود نميجوید«(احمدی، 1380: 576-575)
احمدی، بابک(1380). ساختار و تأویل متن تهران: نشر مرکز.
@Habermass
🎞مستندها و فیلم های سیاسی را در این کانال ببینید👇👇👇
@politicsmovie
@politicsmovie
@politicsmovie
📚 معرفی کتاب
⭕️ معمای هابرماس؛ از تجربه زیسته تا قانون و دموکراسی
یورگن هابرماس جامعهشناس، فیلسوف، نظریهپرداز اجتماعی معاصر و وارث نسل دوم نظریهپردازان مکتب فرانکفورت است. او بیش از پنج دهه به نوشتن مشغول بوده است. اگر کل آثار هابرماس بر محور یک ایده مرکزی طرح شده باشد، آن ایده کاربرد عمومی خرد است. ویژگی آثار هابرماس دشوارخوانی آنهاست. جالب آنکه زبان و ارتباطات، در آثار او، موقعیتی مرکزی دارند و این زبان و ارتباطات است که ما را در مقام انسان تعریف میکند. تاکید بر بینالاذهانی بودن را در نظریه او راجع به حوزه عمومی، نظریاتش در مورد زبان و ارتباطات، مثل نظریه کنش ارتباطی و عقلانیت، اخلاق گفتمان و نظریه دموکراسی مشورتی میتوان مشاهده کرد.
کتاب «معمای هابرماس» تالیف «لاسه توماسن» به ترجمه «محمدرضا غلامی» که از سوی انتشارات «دنیایاقتصاد» به چاپ رسیده، تلاشی است در جهت گشودن راه ارتباط با فیلسوفی که عمارت اندیشهاش را بر سنگبنای ارتباط استوار کرده است. این کتاب میکوشد تا آثار هابرماس را معنا کند.
معمای هابرماس، درباره قانون و دموکراسی است و نویسنده در پی آن است که به این موضوع بپردازد که چه عاملی به قانون مشروعیت میبخشد. به عبارت دیگر، دغدغه کتاب این سوال است که پیروی از قانون برای خود قانون است یا به سبب ترس از تلافی ناشی از قانونشکنی؟
تجربه زیسته هابرماس
مختار نوری مدیر گروه روندهای فکری مرکز مطالعات خاورمیانه و پژوهشگر حوزه علوم سیاسی در گفتوگو با «دنیایاقتصاد» درباره معرفی هابرماس و روند فکری او عنوان کرد: هابرماس فیلسوف ناشناختهای نیست و بهخوبی در سطح جهان شناختهشده است. او در شهر دوسلدورف آلمان در سال ۱۹۲۹ میلادی در سالبحران نظام سرمایهداری بهدنیا آمد. مسائل مختلفی در زندگی شخصی این فیلسوف وجود داشته است، مهمترین نکتهای که درباره تجربه زیسته هابرماس در کتاب معمای هابرماس مطرح بود، این است که او با ضایعه لبشکری متولد شد، ضایعهای که او را به اهمیت زبان در زندگی روزمره و اجتماع رهنمون میشود. نکته مهم دیگر در تجربه زیسته هابرماس آن است که او بعد از تولد یک عمل جراحی انجام میدهد که او را به وابستگی به دیگران رهنمون میشود. این موضوعات نشان میدهد که تجربه زیسته میتواند نقش پررنگی در شکلگیری اندیشه در یک فرد داشته باشد.
نوری در ادامه با اشاره به پروژه فکری هابرماس عنوان کرد: مهمترین پروژه فکری هابرماس، بحث ناتمام مدرنیته است. پویایی و تداوم مدرنیته برای هابرماس بهعنوان یک مساله است. او همواره تلاش میکند بهعنوان مدافع جدی مدرنیته نقش خود را ایفا کند و در حقیقت با گذار از بدبینیهای پستمدرنها و همطیفیهای فرانکفورتی خودش به این نتیجه میرسد که باید از عقلانیت و مسائل آن دفاع کنیم و همچنان دیدگاه وی، روی تداوم مدرنیته و مدرنیته به مثابه یک پروژه ناتمام است و همین موضوع او را به نقادی با اندیشمندان معاصر هدایت میکند. این مناظره هابرماس با فیلسوفان معاصر بسیار برجسته است. «رابرت هولاب» در کتاب«یورگن هابرمارس نقد در حوزه عمومی» این مناظرات را برجسته کرده است. در این کتاب چهار مساله عنوان شده، یکی جدال هابرماس با پوپر بر سر مساله اثباتگرایی با علمگرایی، با «نیکولاس لومان» بر سر مساله سیستم، با پستمدرنها بر سر مساله عقلانیت و عبور از مدرنیته و با «گادامر» بر سر مساله تاویل و تفسیر است. بهطور کلی هابرماس در مواجهه با این فیلسوفان میکوشد به احیای نوعی از عقلانیت یا عقلانیت ارتباطی و خرد ابزاری بپردازد. او معتقد است که ما کماکان میتوانیم در فضای مدرنیته نفس بکشیم و مدرنیته همچنان دستاوردهایی برای زندگی بشر و جامعه جهانی داشته باشد. از این منظر هابرماس یک متفکر بینرشتهای محسوب میشود، چراکه وی برای پیش بردن مفاهیم خود درباره پروژه ناتمام مدرنتیه حوزههای مختلف علوم انسانی، از جمله روانشناسی و اخلاق را با حوزههای تکنولوژی پیوند میدهد تا بتواند از مدرنیته دفاع کند.
منبع : دنیایاقتصاد
متن کامل معرفی کتاب «معمای هابرماس» را در لینک زیر بیابید:
https://donya-e-eqtesad.com/%D8%A8%D8%AE%D8%B4-%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-33/3874206-%D9%85%D8%B9%D9%85%D8%A7%DB%8C-%D9%87%D8%A7%D8%A8%D8%B1%D9%85%D8%A7%D8%B3-%D8%A7%D8%B2-%D8%AA%D8%AC%D8%B1%D8%A8%D9%87-%D8%B2%DB%8C%D8%B3%D8%AA%D9%87-%D8%AA%D8%A7-%D9%82%D8%A7%D9%86%D9%88%D9%86-%D8%AF%D9%85%D9%88%DA%A9%D8%B1%D8%A7%D8%B3%DB%8C
@habermass
⭕️شورش فیلسوفان علیه هابرماس و اسراییل
▪️بیانیه هابرماس و دو اندیشمند دیگر در حمایت از اسراییل موجی از اعتراضات را علیه این فیلسوف مکتب فرانکفورت به راه انداخته است...
در ادامه بخوانید👇
@habermass
📕هابرماس و پروژه ناتمام مدرنیته
✍دکتر مختار نوری
@habermass
"مقاله"
📕نظریه کنش ارتباطی؛ عقل و عقلانیت جامعه / جلد اول
✍یورگن هابرماس
@habermass
"زبان انگلیسی"
📕آدورنو، هابرماس و جستجوی یک جامعه عقلانی
✍دبورا کوک
@habermass
"زبان انگلیسی"
📕هابرماس، فلسفه سیاسی نظم گفتگویی
✍دکتر محمود نجاتی حسینی
@habermass
"مقاله"
📕دگرگونی ساختاری حوزه عمومی
✍یورگن هابرماس
@habermass
"زبان انگلیسی"
📕هابرماس و هرمنوتیک
✍حسینعلی نوذری
@habermass
⭕️مسئله شهروندی در ایران امروز با تأکید بر نظریه شهروندیگفتگویی هابرماس
جهت مشاهده 👇
http://psq.bou.ac.ir/article_74878.html
آورد، (که، صادقانه بگویم، در این میان واقعاً استانداردهای استدلال را بهبود بخشیده بود).
ب) جدا از این موفقیت در ترویج پراگماتیسم ، ریشه های آمریکایی آن در استعلایی است. فلسفه دیک ویژگی قابل توجه دیگری را نشان می دهد: منظورم علاقه شدید او به سنت هرمنوتیک است. تلاش او برای جلب توجه به این سنت نسبتاً قاره ای و به ویژه تحسین او از کار هانس جورج گادامر، و منتقدان او را میتوان با این واقعیت توضیح داد که خود دیک در هنر «ورشتهن» یا تفسیر نابغه بود. این حساسیت برای جدی گرفتن ادعاهای حقیقت اولیه یک متن، بخشی از احساس عمومی او از انصاف بود: قبل از هرگونه تلاش برای رد، او بر الزام به ردیابی هسته حقیقت حتی در مواجهه با نویسندگان و متون عجیب و غریب پافشاری می کرد، از سنت ها و استدلال های عجیب و غریب. این احترام و ارادت به معنای یک متن مانع از آن نشد که او به حقیقت موضوع روی آورد و چنان که بارها تکرار کرد بر تفاوتهایی که «تفاوت ایجاد میکنند» پافشاری کند. این ترکیب سخاوت در تفسیر معنا و سختگیری در مسائل حقیقت، کیفیت کار فلسفی دیک را مشخص می کند.
ج) سرانجام، هانا آرنت و مکتب جدید مهمترین فصل در کارنامه فلسفی دیک هستند. او کمی قبل از مرگش با او ملاقات کرده بود و عمیقاً تحت تأثیر شخصیت قوی او قرار گرفت. وقتی به او پیشنهاد شد که جانشین او در مکتب جدید شود، با عجله به نیویورک، شهر محل تولدش، بازگشت. به راحتی نمی توان به اتفاق خوشایند جنبه های مختلف این چرخش تعیین کننده در زندگی حرفه ای دیک پرداخت. تحسین او نسبت به شخص و کار هانا آرنت، آشنایی او با پیشینه فلسفی آلمانی و به طور کلی فلسفه آلمانی، و آخرین اما نه کم اهمیت: حساسیت او به تأثیر مهاجرت سیاسی بر تجربه این فیلسوفان-و این ویژگی ها اکنون با وظیفه چالش برانگیزی روبرو شد که از او در گروه فلسفه مکتب جدید انتظار داشت، از آن دانشگاه منحصر به فرد، که در دوره نازی، پناهگاه بسیاری از مهم ترین دانشمندان اروپایی در تبعید بود. زمانی که در سال 1967 در مدرسه جدید تدریس میکردم، هنوز این افتخار را داشتم که آخرین نسل از آن مهاجران را ملاقات کنم - علاوه بر هانا آرنت، هانس جوناس، آرون گورویچ، آدولف لوو و دیگران. و خود را در فضای بی نظیر این مکان بی نظیر غرق کنیم. من عمیقاً متقاعد شدهام که هیچکس جز دیک برنشتاین نمیتوانست ادامه دهد، با گام های محتاطانه دگرگونی، نمایه و روح همان سنت برای چهار، تقریباً، پنج دهه دیگر. و بهویژه دانشگاههای آلمان و دولت آلمان به خاطر این تعامل حرفهای و سیاسی خاص که البته فقط انگیزه عمیقتر تفکر و عملکرد فلسفی خارقالعاده او را منعکس میکرد، مدیون او هستند. نگاهی به زندگینامه دیک به ما این امکان را می دهد که به قول محتاطانه آدورنو بیان کنیم که این چنین زندگی شکست خورده نیست.
ایدئولوژی ها، مجموعه اعتقادات و باورهایی اند که وقتی مورد پرسش قرار گیرند ، از هم میپاشند؛ زیرا چُنین اعتقاداتی تنها با محدودسازی ِ گفت و گوی آزاد و عمومی می توانند پابرجا بمانند.
چُنين گفت و گویی، کذب و نادرستی ِ آن ایدئولوژی ها را آشكار خواهد ساخت...
#یورگن_هابرماس
@kavosh_garan
هو الباقی
كُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ
🏴آه از غمی که تازه شود با غم دگر...🏴
🔹با نهایت تاسف و تاثر درگذشت مرحومهی مغفوره حاجیه خانم دکتر زهرا حمیدی منفرد همسر مرحوم حجهالاسلام و المسلمین دکتر داود فیرحی را به اطلاع کلیهی دوستان و آشنایان میرساند.
🔹مراسم تشییع و تدفین آن مرحومه روز پنجشنبه مورخ ۱۴۰۱/۱۰/۰۸ ساعت ۱۰ صبح در بهشت حضرت معصومهی شهر قم، قطعهی آیتالله سیستانی برگزار میگردد.
🔹ضمناً مراسم ختم آن مرحومه بعد از مراسم تدفین از ساعت ۱۱ لغایت ۱۲ در سالن تشریفات بهشت حضرت معصومه برگزار میگردد.
حضور شما سروران گرامی موجب شادی روح آن مرحومه و تسلای خاطر بازماندگان است.
@Habermass
حمایت یورگن هابرماس از سیاست محتاطانه آلمان در جنگ اوکراین
یورگن هابرماس فیلسوف آلمانی ضمن دفاع از رویکرد دولت اولاف شولتس در ارتباط با جنگ اوکراین، و با اشاره به پیچیدگی این جنگ ابراز نگرانی کرده است که آلمان با سیاست مبتنی بر دیالوگ و حفظ صلح خود در گستره بینالمللی وداع کند.
یورگن هابرماس، متفکر سرشناس آلمانی در مقالهای که روز جمعه ۲۹ آوریل (۹اردیبهشت) در روزنامه "زود دویچه سایتونگ" نوشت از رویکرد محتاطانه صدراعظم شولتس در مورد کمک نظامی به اوکراین دفاع کرد.
هابرماس در مقاله خود نسبت به بالاگرفتن بیشتر دامنه جنگ هشدار داده است. او نوشته است که با هر کشته، با هر جنایت جنگی که روسیه با تجاوز خود به اوکراین سبب میشود ناظر غربی به لرزه و انزجار میافتد و اراده و اصرار به اقدامی در مقابله با این اتفاقات هم فزونی میگیرد.
کامل بخوانید : https://p.dw.com/p/4AcBo
کتاب مبانی جامعه شناسی
نویسنده: مایکل هیوز , کرولینجی. کرولر
مترجم: مهرداد هوشمند , غلامرضا رشیدی نشر: سمت
خلاصه اثر
کتاب حاضر با نگاهی علمی و انتقادی و به زبانی ساده مسائل و موضوعات گوناگون و مشترک جامعه انسانی و محیط اجتماعی را بررسی و تجزیه و تحلیل کرده است. مطالعه آن می تواند افق دید دانشجویان را درباره موضوعات و مسائل اجتماعی و انسانی از جمله نابرابری های اقتصادی و اجتماعی، محیط زیست، آسیب ها و انحرافات اجتماعی، رسانه های جمعی و فناوری اطلاعات، سازمان های بزرگ و دیوانسالاری، خانواده، آموزش و پرورش، طب، فرهنگ، گروه های اجتماعی و ساختارهای اجتماعی گسترش دهد، مهارت های مشاهداتی آنها را تقویت و به آنها کمک کند تا زمینه های نظری را با مثال های عینی و تجربی پیوند دهند و به درک عمیق تری از مفاهیم و نظریه های جامعه شناسی و همین طور جامعه، روابط اجتماعی و مسائل اجتماعی نایل گردند.
@Habermass