📝حریر🍀 در حریم نا امن زمانه زیباتر از مستی احساس و قلبی که سراسر معجزه است مرواریدی نمییابی...✍️گلپر
به تابعیتِ ملتِ جراحتها
در نخواهم آمد
نه زیرِ تیغِ آهیختهیِ شب
نه در آغوشِ زخمهایِ ذلیلِ متوالی!
لمس میکنم لبهیِ درد را
و نیک میدانم:
هر خراشی
تمکین میکند و
ترمیم میشود!
با طرحِ یک بال
برایِ پروازی بیپایان!
من هنوز
نبضِ صبح را
با «صبح بخیرهایِ» از تهِ دل
در تپشِ مکررِ ثانیهها
به انتظار مینشینم
✍️#مرضیه_بازرگانی_گلپر
🎙️جناب احسان مهرپرور✨
╭─►@Golparrrrrrrr حریر
╰─────────────〰
کاش دفتر خاطراتی داشتم،
هر برگش، شمیمِ معطرِ نفست را، به ارمغان میآورد!
با واژگانی که ترسو نبودند و فرسنگها از اضطرابِ قضاوتها، فاصله داشتند!
با سطرهایی، که روزی، آیندگان، خشخش پاییز را، با صدایِ تو ورق بزنند!
کاش چوبِ جادویی داشتم، من را به ما و تو را به من، تبدیل میکردم.
و در دایرهیِ عاشقانههایِ بیپناه و در امتدادِ رویاهایِ بیمرز، لمست میکردم... وصفم میکردی!
و بعد برایم اخوان میخواندی، پوپکت میشدم... برایت فروغ میخواندم و عصیان و عشقِ پلکهایم را میبوسیدی!
✍️#مرضیه_بازرگانی_گلپر
╭─►@Golparrrrrrrr حریر
╰─────────────〰
چرا نزدیکتر نمیآیی؟
همین اندازه که حس کنم حضور داری
نمیدانم چرا مدتی است
در تیررسِ نگاهِ من نیستی
فکر کردم
نکند ابریشمِ پیلهی این نگاه، آزردهات کرده
یا آنکه رؤیای دوستی، آزار دهنده شده
میخواهم بدانی خیلی سخت است
خیلی...
اما میتوانم پلکهایم را روی هم بگذارم
تا دیگر نه پیلهای باشد نه ابریشمی
فقط ممکن است پروانهای دیگر نفس نکشد...
نه،نه،مهم نیست! نکند دلت غصهدار شود
میگویند: "زندگی ادامه دارد"
نزدیک بیا
چون من بدونِ نگاه هم
میتوانم دوستت بدارم
چشم بسته، گوش بسته ... حتی بی نفَس
فقط با شقایقِ قلبم
مگر اینکه آنرا هم تاب نیاوری
اگر اینطور است پس بگو
مرثیهای بر بسترِ این کالبدِ تنها بخوانند
که تمامِ ذوق و شوقش دوستیِ تو بوده
اما اگر فقط راهت دور است
اشکالی ندارد
من اهلِ سفرم
مطمئن باش "روزی خواهم آمد"
تا آن روز...
یاد و خاطرت گرامی...
✍️#رضاروشنایی
╭─►@Golparrrrrrrr حریر
╰─────────────〰
بیا اینبار فقط زندگی کنیم
ماورای واهمه
بی اضطرابِ معنی
مثل دانهای
که نمیداند کدام خاک
مأوایِ پایکوبیاش میشود
در قلبِ او جوانهای
هر شب
خوابِ باران میبیند
✍️#مرضیه_بازرگانی_گلپر
🎙️بانو نرگس بابایی نازنین ✨
╭─►@Golparrrrrrrr حریر
╰─────────────〰
هیچ چیز دائمی و زوال ناپذیر نیست! حتی حسرت...
شب همیشه چشمانتظارِ طلوع است، ابر در انتظارِ آماجِ باد و قلبِ آدمی امیدوار به بوسهیِ مرهمی و آغوشی و دیالوگی از جنسِ «فریاد بزن، تا هستی، هستم!»
گریه کن، اگر که باید!
باران هم محصولِ رنج و پایداریِ ابر است، اما جاودانه نیست، میبارد و میگذرد... ببار... بگذر...
به آینه بگو «این نیز بگذرد»
به کوه بگو «این نیز بگذرد»
و گوش کن به ندایش:
این
نیز
بگذرد!
✍️#مرضیه_بازرگانی_گلپر
╭─►@Golparrrrrrrr حریر
╰─────────────〰
تمام قصه همین بود
تلاقی ناتمام چشمها،
قلبهای ناآرام و
خردهای آغوش
و دستهایی که شایعهی عشق را
در گوشها میپراکندند
بیآنکه واژهای
لبها را جز برای بوسه
بجنباند
✍️#مرضیه_بازرگانی_گلپر
🎙️جناب احسان مهرپرور✨
╭─►@Golparrrrrrrr حریر
╰─────────────〰
قشون خاطرهها، با سربندی از نوستالژیهای شبانه، که تاوان، تناورشان میکرد و لکن به همهمه میکشاندشان، بر طاق دلم حکمرانان بیقراری بودند.
دنیا و لذت و ذلتش را مشمول نمیشدند، تنها تو بودی و من و انهدام اینهمه فاصله که غرقابه میکرد قدمهای نیمه استوارم را!
اما آمدی، بیصدا پهلویم نشستی و ابعاد زمان آغوش گشود و زمین ستارههایش را در دامنم ریخت!
✍️#مرضیه_بازرگانی_گلپر
╭─►@Golparrrrrrrr حریر
╰─────────────〰
با آروارههای تندخویی
میجوم لبهای عاصیام را
جایی میان گوشت و استخوان
نطق تألم
باز میشود
✍️#مرضیه_بازرگانی_گلپر
╭─►@Golparrrrrrrr حریر
╰─────────────〰
گفت:
«خط قرمز بکش رو نگرانیِ روحت!
پررنگ بنویس که نمیترسی!
نبینم غمتو!
میگذره اینهمه تلاطم!
پاشو دفترتو بردار
با هم بنویسیم!»
گفتم:
«نگران نیستم!
این روزا
خاطرههامونو ورق میزنم!
دم به دم
لحظه به لحظه
مو به مو
خط به خط!
فقط حسرت امونمو بریده
که کم بغلت کردم
کم بوییدمت
میترسم بودنت یه سراب بشه
و نرسیم
نرسیم به آخرین بوسه»
✍️#مرضیه_بازرگانی_گلپر
╭─►@Golparrrrrrrr حریر
╰─────────────〰
موسیقی بی کلامیست
تـــــــیـــــــــر
نبض خاطرات رانشانه رفته
در خلأ لایتناهی ذهن
✍️#مرضیه_بازرگانی_گلپر
╭─►@Golparrrrrrrr حریر
╰─────────────〰
وطنم
همآغوشِ دلهره است
خسبیده در اضطراب
گوشی برای شنیدن ندارد
و جهان با دوربینهای روشن
بیآنکه قطره اشکی
پایِ آن را امضا کند
از دردهایمان
هشتگ میسازد
و من
پناه گرفتم
پشتِ واژهها
و خطهای باریکِ دفترم
تا شاید
در سکوتِ پس از طوفان
یک نفر بخوانَدم
و بفهمد رنجِ روزهایم را
که خوابِ صلح میدیدیم
و در خاکسترِ رویاهایمان
آرزویِ ققنوس شدن
میسوخت
✍️#مرضیه_بازرگانی_گلپر
🎙️جناب طوفان✨
╭─►@Golparrrrrrrr حریر
╰─────────────〰
وطنم
همآغوشِ دلهره است
خسبیده در اضطراب
گوشی برای شنیدن ندارد
و جهان با دوربینهای روشن
بیآنکه قطره اشکی
پایِ آن را امضا کند
از دردهایمان
هشتگ میسازد
و من
پناه گرفتم
پشتِ واژهها
و خطهای باریکِ دفترم
تا شاید
در سکوتِ پس از طوفان
یک نفر بخوانَدم
و بفهمد رنجِ روزهایم را
که خوابِ صلح میدیدیم
و در خاکسترِ رویاهایمان
آرزویِ ققنوس شدن
میسوخت
✍️#مرضیه_بازرگانی_گلپر
╭─►@Golparrrrrrrr حریر
╰─────────────〰
صلح را دوست دارم
وقتی باد
با موهایم در سازش است
و با طربناکیِ وجاهتش
نوازشش میکند
وقتی پرندهای خُرد
بیهراس
بر نردهی بالکنم
با چهچههی جفتش
سالسا میرقصد
صلح گاهی
تنفسِ پیوسته و آرامِ شب است
در شهری
که گلولههایش منقرض شده
✍️#مرضیه_بازرگانی_گلپر
╭─►@Golparrrrrrrr حریر
╰─────────────〰
و رنجهای تو
نه در سمتِ صامتِ زبان
نه در جنجالِ واژهها
نه در آغوشی مبسوط
نه حتی در مرگی منزوی
تجلی نمیکند
چیزیست مرموز
بیمرز
بیسمت
بیسو
لرزه میکند اما
در نیم رخ مه گرفتهات
وقتی از آینه سبقت میگیری
و یادم را نفس میکشی
با دمی از سکوت و
بازدمی از شیون
✍️#مرضیه_بازرگانی_گلپر
╭─►@Golparrrrrrrr حریر
╰─────────────〰
══ 💛 ══ ❥
🟨 نـقــش مـعــنــا
◉ Naghsh•Ma@na
🟨 مـعـجــزه شـڪــرگــزاری
◉ MagiC•Thankss
〽️〽️
آدمهایی را پشت سرمان جا گذاشتیم، نه آنها تلاشی برای ماندن کردند، نه دیوارِ حوصلهیِ ما، دیوارِ چین بود!
فقط عابرانی بودند دلمرده، با ردی از مترادفاتِ درد و دوری!
ریشه نزدند!
»شاید ما خاک مرغوبی نبودیم برای جوانه زدنشان؟!»
ما گذشتن را پیشه کردیم، مثل قطاری در مه!
موازی بودیم با قدمهاشان، در مسیری وارونه!
آنها به غروب کوچ کردند و ما رویایِ طلوع را در پیش گرفتیم!
خاطراتشان را نخواهیم نوشت، اما با تمام نفرتشان، خاطرشان، برای ردپایی که بر روحمان جا گذاشتند، عزیز است. ما همه را عزیز میدانیم مگر زخمی شوند ناسور!
✍️#مرضیه_بازرگانی_گلپر
╭─►@Golparrrrrrrr حریر
╰─────────────〰
🔹-نوحہ هاے محرم ¹⁴⁰⁴ رسید 💙
-استورے و ڪلیپهاے محرمے 🖤
-نوحہ خوراڪ سیستم بازا🔊🚘
📣/channel/addlist/afC5faK_jmxhMzY0
/channel/addlist/afC5faK_jmxhMzY0
- 99 درصد نوحہ هایے ڪہ تو خیابون میشنوے و پیدا نمیڪنے اینجاست :🏴✨
• قول میدم همہ نوحہ هاشو PLAY ڪنے🖤
𝑵𝒆𝒐𝒏 𝑻𝒂𝒃💕
به تابعیتِ ملتِ جراحتها
در نخواهم آمد
نه زیرِ تیغِ آهیختهیِ شب
نه در آغوشِ زخمهایِ ذلیلِ متوالی!
لمس میکنم لبهیِ درد را
و نیک میدانم:
هر خراشی
تمکین میکند و
ترمیم میشود!
با طرحِ یک بال
برایِ پروازی بیپایان!
من هنوز
نبضِ صبح را
با «صبح بخیرهایِ» از تهِ دل
در تپشِ مکررِ ثانیهها
به انتظار مینشینم
✍️#مرضیه_بازرگانی_گلپر
╭─►@Golparrrrrrrr حریر
╰─────────────〰
تمام قصه همین بود
تلاقی ناتمام چشمها،
قلبهای ناآرام و
خردهای آغوش
و دستهایی که شایعهی عشق را
در گوشها میپراکندند
بیآنکه واژهای
لبها را جز برای بوسه
بجنباند
✍️#مرضیه_بازرگانی_گلپر
🎙️جناب حسام ✨
╭─►@Golparrrrrrrr حریر
╰─────────────〰
چیزی شبیه تو
سودای باران بر خاک تبعیدی
مکث میان دو واژهی منطقی
چیزی شبیه من
بر لبهی پرتگاه
لبخند کجی میان لذت و ملال
چیزی شبیه ما
نه آغازی
نه فرجامی
نه قصهای
نه اتفاقی
تنها سطری نیمسوخته
در حاشیهی دفتری پاره
که گاهی باد
ورقش میزند
✍️#مرضیه_بازرگانی_گلپر
╭─►@Golparrrrrrrr حریر
╰─────────────〰
رقص گاهی
نفس کوتاه آمیخته با بغض است
ابریست
روی شانههای خسته
نمنم میبارد
پاهایِ کوبان و
دستهایِ رقصان
ردِ اشک را
در تلألویِ طلوع
نهان میکنند
تا عابرانِ عجول
نپرسند:
«احوالت چگونه است؟!»
✍️#مرضیه_بازرگانی_گلپر
╭─►@Golparrrrrrrr حریر
╰─────────────〰
گذر ثانیه هاتون به همین زیبایی همراهان پرمهر ۴ شنبه ۱۴۰۴/۰۴/۰۴ 🤍✨🦋
تمام قصه همین بود
تلاقی ناتمام چشمها،
قلبهای ناآرام و
خردهای آغوش
و دستهایی که شایعهی عشق را
در گوشها میپراکندند
بیآنکه واژهای
لبها را جز برای بوسه
بجنباند
✍️#مرضیه_بازرگانی_گلپر
╭─►@Golparrrrrrrr حریر
╰─────────────〰
تابستان در تبِ جنگ گداخت...
میشود حدس زد کینهیِ زمانه بود
و دهن کجیِ روزگار!
که اندکْ سهمِ من از حضورت
در مرغزارِ نگاهم
ورایِ طاقتِ آنها بود
کلیشهها میگویند:
انسان با امید زندهست!
و امید میگوید:
جنگ را پایانیست!
شاید فردا که بیدار شدیم
خدا
شیفتگیِ عطوفتش را
نثارمان کرد!
ان روز
که غبارِ آسمان تکانده شد و
زمین به آغوش سبزش بازگشت
نوای گامهایِ آرام صلح
در کوچهپسکوچههای هوشیاریمان
میپیچد
شاید فردا
بمبها
به زرادخانهها برگشتند
و لبخند جای زخم را گرفت!
شاید فردا
نزاع انتحار کرد و
غمگینها
در مهمانی گیلاسهای نوبرانه
لبخند نوشیدند
✍️#مرضیه_بازرگانی_گلپر
╭─►@Golparrrrrrrr حریر
╰─────────────〰
در شبِ وحشت
با هجومِ اوهام
میانِ معاشقهیِ پدافند و بمبافکن
دستانت را گم کردم
صدایم کن
از فراسویِ مسافتها
مانند ابری
که دور از لمس و آغوش است
اما اشکهایش
کویری را
سیراب میکند
با حنجرهات ببار!
✍️#مرضیه_بازرگانی_گلپر
╭─►@Golparrrrrrrr حریر
╰─────────────〰
جنگ که تمام شد بیا
نیمه شب
در همهمهی سکوت
که غضبناکیِ نگاهی
یا هلهلهای
به خلوتمان تجاوز نکند
من از ترسهایم بگویم و
تو از دلهرههایت
غنوده در آغوشت
وطنم
فارغ از هست و نیست
از وطنِ پر حادثه و غمینم
خون بگریم
و دلتنگیها
با اشکهایم
بر دامنِ زمین
سقوط کنند
بیا
به نرمی نسیم
نه
نه
استوار گام بردار
شاید شمیمِ شکوفههایت
آرام کند
وحشتِ ثانیههای ِ صبرم را
با بوسهای
از نو
رویین تنم کن
✍️#مرضیه_بازرگانی_گلپر
╭─►@Golparrrrrrrr حریر
╰─────────────〰
و اما وطنم...
در قصهها مانند ندارد!
در اساطیر لانه کرده!
در تپشِ پر التهابِ ثانیهها
در دل روزهایِ تاریک و غمپرور
آوازش
همانتد نسیمی در بیایانی تاریک
از رویِ زخم صبرم
در عبور است!
سویِ چشمهایش
در دلِ طوفانِ باروت
به خموشی بوسه نداده!
وطنم!
ای فانوسِ تا ابد تابان!
در مردمکهایِ خستهات
یا رب گویان
رویایِ باران موج میزند!
تورا در لالاییهای شبانهام
در سکوتِ صخرهها
در نبضِ خستهیِ این خاک
گریستم
شنیدم
شکستم
✍️#مرضیه_بازرگانی_گلپر
╭─►@Golparrrrrrrr حریر
╰─────────────〰
حس میکنم وسط یک فیلم تخیلی گیر کردهام!
سکانس اول:
هر لحظه وحشت و اضطراب، مثل بختکی، از دیوار خانهام بالا میآید و نفسم در پناهگاهِ دندهها، ساکت میشود!
سکانس دوم:
بانگ آژیر میشکافد نگاه مادری را، که بلد نیست با چشمهایش، برای فرزندش صلح بخرد!
سکانس سوم:
دنیای رنگ و لعاب، در قاب تلویزیون، نقش یک تماشاگر بیدرد و مدعی را بازی میکند!
سکانس چهارم:
تیترهای درشت و واژههایی که هرگز بوی آوار نداشتهاند!
سکانس پنجم:
نام خدا که از لای ترکهای دیوار، در وهم و رویا، زمزمه میشوند!
و سکانس پایانی:
میگویی دمی بخواب!
آرام!
بی دلهره!
بیتشویش!
چیزی شبیه لالایی مادرم در وقت بیتابی!
✍️#مرضیه_بازرگانی_گلپر
╭─►@Golparrrrrrrr حریر
╰─────────────〰
🎁🎁🎁🎁🎁🎁🎁
⭕️بہ مناسبت تولد ادمین بہ مدت 𝟛𝟘 دقیقہ ورود بہ ڪانالهاے📣رایگانه🔴
➡️/channel/addlist/mreSBzZND5lhM2Nk
/channel/addlist/mreSBzZND5lhM2Nk
ظرفیت محدود▶️▶️▶️
💜𝑵𝒆𝒐𝒏 𝑻𝒂𝒃💜
و زندگی
بارشِ پیدرپیِ فریب
بر آینههایی مقعر بود
تا شمایلی عظیمالجثه
قرینِ انزوایِ قرنیهمان شود
✍️#مرضیه_بازرگانی_گلپر
📚#خوشه_خوشه
╭─►@Golparrrrrrrr حریر
╰─────────────〰
لرزه بر اندام جهان انداختی
با نقطهچین دستانت
که حسنختام کوهستان بود و
لحظهشمار دردها
لبهایت اما
سکوت را یادم داد
وقتی گهواره
با لالایی بیکلامت
میجنبید
✍️#مرضیه_بازرگانی_گلپر
📚#خوشه_خوشه
╭─►@Golparrrrrrrr حریر
╰─────────────〰