📙 بهترین تحلیل های اقتصاد ایران 📈 رصد و تحلیل بازارهای مالی اقتصادبازار Www.eghtesadebazar.ir ادمین: @MajidMohagheghian تعرفه تبلیغات: @Eghtesadbazar2 آدرس این کانال در ایتا: https://eitaa.com/EghtesadeBazar http://t.me/itdmcbot?start=eghtesadbazar
🔰 هفت چالش بزرگ روسیه
✍ یدالله کریمی پور
فدراسیون روسیه پهناورترین کشور جهان و یکی از ۵ عضو دائم شورای امنیت است. تا ۱۹۹۱ شانه به شانه ایالات متحده ابرقدرت زمین به شمار می آمد و حتی امروز هنوز جزو ۸ قدرت بزرگ و فرامنطقه ای جهانی است. با این همه امروزه روز فدراتیو روسیه با ۷ چالش پایدار تا به نسبت پایدار روبرو بوده و احتمال برونرفتش از آن ها آسان نیست:
۱- جمعیت اندک
روسیه با بیش از ۱۷ م کیلومترمربع، پهناورترین کشور جهان است که آفتاب در آن هرگز غروب نمی کند. ولی جمعیتش ۱۴۴ میلیون تن با رشدی منفی است. به گونه ای که تا ۲۰ سال دیگر به کمتر از ۱۲۵ میلیون خواهد رسید. مهمتر این که تراکم نسبی جمعیت اش تنها کمی بیش از ۸ تن در هر کیلومترمربع می باشد. تنها همین مشکل برای از پا در آمدنش در آینده نه چندان دور بس است؛
۲- رنگارنگی ملی
در اطلس های کلاسیک قومی می توان بیش از ۱۶۰ گروه اتنیکی در روسیه مشاهده کرد، ولی واقعیت بس پیچیده تر از این رقم است. در واقع روسیه گوناگون ترین ترکیب اتنیکی جهان را به خود اختصاص داده است. آن هم مردمی با آرزوها و اهداف تحقق نیافته سیاسی. یکپارچه نبودن فرهنگی(زبانی- دینی) و نداشتن آرمان واحد سیاسی ملی، دومین پاشنه آشیل امروزه روز روسیه است؛
۳- فضاهای دشمنی بیرونی
روسیه با ۱۴ کشور دارای مرز زمینی و با چندین کشور در دریاهای برینگ، ژاپن، بالتیک، خزر، سیاه، سفید و اقیانوس منجمد شمالی دارای مرز و قلمرو دریایی است. بیشتر این کشورها همچون اوکراین، گرجستان و جمهوری های بالتیک با روسیه مشکلات تاریخی دارند. آشکار شدن ضعف در مسکو، با شعله ور شدن خواسته های سرزمینی متروکه در فضاهای پیرامونی اش دور از انتظار نخواهد بود؛
۴- تولید کم
تولید ناخالص داخلی آمریکا و چین به ترتیب حدود ۱۴ و ۱۰ برابر روسیه است. بیش از دوسوم صادرات روسیه نیز نفت- گاز است که ۵۳٪ بودجه دولت را نیز تشکیل می دهد. درآمد سرانه روس ها تنها ۱۱ هزار دلار و در رتبه زیر ۶۰ جهان است(تا ۲۰۲۲). میزان صادرات کالاها و خدمات پیشرفته، تنها ۸٪ کل صادراتش را تشکیل می دهد. در واقع زندگی روس ها بر پایه فروش الوار و الماس(منابع معدنی) و نفت و گاز می چرخد؛
۵- این همه دشمن
روسیه تقریبا با دو سوم ملت های پیشرفته، شامل ۳۱ عضو ناتو و ۶۵ کشور همراه و یا همپیمان این سازمان همواره در حالت نیمه جنگ بوده است. جز ذخایر تسلیحات غیر متعارف، روسیه دارای چه عوامل بازدارنده توانمندی در برابر این همه دشمن است؟؛
۶- نداشتن متحد
از ۱۹۳ عضو ملل متحد چند ملت متحد استراتژیک روسیه اند؟ از میان همسایگان چه؟ کدامیک از ۸ قدرت بزرگ؟ روسیه از دیدگاه استراتژی بزرگ تنها است و همین برای شکست محتومش در آینده نزدیک کفایت می کند؛
۷- ضعف قدرت نرم
روسیه در زمینه نفوذ رسانه ای نسبت به جهان آنگلوساکسون، آلمان، فرانسه و حتی چین و جهان عرب ضعیف است. مسکو نتوانسته خواسته ها و اهدافش را به جهانیان منتقل کند. در عین حال فاقد سیستم و دستگاه دیپلماسی توانمند برای گشودن گره های دیپلماتیک است. در واقع نداشتن فلسفه، طرح و برنامه و در مجموع ناتوانی در قدرت نرم، موجبات انزوای بیشترش در افکار جهانی شده است.
.
نشانی "اقتصادبازار" در شبکههای اجتماعی:
🔗https://instagram.com/EghtesadBazar
🔗http://Eitaa.com/EghtesadeBazar
🔗https://ble.ir/EghtesadBazar
📊 کانال اقتصادبازار
🔗t.me/EghtesadBazar
🔰 فقه و تحلیل های علمی اقتصاد
✍ محمدرضا یوسفی
این روزها بحث رابطۀ فقه و اقتصاد مورد توجه مجدد قرار گرفته است. سال پیش نیز آقای رئیسی در نشست با برخی مراجع تقلید، خواستار ارائه راه حل از سوی حوزه های علمیه برای مشکلات اقتصادی شد (خبرآنلاین،10/10/1400). که پاسخ دو تن از مراجع این بود که این امور ربطی به فقه ندارند و اين اقتصاددانان هستند كه باید در این امور اظهار نظر کنند.
پرسش محوری این است که آیا از دانش فقه می توان انتظار تحلیل و تبیین روابط بین پدیده های اقتصادی و سپس توصیه و راهکار داشت؟
برای پاسخگویی به این پرسش، تبیین وظایف، هدف، روش تحقیق و موضوع مورد مطالعه در دو دانش فقه و اقتصاد ضروری است. از این رو به اختصار، موارد يادشده توضیح داده می شود. وظیفۀ فقه، بیان احکام عملی مکلفین اعم از عبادات و معاملات و مانند آن بوده و به عبارت ديگر در علم فقه، سخن از حلال و حرام، واجب و حرام و ديگر احكام است.
وظیفۀ علم اقتصاد، تحلیل و تبیین چگونگی روند و نوسانات متغیرهاست. به عنوان مثال، چرا تورم رشد میکند؟ چه عواملی بر رشد آن موثر بوده و سهم هر عامل چقدر است؟ روند تغییرات چگونه بوده و مسیر احتمالي آینده این متغیر چيست. و در نهایت اینکه، چگونه و با چه ابزاری می توان آن را مدیریت کرد؟
از جهت هدف نیز، هدف علم فقه، کشف احکام الهی است و هدف علم اقتصاد، تعادل بازارها در سطح اشتغال کامل است. از منظر روش مطالعه نیز باید گفت که روش بررسی علم فقه، بهره گیری از روشهای عقلی، نقلی، زبانی با اتکاء بر منابع در دسترس است در حالیکه علم اقتصاد عمدتا بر روشهای تجربی متکی است.
بنابراین دانش های فقه و اقتصاد از جهت موضوع، روش، هدف و کارکرد از یکدیگر متمایز بوده، دو جنس متفاوت مي باشند لذا انتظار از دانش فقه باید با توجه به نکات چهارگانه باشد و القاء این انتظار از فقه که راه حل های اقتصادی ارائه دهد، ناشی از بی توجهی به تفاوت های یادشده بوده، زبرا چیزی از آن توقع می رود که در حیطۀ وظایف آن نیست. و در نهایت به دلیل بر نیاوردن انتظارات به تخریب ذهنیت عمومی نسبت به فقه منجر می شود كه تاكنون نيز چنين بوده است.
البته فقه از دو مسير مي تواند با اقتصاد مرتبط شود. اول، با بیان احکام می تواند بر رفتار انسان های متدین اثر گذارد و در صورت گستردگی آن، بر موضوع مورد مطالعه در علم اقتصاد نیز اثرگذار باشد. به عبارت دیگر علاوه بر قید بودجه در بهینه یابی انسان مسلمان، قید احکام فقهی و چارچوب های فقهی نیز به وجود می آید گرچه به نظر مي رسد این تفاوت منجر به تفاوت ماهوی در رفتار انسان مسلمان و غیرمسلمان نمی شود. زیرا انسانها بر حسب طبیعت و فطرت یکسان عمل می کنند.
دوم اينكه، در کشور ما که قوانین نباید مخالف شرع باشند، فقه در ریل گذاری حرکتی جامعه موثر بوده و در این صورت، از منظر علم اقتصاد، کارکردهای آن قابل تحلیل و بررسی است. فقه موجب شکل گیری چارچوب هاي حقوقی در روابط انسانها با یکدیگر و روابط با اموال می گردد. مهمترین این مشخصه ها، ترکیب مالکیت عمومی و خصوصی، دامنه آزادي اقتصادي، حذف ربا، محدودیت بازارهای پولی و مالی است.
چنانچه تحليلهاي علمي اقتصاد مي تواند درك بهتري براي فهم منابع ايجاد كرده و استنباطهاي فقهي را كارآمدتر كند. به عبارت دیگر این دو علم با وجود تمایز از یکدیگر، با هم در تعامل خواهند بود.
بنابراين مقابلۀ تعصب آمیز با نظریه ها و مدلهای اقتصادی و الگوهای سیاستگذاری پولی و مالی متداول در مراکز علمی جهان، آن هم تحت عنوان دفاع از فقه اسلامی می تواند نقش بسیار تضعیف کننده ای داشته باشد و نتيجه آن جز شكست، چيزي نخواهد بود. هر چند مكاتب اقتصادي در تحليل پديده هاي اقتصادي با يكديگر اختلاف دارند اما این بینش که نظریات علمی اقتصاددانان غیر مسلمان در کلیت خود باطل است، یکی از موانع اساسی در رشد و توسعه کشور است.
يكي از مسائل كنوني اين است كه گروهي تاكيد زيادي بر بانكداري بدون ربا و حفظ ظواهر شرعي در تمامي آئين نامه ها، دستورالعمل ها دارند اما نسبت به مسائل اساسي مانند ساختار رانتي، اقتصاد دستوري، انباشت بدهي بانكها، عدم رعايت اصول بال، عدم مبادلات بين المللي كارآمد و ... توجهي ندارند. در ساختار غير سالم و ناكارآمد موجود، چگونه مي توان از اجراي شرع سخن گفت؟
.
نشانی "اقتصادبازار" در شبکههای اجتماعی:
🔗https://instagram.com/EghtesadBazar
🔗http://Eitaa.com/EghtesadeBazar
🔗https://ble.ir/EghtesadBazar
📊 کانال اقتصادبازار
🔗t.me/EghtesadBazar
🔰 پارادوکس انتخاب
بری شوارتز، نویسنده کتاب پارادوکس انتخاب، میگه زمانی که انسانها حق انتخاب کمتری داشتن، زندگی بهتر و اعصاب آرومتری داشتن. میگه هرچی انتخاب بیشتر باشه، تصمیمگیری برای ما سختتر میشه، احتمال اینکه اشتباه کنیم بالاتر رفته و در نهایت هم رضایت کمتری از انتخابمون داریم.
شوارتز میگه بشر تابحال هیچوقت در چنین رفاهی نبوده و هیچوقت به اندازهی امروز، حق انتخاب نداشته. از نوع غذا بگیر تا لباسی که میخری، دهها و صدها انتخاب داری که میتونی از بین شون انتخاب کنی. اما برخلاف چیزی که تصور میشه، شواتز میگه این حق انتخاب گسترده باعث پریشانی بشر شده.
هنگام تصمیم گیری، زیاد بودن گزینهها باعث میشه در اکثر مواقع تصمیم درستی نگیریم. میگه مواجهه با انتخابهای زیاد آنقدر برامون خواستنی و جذابه که باعث هیجان و اضطراب در ما میشه و همین انتخاب رو برای ما سخت میکنه. و وقتی هم که انتخاب نهایی رو انجام میدیم، سایر گزینهها همچنان توی ذهن ما موندگارن و باعث میشه که همچنان بهشون فکر کنیم.
شوارتز بر این عقیدهست که کم کردن حق انتخاب باعث میشه اضطراب کمتری رو تجربه کنیم. میگه چند دهه پیش تو آمریکا برای آب و برق و تلفن حق انتخاب نداشتیم، اما امروزه برای هر کدوم باید بین چندین عرضه[تامین] کننده تصمیمگیری کنیم.
یا میگه الان دانشگاهها شبیه مالهای تجاری شدن: انواع دانشگاه جدید با کلی رشته و دروس جدید که همه افتادن تو کار تبلیغات که بیاید پیش ما درس بخونید. مهم نیست دنبال چه چیزی هستیم، از همه چیز به تعداد فراوان وجود داره.
شوارتز میگه داشتن حق انتخاب زیاد، یک مسئولیت مازادی رو روی دوش ما میگذاره و میگه در طول دهههای گذشته به مرور این مسئولیت تصمیمگیری از دوش حکومتها ورداشته شده و به افراد منتقل پیدا کرده. برای مثال شما اگه بیمه رو نگاه کنید، صدها جور بیمه وجود داره و هرکدوم صدها آپشن دارن. میگه ما آدمها که همهمون متخصص نیستیم، و در جاهایی که گزینه زیاده و مسئولیت انتخاب هم باماست، ممکنه خطا کنیم. ممکنه کسی کل سرمایهی زندگیش رو با انتخاب اشتباه یک بیمه به باد بده.
داشتن حق انتخاب فراوان باعث شده که مدام در حال آنالیز، بررسی و تحقیق باشیم. در آزمایشی که خود شوارتز انجام داده چند نفر رو به دو گروه تقسیم کردن: برای یک گروه ۶ نوع مربا و برای دیگری ۲۴ نوع مربا روی میز قرار دادن. اون گروهی که انتخاب بیشتری داشت، کار انتخاب براش سختتر بود و احتمال خریدش به شدت پایین میومد.
گروهی که با گزینهی کمتری روبرو بود، راحتتر میتونست انتخاب و خرید کنه. شوارتز میگه دلیلش اینه که هرچی انتخاب کمتر باشه، انتخابمون هرچی باشه در کنار سایر گزینهها کمتر استثنایی به نظر میاد و اما وقتی گزینه ها زیاد میشن، اونی که انتخاب میکنیم این حس رو به ما میده که حتما باید یک گزینهی استثنایی باشه و باید دقت و توجه بیشتری بهش داشته باشیم. اینجا بحث هزینهی فرصت به وجود میاد و هرچی هزینه فرصت بالاتر باشه، رضایت کلی ما از انتخابمون کمتر خواهد بود.
میگه جامعهی آمریکایی مادامیکه پولدارتر شده، آمار افسردگی و اضطرابش هم بیشتر شده. برای مثال میگه سال ۲۰۰۰ میزان افسردگی ده برابر سال ۱۹۹۰ بوده و یکی از عمده دلایلش حق انتخاب بیش از حد افراد و رفاه بالا بوده. وقتی انتخاب زیاد باشه احساس رضایت از انتخابت نداری و پس از انتخاب، خیلی وقتا خودت رو مقصر میدونی که چرا دیگری رو انتخاب نکردی.
شوارتز آدما رو به دو دسته تقسیم میکنه. دستهی اول ماکسیمایزرها (Maximiser) که خیلی وسواس دارن. دوست دارن از هر چیزی بهترینش رو بخرن. همیشه تو کار مقایسه هستن و ممکنه برای خریدن یه سوییشرت کل یک شهر رو بگردن تا یک گزینهی بیعیب و نقص پیدا کنن. این آدما معمولا همیشه ناراضی هستن. و حتی کار مقایسه کردن رو چه قبل از خرید و چه بعد از خرید انجام میدن. وقتی کالایی رو هم میخرن، بازم تو فکر اینن که آیا بهتر نبود چهار جای دیگه هم میرفتن؟
دستهی دوم آدمای راضی satisfier هستن که هنگام انتخاب، به اون چیزی که براشون مناسبه بسنده میکنن، نه اون چیزی که بهترینه. این آدما معمولا هنگام خرید، در اولین برخوردشون با چیزی که «مناسب» و «کافیه»، توقف میکنن و دیگه ادامه نمیدن. همون رو میخرن. دنبال بهترین نیستن و خیلی تو کار مقایسه و آنالیز هم نیستن. معمولا این آدما رضایت بیشتری از زندگی و درگیری فکری کمتری هم دارن. دنبال دنیای بیعیب و نقص نیستن.
منبع: گزیده ای از کتاب پارادوکس انتخاب اثر بری شوارتز
.
نشانی "اقتصادبازار" در شبکههای اجتماعی:
🔗https://instagram.com/EghtesadBazar
🔗http://Eitaa.com/EghtesadeBazar
🔗https://ble.ir/EghtesadBazar
📊 کانال اقتصادبازار
🔗t.me/EghtesadBazar
🔰 گذار دلهرهآور
کشورهای حوزه خلیجفارس، پس از عصر نفت چگونه خواهند بود؟
کشورهای عرب حوزه خلیجفارس در دهههای آینده با یک گذار دلهرهآور برای عبور از سوختهای فسیلی روبه رو هستند. اما گذاری دیگر به موازات آن اتفاق میافتد که به همان اندازه قابل توجه است: تغییر از اقتصاد دولتی و هنجارهای اجتماعی محافظهکارانه به سمت جوامع تاحدودی آزادتر و بازتر.
این یک چشمانداز هیجانانگیز است. میلیونها نفر از آزادی و فرصتهای جدید بهرهمند خواهند شد. اما همچنان نگران کننده است، زیرا در صورت عدم تطبیق دولتهای خودکامه با آن، خطر بیثباتی اجتماعی را به همراه دارد. اینکه آیا کشورهای عرب حوزه خلیجفارس در بازنگری قراردادهای اجتماعی خود موفق میشوند، نه تنها برای مردم خود، بلکه برای مردم جهان نیز به دلیل تاثیر آنها در بخش نفت و گاز و نقش آنها در صدور ارزشهای فرهنگی در سراسر جهان اسلام، اهمیت دارد.
برخی از تغییرات شگفتانگیز هستند. در عربستان سعودی، زنانی که از رانندگی منع شده بودند، اکنون با موتور به محل کار خود میروند. در سال 2017، 17 درصد از زنان سعودی یا شغل داشتند یا به دنبال آن بودند؛ اما امروز این رقم 37درصد است. زمانی رستورانها از پخش موسیقی منع میشدند اما اکنون صحبت از کاهش ممنوعیت الکل است. همانطور که عربستان سعودی آزاد میشود،
امارات متحده عربی نیز به اصلاحات پاسخ داده است و مشتاق حفظ سلطه خود به عنوان یک مرکز تجاری است. همسایگان دیگر یعنی عمان و قطر غنی از گاز، بستهتر هستند، اما به دقت اوضاع را مشاهده میکنند.
این سرخوشی ممکن است به کاهش درد اصلاحات اقتصادی کمک کند. مزایای دولتی در حال قطع شدن است. امارات یارانه سوخت را کنار گذاشته است و عربستان سعودی ممکن است این رویه را دنبال کند. از سال 2018، چهار کشور از شش کشور عضو شورای همکاری خلیجفارس مالیات ارزش افزوده را وارد کردهاند.
مالیات بر درآمد که زمانی غیر قابل تصور بود، اکنون یک امکان است. در ماه ژوئن، امارات مالیات بر شرکتها را معرفی خواهد کرد. از آنجا که جیره دولتی کمتر رایج میشود، شهروندان عرب حاشیه خلیجفارس مجبورند برای مشاغل بخشخصوصی رقابت کنند. دولتهای آنها مشتاق جذب خارجیهای بیشتری هستند. اماراتمتحده عربی، جایی که مهاجران نزدیک به 90درصد از جمعیت 10میلیونی را تشکیل میدهند، میخواهد 3 تا 5 میلیون نفر دیگر را جذب کند.
همه اینها باعث ایجاد حس ناامنی و همچنین آزادی میشود. شهروندان حاشیه خلیجفارس به ابزارهایی برای موفقیت در این عصر جدید نیاز خواهند داشت. آموزش مکان خوبی برای شروع است. دانشآموزان در قطر، عربستان سعودی و امارات از همتایان کشورهای ثروتمند خود بسیار عقب هستند. نرخ ترک تحصیل بالاست، زیرا دانشآموزان به ویژه پسران تصور میکنند که میتوانند به یک شغل دولتی تکیه کنند. آموزش بهتر آنها را برای رقابت در بخش خصوصی آماده خواهد کرد.
چالش دیگر رابطه بین دولت و مردم است. امارات و عربستان سعودی حقوق مالکیت خارجیها را تقویت میکنند. مسیر اقامت دائم و شاید حتی شهروندی، احتمالا آسانتر خواهد شد و بیگانگانی که ریشه میاندازند، ممکن است روزی حق طلب کنند. تاکنون به ویژه در عربستان سعودی، تحت حاکمیت محمد بن سلمان، آزادیهای بیشتر اجتماعی با سرکوب سیاسی و تمرکزگرایی بیشتر همراه بوده است.
با این حال، چشیدن طعم آزادی در زندگی روزمره ممکن است مردم را ترغیب کند که در سیاست نیز بیشتر به دنبال حرف زدن باشند. زمانی که تغییرات اقتصادی، گروهی را بازنده میکند، دولتها حداقل باید به نارضایتیها توجه کنند. درهیچ کشور حاشیه خلیجفارس به این زودیها دموکراسی پیاده نخواهد شد. اما اگر بخواهند اقتصاد خود را از هیدروکربنها بدون تحریک ناآرامی دور کنند، دولتها باید نسبت به شهروندان عادی پاسخگوتر باشند.
منبع: ترجمه از اکونومیست
.
نشانی "اقتصادبازار" در شبکههای اجتماعی:
🔗https://instagram.com/EghtesadBazar
🔗http://Eitaa.com/EghtesadeBazar
🔗https://ble.ir/EghtesadBazar
📊 کانال اقتصادبازار
🔗t.me/EghtesadBazar
🔰 چرا با افزایش بی سابقه انتصاب های فامیلی مواجه هستیم؟!
✍️ مهران صولتی
اگر چه جمهوری اسلامی از ابتدای تاسیس تا کنون با انتصابات فامیلی بیگانه نبوده ولی شدت و غلظت این امر در دولت سیزدهم از جمله به کارگیری همسر، فرزندان، دامادها، و بستگان همسر برای ناظران و تحلیل گران شگفتی آفرین بوده است.
خویشاوند سالاری (Nepotism)، مجموعه فرآیندهای جامعه شناختی و روان شناختی است که با ملاحظات خانوادگی و رفیق بازی موجود در محیط درونی و بیرونی یک سازمان در ارتباط است و بیان گر وجود فساد اداری، تبعیض، و تاثیر رابطه بر ضابطه در امور سازمان هاست.
خویشاوند سالاری پدیده ای رایج در بسیاری از کشورهای جهان است که هنوز به درجاتی در کمند اقتدار گرایی اسیرند و نتوانسته اند حاکمیت کارآمد، شفاف و پاسخگو را محقق سازند. اکنون شاید بتوان برخی از علل افزایش این پدیده در این دولت را به شرح زیر فهرست کرد:
تنگ تر شدن دایره خودی ها: انتخابات دوره سیزدهم ریاست جمهوری اوج پررنگ شدن مرزهای خودی- غیرخودی و تحقق پروژه " خالص سازی" در چهار دهه حیات جمهوری اسلامی تلقی می شود. جایی که حتی مورد اعتمادترین نیروهای سیاسی نظام مانند علی لاریجانی نیز نتوانستند از فیلتر شورای نگهبان عبور کنند.
حال در شرایطی که فقط خودی ها توانسته اند تمامی مناصب قدرت را در قوای سه گانه تصرف نمایند فرصت برای سهم خواهی و جنگ قدرت بیش از گذشته فراهم آمده است. از همین رو است که به تدریج شعارهای به ظاهر جذاب انقلابی رنگ باخته و واقعیت های قدرت سیاسی بیش از گذشته هویدا شده است.
یکدست شدن قدرت: تسخیر قوای سه گانه در ۱۴۰۰ تحقق آرزوی دیرینه اصولگرایان است که به نوعی عدول از ایده تفکیک قوای منتسکیو هم محسوب می شود. با یک پارچه شدن قدرت دستگاه های نظارتی قادر نیستند که حتی با نیت مچ گیری و تسویه حساب های سیاسی هم که شده نظارت موثری را بر تخطی از قانون انجام داده و از گسترش فساد، اتلاف منابع و خویشاوند سالاری جلوگیری به عمل آورند. بنیان های جامعه مدنی هم ضعیف بوده و مطبوعات و فضای مجازی نیز با محدودیت های بیشتری روبرو شده اند.
فقدان حاکمیت قانون و شایسته سالاری: با گذشت دو سده از طرح مفهوم قانون در ایران (عهد ناصری) متاسفانه هنوز هم از حاکمیت قانون خبری نیست. امری که می تواند مطالبه تغییر قانون اساسی را با چالش بیهودهگی مواجه سازد. در نبود حاکمیت قانون، شایسته سالاری هم رنگ باخته و جای خود را به رابطه سالاری می دهد. شاید ایراد اصلی آن جایی باشد که به جز طالبوف بیشتر روشنفکران مشروطه خواه کوشیدند تا به جای متکی کردن قانون بر حقوق انسان ها و تعبیه نهادهایی برای تضمین اجرای آن، این دستاورد را نیز مانند تکنولوژی به کشور وارد کنند.
گسترش فساد سیستماتیک: اگر فساد اداری را تنها محدود به رشوه و اختلاس ندانیم و پارتی بازی، ارادت سالاری، شفافیت گریزی، و سیاست زدگی به ویژه در امر انتصابات را هم به آن اضافه کنیم بهتر می توانیم به وجود فساد سیستمی در ایران امروز اذعان نماییم. واقعیتی که در کنار ایجاد ناکارآمدی، موجبات اتلاف منابع، افول اعتماد عمومی، سقوط سرمایه اجتماعی و مهاجرت سرمایه های انسانی را نیز فراهم آورده است.
درست در چنین شرایطی است که حفظ سلامت حرفه ای به دشوارترین وظیفه اخلاقی کارکنان تبدیل می شود. پر واضح است که یکدست شدن قدرت و فرهنگ قانون گریزی هم می تواند در تشدید این نوع از فساد بسیار موثر باشد.
.
نشانی "اقتصادبازار" در شبکههای اجتماعی:
🔗https://instagram.com/EghtesadBazar
🔗http://Eitaa.com/EghtesadeBazar
🔗https://ble.ir/EghtesadBazar
📊 کانال اقتصادبازار
🔗t.me/EghtesadBazar
🔰 زندگی در تهران چقدر هزینه دارد؟
✍ پوریا بختیاری
بسیاری از افراد که در تهران زندگی نمیکنند، تهران را یک آرمانشهری میبینند که در آن میتوان به همه آرزوها رسید و زندگی لوکسی را تجربه کرد. ولی واقعیت چیز دیگری است، زندگی در تهران آنقدرها هم لذت بخش نیست و هزینههای زندگی در این کلانشهر بسیار زیاد است، در این مطلب قصد داریم همین موضوع را باهم بررسی کنیم و ببینیم واقعا هزینه زندگی در تهران چقدر است؟
۱. خرید مسکن در تهران
خرید مسکن در تهران به یک رویا تبدیل شده است. میانگین قیمت هر متر مربع در تهران حدود ۷۵ میلیون تومان است که با دلار ۵۰ هزارتومانی معادل ۱۵۰۰ دلار میشود.
با فرض این که شما یک کارمند معمولی باشید اگر بخواهید یک آپارتمان ۷۵ متری در جای متوسط شهر بخرید و برای این کار ماهیانه ۳۰ درصد خالص درآمدتان را پسانداز کنید، باید ۱۸۷ سال کار کنید و منتظر بمانید. البته با فرض این که ارزش پساندازتان افت پیدا نکند.
۲. وضعیت اجارهبها در تهران
بهطور میانگین در تهران رهن کامل هر متر مربع ملک مسکونی ۱۸۰ دلار است که اگر به اجاره تبدیل کنیم، اجاره کامل هر متر مربع ۵.۵ دلار میشود، یعنی برای اجاره یک ملک ۷۵ متری در جای متوسط شهر باید ماهیانه حدود ۴۰۰ دلار بپردازید که اگر با دلار ۵۰ هزارتومانی هم حساب کنیم، یعنی ماهیانه حدود ۲۰ میلیون تومان فقط برای اجاره بها باید بپردازید. فارغ از سایر مخارج ضروری که در این شهر گران خواهید داشت.
۳. هزینه حملونقل در تهران
نرخ بلیط تک سفره مترو در تهران ۲۰۰۰ تومان و هر بلیط brt برابر ۱۵۰۰ تومان و هر کورس تاکسی ۵ هزارتومان است.
با فرض این که شما روزانه برای رفتن به سر کار یا دانشگاه بخواهید از منزلتان تا مترو یا brt یک کورس تاکسی سوار شوید و هنگام بازگشت از سرکار هم همین هزینه را پرداخت کنید، روزانه حدود ۲۰ هزارتومان و ماهیانه حدود ۵۰۰ هزارتومان(۱۰ دلار) هزینه خواهید داشت. که اگر تحمل شلوغیهای مترو را نداشته باشید و بخواهید از اسنپ و تپسی استفاده کنید باید ماهیانه حدود پنج میلیون تومان (۱۰۰دلار) هزینه کنید.
۴. وضعیت خودرو در تهران
هرچند قیمت خودرو در کل کشور یکسان است ولی بیایید قیمت خودرو در تهران را با سایر کشورهای همسایه مقایسه کنیم تا متوجه میزان گرانی خودرو در تهران بشویم: تویوتا و هیوندای ۲۰۱۶ کارکرده در تهران چند برابر مدل صفر ۲۰۲۳ در سایر کشورها قیمت دارد.
کیفیت خودرو داخلی هم که نیازی به بحث ندارد، هنوز سمند ۲۰ سال پیش با همان شکل و کیفیت تولید میشود. واردات هم در انحصار چین است. (آریزو۶ در تهران از کمری ۲۰۲۳ امارات گرانتر است)
۵. هزینه فرصت زمان در تهران
اگر بخواهید ساعت ۷ صبح از سمت غرب به مرکز تهران بیایید، اگر خیلی خوش شانس باشید و ترافیک قفل نشده باشد برای مسیر ده دقیقهای، باید حداقل ۴۰ دقیقه زمان سپری کنید ولی در حالت تصادف یا بارندگی باید این زمان را دوبرابر کنید.
در ساعت ۴.۳۰ عصر که کارمندان تعطیل میشوند هم این ترافیک را مجددا تجربه میکنید، ضمن این که بعضی مکانها در هر ساعت از شبانهروز ترافیک سنگینی دارند (پارک وی تا تجریش، جردن تا میرداماد، همت، جلال، امام علی و...)
۶. هزینه تفریحات در تهران
قیمت رستوران در تهران با سایر شهرها قابل قیاس نیست؛ برای دو نفر یک وعده غذای معمولی حدود ۵۰۰ هزارتومان و یک کافه رفتن حداقل ۲۵۰ هزارتومان هزینه خواهد داشت.
تله کابین توچال برای هر نفر ۱۰۰ هزارتومان و بازدید از برج میلاد ۱۳۰ هزارتومان هزینه دارد. یک فنجان چایی ساده هم در درکه برایتان صدهزارتومان هزینه دارد.
جمع بندی:
زندگی متوسط در تهران برای یک خانواده سه نفره که جای متوسط شهر زندگی میکنند و مدرسه دولتی میروند و از حمل و نقل عمومی استفاده میکنند و ماهیانه دو شب هم به تفریح میروند حدود ۶۰۰ الی ۸۰۰ دلار(حدود ۳۵ میلیون تومان) هزینه خواهد داشت.
البته اگر بخواهید در مناطق خوب زندگی کنید و برای تفریح به باشگاه انقلاب بروید و آخر هفته در لواسان یا کردان ویلا کرایه کنید و برای شام به رستورانهای لوکس بروید، باید این هزینهها را چندین برابر کنید.
چرا با وجود این همه آلودگی، ترافیک و گرانی باز هم حدود ده میلیون نفر در تهران ساکن هستند؟
جواب ساده است؛ چون بهترینها در تهران هستند. (بهترین دانشگاه، مراکز خرید، بیمارستان، متخصصین و...) از طرفی تمام ارگانهای دولتی هم در تهران است، این عدم تخصیص منابع تهران را با بحران دچار کرد.
حقوق ۲۵ میلیون تومان(۵۰۰ دلار) در تهران حقوق بالایی محسوب میشود، ولی برای مخارج حداقلی هم کم است. این دستمزد را در مقابل هزینهها قرار دهید و آن را با سایر
.
نشانی "اقتصادبازار" در شبکههای اجتماعی:
🔗https://instagram.com/EghtesadBazar
🔗http://Eitaa.com/EghtesadeBazar
🔗https://ble.ir/EghtesadBazar
📊 کانال اقتصادبازار
🔗t.me/EghtesadBazar
🔰 دشمنان آزادی
✍ موسی غنی نژاد
دشمنان آزادی بر دوگونه اند: خودکامگان و فرومایگان. خودکامگان با آزادی دیگران دشمنی می ورزند و مایل اند اراده مختار خود را بر همگان تحمیل کنند. خودکامه خود را برتر از همه می داند، از اینرو آزادی را صرفا برای خود می خواهد و با هرگونه حاکمیت قانون مخالفت می کند چون قانون محدود کننده قدرت نا محدود است.
می توان گفت بدترین دشمن آزادی بیشترین تمنای اراده آزاد را برای خود دارد، تمنایی که تحقق آن عملا به بردگی دیگران می انجامد.
گونه دوم دشمنان آزادی سُفله ها یا فرومایگان هستند. بی مایگان، ترسوها و تنبل ها از آزادی بیزارند زیرا در وضعیت آزادی که قانون حکم می راند و قواعد همه شمول بر کردارها و اراده های انسان ها حاکم است، زندگی اجتماعی عرصه رقابت ها و پیکارهای بی پایان با نتایج نامعلوم است.
وضعیت مورد پسند بی مایگانِ زبون، وضعیت انحصاری است که در آن دست یافتن به امتیازات و مدارج موفقیت، فارغ از رقابت و بدون شایستگی، به صرف چاپلوسی و اظهار بندگی امکان پذیر است. رقابت وجه مهمی از زندگی اجتماعی انسان ها در وضعیت آزادی است، بنابراین، آنهایی که استعدادی در خود سراغ ندارند تا در میدان رقابت عرضه نمایند از آزادی گریزانند.
آنها که از نتیجه نامطمئن رقابت ترس دارند تلاش می کنند از ورود آزادانه دیگران به عرصه فعالیت های اقتصادی و سیاسی جلو گیری کنند و خود یکه تاز میدان باشند. آنها ترجیح می دهند قهرمان مسابقات بدون رقیب و پیکارهای انجام نیافته باشند!
فرومایگان همیشه از انحصارهای سیاسی و اقتصادی حمایت می کنند زیرا تنها از این طریق است که می توانند به امتیازاتی که شایستگی آنرا ندارند دست یابند و حفظ کنند. بی دلیل نیست که فرومایگان جذب مغناطیس خودکامگان می شوند و به ناگزیر اینها را از وجود شایستگان محروم می سازند. فرومایگان و خودکامگان مکمل هم اند، هردو گروه با آزادی دشمنی می ورزند اما با دو انگیزه متفاوت.
.
نشانی "اقتصادبازار" در شبکههای اجتماعی:
🔗https://instagram.com/EghtesadBazar
🔗http://Eitaa.com/EghtesadeBazar
🔗https://ble.ir/EghtesadBazar
📊 کانال اقتصادبازار
🔗t.me/EghtesadBazar
🔰 عمان؛ صندوق پستی دستگاه دیپلماسی
✍️ داوود حشمتی
ظاهراً عمان سالهاست نقش صندوق پستی بینالمللی ایران را بازی میکند. گفته می شود سفر اخیر پادشاه عمان به تهران برای انتقال پیام کشورهای مصر و آمریکاست.
اولین بار در ابتدای دهه ۹۰، عمان این نقش را میان ایران و آمریکا ایفا کرد. در روزهایی که عمان نقش واسطه میان ایران و آمریکا را ایفا کرد، سطح تخاصم میان تهران و واشنگتن به صورتی بود که حتی آمریکا پیشنهادی را ارائه کرد تا به مانند دوران جنگ سرد میان ایران و آمریکا خط تلفن قرمز برقرار شود تا کانال ارتباطی مستقیم باز باشد. با این حال اگر آن روز تا حدی این نقش آفرینی شد نبود هیچ راه ارتباطی را بتوانند توجیه کنند، تداوم این روش نشان دهنده یک ضعف مهم در دستگاه دیپلماسی کشور است.
لازم است توجه کنیم که عمان هیچ وقت برای ایران نقش میانجی را برعهده نداشت. تنها نقشی که آنها ایفا کردند، نقش «پیام آوری» از سوی کشورهای دیگر برای ایران است.
واضح است که معنای میانجی یعنی کشوری که در فرآیند گفتگوها حضور دارد و نقشی را بر عهده می گیرد. نقشی که می تواند به صورت تضمین کنندگی و یا تامین کننده نظر یک طرف از درگیری ها باشد. مانند نقشی که چین در میانجیگری میان ایران و عربستان ایفا کرد تا هر سه طرف از انتقال آرام نفت به خارج از خلیج فارس اطمینان حاصل کنند.
در واقع چین تنها پیام عربستان به ایران و محل برگزاری نشست را تامین نکرده بود، بلکه چینی ها در فرایند گفتگو تلاش کرده بودند تا نظرات ایران و عربستان را به هم نزدیک کنند. هنوز هم مفاد اصلی توافق میان ایران و عربستان منتشر نشده تا بتوان با جزئیات فکت های واقعی در مورد نقشه چین گفتگو کرد. اما واضح است که در آن گفتگوها چین کاری را انجام داد که گفتگوهای ایران و عربستان که بصورت بیواسطه در عراق برگزار می شد، به سرانجام برسد. مقایسه نقش چین در گفتگوهای میان ایران و عربستان، با نقشی که عمان در حال ایفای آن است تفاوت آن ها را نشان می دهد.
چرا در جایی که ایران می تواند از طریق کانال های ارتباطی واسط مانند نمایندگی در سازمان ملل با کشورهای دیگر تبادل پیام داشته باشد، نیاز به یک صندوق پستی بین المللی پیدا کرده است؟ حالا که با آمدن پادشاه عمان گفته می شود احتمالاً حامل پیام از طرف مصر و آمریکاست، این ضعف در ساختار سیاست خارجی ایران روز به روز بیشتر نمایان میشود.
خصوصاً اینکه این ضعف سیستم سیاست خارجی بیشتر در دولتهای احمدینژاد و رئیسی به چشم می آید. عبارت روشنتر گویی این نوع دولت ها توان برقراری ارتباط با دیگر کشورها را ندارند. ورودی های آنها برای کشورهای دیگر مسدود است و کشورها برای رساندن پیام خودشان به دستگاه دیپلماسی ایران، ناچار متوسل به یک صندوق پستی ورودی به نام عمان می شوند.
این در حالی است که ایران می تواند از ظرفیت نهادهای بین المللی واسط برای این کارها استفاده می کند نه فقط در ارتباط با مصر، بلکه در رابطه با آمریکا هم این امکان وجود دارد که از طریق نمایندگی ها در سازمان ملل پیام ها منتقل و یا در صورت نیاز سازمان ملل را به عنوان نهادی که نقش میانجی را میان با کشورهایی مانند عربستان و مصر ایفا کند، قابل توجه است.
اهمیت موضوع اینجاست که عمان غیر از انتقال پیام به ایران هیچ کار دیگری نمی تواند انجام دهد. نه در فرایند گفتگوها قادر است شرایطی را به نفع یکی از طرفین تغییر دهد، نه در وضعیت گفتگو میان دو طرف حضور پیدا می کند. همچنان که در فرآیند گفتگوهای ایران و آمریکا در کشورش حضور نداشت.
نقشی که عمان ایفا می کند با علاقه های شخصی و پیوندهای تاریخ است. و تنها در قالب انتقال پیام عمل می کند. سوال اینجاست چرا باید دستگاه دیپلماسی به گونه ای عمل کند که ورودی های ایران برای دریافت پیام مذاکره از سوی کشورهای مختلف (خصوصا کشورهایی که با ایران دچار مشکل هستند) می باید با واسطه صورت بگیرد؟ پس دستگاه دیپلماسی برای چه کاری تشکیل شده است؟
.
نشانی "اقتصادبازار" در شبکههای اجتماعی:
🔗https://instagram.com/EghtesadBazar
🔗http://Eitaa.com/EghtesadeBazar
🔗https://ble.ir/EghtesadBazar
📊 کانال اقتصادبازار
🔗t.me/EghtesadBazar
🔰 نیسان و رنو بعد از عالیجناب کارلوس گون
✍ محمدرضا اسلامی
اکنون مدت زمان حدودا سه سال است که کارلوس گون از ژاپن فرار کرده و شاید الان زمان مناسبی باشد که عملکرد نیسان و رنو را بعد از او بررسی کنیم.
کارلوس گون و هزاردستان
ابتدا مروری کنیم بر اینکه کارلوس گون که بود و چه شد؟
نام نیسان در ایران برای ما یادآور نامهایی است که عمدتا متناظر با «پاترول» و «ماکسیما» بوده است. ماشینهایی براه و برقرار. در اواخر دهه ۱۹۹۰ میلادی نیسان در «آستانه» ورشکستگی بوده و ورودِ آقای گون، باعث بلند شدنِ دوبارۀ این شرکت از خاک بوده است. به او لقب «قاتل هزینه ها» داده بودند. عملکرد وی در نیسان چنان چشمگیر بود که در سال نخست سود خالصی معادل ۲٫۷ میلیارد دلار را عاید کمپانی کرد و تا سال ۲۰۰۵ کلیه بدهیهای نیسان را پرداخت نمود.
او متولد برزیل ولی اصالتا لبنانی و شهروند فرانسه بود! مردی با عقبه ای از تجربه بین المللی. او همچنین باعث یک اتفاق بزرگ شد. تحت مدیریت و رهبری او مجموعه ۳ خودروسازی بزرگ شامل رنو، نیسان و (سپس) میتسوبیشی تصمیم گرفتند که با هم کار کنند و کارلوس گون تبدیل شد به مدیر این ائتلاف صنعتی بزرگ.
یک مدیر کاریزماتیک و قوی برای هر سه شرکت. یک هزاردستان واقعی!
سرنوشت آقاى گون در ژاپن از دو جهت مورد توجه است. اول اينكه وی، يك مدير خارجى (غير ژاپنى) موفق بود و فراتر از یک «مدیر» در قامت یک رهبر (صنعتی) ظاهر شده بود و در ساختارهاى بسته ژاپن امكان دستيابى به چنين جايگاهى براى يك خارجى (گای جین) به ندرت رخ مى دهد. دوم اينكه شدت عمل و خشونتِ دستگاه قضائى و پليس ژاپن نسبت به كارلوس گون اين شبهه را پيش آورد كه آيا اگر بجاى نام كارلوس، (مثلا) نام تاناكا در اين ميانه بود، بازهم آیا به اين شدت با وى برخورد مى شد؟
مروری بر وضعیت تولید رنو
رنو فرانسه شرکتی ۱۲۴ ساله و نیسان در ژاپن شرکتی ۸۹ ساله است. اما اعداد سال مالی گذشته را مرور کنیم:
درسال مالی ۲۰۲۱-۲۰۲۲ شرکت رنو «اُفت تولید» خودرو داشته است. ولی با این وجود بیش از چهار برابر ایران خودرو تولید کرده است. تولید کل رنو معادل دو میلیون و پانصد هزار خودرو بوده است.
2,524,234 units
تمام تلاش رنو به چه میزان سود خالص منتهی شده؟ با وجود آن میزان تولید، و به رغم تلاش ۱۷۰هزار پرسنل شرکت معظم رنو، سود خالص یا Net income حتی به یک میلیارد یورو نرسیده است! عدد دقیق: ۹۷۰ میلیون یورو
مروری بر وضعیت تولید نیسان
با وجود اینکه نیسان هم افت تولید داشته ولی عدد تولید نیسان «به شکل قابل توجهی» بیش از رنو است: بیش از سه میلیون و دویست و پنجاه هزار خودرو
3,250,800 units
تعداد پرسنل نیسان حدودا چهل هزار نفر کمتر از رنو است! حاصل تلاش ۱۳۱هزار پرسنل نیسان منجر به سود خالصی شده که به شکل قابل توجهی بیش از رنو است: یک میلیارد و ۴۷۲میلیون یورو (سود نیسان بجای "ین"به یورو نوشته شده تا امکان مقایسه با رنو باشد)
مجددا این گزاره را با هم مرور کنیم: نیسان چهل هزار نفر پرسنل کمتر از رنو دارد ولی بعد از کارلوس گون توانسته با تولید بالاتر، حدود پانصد میلیون دلار بیش از رنو سود کند. دقت کنیم که دسترسی خودروساز ژاپنی به فولاد، انرژی و برق (منابع اولیه) سخت تر از رقیب اروپایی است. یک جزیره دورافتاده در دل اقیانوس آرام در مقابل فرانسه خوش آب و هوا در کرانه اروپا. برای مثال، قیمت یک کیلووات ساعت برق در ژاپن 25 سنت است در حالی که در فرانسه 21 سنت است.
دلیل این تفاوت تولید چیست؟
بازگردیم به ماجرای کارلوس گون. با آنکه کارلوس گون هر دو شرکت رنو و نیسان را مدیریت می کرد، ولی سیستم بهره وری ژاپنی «کمتر» متکی به فرد است و با وجود تلاطم ناشی از «بی مدیرعامل شدن» و افت و خیز بعد از دستگیری کارلوس گون، ساختارها و «مدیریت سیستمی» در نیسان موفق تر از رنو عمل کرده است.
به عبارت دیگر، سیستم در ژاپن کمتر متکی به یک «ابَرمدیر» کاریزماتیک است و با وجود محدودیت ژاپن در دسترسی به «منابع/انرژی» ولی «بهره وری» و توان رقابت بین المللی بسیار بالایی دارند.
چرا چنین است؟
مدیران ارشد کشور ژاپن، همچون مرحوم شینزو آبه، به شدت واقعگرا هستند و بیشترین دغدغه آنها مسئله توسعه «تولید» در کشور است. مدیریت کلان کشور به این باور رسیده که بدون حضور در «بازارهای بین المللی» مساله تولید، پویا و پایدار نخواهد شد. عملا رقابت بین المللی عرصه ای است که مدیران کشور شدیدا بر آن متمرکز هستند. ژاپن در فروش محصول در خارج از مرزهایش کارآزموده شده و با وجود اژدهای چین، هنوز «مدیریت سیستمی» در ژاپن کار می کند.
باید دید که با ادامه رشد چین در ده سال آینده، نیسان، تویوتا، هوندا و… چه وضعیتی پیدا خواهند کرد
.
نشانی "اقتصادبازار" در شبکههای اجتماعی:
🔗https://instagram.com/EghtesadBazar
🔗https://ble.ir/EghtesadBazar
📊 کانال اقتصادبازار
🔗t.me/EghtesadBazar
🔰 چرا میتونیم موشک بسازیم، اما نمیتونیم خودرو بسازیم؟
✍ دکتر پویاناظران
برخی نتیجه میگیرند که موفقیت ما در موشک سازی ناشی از مدیریت جهادی-انقلابیست، و اگه خودروسازی هم بجای مدیران نئولیبرال، به مدیران جهادی-انقلابی سپرده بشه، به اندازه موشک سازی کشور موفق خواهد شد.
در این پست از دو زاویه، موشکسازی و خودروسازی رو مقایسه میکنیم:
زاویه اول:
فرض کنیم قراره ده میلیارد تومن به شما بدهند، تا شما همایشی با موضوع «مدیریت جهادی» برگزار کنید. با اون پول، میتونید سالن بزرگ و مجللی اجاره کنید، با غذا و دسر خوب پذیرایی کنید، و با پرداخت پول به سخنرانان، سخنرانان مشهوری رو هم دعوت کنید. احتمالا همایش موفقی اجرا خواهید کرد. البته فرض کردیم که چون آدم سالمی هستید، کل پول رو صرف اجرای همایش میکنید و هیچی اختلاس نمیکنید.
حالا فرض کنیم از شما میخواهند همایشی با موضوع «کارآفرینی» برگزار کنید، اما پولی در کار نیست. باید هزینه همایش رو از طریق فروش بلیط به شرکتکنندگان در همایش تامین کنید. حالا خیلی سختتر میشه. بخصوص که قراره این همایش رو همزمان با برگزاری چند همایش اقتصادی دیگه برگزار کنید. یعنی شرکتکنندگان بالقوه، چند تا همایش دیگه برای شرکت کردن دارند و فقط اگه فکر کنند همایش شما بهترینه، از شما بلیط میخرند.
تولید موشک از محل بودجه دولتی، شبیه برگزاری همایش «مدیریت جهادی» هست. اما تولید خودرو بیشتر شبیه برگزاری همایش «کارآفرینی» هست. کسی که میتونه همایش «مدیریت جهادی» موفقی برگزار کنه، لزوما از عهده همایش «کارآفرینی» برنمیاد.
بخش نظامی قرار نیست یک فعالیت سودده داشته باشه. قرار نیست رضایت مشتریان متعدد و متنوعی رو کسب کنه. باید منافع ملی رو تامین کنه، و این توانمندی و تخصصیست که از اساس با کارآفرینی تفاوت داره. نیروی نظامی هیچ کشوری، خودروساز موفقی نمیشه. نیروی نظامی قراره امنیت ملی رو تامین کنه.
اما برعکس، خودروساز باید بتونه یک خط تولید انبوه رو با حداقل هزینه اداره کنه، مطابق سلیقه مشتریان مختلف محصول تولید کنه، به اونها خدمات پس از فروش ارائه کنه، اقساط وامش رو سر موقع بپردازه، بطور مرتب صورتهای مالی منتشر کنه، و در نهایت، به سهامداران هم سود بده.
نیروی نظامی، هزینه تحقیق و توسعه مهندسی رو از بودجه تامین میکنه، در حالیکه خودروساز، باید این هزینه رو از بازار خودرو تامین کنه.
زاویه دوم:
تولید محصول یک بحثه، و برقراری سیستم یک بحث دیگه. از ایلان ماسک، مدیرعامل خودروسازی تسلا، نقل شده که «تولید یک پروتوتایپ نسبتا سادهست، اما تولید انبوه، خیلی سخته.» این سختی ناشی از چالش برقراری سیستمهاست: سیستم تهیه مواد اولیه، خط تولید، سیستم فروش، توزیع، خدمات، تعمیر و غیره.
مشکل خودروسازی ما این نیست که نمیتونیم «یک» خودرو خوب بسازیم. اگه بخواهیم میتونیم «یک» خودرو بسازیم بهتر از بنز، اما چه فایده؟ چالش اصلی تولید انبوه «میلیونها» خودروی خوبه. برای تولید انبوه خودرو، نیاز به سیستمهای پیچیده در شرکت خودروسازی داریم. لازمه برقراری چنان سیستمهایی، مدیریت علمی، در بستر سیاستگذاری اقتصادی علمیست.
چالش برقراری سیستمها، فقط به خودروسازی ما محدود نیست. همونطور که از تجربه تلخ هواپیمای اوکراینی بر اومد، پدافند کشور هم دچار کاستیهای سیستمیست. در حمله به عینالاسد، مشخص شد که موشکهای ایرانی حقیقتا نقطهزن هستند، اما در خطای سیستمی که به انهدام یک هواپیمای مسافربری منجر شد، مشخص شد که موشک نقطهزن برای موفقیت نظامی کافی نیست.
غلبه بر چالش مهندسی، بخش آسونه موشکسازی و خودروسازیه. چالش اصلی، یک چالش مدیریتیه. چالش مدیریتی بخش نظامی در داشتن سیستمهاییست که در شلوغی و استرس یک حمله نظامی، جلوی خطای افسران رو میگیرند، تا غیرنظامیان آسیب نبینند. چالش مدیریتی بخش اقتصادی در راضی نگهداشتن مشتری، و سودده نگه داشتن شرکته.
در هر دو بخش، چالش مدیریتی به مراتب دشوارتر از چالش مهندسیه. اما جنس چالشهای مدیریتی در بخش نظامی، با جنس چالشهای مدیریتی در بخش اقتصادی متفاوته. لذا یک فرمانده نظامی موفق، لزوما یک خودروساز موفق نخواهد شد.
جمع بندی:
موفقیت در موشکسازی، به معنی موفقیت در خودروسازی نیست. چرا که چالش اصلی، یک چالش مهندسی نیست.
بطور کلی، ساختن «یک چیز» نسبتا آسونه. برقراری سازوکارها و فرایندهایی که بین صدها و هزاران نفر هماهنگی ایجاد میکنند، و بدون ممانعت از انجام اقدامات مفید، ریسک خطای این افراد رو کاهش میدهند، بسیار دشواره.
تازه سودده کردن این سازوکار، خود چالش دیگهایه.
در همه عرصههای کشور، از اقتصادی تا نظامی، نیازمند رویکرد علمی ب
.
نشانی "اقتصادبازار" در شبکههای اجتماعی:
🔗https://instagram.com/EghtesadBazar
🔗http://Eitaa.com/EghtesadeBazar
🔗https://ble.ir/EghtesadBazar
📊 کانال اقتصادبازار
🔗t.me/EghtesadBazar
🔰 نبرد با ابر تورم: مورد بولیوی
این روزها با داغ شدن موضوع تورم و ارائه راهکارهای مختلف توسط کارشناسان بد نیست به تجربه یکی از کشورهای درگیر با تورم در قرن گذشته بپردازیم. بولیوی کشوری در آمریکای جنوبی محصور بین سلسه جبال آند در غرب و جنگلهای بارانی در شرق با حدود 11.6 میلیون جمعیت و وسعتی بالغ بر 1.1 میلیون کیلومتر مربع.
در اواسط دهه 1980، بولیوی با نرخ تورم فوق العادهای دست و پنجه نرم می کرد در این دهه تورم به رقم خیره کننده 20000 درصد رسیده بود. وخامت اوضاع به قدری بود که قیمت یک بلیط سینما برای افراد ابتدای صف و انتهای صف متفاوت بود.
در طول دوره تورم شدید در بولیوی در اواسط دهه 1980، این کشور با بی ثباتی سیاسی نیز دست و پنجه نرم میکرد و شرایط سیاسی آشفتهای را پشت سر میگذاشت. در سال 1980، دولت نظامی بولیوی سرنگون شد و گذار به دموکراسی آغاز شد.
در سال 1982، هرنان سیلس زوآزو به عنوان رئیس جمهور انتخاب شد، اما او با چالشهای مهمی در مدیریت بحران اقتصادی کشور، از جمله تورم فوق العاده، مواجه شد. در سال 1985، در میان افزایش نارضایتی عمومی، او مجبور به استعفا شد و یک نظامی، حکومت را به دست گرفت.
با این حال، حکومت نظامیان نیز کوتاه مدت بود و در اوت 1985، دولت غیرنظامی تازه منتخب ویکتور پاز استنسرو به قدرت رسید. در دولت او بود که سیاست اقتصادی جدید (NEP) اجرا شد که در تثبیت اقتصاد و پایان دادن به تورم، فوق العاده موفق بود.
ویکتور پاز استنسرو یک شخصیت سیاسی برجسته در بولیوی بود که پیش از آن در دهههای 1950 و 1960 رئیسجمهور بولیوی شده بود. او عضو حزب جنبش ملی گرایی انقلابی (MNR) بود که در دهه 1940 تأسیس شده و در آن زمان یکی از نیروهای سیاسی غالب در بولیوی بود.
دولت Paz Estenssoro چندین اصلاحات اقتصادی و اجتماعی مهم را در طول دوران تصدی خود اجرا کرد، از جمله سیاست اقتصادی جدید برای مقابله با تورم. او همچنین مدافع جدی اصلاحات ارضی با هدف توزیع مجدد زمین بین فقرای روستایی بود.
وزیر خزانه داری در آن زمان، خوان کاریاگا، که توسط دولت تازه منتخب ویکتور پاز استنسورو منصوب شد اقتصاددانی معتبر بود که قبلاً برای صندوق بین المللی پول (IMF) کار می کرد.
اولین اولویت کاریاگا کاهش کسری بودجه بود که یکی از عوامل اصلی تورم به شمار میرفت. او برای دستیابی به این هدف، مجموعهای از اقدامات از جمله کاهش هزینههای دولت، حذف یارانهها، مسدود کردن حقوق بخشهای دولتی و وضع مالیات سنگین بر ثروت را اجرا کرد.
یکی از مهمترین اقدامات Cariaga، رویکرد جدیدی در مدیریت بودجه با هدف متعادل کردن بودجه به صورت روزانه بود. به نحوی که وزارت دارایی فقط به میزان درآمد مالیاتی جمعآوریشده در روز قبل اجازه داشت هزینه کند. با این شیوه تا اطمینان حاصل میشد که مخارج دولت در محدوده منابع موجود بوده و خطر ایجاد فشارهای تورمی جدید کاهش خواهد یافت.
سیاست مهم دیگر کاریاگا، تجدید ساختار بدهی عمومی بولیوی بود. او با طلبکاران بین المللی برای تغییر زمان پرداخت بدهی کشور مذاکره کرد که به کاهش بار پرداخت بدهی و آزادسازی منابع برای سایر اولویتها کمک کرد.
دولت همچنین بسیاری از شرکتهای دولتی را تعطیل کرد که منجر به از دست دادن مشاغل و کاهش خدمات دولتی شد. این اقدامات هزینههای اقتصادی و اجتماعی قابل توجهی داشت و بخشهای مختلف جامعه را به طرق مختلف تحت تاثیر قرار داد.
حذف یارانهها منجر به افزایش قیمت کالاهای اساسی مانند مواد غذایی و سوخت شد و بیشترین ضربه را به فقرا وارد کرد. تعلیق حقوق بخش دولتی به این معنی بود که بسیاری از کارگران شاهد کاهش درآمد واقعی خود بوده و تامین هزینه های روزانه خود را برای آنها دشوار می کرد. کاهش ناگهانی حجم پول نیز شوک قابل توجهی به اقتصاد وارد کرد و تأثیر اقدامات دولت را تشدید کرد.
هزینه های اجتماعی سیاست جدید اقتصادی بسیار زیاد بود و اعتراضات خیابانی شدیدی به همراه داشت. با این حال، علیرغم ناآرامیها، دولت تعهد خود را به برنامه ضد تورمی حفظ کرد. موفقیت این سیاست در عرض یک ماه آشکار شده و تورم متوقف شد.
این برنامه کاهش 5 درصدی تولید ناخالص داخلی را به همراه داشت با این حال، مزایای بلندمدت ثبات اقتصادی و کاهش تورم برای توسعه اقتصادی آینده کشور و انضباط مالی و ایجاد اعتبار نزد طلبکاران بین المللی از نتایج آن بود.
منبع : کاتالاکسی
.
نشانی "اقتصادبازار" در شبکههای اجتماعی:
🔗https://instagram.com/EghtesadBazar
🔗http://Eitaa.com/EghtesadeBazar
🔗https://ble.ir/EghtesadBazar
📊 کانال اقتصادبازار
🔗t.me/EghtesadBazar
🔰 بگذارید آموزش دم بکشد!
✍ دکتر امیر ناظمی
داستان یک پژوهش:
در پژوهشی، یک کتاب را یکبار به صورت چاپی به یک گروه و بار دیگر همان را به صورت الکترونیکی به گروهی دیگر دادند. در نسخه الکترونیکی البته لینکهایی بر روی برخی جملات و واژهها برای مطالعات بیشتر قرار داده شده بود (چیزی مثل ویکیپدیا).
پرسش آن بود که کدام کتاب تاثیر بهتری برای آموزش دارد؟ پاسخ البته به صورت یکطرفهای نشان داد که کتاب چاپی!
این آزمایش چندین بار دیگر تکرار شد و نتایج همان بود! پس لطفا برای فرزندانتان که این روزها با ابزار الکترونیکی مشغول آموزش هستند، کتابهای چاپی را برگردانید!
حافظه کارگر:
حافظه آدمی دو نوع حافظه کوتاهمدت و بلندمدت دارد؛ و البته یک حافظه سوم به نام «حافظه کارگر» (Working Memory). حافظه کوتاهمدت احساسات و افکار ما برای چند ثانیه است؛ و بلندمدت انبار خاطرات و دانش ما.
اما حافظه کارگر است که آگاهی ما را در هر لحظه شکل میدهد و البته این آگاهی را برای انبار به سمت حافظه بلندمدت میفرستد. این حافظه کارگر اگر همزمان درگیر چند مساله مختلف باشد یا از این شاخه به آن شاخه بپرد؛ در عمل نمیتواند چیزی برای ذخیرهسازی و انبارشدن به حافظه بلندمدت بفرستد.
همین «تقسیم کردن توجه به موضوعات مختلف»، نتیجهاش در ذهن ما میشود: هیچ! پس کافی است کتاب الکترونیک یا ویکیپدیایی علمی را در نظر بگیرید که ما یا کودک ما مشغول مطالعهاش است. اگر حواس خود را به موضوعات مختلف پرت نکنیم و بر آن تمرکز نیابیم؛ قدرت حافظهمان تحلیل میرود. خوبی کتاب چاپی همان است که حواس ما را به چیزهای دیگر پرت نمیکند.
این مساله برای بزرگسالان و کودکان هر دو مشترک است؛ اما برای کودکان چالش آن مساله دیگری نیز هست: کارآیی مغز ما بر اساس پیوندهای سیناپسی است که مسیرهای عصبیاش را شکل میدهد. مسیرهایی که احتمالا تا ۲۰ سالگی به مرور تکمیل میشود. مشکل عدم تمرکزی که به واسطه ابزارهای دیجیتالی پدید آمده است، در حقیقت فرصت شکلگیری این مسیرهای حیاتی در مغز را کاهش میدهد.
آزمایشهای دیگر:
در آزمایشی دیگر یک مقاله در خصوص مقایسه دو نظریه یک بار چاپی و بار دیگر به صورت ویکیپدیایی و با امکان کلیک کردن روی موضوعات مرتبط فراهم شد.
فرض پژوهشگران آن بود که در این حالت افرادی که مقاله را الکترونیکی میخوانند؛ از آنجایی که امکان کنکاش و جستجو در خصوص آن موضوع را دارند؛ آن را عمیقتر درک خواهند کرد. اما این انتظار درستی نبود!
در آزمایش دیگری در کنار متن مقاله، یک فیلم یا فایل صوتی در خصوص آن متن نیز گذاشته شده بود. اما افزوده شدن فیلم میزان درک مطلب را کاهش داده بود!
در حقیقت، مغز ما یک «بار شناختی» (Cognitive Load) مشخص دارد؛ یعنی ظرفیتی که «حافظه کارگر» برای انتقال فهم یا احساسات یا یادگیریش به آن حافظه بلندمدت دارد. در صورتی که ما مدام به کنکاش بیشتر بپردازیم و مدام با کلیک کردن بر روی موضوعات مرتبط از صفحهای به صفحهای دیگر برویم؛ از متن اصلی دور میافتیم؛ و این امر بیشتر از «بار شناختی» ما خواهد بود. همانطور که فیلم کمکآموزشی چنین میکند؛ و نتیجه میشود: یادگیری بیکیفیت!
گاهی بگذاریم چایی دم بکشد!
یادگیری مثل دم کشیدن چایی زمان میخواهد. ابزارهای متصل به اینترنت اگرچه امکان زیادی را برای دانشآموز ایجاد میکنند؛ اما دانشی در ذهن او نمینشیند. باید فرصت دم کشیدن چایی را بدهیم. این دم کشیدن نیاز به زمان دارد؛ زمانی با توجه کامل؛ و این همان چیزی است که ابزارهای دیجیتال از دانشآموزان دریغ کردهاند.
آموزش الکترونیکی هنوز نوظهور است و برای شناختن ابعاد آن نیاز داریم به مراقبت زیاد. حتما در روز در زمانی مشخص دانشآموز را به خواندن کتابهای چاپی تشویق کنید؛ ابزارهای هوشمند جانشین آنها نیستند؛ بلکه مکمل آنها هستند.
پ.ن.: برای مطالعه بیشتر در خصوص ویژگیهای مغز و تاثیر آن بر ذهن، کتاب «کمعمقها: اینترنت با مغز ما چه میکند؟» نوشته «نیکلاس کار» پیشنهاد میشود.
نشر: گاهنامه مدیر
.
نشانی "اقتصادبازار" در شبکههای اجتماعی:
🔗https://instagram.com/EghtesadBazar
🔗http://Eitaa.com/EghtesadeBazar
🔗https://ble.ir/EghtesadBazar
📊 کانال اقتصادبازار
🔗t.me/EghtesadBazar
🔰 بیسوادی فضیلت نیست!
✍ دکتر محمدرضا سرگلزایی
در راهروی هواپیما پیش میروم تا به صندلیام برسم.
جلوی من یک خانم عرب دنبال صندلیاش میگردد.
مهماندار صندلیاش را به او نشان میدهد و میگوید: «اجلس!»
به مهماندار هواپیما میگویم که ایشان خانم هستند و به جای اجلس باید بگوید «اجلسی»
مهماندار با بیاعتنایی میگوید: «خوب! اجلسی!» که یعنی « چه فرقی میکند حالا؟!»
من با خودم فکر میکنم وقتی بیشترین مسافران خارجی پروازهای مشهد عرب هستند، نباید این شرکتهای هواپیمایی حداقل سی کلمه اولیه و ضروری را به مهماندارانشان بیاموزند؟!
روی صندلیام که مینشینم مسافر بغلیام از مهماندار دیگری میپرسد:
«چرا اینقدر تأخیر داشت این پرواز؟»
مهماندار جواب میدهد: «از مقصد تأخیر داشت»
منظورش از «مقصد» همان «مبدأ» است!
میفهمم که مشکل بلد نبودن زبان خارجیها نیست، زبان رایج خودمان هم مهجور است!
از یک آژانس هواپیمایی بلیط میخرم، بلیط را برایم ایمیل میکنند، عنوان فارسی ایمیل غلط املایی دارد، از دو کلمه عنوان یکیش غلط است!
متن بلیط بهزبان انگلیسی است و در اولین نگاه من سه غلط املایی دارد!
به صادرکننده بلیط تلفن میزنم و میگویم متن بلیط غلط دارد، میگوید:
«ما این متن را از روی متن فلان شرکت هواپیمایی ترکیهای برداشتهایم.»
میگویم: «سرکار خانم، مرجع درستی واژههای انگلیسی که شرکتهای ترک نیستند، شما متن را در نرم افزار word هم که بزنید غلطها را به شما نشان میدهد!»
با عصبانیت پاسخ میدهد:
«شما چه کار به غلطهای متن بلیط دارید، اسم شما و تاریخ و ساعت پروازتان که درست است!»
دوستی دارم که مهندس مکانیک است و بسیار باهوش و دقیق اما هر وقت برایم پیامک میزد (با حروف فارسی) در هر پیامکش حداقل یک غلط املایی داشت!
بررسی کردم دیدم دچار «خوانش پریشی» (dyslexia) است و خودش خبر ندارد!
چطور میشود یک نفر تا مدرک کارشناسی پیش برود و «خوانشپریشی»اش کشف نشده باشد؟!
وقتی غلطگویی و غلط نویسی برایمان عادی شود طبیعی است که درجات خفیف و حتی متوسط خوانشپریشی را تشخیص ندهیم!
من هم ممکن است کلمات زیادی را غلط بنویسم ولی به غلطنویسی افتخار نمیکنم و وقتی کسی غلطهایم را تذکر دهد خوشحال میشوم که سوادم بیشتر شده است.
همین امروز از صفحه آخر روزنامه همشهری یاد گرفتم که «خوار و بار» ترکیب غلطی است و «خواربار» درست است.
این که بی سوادی را عیب ندانیم و با لجاجت بر بیسوادی خود اصرار کنیم، یک بیماری فرهنگی است.
شاید ذهن من زیادی «سیاستزده» شده است ولی من فکر میکنم وقتی یک مقام اجرایی یک کشور به «مدرک دانشگاهی» بگوید «کاغذ پاره»، بیسوادی را تبدیل به یک فضیلت کردهاست!
بیایید علیه «فضیلت بیسوادی» ایستادگی کنیم، از گویندگان و نویسندگان «منبع» طلبکرده و غلطهای گفتاری و نوشتاریشان را تصحیح کنیم؛ بیایید «تن ندهیم» به هر چه «عادی» میشود.
.
نشانی "اقتصادبازار" در شبکههای اجتماعی:
🔗https://instagram.com/EghtesadBazar
🔗http://Eitaa.com/EghtesadeBazar
🔗https://ble.ir/EghtesadBazar
📊 کانال اقتصادبازار
🔗t.me/EghtesadBazar
🔰 تله های سرمایه گذاری
هیچ دقت کردید زمان اصلاح بازار، خیلی سریع میریم تو زیان و سودی که به سختی بدست آوردیم رو از دست میدیم؟ فکر میکنید دلیلش چی باشه؟ چرا سود بسختی و در زمانی طولانی تر کسب میشه، اما زیان براحتی و با سرعت ضربه اش رو میزنه...
دلیل اول: تله میانگین کم کردن اشتباه
وقتی بازار برمیگرده، من نگاهم به نوک قله و اهداف اعلامی هست و توجهی ندارم که سهم از کجا به کجا رسیده و به همین خاطر در اولین قدم اصلاح، تصور برگشت و مثبت شدن بازار رو دارم و فوری یک پله خرید میکنم و همین کار تعداد سهم سبدم رو به اشتباه دوبل میکنه. در صورتی که باید بدونم سهم من ظرف ۲ ماه ۳ برابر شده و اگه هم قرار به میانگین کم کردن اصولی باشه، باید بعنوان مثال در حمایت ها اونهم با خرید پله ای اقدام کنم نه با یک ۵ منفی!
دلیل دوم: تله نزول دست جمعی بازار
اکثریت وقتی بازار بالا میره به جنس صعود شک دارن و مردد هستن و بهمین خاطر گروهها یکی یکی و با فاصله از هم حرکت رو شروع میکنن. اما اون بالا و پس از یه راند صعودی قوی، مردم فول سهم هستن و اینبار مردد در هدف شاخصی هستن که با تلنگری برمیگرده و اکثریت قصد شناسایی سود میکنن و اینجای کار دیگه هیچ گروهی در امان نیست، پس در صعود بخشی از سبدم مثبته و در نزول کل سبد منفیه و باعث خیلی سریع به ضرر بشینم!
دلیل سوم: تله اعتبار
در شروع حرکت صعودی معمولا بخاطر تردیدی که دارم با سرمایه معقول و کمتری وارد بازار میشم، بمرور که سرعت رشد بازار بالا میره، با اعتبار و پول اضافه از اینور اونور، که اونم معمولا انتهای رشد بازار جور میشه، میزان سرمایه ام رو چند برابر میکنم و درست نوک قله در اوج طمع و با تمام توان خرید میکنم و درنتیجه در برگشت بازار کلی ضرر میمونه رو دستم و شاید هم که اصلا کال مارجین بشم و برم پی کارم!
دلیل چهارم: تله ذهن
من به واسطه چیزی که در فطرتم گذاشته شده از شکست متنفرم و سعی میکنم راه موفقیت رو طی کرده و پیشرفت کنم، بنابراین همواره در برابر شناسایی زیان مقاومت میکنم و فورا سود اندک رو بعنوان موفقیت شناسایی و اقدام به فروش میکنم. در این راه بازی ریاضی و ذهن هم به من کمک میکنه تا بیشتر اشتباه کنم. بعنوان مثال وقتی در سهمی ۲۵ درصد ضرر میکنم، میگم ۲۵ درصد ضرر کردم، مهم نیست، جبران میشه! ولی توجه ندارم که برای برگشت به جای اول نیازه تا ۳۳ درصد سود و طبیعتا انرژی و توان بسیار بیشتری صرف کنم.
این بازی ذهن رو میشه در تعداد کندل ها در یک بازه مشخص صعود و سقوط هم دید، طوری که همواره تعداد کندل ها در روند نزولی کمتر از تعداد آن در روند صعودی است و بازار سریعتر از صعود، سقوط میکند.
و به همین دلیل هم هست که روند صعود رو Long و طولانی و خسته کننده و روند نزول رو Short و کوتاه مینامند. یک ریزش ۱۰ درصدی رو در نظر بگیرید که برای رشد نیاز به ۱۲ درصد سود داریم، پس از ریزش، در هر حرکتی به سمت بالا ، ذهن به اشتباه تصور میکنه که بعنوان مثال ۷ درصد سود کرده، چه خوب! بیشتر ضررم جبران شد! و این سود رو به عدد ۱۰ درصد ریزش و زیان محاسباتی اشتباه خودش نزدیک میبینه و دستور فروش رو میده و همین میشه که در این مسیر ۱۲ درصدی از طرف افراد مختلف فروش های بیشماری صورت میگیره و کندل های بسیاری ساخته میشه. بنابراین در راه صعود هم نقدینگی بیشتری نیازه و هم شکست مقاومت های ذهنی بیشتر...
.
نشانی "اقتصادبازار" در شبکههای اجتماعی:
🔗https://instagram.com/EghtesadBazar
🔗http://Eitaa.com/EghtesadeBazar
🔗https://ble.ir/EghtesadBazar
📊 کانال اقتصادبازار
🔗t.me/EghtesadBazar
🔰 نوکر مردم یا چوپان گله؟
✍ اسفندیار خدایی
دو نظریه سیاسی عمده وجود دارد:
1⃣ نظریه چوپان و گله:
حاکمان در جوامع استبدادی، مردم را همچون گله و خود را چوپان و صاحب اختیار گله میدانند. هیچ گلهای چوپان را انتخاب نمیکند و بر او نظارت ندارد. هیچ چوپانی با گوسفندان خود مشورت نمیکند که امروز به کدام چراگاه بروند، کی برگردند، چه بخورند، کدام گوسفند را بفروشد و کدام را قصابی کند. گله خوب، گلهای است که مطیع و رام در خدمت صاحب باشد. پرسشگری گوسفندان بیمعنی است و جایی برای رشد و تربیت و خلاقیت گله نیست. در نظریه چوپان، انسانها گوسفندانی هستند که هرگز قادر به تشخیص خوب و بد نیستند و نباید به آنها اعتماد و به نظرشان اعتنا کرد.
2⃣ نظریه نمایندگی مردم
در جوامع دموکراتیک، حاکمان نماینده مردمند و قرار است نوکر و خدمتگذار آنها باشند. نظر مردم مهم و تعیینکننده است آنها حقوقی دارند و قانون این حقوق و وظایف را مشخص میکند. حاکمان با انتخابات و رای مردم برای مدت مشخصی بر کرسی قدرت مینشینند و همواره در معرض رای مردم هستند. احزاب و سیاستمداران باید پاسخگو باشند و برای جلب رای مردم رقابت میکنند. تقلب و کلک و دروغ هم هست چون دموکراسی و نمایندگی هرگز صددرصد نیست. قرار نیست ناگهان جامعه آرمانی خلق شود، همینکه امروز بهتر از دیروز باشد کافی است. با گذر زمان و کسب تجربه، مردم هم آموخته میشوند و درصد پاسخگویی و نمایندگی بیشتر میشود. در نظریه چوپان، چوپان همیشه چوپان است و گله همیشه گله میماند. اما در نظریه نمایندگی، مردم رشد میکنند و از اشتباهات خود درس میگیرند.
اگر از من بپرسند، بزرگترین اختراع بشر کدام است، به تولید برق، اختراع تلفن، اینترنت، هواپیما، اتومبیل و... اشاره نمیکنم. به نظر من، بزرگترین اختراع بشر، دموکراسی است. دموکراسی و حاکمیت قانون است که زمینه بروز اختراعات و خلاقیت و رشد انسانها را فراهم میکند.
.
نشانی "اقتصادبازار" در شبکههای اجتماعی:
🔗https://instagram.com/EghtesadBazar
🔗http://Eitaa.com/EghtesadeBazar
🔗https://ble.ir/EghtesadBazar
📊 کانال اقتصادبازار
🔗t.me/EghtesadBazar
🔰 به همین سادگی
✍️ محسن جلالپور
هر روز در رسانهها اخبار حذف آدمها از نظام اداری و نظام تصمیمگیری را مشاهده میکنیم. فکر نمیکنم هیچ ساختار سیاسی به اندازه حکومت ایران، نیروهای اثرگذارش را حذف یا زمینه مهاجرت آنها را فراهم کرده باشد.
فکرش را بکنید؛ «بچههای مردم» که اغلب تحصیلکرده و پر تلاشند، هرگز قادر به ایجاد کسب و کار برای خود نمیشوند و راهی به نظام اداری و ساختار تصمیمگیری پیدا نمیکنند. اگر احیانا اشتباهی صورت گرفت و شمار اندکی از آنها موفق شدند کسب و کاری دست و پا کنند، از چرخه اقتصادی کشور کنار گذاشته میشوند و به جای آنها آقازادهها و اقوام و خویشان سیاستمداران رشته کار را در دست میگیرند.
انگار عدهای کشور را «تیول» خود میدانند که به خود حق خود میدهند هرکاری دلشان میخواهد انجام دهند. این برخوردها در نهایت منجر به ناامیدی و سرخوردگی جوانان میشود که یا مهاجرت آنها را در پی دارد یا آنها را گوشهگیر و عزلت نشین میکند.
همین یکی دو روز گذشته، حجم وسیعی از اخبار به حذف سرمایههای انسانی کشور اختصاص داده شده است. چند روزنامه ظرف دو روز گذشته در صفحه اول خود از پایان همکاری عادل فردوسیپور با صدا و سیما خبر دادهاند. چند پایگاه خبری نوشتهاند که خانم هنگامه قاضیانی پس از حواشی زیادی که برایش به وجود آوردهاند، برای همیشه از بازیگری خداحافظی کردهاست. چند روز پیش حتی اجازه ندادند وریا غفوری از فوتبال خداحافظی کند.
در مقابل، رسانهها تصویر مدیرعامل یک سازمان بزرگ را منتشر کردهاند که برای همسرش حکم مدیرکلی امضا میکند. یا در خبرها میخوانیم که پسر جوان یک سردار نظامی عضو هیأت مدیره یک شرکت بزرگ فولادسازی میشود. آنطرف میشنویم که یک مدیرکل راه و شهرسازی پسرش را در یک شرکت زیر مجموعه دولت استخدام کرده و در پاسخ به پرسشی درباره استخدام پسرش در یکی از شرکتهای زیر مجموعه دولت، خطاب به خبرنگار میگوید: «از لج تو هم شده، پسرم را جای بهتر هم میبرم».
تازه اینها قسمت روشن ماجراست که خبرنگاران موفق شدهاند کشف کنند اگر نه آقازادههای زیادی هستند که سکان بخشهای تاریک اقتصاد را در دست گرفتهاند و تا امروز کسی متوجه حضور آنها نشده و باز هم نخواهد شد.
آنها که به هر دلیلی نخبگان را از نظام اداری حذف میکنند یا مانع کسب و کار و فعالیت افراد میشوند، به کشور خیانت میکنند و به نظام تصمیمگیری کشور لطمه جدی میزنند.
در علم اقتصاد از «موجودی سرمایه» که لازمه رشد اقتصادی پایدار است، زیاد سخن گفته میشود. موجودی سرمایه را میتوان مجموع ارزش ساختمان و تاسیسات و ماشینآلات و تجهیزاتی دانست که در فرآیند تولید نقش داشته و مورد استفاده قرار میگیرند.
در دنیای کسبوکار مدرن که محیطی پویا و رقابتی است، داشتن نیروی انسانی توانمند یکی از بزرگترین مزیتها محسوب میشود. اگر این تعریف را مبنا قرار دهیم، متوجه میشویم در چند دهه گذشته در کشور ما برخورد نیروی سیاسی با نیروی انسانی هیچگاه متناسب با این تعریف نبوده است. در نتیجه نظام اداری و ساختار تصمیمگیری در کشور از نیروهای خلاق تهی شده است.
در نهایت اینکه برخورد نامناسب حکومت با سرمایه انسانی یک بعد ماجراست اما تراژدی جایی اتفاق میافتد که سیاستمداران به جای نخبهگرایی به «نوچهپروری» و «حامیپروری» رو میآورند و ضمن اینکه فرهنگ «چاپلوسی» را فراگیر میکنند، منابع کشور را صرف آنها میکنند و به جای بهرهگیری از نیروی انسانی کارآمد به استخدام نیروهای ناکارآمد و حامیان ابله رو میآورند و به همین سادگی پایههای نظام اداری و تصمیمگیری کشور را سست میکنند.
.
نشانی "اقتصادبازار" در شبکههای اجتماعی:
🔗https://instagram.com/EghtesadBazar
🔗http://Eitaa.com/EghtesadeBazar
🔗https://ble.ir/EghtesadBazar
📊 کانال اقتصادبازار
🔗t.me/EghtesadBazar
🔰 تورم را چه کسانی می سازند؟
✍🏻 علی میرزاخانی
«گرانفروشی» واژهای است که تورمسازان علاقه دارند آن را جایگزین واژه «تورم» کنند. چرا که واژه «گرانفروشی» بار اتهامی افزایش قیمتها را از دوش تورمسازان برداشته و این اتهام را به آدرسهای غلط حواله میکند؛ آدرسهای غلطی همچون کارخانهها و مغازهها و فروشگاهها که کالاها را گران میفروشند. بعضا برخی از چهرههای اثرگذار هم با این القائات نادرست همراه شده و موقع افزایش قیمتها پیشنهاد تحریم خرید کالاها را میدهند. این پیشنهاد به دلیل درک نادرست از تفاوت گرانی و تورم به هیچوجه باعث توقف افزایش قیمتها نمیشود و فقط مردم را هم به متهمان افزایش تورم اضافه میکند!
اما تورم را چه کسانی میسازند و چگونه؟ تعریف دقیق تورم همان کاهش ارزش پول است اما سؤال این است که اررزش پول چگونه کم میشود؟ پاسخ سادهتر به این سؤال نیازمند سفر در زمان است. زمانی که هنوز پول اسکناسی مرسوم نبود و سکهها به عنوان پول رایج زمانه به دلیل استفاده از ترکیبات طلا و نقره ارزش ذاتی داشتند. حکومتهای ماقبل مدرنیته دارای خزانهای از سکه با ترکیبات طلا و نقره بودند که ورودی این خزانه از باج و خراج بود. خزانه منبع پرداخت حقوق درباریان و نظامیان و نیز بذل و بخششهای سلطان بود و هر زمان که با کسری مواجه میشد یا باج و خراج را افزایش میدادند یا با لشکرکشی به بلاد دیگر منابع آنجا را به عنوان غنیمت تصاحب میکردند.
اما با توجه به اشتیاق تاریخی حکومتها برای ولخرجی و کسری مداوم منابع، به تدریج روش دیگری برای افزایش منابع خزانه اختراع شد. در این روش جدید، حکومتها تصمیم میگرفتند سکههای خزانه را ذوب کرده و سکههای جدید را با درجه خلوص کمتری از طلا و نقره (با افزودن فلزات کمارزشتری مثل مس) ضرب کنند. به این صورت که مثلا طلای موجود در سکه یک دیناری جدید در حد نصف سکه یک دیناری قبلی کاهش مییافت. این به معنای آن بود که ارزش واقعی پول (سکه یک دیناری جدید) نصف شده است و به همین دلیل وقتی حقوقبگیران سلطان با سکههای جدید به بازار میرفتند متوجه میشدند که قیمتها دو برابر شده است که انعکاس همان کاهش ارزش پول به نصف است. نکته جالب اینکه با رواج سکههای جدید سکههای قبلی از رواج میافتد (این پدیده در ادبیات اقتصادی به قانون گرشام موسوم است) و به تدریج همه قیمتها دو برابر میشود.
به عبارت دقیقتر، تورم همان دستکاری ارزش پول است که توسط حکومتها در طول تاریخ انجام میشده است. یعنی در مواقع كسري بودجه، سلطان دستور میداد عيار طلا یا نقره را در سكه رايج كاهش دهند تا تعداد سكه بيشتری با همان واحد قبلی ضرب شود. نتيجه اين بود كه سلطان سكههای بيشتری در اختیار داشت و مخارج بیشتری را پوشش میداد اما قدرت خريد سكهها به اندازه تقلب و ناخالصی انجام شده كاهش میيافت كه در سوي ديگر معادله میشود همان تورم.
در سابقه تاریخی میتوان به ضرب سکه «شاهی» توسط سلسله سامانیان اشاره کرد که معادل ۵۰ دینار بود. یعنی سکه یک دیناری را در طول دهها سال به قدری بیارزش کرده بودند که ۵۰ سکه جدید به اندازه یک سکه اولیه دارای فلز گرانبها بود و سکه شاهی برای تسهیل مبادلات ضرب شد. اما دستکاری ارزش پول همچنان ادامه داشت و بعد از گذشت چند صباحی نادرشاه سکه نادری را معادل ۱۰ شاهی یا ۵۰۰ دینار ضرب کرد. قاجاریه سکه ۱۰۰۰ دیناری به اسم قِران ضرب کرد و برای اولین بار اسکناس ۱۰ هزار دیناری هم به اسم تومان منتشر شد. افراد سالمند حتما به خاطر دارند که تا همین چند دهه پیش نیم تومان را پنجزاری میگفتند که مخفف پنجهزاری به معنی ۵۰۰۰ دینار بود یا دوزاری به معنی ۲۰۰۰ دینار. احتمالا کمی قدیمیترها به یاد میآورند که نیمریال یا نیمقِران را هم ۱۰شاهی میگفتند یعنی همان ۵۰۰ دینار.
بنابراین، تورم هیچ چیزی جز دستکاری ارزش پول نیست و این کار هم جز با در اختیار داشتن فرمان ضرابخانه (یا همان بانک مرکزی در دنیای مدرن) امکانپذیر نیست. به همین دلیل، از حدود ۴۰ سال قبل که استقلال کارشناسی بانکهای مرکزی از قدرت سیاسی به رسمیت شناخته شد مشکل تورمهای بالا در عموم کشورها (جز معدودی مثل ایران که بانک مرکزی مستقل ندارند) به تاریخ پیوست. در دوران کنونی، دستکاری ارزش پول حتی نیازی به ذوب انبار سکه خزانه ندارد و بانک مرکزی غیرمستقل با فشار یک دکمه میتواند کسری دولت یا اعتبارات مورد نیاز دولت را پرداخت کند که در آمار رشد نقدینگی منعکس میشود. به عنوان مثال، وقتی گفته میشود در دوران بیرشدی دهه ۹۰ حجم نقدینگی ۱۰ برابر شده یعنی اینکه هر ۱۰ تومان آخر دوره معادل یک تومان ابتدای دوره ارزش خواهد داشت.
.
نشانی "اقتصادبازار" در شبکههای اجتماعی:
🔗https://instagram.com/EghtesadBazar
🔗http://Eitaa.com/EghtesadeBazar
🔗https://ble.ir/EghtesadBazar
📊 کانال اقتصادبازار
🔗t.me/EghtesadBazar
🔰 زندگی طبیعی زیر ضرب
✍ پویا جبلعاملی
سیاستهایی که منجر به تغییر زندگی و حیات طبیعی آدمیان میشوند، تنها یک سیاست اشتباه نیستند. این سیاستها حکایت از آن دارند که تصمیمگیرندگان بهطور عجیبی اصرار بر آن دارند که رویکردهای اقتصادی، سیاسی و اجتماعیشان صحیح است و برای عبور از مشکلاتی که این رویکردها ایجاد کرده، حاضرند زندگی طبیعی و حیات معمولی شهروندان را که محصول حق ذاتی آنان و تجربه جوامع بشری در گذر قرنها است، دچار دگرگونی کنند.
چین در دوره مائو کلکسیونی از این سیاستها بوده؛ چه کسی باور میکرد، زمانی کسی سربرآورد که معتقد باشد اگر انسانی برای خودش غذا بپزد، به خلق خیانت کرده و نوچه امپریالیسم است؟ داشتن آشپزخانه شخصی سمبلی از «خودخواهی» بود و همگان باید در آشپزخانههای جمعی غذا میخوردند. نتیجه نیز مشخص بود! قحطیای که تاریخ کمتر به خود دیده و مرگ قریب به ۳۰میلیون نفر انسان.
مورد اخیر را ببینید که معتقد است شهروندان دیر از خواب بیدار میشوند و بدون تردید کسی که ساعت ۶صبح باید سرکار حاضر شود نیازمند آن است، حداقل ساعت ۵صبح از خواب بیدار شود. آیا در کشوری به جز برای مشاغل خاص، چنین دستورالعملی وجود دارد؟
چرا جهانیان، از این نسخه رونمایی نکردند؟ آیا ما باهوشتر از آنها هستیم؟ آیا جنس ما و اقتصاد ما از چیز دیگری سرشته شده است؟
ما ایرانیان هر روز بیشتر وادار به سبک زندگی غیرطبیعی هستیم. امری که برای سیاستگذاران دغدغهمند، نشانه بسیار هشدارآمیزی است.
.
نشانی "اقتصادبازار" در شبکههای اجتماعی:
🔗https://instagram.com/EghtesadBazar
🔗http://Eitaa.com/EghtesadeBazar
🔗https://ble.ir/EghtesadBazar
📊 کانال اقتصادبازار
🔗t.me/EghtesadBazar
🔰 آیا وجود دولت ها ضروری است؟
✍🏻 آین رند
دولت نهادی است که در یک حوزه جغرافیایی خاص از قدرتی انحصاری برای اجرای قوانین معین در زمینه رفتار اجتماعی برخوردار است. اما آیا انسانها به چنین نهادی نیاز دارند و چرا؟
از آنجا که ذهن انسان ابزار اصلی او برای بقا بوده و به عبارت دیگر ابزاری است که با آن دانش لازم برای تصمیمگیری را کسب میکند، هر انسانی باید از آزادی فکر کردن برخوردار باشد و بتواند با توجه به انتخابهای معقول خود دست به عمل بزند. البته این بدان معنا نیست که هر انسانی باید تنها زندگی کند و یک جزیره متروکه بهترین محیط را برای برآوردن نیازهای او فراهم میآورد. بلکه برعکس، انسانها میتوانند از سرو کار داشتن با یکدیگر نفع ببرند. به عبارت دیگر یک محیط اجتماعی، البته اگر شرایط خاصی برقرار باشد، بهترین وضعیت برای بقای انسانها را فراهم میآورد.
«دانش و مبادله ارزشهای بزرگی است که از زندگی اجتماعی به بار میآیند. انسان تنها گونه ایست که میتواند دانش خود را از نسلی به نسل دیگر منتقل کرده، آن را گسترش دهد. دانشی که میتواند در دسترس بشر قرارگیرد بیش از آن است که یک انسان بتواند در طول زندگی خودش کسب کند. در واقع هر فرد از دانشی که دیگران کسب کردهاند میتواند منفعت قابل توجهی کسب کند. تقسیم کار مزیت دیگر زندگی اجتماعی است: تقسیم کار به انسان اجازه میدهد که تلاش خود را به یک زمینه کاری خاص معطوف کند و با کسانی که در دیگر زمینهها تخصص پیدا کردهاند معامله کند. این نوع همکاری به همه انسانهای درگیر در آن اجازه میدهد که نسبت به زمانی که هر کدام در جزیرههای جدا از هم یا در مزارع خودکفا همه چیز را خودشان برای خودشان تولید کنند، به دانش و مهارت و بازده بیشتری دست پیدا کنند.
با توجه به همین منافع میتوان تعیین و تعریف کرد که چه نوع انسانهایی، در چه جامعهای میتوانند برای یکدیگر ارزش مند باشد: انسانهای عقلایی، مولد و مستقل که در جامعهای عقلایی، مولد و آزاد زندگی میکند» («اخلاق آبجکتیویستی»، فضیلت خودخواهی).
جامعهای که حاصل تلاش یک فرد را از او میرباید یا او را به بردگی میگیرد یا تلاش میکند که آزادی اندیشه او را محدود کند یا او را مجبور میکند که خلاف قضاوت معقول خود عمل کند، جامعهای که بین قوانین خود و ملزومات طبیعت انسان تعارض ایجاد میکند، صراحتا بگویم، اصلا جامعه نیست بلکه انبوهی است از انسانهایی که به زور حکمرانی رسمی گروهی جنایتکار کنار هم ماندهاند. چنین جامعهای تمام ارزشهایی که میتواند از همزیستی انسانها ناشی شود را نابود میکند، هیچ توجیهی ندارد و نه تنها نافع نیست بلکه کشندهترین تهدید برای بقای انسانها به شمار میرود. زندگی در یک جزیره متروکه از زنده بودن در روسیه شوروی یا آلمان نازی، امن تر و بهتر است.
اگر قرار است که انسانها در یک جامعه آرام، مولد و عقلایی زندگی کنند و متقابلا به هم نفع برسانند باید اصل اجتماعی بنیادیای را که بدون آن هیچ جامعه اخلاقی و متمدنی وجود نخواهد داشت، بپذیرند: اصل حقوق فردی. طبیعت انسان ایجاب میکند که برای بقای مناسب او شرایط خاصی وجود داشته باشد؛ شناخت این شرایط به معنی شناخت حقوق فردی انسانها است.
تنها با استفاده از زور فیزیکی (physical force) است که میتوان حقوق انسانها را پایمال کرد. تنها با استفاده از زور فیزیکی است که انسان میتواند انسان دیگری را از زندگی محروم کند یا او را به بردگی بگیرد یا از او دزدی کند یا نگذارد که اهدافش را پیگیری کند یا او را مجبور کند که خلاف قضاوت عقلایی خود عمل کند.
پیش شرط ایجاد یک جامعه متمدن این است که استفاده از زور فیزیکی در روابط اجتماعی ممنوع شود. به عبارت دیگر در چنین جامعهای اگر افراد بخواهند با یکدیگر مبادله کنند باید با استفاده از عقل یعنی بحث کردن، متقاعد کردن و جلب کردن موافقت بدون اجبار، راضی به این کار شوند.
یکی از نتایج برآمده از حق انسان برای زندگی کردن، حق دفاع از خود است. در یک جامعه متمدن، زور تنها در واکنش و تنها علیه کسانی اعمال میشود که اول، آن را به کار بردهاند. تمام دلایلی که باعث میشود اعمال زور فیزیکی شریرانه تلقی شود استفاده واکنشی از زور را به یک ضرورت اخلاقی تبدیل میکند.
اگر جامعهای به واسطه «صلح طلبی» استفاده تلافی جویانه از زور را محکوم کند، به زودی در دست اولین آدمکشی که تصمیم بگیرد اخلاق را کنار بگذارد گرفتار میشود. چنین جامعهای به سوی خلاف مقاصد خود حرکت میکند: یعنی به جای اینکه شرارت را از بین ببرد، آن را تشویق میکند و به آن پاداش میدهد.
اندیشه نو
.
نشانی "اقتصادبازار" در شبکههای اجتماعی:
🔗https://instagram.com/EghtesadBazar
🔗http://Eitaa.com/EghtesadeBazar
🔗https://ble.ir/EghtesadBazar
📊 کانال اقتصادبازار
🔗t.me/EghtesadBazar
🔰 چشمانداز دلار و بورس
برخی معتقدند حالا که روند رو به رشد دلار متوقف شده و روند اصلاحی در بسیاری از بازارها شکلگرفته، لاجرم بورس هم بواسطه کاهش انتظارات تورمی به روند کاهشی و رکودی خود ادامه خواهد داد. اما در این بین توجه به ۵ نکته ضروری است !
1️⃣ بورس هیچگاه با دلار ۵۵ – ۶۰ هزار تومانی معامله نشده بود که حالا از افت قیمت دلار اثر منفی میانمدتی بگیرد. بنابراین واکنش بازار به نوسانات نرخ ارز کوتاهمدتی است و به زودی تعادل به بورس باز خواهد گشت.
2️⃣ اثرات رشد نرخ ارز از ۲۸ به ۳۸ هزار تومان در گزارشهای ۳ ماهه روشن خواهد شد. در واقع با رسیدن صورتهای مالی ۳ ماهه و همچنین برگزاری مجامع، P/E بازار به خوبی تعدیل شده و تحلیلگران میتوانند برآورد نسبی از سود شرکتها برای سال ۱۴۰۲ داشته باشند.
3️⃣ به نظر میرسد مذاکراتی بین ایران و آمریکا در راستای کاهش تنش و برخی توافقات (نیمبند و موقت) بینالمللی در جریان است و اخبار ضد و نقیض خبرگزاریهای خارجی مهر تائیدی بر این ادعا است. اگرچه جزئیاتی در این خصوص در دسترس نیست اما به نظر تحولات مثبت سیاسی عاملی برای درآوردن دست دولت از جیب شرکتها باشد و لذا این موضوع عاملی برای بهبود سود شرکتها خواهد بود.
4️⃣ بر اساس محاسبات اقتصادی (نقدینگی، پایه پولی و تورم) دلار در قیمتهای کمتر از ۵۰ هزار تومانی ثبات نخواهد داشت و احتمالا پس از این اصلاح، تا پایان سال باید شاهد حرکت آن به سمت کانال ۶۰ هزار تومانی باشیم. ضمن اینکه شاید در کوتاهمدت دولت از افت قیمت دلار در راستای استفاده خوراک سیاسی و پس گرفتن آبروی از دست رفته خود استقبال کند اما کسری جدی بودجه خیلی زود دلار را به سمت جلو حرکت خواهد داد.
5️⃣ نکته آخر اینکه با کاهش تنشهای سیاسی باید شاهد کاهش شکاف بین دلار آزاد و نرخ حواله باشیم. این اتفاق اثرات مثبت خوبی بر سودسازی شرکتها خواهد گذاشت.
بنابراین نگاه به بازار ارز و اثرات آن بر بورس میبایست منطقی باشد. ضمناینکه فعالین سایر بازارها بهویژه سرمایهگذاران دو بازار مسکن و خودرو و حتی طلا بیشتر باید نگران افت قیمت ارز باشند؛ چراکه این کالاها با دلاری فراتر از نرخ روی تابلو معامله میشوند و تنها بازار سرمایه است که با دلار ۳۸ هزار تومانی داد و ستد میشود. هنوز هم معتقدیم پولِ فعال در بازارهای موازی خیلی صبور نیست و اگر رکود ادامه داشته باشد، به سراغ بازار جایگزین خواهد رفت و شاید بازار سرمایه پس از اصلاح فعلی بتواند بخشی از این نقدینگی را جذب نماید. البته تحقق چنین امری منوط به ایجاد جذابیت توسط دولت و نهاد ناظر خواهد بود. اگر کمی عقلانیت وجود داشته باشد، با برخی ابزارها و تغییر در برخی از سیاستگذاریها میتوان از پیچ تاریخی ایجاد شده نهایت استفاده را برد
بورس ۲۴
.
نشانی "اقتصادبازار" در شبکههای اجتماعی:
🔗https://instagram.com/EghtesadBazar
🔗http://Eitaa.com/EghtesadeBazar
🔗https://ble.ir/EghtesadBazar
📊 کانال اقتصادبازار
🔗t.me/EghtesadBazar
🔰 جیببری از طریق تورم بهینهتر است یا زورگیری از طریق مالیات؟
✍ مرتضی کاظمی
میفهمم که برای بعضی از ما این سؤال عجیب و ناامیدکننده است؛ اما باور کنید که اساتید در دانشکدههای اقتصاد چه ایرانی و چه غیرایرانی به این سوال مشغول و مألوف بودهاند و هستند.
جواب من (مرتضی کاظمی) به این سوال این است که بهجای جیببریهای تورمی و زورگیریهای مالیاتی، ولخرجیهای دولتی/حکومتی و حتی هزینههای بهظاهر ضروری را کاهش دهید؛ اما جواب اقتصاددانهای پرمطالعه معمولاً متفاوت است. آنطور که من متوجه شدهام، اقتصاددانهای مذکور معمولاً خود را در جایگاه مشاور تامین مالی دولت (و نه طرفدار مردم) در نظر میگیرند و معمولاً توصیه میکنند دولت از هر روشی که در دسترس دارد برای تأمین مالی استفاده کند.
در یک گروه سیصد نفره عضوم که تقریباً همگی دانشآموخته یا اساتید در رشته اقتصادند. آنطور که به نظر میرسد اعضای فعال در این گروه بهصورت جدی مرعوب ایدهای شدهاند که در ادامه مینویسم. آن ایده اینگونه است که: «اگر شما یک دولتی با کسریهای پایدار بودجه (بنابر هر دلیلی، درست یا نادرست) داشته باشید و آن دولت بخواهد این کسریها را بدون کاهش در آنها از روشهای مختلف تامین مالی کند بر اساس ادبیات کلان موجود، کمهزینهترین و بهینهترین راه از طریق تامین پولی آنهاست. یعنی از طریق ایجاد تورم.»
سیاستمداران، ایدههای چنین اقتصاددانهایی را عاشقانه میپذیرند. شما به سیاستمدار میگویی که مهم نیست که ولخرجیهای زیادی داری؛ برو جلو و هر چقدر میتوانی ماجراجویی کن؛ دست در جیب مردم، تا میتوانی به زورگیری و جیببری ادامه بده. به ولخرجیها ادامه بده تا وقتی اقتصاددانهای تحصیلکرده در کنارت هستند راههای جدید برای زورگیری و مالیاتگیری را به تو نشان میدهند. سیاستمدار عزیز تا میتوانی مالیات بگیر و تورم بساز.
بر اساس ادبیات اقتصاد کلان و بر اساس نظریات قدیمیتر که توسط جان مینارد کینز ارائه شده و بر اساس ایدههای جدیدتری که توسط مایکل وودفورد و جان هولاند کاکرین به ادبیات اقتصاد پولی اضافه شده (مرعوب اسمها شدید؟) اقتصادانها و روشنفکران تشخیص دادهاند سیاستمداران و دولتمردان، در صورتی که نتوانند ولخرجیها و ماجراجویها را از طریق زورگیری و مالیاتگیری تأمین کنند؛ بهینهترین و کمهزینهترین راهکار ایجاد تورم است. بله ایجاد تورم حتی تا ۳۰ درصد!
بله؛ متاسفانه اقتصاددانان (از نوع چپ و کینزی و پساکینزی و حتی از نوع متعارف) معمولاً شریک دولتمردان و سیاستمداران در بسط زورگیری و جیببری و حقخوری بودهاند و هستند. متاسفانه!
.
نشانی "اقتصادبازار" در شبکههای اجتماعی:
🔗https://instagram.com/EghtesadBazar
🔗http://Eitaa.com/EghtesadeBazar
🔗https://ble.ir/EghtesadBazar
📊 کانال اقتصادبازار
🔗t.me/EghtesadBazar
🔰 بازی برد - برد مهاجرت در ۲۰۲۳
اکونومیست در گزارشی به بررسی اثرات افزایش موج مهاجرت به اقتصادهای ثروتمند جهان پرداخته است.
براساس آمارهای گزارش اکونومیست مهاجرت به بریتانیا، استرالیا، آمریکا، کانادا و آلمان رو به افزایش است. اقتصادهایی که از مهاجران زیادی استقبال میکنند، در بلندمدت نفع زیادی خواهند برد. ایالات متحده آمریکا مثال خوبی برای این موضوع است؛ چراکه مهاجران ایدههای جدیدی را به این کشور آوردهاند. مهاجران همچنین به ایجاد پیوندهای تجاری و سرمایهگذاری بین کشور خود و کشوری که به آن مهاجرت کردهاند، کمک میکنند. ازطرفی تجمع کارگران جوان نیز به ایجاد درآمد مالیاتی بیشتر کمک میکند.
براساس نظر یک اقتصاددان ارشد مرکز مدیریت جهانی آپولو، افزایش مهاجرت برای فدرال رزرو مفید است؛ چراکه باعث میشود از التهاب بازار کار کاسته شود و نرخ تورم کاهش یابد. از سوی دیگر افزایش تعداد مهاجران باعث افزایش عرضه نیروی کار شده و این موضوع رشد دستمزد را کاهش میدهد.
مهاجران همچنین تقاضا برای کالاها و خدمات را افزایش میدهند که خود میتواند باعث تشدید تورم شود. در بریتانیا، افزایش تعداد مهاجران باعث شده اجارهبها در شهر لندن که از قبل هم عرضه مسکن محدودی داشت، افزایش یابد. مهاجرت امروز، باعث مهاجرت فردا نیز میشود، چراکه مهاجران پای فرزندان و حتی شرکای خود را به کشور جدید بازخواهند کرد.
.
نشانی "اقتصادبازار" در شبکههای اجتماعی:
🔗https://instagram.com/EghtesadBazar
🔗http://Eitaa.com/EghtesadeBazar
🔗https://ble.ir/EghtesadBazar
📊 کانال اقتصادبازار
🔗t.me/EghtesadBazar
🔰 آیا توافقی در راه است ؟
✍️ هادی خسروشاهین
در فضای موجود ایران همچنان به تلاش های خود برای احیای توافق هسته ای ادامه می دهد؛ در حالیکه واشنگتن حداقل در این مقطع زمانی آن را از دستور کار خارج کرده است.شاید تداوم همین اختلافات باشد که پادشاه عمان را مصمم کرد که در جریان سفر به تهران احتمالا از جزئیات بیشتر پیشنهاد جدید آمریکا رونمایی کند تا تهران ترغیب شود این پیشنهاد را مورد بررسی جدی تر قرار دهد.
هدف غایی توافق موقت؛وقفه،فراهم آوردن فضای تنفس برای مذاکرات دیگر و توقف موقت بازی است. بر این پایه توافق موقت در سه قالب قابل عملیاتی است: اول چشم در برابر چشم؛اما نه در معنای انتقام جویی بلکه به معنای تعدیل شده آن یعنی «قربانی به میزان ارزش آسیبدیدگی و برای جبران، خسارت دریافت میکند.»
در معنای اول تمرکز اساسی روی همکاری ایران با آژانس قرار دارد و همچنین دریافت امتیازاتی در قبال این همکاری های از سوی غرب.در این راستا رفع و رجوع ابهامات پادمانی(بویژه سه مکان ادعایی آژانس)،امکان نظارت بیشتر بر فردو و سایر تاسیسات هسته ای و نصب دوربین های فراپادمانی از اسفند سال گذشته در دستور کار قرار گرفته است.از سخنان گروسی اینچنین برداشت می شود که ایران در این حوزه بخشی از توافقات را به انجام رسانده است.اما چرا بخشی از آنها؛شاید به این دلیل که ایران و غرب هنوز در مورد این نسخه از توافق موقت به جمع بندی نهایی نرسیده اند؛شاید برای اطمینان یافتن ایران از اینکه هرهمکاری با آژانس مابه ازای بیرونی دارد و سرانجام بدلیل پیش رو بودن نشست شورای حکام.با این همه نشانه هایی وجود دارد که این توافق نه بصورت رسمی بلکه بصورت غیررسمی و ضمنی در حال پیاده سازی است؛
مجوزهای موردی برای برداشت ایران از ذخایر بلوکه شده اش در عراق در همین راستاست؛البته آزادسازی 7میلیارد دلار در کره جنوبی نیز اگر چه در ظاهر به تبادل زندانیان مرتبط است اما بدون همکاری با آژانس ایالات متحده از آزادسازی آن شانه خالی خواهد کرد.چشم پوشیدن آمریکا بر مبادلات نفتی ایران با هند و چین نیز در همین چارچوب قابل بررسی است. نکته حائز اهمیت دیگر در اینجا این است که ما به زمان گزارش خاص مدیر کل آژانس نزدیک می شویم.طبق برجام و قطعنامه 2231 مدیرکل به جز گزارش های روتین ارزیابی در حوزه نظارت و راستی آزمایی تعهدات هسته ای ایران موظف به صدور دو گزارش خاص تحت عنوان گزارش نتیجه گیری گسترده تر است.اولین گزارش 2016 منتشر شد؛روزی که غرب بر پایه این گزارش می خواست تحریم های هسته ای را لغو و تعلیق کند.اما دومین گزارش باید قبل از 18 اکتبر 2023 منتشر شود؛ ایران که پروتکل الحاقی را بصورت داوطلبانه اجرایی کرده است؛باید قبل از این تاریخ پروتکل را به تصویب مجلس برساند و در مقابل کنگره آمریکا نیز باید به آن بخش از تحریم هایی که به موجب قوانین قوه قانونگذاری ای ایالات متحده تعلیق و نه لغو شده اند،پایان دهد.بنابراین با مصادف شدن دومین لغو تحریم های هسته ای مدیر کل موظف است دومین گزارش نتیجه گیری گسترده تر قبل 18 اکتبر را منتشر کند.بر این پایه همکاری ایران با آژانس اهمیت بیشتری می یابد.
اما نسخه دوم توافق موقت؛ توقف در برابر توقف یا فریز در برابر فریز است؛بر این پایه ایران از غنی سازی 60% عبور نمی کند و همچنین سانتریفیوژهای جدید نیز نصب نخواهد کرد و در مقابل غرب نیز از اقدامات بیشتر در حوزه تحریم ها پرهیز می کند.نکته حائز اهمیت در این نسخه این است که آمریکا در عین تاکید بر اهرم های بازدارندگی خود باید به طرف مقابل تضمین دهد که طرف ثالثی به اقدامات تخریبی علیه تاسیسات هسته ای ایران دست نخواهد زد.
اما نسخه سوم توافق موقت کمتر در برابر کمتر است که نیاز به ترتیبات رسمی دارد.چرا که بر این پایه ایران غنی سازی خود را تعلیق و ذخایر سوخت خود را در داخل کشور حفظ می کند. در مقابل آمریکا احتمالا در قالب معافیت های تحریمی بدون لغو یا تعلیق این تحریم ها به ایران اجازه می دهد که صادرات نفت خود را افزایش دهد و پول حاصل از آن را از طریق بانک های مشخص و معین دریافت کند.
حال باید منتظر روزهای آتی بود که احتمالا هم داستان تبادل زندانیان به نقاط مشخصی می رسد و هم توافق هسته ای؛البته شاید این توافق جدید در سکوت و به شکل غیر رسمی و ضمنی عملیاتی شود؛پس اگر توافق شد ولی صدای آن درنیامد؛ تعجب نکنید!
.
نشانی "اقتصادبازار" در شبکههای اجتماعی:
🔗https://instagram.com/EghtesadBazar
🔗http://Eitaa.com/EghtesadeBazar
🔗https://ble.ir/EghtesadBazar
📊 کانال اقتصادبازار
🔗t.me/EghtesadBazar
🔰 اثر مار کبری چیست؟
در قرن هجدهم زمانی که انگلیس، هند را به استعمار خود درآورده بود، تعداد مارهای کبری در سطح شهر دهلی زیاد شده بود و دولت برای مدیریت این شرایط تصمیم گرفت برای هر مار مردهای که مردم تحویل میدهند، جایزه نقدی به آنها پرداخت کند.
تصمیم در ابتدا با تحویل مارهای مرده زیاد به دولت، بسیار موفق به نظر میرسید و به نظر میآمد که در طول زمان تعداد مارها کمتر خواهد شد. اما در نهایت تعجب تعداد مارهای مردهای که مردم تحویل میدادند روز به روز بیشتر میشد. دولت از پیامد این کار غافل شده بود. چرا که بسیاری از مردم فقیر دهلی با تصور اینکه این کار درآمد خوبی دارد به پرورش مار روی آورده بودند.
البته این آخر ماجرا نبود. دولت اعلام کرد که دیگر برای مارهای کبری جایزه نمیدهد. مردم شهر هم که متوجه شده بودند پرورش مار دیگر برای آنها سودی ندارد، هر کدام مارهای خود را در هر طرف شهر به حال خود رها کردند. بنابراین جمعیت مارهای کبری افزایش پیدا کرد و وضعیت از حالت اولیه نیز بدتر شد.
از این پدیده در علوم سیاسی و اقتصادی به نام "اثر کبری" یاد میشود که در آن نداشتن افق تصمیمگیری مناسب برای بکارگیری راهحل یک مساله، به شدت آن اضافه کرده و عواقب ناخواسته یا پیشبینی نشدهای به همراه خواهد داشت. تاکنون نمونههای بسیاری از این گونه تصمیمها توسط دولتمردان کشور در عرصههای سیاسی و اقتصادی گرفته شده است.
.
نشانی "اقتصادبازار" در شبکههای اجتماعی:
🔗https://instagram.com/EghtesadBazar
🔗http://Eitaa.com/EghtesadeBazar
🔗https://ble.ir/EghtesadBazar
📊 کانال اقتصادبازار
🔗t.me/EghtesadBazar
🔰 قمار چین در افغانستان
✍ احمد چیمه (مشاور پارلمان پاکستان)
برگردان: علیسجاد مولایی
سرمایهگذاریهای چین در افغانستان در سالهای اخیر رو به رشد بوده است؛ زیرا بیجینگ میخواهد نفوذ اقتصادی و سیاسی خود را در این کشور گسترش بدهد. در جنوری ۲۰۲۳، یک شرکت چینی قراردادی به ارزش ۴۵۰ میلیون دالر برای اکتشاف و توسعه ذخایر نفت در شمال افغانستان امضا کرد. در ماه اپریل، رژیم طالبان اعلام کرد که در حال مذاکره با یک شرکت چینی برای انجام اکتشاف و توسعه ذخایر لیتیوم افغانستان هستند. برخی در بیجینگ امیدوارند در جایی که دیگر قدرتهای بزرگ شکست خوردند، موفق شوند و به نحوی کشوری را که اخیراً بیثبات بوده است، امن بسازند.
خلاف حضور ایالات متحده، شوروی و بریتانیا در خاک افغانستان، دخالت چین بیشتر بر جنبههای اقتصادی و دیپلماتیک متمرکز است. تعامل چین با رژیم کنونی طالبان تحت تاثیر عوامل متعددی از جمله تمایل به بهرهبرداری از ثروت منابع طبیعی افغانستان، جلوگیری از گسترش ایدیولوژی افراطی و تامین منافع استراتژیک خود چین است. افغانستان از نظر مواد معدنی و زیرزمینی مانند زغالسنگ، نفت، مس، آهن، لیتیوم و مواد معدنی خاکی کمیاب غنی است و به نظر میرسد شرکتهای چینی مشتاق دسترسی به این مواد هستند. علاوه بر این، چین بهعنوان بخشی از طرح کمربند و جاده خود به دنبال گسترش نفوذ سیاسی و اقتصادیاش در منطقه است و افغانستان حلقه ضعیف این زنجیره است که از منطقه سینکیانگ چین تا اروپا گسترش مییابد.
چین تاکنون ابتکارات مختلف را انجام داده است، از پروژههای زیربنایی گرفته تا توسعه معدن و انرژی. یکی از مهمترین پروژهها، ساخت یک معدن عظیم مس در معدن مس عینک است که به چین امکان دسترسی به یکی از بزرگترین ذخایر مس جهان را میدهد. چین در پروژههای معدن آهن و طلا، بخش کشاورزی و همچنین اکتشاف نفت و گاز سرمایهگذاری میکند. پروژههای انکشافی زیربنایی شامل ساخت سرک و پل است. ترمیم گذرگاه سالنگ و سنگفرش جادههای کنر و لغمان بهعنوان جلوه اولیه این حضور است. برنامههای آینده شامل اتصال اوزبیکستان، ترکمنستان و تاجیکستان با پاکستان از طریق راه آهن و شاهراههایی است که از افغانستان میگذرد.
تاثیر سرمایهگذاری چین در افغانستان بسیار گسترده است و پیامدهای قابل توجهی برای کشور و منطقه بهطور کلی دارد. توسعه زیرساختها به بهبود بخش حملونقل افغانستان کمک میکند و توسعه بخش معدن پول نقدی که شدیداً به آن نیاز دارد را برای رژیم طالبان فراهم میکند. طالبان چین را بهعنوان یکی از سهامداران اصلی در توسعه اقتصادی افغانستان میبینند و به نظر میرسد که مشتاق افزایش سرمایهگذاریهای چینی هستند، بهویژه بعد از پایان یافتن کمکهای غرب. سرمایهگذاری چینیها به اقتصاد افغانستان کمک کرده و نوعی مشروعیت را برای طالبانی فراهم کرده است که ناامیدانه میخواهند به مردم عادی افغانستان ثابت کنند که میتوانند کشور را اداره کنند. سرمایهگذاری در پروژههای لیتیوم که حدود ۱۰ میلیارد دالر تخمین زده میشود، بیش از ۱۰۰ هزار شغل در پنج سال آینده ایجاد خواهد کرد.
با این حال، باید توجه داشت که بین امضای تفاهمنامههای روی کاغذ و تحقق سرمایهگذاری واقعی تفاوت زیاد وجود دارد. چین قراردادهای زیادی با دولت قبلی افغانستان امضا کرد. پروژه آمو دریا که تخمین زده میشد هفت میلیارد دالر برای افغانستان درامد داشته باشد و سه هزار شغل ایجاد کند، یکی از این پروژهها بود؛ اما آن پروژه با بسیاری از پروژههای چینی دیگر به دلایل امنیتی به اتمام نرسید.
حضور ایالات متحده و شوروی در افغانستان با درگیری و شورشهای زیادی همراه بود که مانع هر نوع توسعه میشد. حداقل برای فعلا تاجران چینی با چنین مانعی روبهرو نیستند. در حال حاضر هیچ معادلی با واکنش مجاهدین علیه شوروی یا شورش طالبان که با حضور ایالات متحده در کشور مخالفت کردند، وجود ندارد. خلاف گذشته، تقریباً همه همسایهگان افغانستان آراماند و کاری نمیکنند که مانع طرحهای چین در منطقه شود.
تهدید اصلی برای شرکتهای چینی در افغانستان از سوی دولت اسلامی شاخه خراسان (ISKP) خواهد بود که محیط امنیتی افغانستان را با چالش جدی مواجه کرده است. باید دید که آیا طالبان میتوانند با دولت اسلامی شاخه خراسان مقابله کنند یا خیر. با انجام این کار، آنها باید از یک گروه شورشی به یک دولت ملی تبدیل شوند که قادر به تامین امنیت است؛ وظیفهای که با چالشهای فراوانی همراه است.
چینیها ممکن است متوجه شده باشند که صرف پول انداختن روی یک مشکل، آن را حل نمیکند. در طول ۲۰ سال گذشته، ایالات متحده بیش از ۱۵۰ میلیارد د
.
نشانی "اقتصادبازار" در شبکههای اجتماعی:
🔗https://instagram.com/EghtesadBazar
🔗http://Eitaa.com/EghtesadeBazar
🔗https://ble.ir/EghtesadBazar
📊 کانال اقتصادبازار
🔗t.me/EghtesadBazar
🔰 تنها راه مهار تورم
✍ دکترداوود سوری
راهحل اصلی معضل تورم، رفع کسری بودجه و بازگشت به انضباط مالی است. عموما کسری بودجه نشاندهنده این است که دولت بیش از آنکه درآمد دارد، هزینه ایجاد میکند. در ایران درآمدها به دو بخش درآمدهای حاصل از فروش نفت و مالیات تقسیم میشود. درآمدهای نفتی به این صورت است که وقتی دولت نفت را میفروشد، درآمد ارزی حاصل از آن را به بانکمرکزی میدهد و با نرخ مشخصی معادل ریالی آن را از بانکمرکزی دریافت میکند. در مقابل درآمدهای دولت، هزینههای دولت قرار دارد که برای مثال آنها را صرف پرداخت حقوق به کارمندان یا در امور جاری و عمرانی مصرف میکند.
زمانی که این درآمدها کمتر از هزینهها باشد، دولت با کسری بودجه مواجه میشود. تفاوتی که بین درآمدها و هزینهها در ابتدای سال وجود دارد این است که درآمدها پیشبینی میشود. در واقع پیشبینی میکنیم که چقدر مالیات بگیریم یا چقدر نفت بفروشیم. بنابراین، عدد یادشده اطمینانی است که نسبت به درآمدها داریم، در حالی که هزینهها عموما قطعی است و دولت تعهدی را میپذیرد و باید به آن تعهد عمل کند. در طول سالهای مختلف هم همیشه اینطور بوده که بخشی از درآمدها تحقق پیدا نکرده؛ اما هزینهها نسبت به پیشبینی محقق شده است. بنابراین برآوردهایی که از کسری بودجه سالجاری میشود طبعا میتواند افزایش هم پیدا کند.
وقتی از کسری بودجه صحبت میکنیم، این کسری باید الزاما از محلی تامین شود. درنهایت تامین کسری بودجه در دولتها در طول تاریخ به صورت استقراض از بانکمرکزی بوده است؛ به این مفهوم که دولت از بانکمرکزی درخواست میکند بدهیهایش را با ریالی که منتشر میکند تامین کند؛ بدون اینکه در مقابل آن دارایی یا ارزی در اختیار بانکمرکزی قرار بگیرد. البته طی سالهای گذشته دولت از ابزار بدهی هم استفاده کرده و فقط از بانکمرکزی بودجه خود را تامین نکرده؛ یعنی با انتشار اوراق به سراغ قرض گرفتن از مردم هم رفته است.
بهطور خلاصه، کسری بودجه دولت درنهایت به تورم و افزایش نرخ ارز منجر خواهد شد؛ اما بحثی که وجود دارد هزینههایی است که دولت ایجاد میکند و در جیب مردم سرشکن خواهد شد. این رویه، روند طبیعی اقتصاد است و از آن گریزی نداریم. دولتها نیز ممکن است بتوانند با برخی دخالتها این روند را تحتتاثیر قرار دهند؛ اما نمیتوانند از آن فرار کنند و تنها میتوانند آن را به تاخیر بیندازند. بهعنوان مثال حداقل در مورد ارز اعتقاد این است که دولت با دخالت در بازار و فروش و عرضه ذخایر ارزی خود، با محدود کردن واردات برخی از کالاها یا خرید و فروش ارز توانسته است نرخ را تا حدودی به صورت موقتی کنترل کند؛ اما در نهایت هیچ گریزی نیست و کسری بودجه و اضافه خرج کردنهای دولت باید از محلی تامین شود و آن جایی جز جیب مردم نیست.
.
نشانی "اقتصادبازار" در شبکههای اجتماعی:
🔗https://instagram.com/EghtesadBazar
🔗http://Eitaa.com/EghtesadeBazar
🔗https://ble.ir/EghtesadBazar
📊 کانال اقتصادبازار
🔗t.me/EghtesadBazar
🎯راهکارهای ERP تخصصی «پگاه سیستم» برای:
🏭شرکتهای تولیدی
🚢شرکتهای بازرگانی
👷شرکتهای پیمانکاری
👨🔧شرکتهای ارائه دهنده خدمات پس از فروش
🥇این راهکارها شامل نرم افزارها و بخشهای گوناگونی مانند:
حسابداری، بهای تمام شده، برنامهریزی تولید، اتوماسیون اداری، CRM، PM، HSE، باشگاه مشتریان، تضمین کیفیت، کالیبراسیون، مدیریت پیمان، مدیریت پروژه، داشبورد مدیریت و... هست.
📅«پگاهسیستم» از ۱۳۸۲ تا همیشه با شما
✅ برای کسب اطلاعات بیشتر با ما در تماس باشید.
🌐 www.PEGAHsystem.com
🌐 @PegahSystem ™️
🌐https://instagram.com/pegahsystem?igshid=1hcleonaff4c9
☎️ 02141367000
📱09364545151
📱09122718868
🔰 آیا اقتصادی ها نق می زنند
✍️دکتر محمدرضا منجذب
طی سال های اخیر با پدیده ای روبرو هستیم و آن اینکه اساتید و تحلیلگران اقتصادی نسبت به سیاست های اقتصادی دولت و سیاستگذار بیشتر واکنش نشان می دهند و آنها را مورد نقد و بررسی قرار می دهند. به همین دلیل این شبهه مطرح می شود که آیا اقتصادی ها کاری به جز نق زدن هم بلد هستند؟
در پاسخ به سوال مزبور نکات زیر قابل طرح است:
1️⃣ دلسوزی و روحیه ملی: بیشتر اساتید و تحلیلگران اقتصادی چون دغدغه اقتصاد کشورشان را دارند در مواجه با سیاستهای اعلامی و یا اعمال شده واکنش نشان داده و با نقد و بررسیهای ارایه شده تلاش دارند تا سیاستگذار را از اشتباهات احتمالی متنبه کنند. لذا بعضا در این مسیر توصیه های اصلاحی هم ارایه می کنند.
2️⃣ تحلیل و نقد کلاسیک: در این راستا می توان به گرایش های مکتب اقتصادی تحلیلگران و اساتید اقتصاد اشاره کرد. بعنوان نمونه عده ای طرفدار دخالت دولت هستند (ناظر بر دیدگاه سوسیالیستی و یا کینزی و ...) و عده ای طرفدار اقتصاد بازار (ناظر بر دیدگاه کلاسیکی) هستند. این مکاتب اقتصادی که نشات گرفته از عقاید اقتصادی هست با دلایلی که اقامه می کنند، ادعا دارند که مسیر بهتر را معرفی می کنند.
3️⃣ گرایش های سیاسی: در خارج ایران بیشتر گرایش های حزبی مطرح هست ولیکن داخل ایران در حال حاضر به شکل های اصلاح طلب، اصول گرا و ... مطرح است. هرچند ممکن است گرایش های سیاسی در ایران موثر بر تحلیل اقتصادی باشد، اما به نظر می رسد این موضوع در مورد اساتید اقتصادی کمتر مصداق دارد. به همین دلیل ملاحظه می شود که اساتید از طیف های مختلف تحلیلهای متفاوتی را ارایه میکنند. بعضا اساتیدی از یک طیف خاص نیز تحلیل های متفاوتی ارایه کرده اند.
4️⃣ تحلیل نهادگرایان: این طیف از اساتید اقتصادی معتقدند برای اصلاحات و سیاستهای اقتصادی باید مسیر توسعه بلندمدتی تدوین گردد و نهادهای مورد نیاز برای آن تعریف گردد. سیاستهای اقتصادی کوتاه و بلندمدت در این راستا قابل تبیین است. لذا انتقادات و تحلیل های آنان نیز در این چارچوب ارایه می گردد.
5️⃣ فرا گرایشی: برخی از اساتید و تحلیلگران اقتصادی در ایران فارغ از هرگونه دسته بندیهای فوق به ارایه تحلیل، نقد و بررسی سیاستهای اقتصادی می پردازند. لذا این گروه از تحلیلگران بطور آزادی از مبانی تحلیلی طیف های مختلف اقتصادی بهره مند هستند.
6️⃣ اپوزوسیون: برخی از تحلیلگران اقتصادی همیشه در جهت مخالف سیاستهای اقتصادی تحلیل ارایه میکنند. هر چند تعداد اینها کمتر از بقیه باشد، ولی موج سواری در مسیر اپوزیت میتواند شهرت فرد را موجب شود. برخی از اینها حتی در برهه ای خود دستی بر آتش داشته و الان آن سیاستها را نقد می کنند.
در جمع بندی می توان گفت بیشتر اساتید و تحلیلگران اقتصادی از سر دلسوزی (هرچند در چارچوب مبانی فکری و مکتب اقتصادی خود) و با روحیه ملی دوست دارند مشکلات اقتصادی کشور و مشکلات معیشتی مردم به حداقل رسیده و ایران مسیر توسعه اقتصادی خود را سریعتر طی نماید. در اینصورت میتوان گفت اکثر آنها نق نمی زنند.
.
نشانی "اقتصادبازار" در شبکههای اجتماعی:
🔗https://instagram.com/EghtesadBazar
🔗http://Eitaa.com/EghtesadeBazar
🔗https://ble.ir/EghtesadBazar
📊 کانال اقتصادبازار
🔗t.me/EghtesadBazar
🔰 آیا ایران وارد عصر کودنی شده است؟!
✍️ شهرام یزدانی
اعلام میانگین ضریبهوشیِ۸۴ برای ایرانیها، سبب شگفتی بسیاری از نخبگان ایران شد. عدهای با انکار این آمار درصدد اعتراض برآمدند. با اینحال نویسنده، این موضوع را زیر عنوان نظریه «ترقیق هوشی» در سال ۱۳۷۹ در سازمان مدیریت پیشبینی کرده بود.
ضریبهوشی چیست؟
ضریب هوشی، نسبتی استکه از تقسیم سن عقلی بر سن تقویمی ضرب در صد بهدست میآید. اگر سن عقلی با سن تقویمی یکسان باشد، ضریبهوشی برابر با صد میشود. اما در برخی مواقع در بعضی افراد سن عقلی بیشتر میشود که این فرد، هوشی بیش از دیگران دارد.
برای بدست آوردن سن عقلی راههای زیادی وجود دارد و معمولا کارشناسان از تستهای خاصی استفاده میکنند که جنبههای مختلفی مانند تشخیص الگوها، قدرت حافظه کوتاهمدت، استفاده فرد از واژهها، سرعت محاسبه فرد، درک روابط یا جبر، اطلاعات عمومی، محاسبات ریاضی، درک فضایی، منطق و املا را ارزیابی میکند.
بدینترتیب دستیابی به میانگین ضریبهوشی بالاتر، یکی از ابزارها و بطور همزمان یکی از دستاوردهای مهم توسعه محسوب میشود.
ضریب هوشی ملل
مطالعات فراوانی روی تفاوت میانگین ضریبهوشی ملتها در کشورهای گوناگون صورت گرفتهاست. میانگین ضریبهوشی آمریکاییها و انگلیسیها حدود ۱۰۰ است. این عدد برای شهروندان ژاپنی، چینی، کرهای، هنگ کنگی و تایوانی کمابیش ۱۰۵ و برای ترکیه، کشورهای خاورمیانه و جنوب آسیا بین ۷۸ تا ۹۰ و برای کشورهای آفریقاییِ پایینتر از صحرای آفریقا بین ۶۵ تا ۷۵ است.
در این میان ایران با میانگین ضریبهوشیِ ۸۴، رتبه ۹۷ را بین ۱۸۵ کشور جهان داراست.
اما هنگامی که با تفاوت میانگین ضریبهوشی میان دو کشور یا دو نژاد روبرو میشویم قایلشدن به تفاوت ژنتیک، به نوعی به معنای وجود نژادهای متفاوت است.
نقش محیط وتغذیه
جدای از عوامل ژنتیک، عوامل محیطی گوناگونی روی ضریبهوشی ملتها تاثیر میگذارند: وضعیت تغذیهای بویژه در دوران کودکی، استرسها و تروماهای روانی، فقر عاطفی و ارتباطی وکمیت و کیفیت تحصیلات همگی بر ضریبهوشی تاثیر میگذارند.
تاثیر فرار مغزها
مهاجرت نخبگانِ دارای ضریبهوشی بالا اثری مخرب بر توسعه ملل میگذارد. بدیهی است بار توسعه و پیشرفت جوامع بر دوش نخبگان و دانشمندان هر جامعه است. حال زمانیکه نخبگان یک جامعه آنرا ترک میکنند نهتنها خروج آنها مستقیماً جامعه را متاثر میکند بلکه در درازمدت ذخیره ژنتیکی کشور متبوعشان را نیز فقیرتر میکند و در نسلهای آتی، روند انتقال ضرایب بالای هوشی به «نسلهای آینده» با اختلال مواجه میشود.
مطالعه تطبیقی: اسکاتلند
مهاجرت نخبگان در مورد کشور اسکاتلند طی بیش از نیم قرن بهدقت مطالعه شده است. از اوایل قرن بیستم، هر ساله تعداد زیادی از افراد تحصیلکردهی اسکاتلندی به انگلستان مهاجرت میکنند. درصد میانگین مهاجرت سالانه تحصیلکردگان دانشگاهی از اسکاتلند به انگلستان، ۱۷/۲% و میانگین ضریبهوشی این مهاجران ۱۰۸/۱ میباشد.
این موضوع سبب شده تا میانگین ضریبهوشی اسکاتلندیها به طور میانگین در هر نسل یک امتیاز نسبت به نسل پیش کاهش یابد واسکاتلندیها در نیمههای سده بیستم، به کمهوشترین ملت اروپایی(با میانگین ضریبهوشی ۹۷) تبدیل شدند.
ایران
بر اساس آمار صندوق بینالمللی پول، ایران با ضریب مهاجرت ۱۵درصد، رتبه نخست را در میان ۶۱ کشور توسعهنیافته و درحال توسعه دارا است و میتوان تخمین زد که در سهدهه اخیر، دستکم سه واحد از میانگین ضریبهوشی ایرانی ها تنها بهسبب مهاجرت کاهش یافتهاست.
جمعبندی
مهاجرت نخبگان تنها سبب کاهش میانگین ضریبهوشی ملل نمیشود بلکه کشورهای مبداءِ مهاجرت را ازنوابغ تهی میسازد!
با نگاهی به فهرست نوابغی چون: لئوناردو داوینچی(با ضریبهوشی ۲۲۰) گوته(۲۱۰)، پاسکال(۱۹۵) نیوتن(۱۹۰) لاپلاس(۱۹۰)، ولتر(۱۹۰)، دکارت(۱۸۵) گالیله(۱۸۵)، کانت(۱۷۵)، داروین(۱۶۵)، موزارت(۱۶۵) بیلگیتس(۱۶۹)، کوپرنیک(۱۶۰) و اینشتین(۱۶۰) به سادگی درمییابیم که توسعه دانش بشر در طول تاریخ، بیش از هرچیز مرهون تلاشهای افراد نابغه است. نوابغ همان کسانی هستند که توان حل پیچیدهترین مشکلات یک جامعه را دارند و مسئولیت راهبری علمی و اجرایی کشورها را در وضعیتهای بحرانی برعهده دارند.
تاثیر نوابغ بر روی توسعه جوامع بهحدی است که میتوان اصلِ «ملتی که نابغه ندارد، هیچچیز دیگر ندارد» را با عبارت معروفِ «ملتی که قهرمان ندارد، هیچچیز ندارد»، جایگزین کرد.
پ .ن : البته در عصر حاضر نوابغ نیز جز در بستر فراهم بودن شرایط در کشورشان امکان تاثیر گذاری برای ارتقای جامعه خویش را ندارند! که یکی از دلایل مهاجرت نیز همین
.
نشانی "اقتصادبازار" در شبکههای اجتماعی:
🔗https://instagram.com/EghtesadBazar
🔗http://Eitaa.com/EghtesadeBazar
🔗https://ble.ir/EghtesadBazar
📊 کانال اقتصادبازار
🔗t.me/EghtesadBazar
🔰 نوکیا چرا فرو پاشید؟
احتمالا نام مجله معتبر و معروف فوربز را شنیده باشید. جزو معتبرترین نشریات کسب وکار، موفقیت، کارآفرینی و ثروت است. این نشریه روی جلد خود را در سال ۲۰۰۷ به نوکیا اختصاص داد و یک تیتر جنجالی زد: «آیا کسی می تواند نوکیا را با یک میلیارد مشتری از تخت پادشاهی به زیر کشد؟».
نوکیا آن روزها سلطان بلامنازع موبایل و ارتباطات بود. اما نوکیا فروپاشید: طی سیزده سال سهم بازارش از رتبه اول به رتبه دهم و ارزش شرکت از ۲۵۰ به کمتر از ۴ میلیارد یورو سقوط کرد.
یکی از جالبترین تحلیلهایی که در ارتباط با فروپاشی امپراطوری نوکیا منتشر شده است، نتایج مطالعات مشترکی میان یک دانشگاه فنلاندی و مدرسه کسبوکار معتبر اینسید فرانسه است. این نتایج حرفهای شنیدنی را در قالب سه نکته طرح میکند که خود حاصل ۱۲۰ مصاحبه (شامل ۹ مصاحبه با اعضای هیئتمدیره و ۱۹ مصاحبه با مدیران ارشد نوکیا) بوده است.
اما این سه راز سقوط چیست؟
راز اول؛ نبود فضای مناسب برای گفتگوهای صریح، آزاد و بنیادین: در آن بازه زمانی فضای مناسبی برای گفتوگوها و بحثهای جدی و راهبردی وجود نداشت. یکی از مدیران ارشد نوکیا نقل میکند که بین سالهای ۲۰۰۷ تا ۲۰۱۱، خیلی از اعضای هیئتمدیره احساس میکردند که دیگر نمیتوانند راحت و آزاد صحبت کنند و نتیجهاش این بود که تهدیدات اپل و گوگل به میزان کافی منتقل نمیشد و برنامه مناسبی برایش در نظر گرفته نشد!
راز دوم این بود که به صورت احساسی مدیران به سیستمعامل سیمبین وابسته شده بودند و نوکیا همه گوشیهایش را با این سیستمعامل عرضه میکرد. کسی به خودش اجازه نمیداد به گزینه دیگری فکر کند. نوکیا مدت ها روی سیستمعامل خودش پافشاری کرد. وقتی هم در سال ۲۰۱۲ با تغییر مدیریت به فکر افتادند، دیگر خیلی دیر شده بود!
راز سوم: اینکه تحلیلها و تصمیمات براساس دادههای واقعی نبود و بیشتر احساسی، شهودی و شخصی بود. نقل میشود که وقتی نوکیا تصمیم گرفت بهجای سیمبین از سیستمعامل جدیدی استفاده کند، خیلی از مدیران سیستمعامل ویندوز را پیشنهاد میدادند. این در حالی بود که دادهها و شواهد واقعی افق روشنی برای سیستمعامل ویندوز نشان نمیداد و موفقیت این سیستمعامل بسیار بعید به نظر میرسید. اما نوکیا ویندوز را در گوشیهایش استفاده کرد و نتیجهاش هم شکست کاملش در سال ۲۰۱۲ بود.
منبع: بخشی از نوشته مشترک وحید شامخی و مجتبی لشکربلوکی تحت عنوان فروپاشی چگونه رخ می دهد.
.
نشانی "اقتصادبازار" در شبکههای اجتماعی:
🔗https://instagram.com/EghtesadBazar
🔗http://Eitaa.com/EghtesadeBazar
🔗https://ble.ir/EghtesadBazar
📊 کانال اقتصادبازار
🔗t.me/EghtesadBazar