💙 کانال درخواست: @CaffeTakRoman2 💙 کانال رمانهای آنلاین: @CaffeeTakOnline 💙 کانال کافه سریال: @CaffeeTakSeries 💙پیج اینستاگرام کافه: https://www.instagram.com/caffeetakroman?igsh=eWwxZngwdThkcGhu 💬ارتباط با ادمین: @aeriii1485
و من
همهی جهان را
در پیراهنِ گرم تو
خلاصه میکنم...
«شاملو»
#صبحبهخیر
@CaffeeTakRoman 📘☕️
امروز ۰۴/۰۴/۲۴♡ مطالعه داشتید؟🔬
چه کتابی؟ 📙
از کدوم نویسنده؟ 📜
امروز فیلم تماشا کردید؟ 🎬
چه فیلمی؟ 🎭
از کدوم کارگردان؟ 👨💼👩💼
پادکست گوش دادید؟ 👂
اسم پادکست رو بگید. 🗣
نظرتون رو برامون کامنت کنید.📝
@CaffeeTakRoman 📘☕️
📚 نام کتاب: #هفت_پل
✍ نویسنده: #یوکیو_میشیما
🖋 مترجم: #اختر_عمادی
📖 تعداد صفحهها: ۱۱۳
📋خلاصه:
ساعت یازدهونیم شب ماه سپتامبر، آنگاه که قرص ماه در آسمان میدرخشید، مجلسی که کویومی و کاناکو در آن پذیرایی میکردند، به پایان رسید و آنها به خانه لارل برگشتند و لباسشان را عوض کردند. کیمونوهای کتانی پوشیدند و دلشان میخواست پیش از رفتن دوشی بگیرند، اما امشب فرصتش را نداشتند. کویومی که چهلودوساله بود و چاق و قد کوتاه، کیمونوی سفیدی پوشید که برگهای سیاهی داشت. کاناکو، گیشای دیگر، بیستودوساله بود و رقصندهای زبردست؛ اما چون حامی معتبری نداشت، هرگز جای مناسبی را در رقصهای سالانه بهاره و پاییزی گیشاها به دست نمیآورد. کیمونوی کرپ او زمینهای سفید داشت با نقشهایی از چرخهای آبیرنگ...
📚 نام کتاب: #هفتخط
✍ نویسنده: #گیسو_خزان
📖 تعداد صفحهها: ۳۶۳۴
📋خلاصه:
دیار رئیس یه شرکت تبلیغاتی که برای انتقام از قاتل برادرش عضو گروه مسابقات غیرقانونی میشه. غافل از این که پدرش دنبال کسی میگرده تا وارد زندگیش بشه و از شرکت تو مسابقه منصرفش کنه...
📚 نام کتاب: #چیزهای_تیز
✍ نویسنده: #گیلین_فلین
🖋 مترجم: #سمیه_کرمی
📖 تعداد صفحهها: ۲۲۵
📋خلاصه:
کتاب چیزهای تیز، رمانی نوشتهی گیلین فلین است که اولین بار در سال 2006 وارد بازار نشر شد. کامیل پریکر پس از اقامتی کوتاه در یک بیمارستان روانپزشکی، با مأموریتی سخت و مشکلساز روبهرو میشود: او باید به شهر کوچک خود بازگردد و ماجرای قتل دو دختر کم سن و سال را پوشش دهد. در طول این سالها، کامیل بهندرت با مادر روانپریش خود یا خواهرخواندهاش - دختری زیبا و سیزدهساله که کامیل تقریبا او را نمیشناسد - صحبت کرده است. کامیل اکنون در اتاق خواب سابقش در عمارت خانوادگی خود، بهتدریج با قربانیان کمسنوسال این قتلها همذاتپنداری میکند، حتی شاید بیش از اندازه. او اکنون اگر می خواهد حقیقت را متوجه شود و از این بازگشت به خانه جان سالم به در ببرد، باید معمای روانشناسانهی گذشتهی خود را حل کند.
📚 نام کتاب: #شبح_گرگ
✍ نویسنده: #امیر_عشیری
📖 تعداد صفحهها: ۲۷۴
📋خلاصه:
داستان این کتاب درباره سرگرد اینترپل ایران است که با نفوذ به زندانهای کشور، تلاش میکرد ردپایی از یک باند قاچاق عتیقه پیدا کند. سرگرد در این جستوجو، به کشور ترکیه سفر میکند تا نقش یک عتیقهفروش خطرناک ترکیهای را در یک پرونده جنایی در ایران برملا کند.
عشق دردانهست و من غواص و دریا میکده
سر فروبردم در آن جا تا کجا سر برکنم...
«حافظ»
#شببهخیر
@CaffeeTakRoman 📘☕️
جام می و خون دل هر یک به کسی دادند
در دایره قسمت اوضاع چنین باشد
«حافظ»
#صبحبهخیر
@CaffeeTakRoman 📘☕️
امروز ۰۴/۰۴/۲۲♡ مطالعه داشتید؟🔬
چه کتابی؟ 📙
از کدوم نویسنده؟ 📜
امروز فیلم تماشا کردید؟ 🎬
چه فیلمی؟ 🎭
از کدوم کارگردان؟ 👨💼👩💼
پادکست گوش دادید؟ 👂
اسم پادکست رو بگید. 🗣
نظرتون رو برامون کامنت کنید.📝
@CaffeeTakRoman 📘☕️
📚 نام کتاب: #خیال_تو
✍ نویسنده: #فهیمه_رحیمی
📖 تعداد صفحهها: ۱۴۹
📋خلاصه:
پریچهر در سایه اقتدار پدربزرگ رشد کرد. آنها باید هفتهای یک بار به دستبوس پدربزرگ میرفتند. پدربزرگ شغل پسرها و ازدواجشان با دخترها را تعیین میکند. او عماد، پسرعموی پریچهر، را برای ازدواج با پروانه، خواهر پریچهر، انتخاب کرد و به اختلاف مادر پریچهر و مادر عماد اعتنا نکرد. پریچهر با این جنگ میان دو خانواده خود و عمو بزرگ شد و با مرگ...
عهد و پیمان تو با ما و
وفا با دگران
ساده دل من
که قسمهای تو باور کردم...
«شهریار»
#شببهخیر
@CaffeeTakRoman 📘☕️
در شکست دل من
چرخ چرا میکوشد؟
سنگ بر شیشهٔ
پیمانه گساری نزدم
«صائب تبریزی»
#صبحبهخیر
@CaffeeTakRoman 📘☕️
امروز ۰۴/۰۴/۲۳♡ مطالعه داشتید؟🔬
چه کتابی؟ 📙
از کدوم نویسنده؟ 📜
امروز فیلم تماشا کردید؟ 🎬
چه فیلمی؟ 🎭
از کدوم کارگردان؟ 👨💼👩💼
پادکست گوش دادید؟ 👂
اسم پادکست رو بگید. 🗣
نظرتون رو برامون کامنت کنید.📝
@CaffeeTakRoman 📘☕️
📚 نام کتاب: #کنت_دو_مونت_کریستو [سهجلدی]
✍ نویسنده: #الکساندر_دوما
🖋 مترجم: #ماهمنیر_مینوی
📖 تعداد صفحههای جلد اول: ۵۱۳
📖 تعداد صفحههای جلد دوم: ۵۳۲
📖 تعداد صفحههای جلد سوم: ۴۸۳
📋خلاصه:
داستان کنت مونت کریستو در فرانسه، ایتالیا و جزایر مدیترانه در طی وقایع تاریخی ۱۸۱۵-۱۸۳۹ اتفاق میافتد: دوران ترمیم بوربن در زمان پادشاهی لوئی فیلیپ فرانسه. این از روزی آغاز میشود که ناپلئون اولین جزیره خود در تبعید، البا را ترک کرد و دوره ی صد روزهی به قدرت بازگشتن او آغاز شد. محیط تاریخی عنصر اساسی کتاب است. داستانی ماجراجویانه که محور آن موضوعاتی مانند امید، عدالت، انتقام، رحمت و بخشش است. شخصیت اصلی آن مردی است که به ناحق زندانی شده است و سعی میکند شرایط زندگی خود را تغییر دهد.
📚 نام کتاب: #خوبترین_حادثه
✍ نویسنده: #زینب_پیشبهار
📖 تعداد صفحهها: ۲۰۶۷
📋خلاصه:
خزر در تدارک مراسم عروسی با نامزدش پدرام است. همه چیز خوب پیش میرود تا اینکه درست چند روز مانده به مراسم عروسی، جسد افرا، خواهر فراری خزر، توسط پلیس پیدا میشود و مراسم عروسی به هم میخورد. با یافتن یک عکس در اینستاگرام خزر در پی گذشتهی تاریک خواهرش افرا راهی امارات میشود تا راز قتل خواهرش را بفهمد و این تازه شروع ماجراست.
📚 نام کتاب: #آخرین_پدرخوانده
✍ نویسنده: #ماریو_پوزو
🖋 مترجم: #حبیبالله_شهبازی
📖 تعداد صفحهها: ۶۴۰
📋خلاصه:
دوره و زمانه با روزگار «کورلئونه»ها فرق کرده است. آمریکا از هم پاشیده است و خانواده جدیدی که «ماریو پوزو» در «آخرین پدرخوانده» آفریده و قدرتی سایهوار پشت مافیاست، نیروی گریز از مرکز مدرنیته را احساس میکنند. خانواده اگرچه هنوز در نیویورک مستقر هستند، اما در وگاس و با پیشرفت رمان در هالیوود پراکنده شدهاند. قهرمان اصلی «آخرین پدرخوانده» که در وگاس است تلاش میکند که با سرمایهگذاری در فیلم، آرزوی پدرخوانده را برای مشروعیت بخشیدن به خانواده برآورده کند.
اما در دنیای «ماریو پوزو»، جستجوی قدرت و ثروت، بیرحمی را میطلبد. کارخانههای رویاپردازی، چه در وگاس و چه در هالیوود، در انتقام، خیانت و خون بیدار هستند.
📚 نام کتاب: #حرم_دل
✍ نویسنده: #فهیمه_رحیمی
📖 تعداد صفحهها: ۱۵۱
📋خلاصه:
شنيده بودم رودابه خواستگار دارد اما فكر نمیكردم به اين زودی كارهايشان را انجام داده باشند. وقتی عمو گفت بايد به فكر مراسم عروسی باشند سر جايم خشكم زد. انگار دنيا دور سرم میچرخيد. يعنی بايد آن همه روزهای خوش كه برای خودمان آرزو داشتم را به دستهای خسته خاطره میسپردم؟ او بايد برايم خاطره میشد... نمیتوانستم تحمل كنم. فرار را تنها چاره كار دانستم اما مگر میشد به همين سادگی گذشت. دل آروم نداشت. وقتی چشم باز كردم خود را مقابل عمو ديدم. حال آشفتهام او را نگران كرد. براي اينكه مرا از آن حالوهوا خارج كند به من گفت بعد از سعيد نوبت توست كه داماد شوی... آری سعيد برادر رودابه قصد ازدواج داشت نه رودابه. آنقدر خوشحال بودم كه عمو را بیهيچ شرمی محكم در آغوش كشيدم و چشمانم برق شادی را نمیتوانست پنهان كند...
می نوش و گلی بچین
که تا درنگری
گل خاک شدهست
و سبزه خاشاک شدهست...
«خیام»
#شببهخیر
@CaffeeTakRoman 📘☕️