bolbolibargegoli1397 | Неотсортированное

Telegram-канал bolbolibargegoli1397 - بلبلی برگ گلی

-

شعر، داستان، متن های ادبی و نقیضه پردازی و......

Подписаться на канал

بلبلی برگ گلی

كدام عید و كدامین بهار؟ با چه امید؟
 كه با نبود تو نومیدم از رسیدن عید 

تو نرگس و گل سرخ و بنفشه‌ای ورنه 
 اگر تو باغ نباشی گلی نخواهم چید... 

نه هر مخاطب و هر حرف و هر حدیث خوش است 
 كه جز تو با دگرم نیست ذوق گفت‌و‌شنید...

#حسین‌منزوی

🪷🪷

Читать полностью…

بلبلی برگ گلی

تا مرا عشق تو با دیوانگان زنجیر کرد
فارغم از خدمت استاد و جور پیر کرد

آب حیوان در لب لعل تو و ما خشک لب
حسرت آن لب مرا از جان شیرین سیر کرد

روز اول بر وصالت دل نمی‌بایست بست
کار چون از دست رفت کی میتوان تدبیر کرد

من ندانستم که خونریز است عشقت های های
بهر قتل من قضا دیدی چها تدبیر کرد

عاقبت صبح وصال دوست رو خواهد نمود
گرچه این شام فراق او مرا دلگیر کرد

دو بدم آید نسیمی آورد بوئی ز دوست
اهل دلرا، اهل دل اینرا چنین تقریر کرد

یک نشانهای وصالش میرسد هر دم بدل
این نشانها پای دل در حلقهٔ زنجیر کرد

روز وصل او نیابم جز بآه نیم شب
عاشقانرا رهنمائی نالهٔ شبگیر کرد

گفت هان رو می‌نمایم جان فشان ای فیض نیز
زین بشارت جان فشاندم من ولی او دیر کرد


فیض کاشانی
غزل ۲۶۸

Читать полностью…

بلبلی برگ گلی

دیروز ۲۷ فروردین ۱۴۰۴ مجسمه‌ی استاد محمد رضا شفیعی کدکنی در شهر کدکن رونمایی شد.
🪷🪷

Читать полностью…

بلبلی برگ گلی

زخمی به او بزن عمیق تر از انزوا...

پل الوار

Читать полностью…

بلبلی برگ گلی

چطوری با زبان شکرگزاری زندگی مون رو تغییر بدیم؟

Читать полностью…

بلبلی برگ گلی

نمیتوانید برخلاف قوانین جهان

هستی عمل کنیدوانتظارداشته

باشیدخداوندشمارا به خواسته تان

برساند

#جول_اوستین

Читать полностью…

بلبلی برگ گلی

چمخاله
سروده و خوانش:
#شمس_لنگرودی

Читать полностью…

بلبلی برگ گلی

‍ ‍ در وسط اتفاق‌های مه‌آلود
حافظه من پر است
                از گل سوسن

#دکترسیروس‌شمیسا

مجموعه شعر: «زندگانی قدیمی‌ست»


صبح تان پر از عطر اقاقی
لحظه‌هایتان پر از اتفاق‌های قشنگ

🪷🪷

Читать полностью…

بلبلی برگ گلی

حتی اگر نباشی...

می‌خواهمت، چنانکه شب خسته خواب را
می‌جویمت، چنانکه لب تشنه آب را

محو توام چنانکه ستاره به چشم صبح
یا شبنمِ سپیده دمان، آفتاب را

بی‌تابم، آنچنان که درختان برای باد
یا کودکان خفته به گهواره، تاب را

بایسته‌ای، چنانکه تپیدن برای دل
یا آنچنان که بالِ پریدن، عقاب را

حتی اگر نباشی، می‌آفرینمت
چونان که التهاب بیابان، سراب را

ای خواهشی که خواستنی‌تر ز پاسخی
با چون تو پرسشی چه نیاز ی جواب را

مجموعهٔ کامل اشعار، «گل‌ها همه آفتاب گردانند»دکتر #قیصر_امین‌پور
🪷🪷

Читать полностью…

بلبلی برگ گلی

از دست دادنِ او برای من مثل این بود که حفره‌ای دردناک در وجودم ایجاد شده بود که دائم او را به یاد می‌آوردم، فقدانی که هرگز نمی‌توانستم با چیزی پُر کنم.


پس از تو
#جوجومویز

یاد عزیزانِ رفته به خیر🖤
🪷🪷

Читать полностью…

بلبلی برگ گلی

نبوغ یعنی انجام دادن کاری که از آن لذت می برید.
انسانهای ضعیف از ترس حرف دیگران یا از ترس از دست دادن امنیت هرگز جرات نمی کنند کاری را کــه دوست دارند را انجام دهند.

#مارک_فیشر

Читать полностью…

بلبلی برگ گلی

عیب شیرین‌دهنان نیست که خون می‌ریزند
جرم صاحب‌ نظران‌ ست که دل می‌‌بندند!

#سعدی

Читать полностью…

بلبلی برگ گلی

دلم فریاد می خواهد...
تصنیف "چه آتش ها"
خواننده: #همایون‌شجریان
آهنگساز و نوازنده تار :علی قمصری
شعر :محمدعلی بهمنی

🪷🪷

Читать полностью…

بلبلی برگ گلی

اینجا برای از تو نوشتن هوا کم است
دنیا برای از تو نوشتن مرا کم است

اکسیر من نه این که مرا شعر تازه نیست
من از تو می‌نویسم و این کیمیا کم است

سرشارم از خیال ولی این کفاف نیست
درشعر من حقیقت یک ماجرا کم است

تا این غزل شبیه غزل‌های من شود
چیزی شبیه عطر حضور شما کم است

گاهی تو را کنار خود احساس می‌کنم
اما چقدر دل خوشی خواب‌ها کم است

خون هر آن غزل که نگفتم به پای توست
آیا هنوز آمدنت را بها کم است؟

#محمدعلی‌بهمنی
یادشان گرامی.
۲۷_فروردین_زادروز_محمدعلی‌بهمنی
🪷🪷

Читать полностью…

بلبلی برگ گلی

تمایل و کشش یک هنرمندِ آفریننده آن است که بشریت را در کنار پرتگاه متوقف کند.

#پابلو_پیکاسو

Читать полностью…

بلبلی برگ گلی

گزیده‌ای کوتاه از شعر
«پرنده‌ای در دوزخ»

نشست آنجاکه مرغی بودغمگین بردرختی لخت.
سری در زیر بال و جلوه‌ای شوریده رنگ، اما،
چه داند تنگدل مرغک؟
عقابی پیر شاید بود و در خاطر خیال دیگری می‌پخت.
پرید آن‌جا، نشست این‌جا، ولی هرجا که می‌گردد،
غبار و آتش و دود است.
نگفتندش کجا باید فرود آید.
همه درهای قصرِ قصه‌های شاد مسدود است.
دلش می‌ترکد از شکوایِ آن گوهر که دارد چون
                                   صدف با خویش.
دلش می‌ترکد از این تنگنای شومِ پُر تشویش.

چه گوید، با که گوید، آه،
کز آن پرواز بی‌حاصل درین ویرانهٔ مسموم،
-چو دوزخ شش جهت را چار عنصر آتش و آتش-
همه پرهای پاکش سوخت.
کجا باید فرود آید، پریشان مرغک معصوم؟

 
#مهدی‌اخوان‌ثالث
🪷🪷

Читать полностью…

بلبلی برگ گلی

شکایت کرد روزی دیده با دل
که کار من شد از جور تو مشکل

ترا دادست دست شوق بر باد
مرا کندست سیل اشک، بنیاد

ترا گردید جای آتش، مرا آب
تو زاسایش بری گشتی، من از خواب

ز بس کاندیشه‌های خام کردی
مرا و خویش را بدنام کردی

از آن روزی که گردیدی تو مفتون
مرا آرامگه شد چشمهٔ خون

تو اندر کشور تن، پادشاهی
زوال دولت خود، چندخواهی

چرا باید چنین خودکام بودن
اسیر دانهٔ هر دام بودن

شدن همصحبت دیوانه‌ای چند
حقیقت جستن از افسانه‌ای چند

ز بحر عشق، موج فتنه پیداست
هر آن کو دم ز جانان زد، ز جان کاست

بگفت ای دوست، تیر طعنه تا چند
من از دست تو افتادم درین بند

تو رفتی و مرا همراه بردی
به زندانخانهٔ عشقم سپردی

مرا کار تو کرد آلوده دامن
تو اول دیدی، آنگه خواستم من

به دست جور کندی پایه‌ای را
در آتش سوختی همسایه‌ای را

مرا در کودکی شوق دگر بود
خیالم زین حوادث بی خبر بود

نه می‌خوردم غم ننگی و نامی
نه بودم بستهٔ بندی و دامی

نه می‌پرسیدم از هجر و وصالی
نه آگه بودم از نقص و کمالی

ترا تا آسمان، صاحب نظر کرد
مرا مفتون و مست و بی خبر کرد

شما را قصه دیگرگون نوشتند
حساب کار ما، با خون نوشتند

ز عشق و وصل و هجر و عهد و پیوند
تو حرفی خواندی و من دفتری چند

هر آن گوهر که مژگان تو می‌سُفت
نهان با من، هزاران قصه می‌گفت

مرا سرمایه بردند و ترا سود
ترا کردند خاکستر، مرا دود

بساط من سیه، شام تو دیجور
مرا نیرو تبه گشت و تو را نور

تو، وارون بخت و حال من دگرگون
ترا روزی سرشک آمد، مرا خون

تو از دیروز گویی، من از امروز
تو استادی درین ره، من نوآموز

تو گفتی راه عشق از فتنه پاک است
چو دیدم، پرتگاهی خوفناک است

ترا کرد آرزوی وصل، خرسند
مرا هجران گسست از هم، رگ و بند

مرا شمشیر زد گیتی، ترا مشت
ترا رنجور کرد، اما مرا کشت

اگر سنگی ز کوی دلبر آمد
ترا بر پای و ما را بر سر آمد

بتی، گر تیر ز ابروی کمان زد
ترا بر جامه و ما را به جان زد

ترا یک سوز و ما را سوختن‌هاست
ترا یک نکته و ما را سخن‌هاست

تو بوسی آستین، ما آستان را
تو بینی ملک تن، ما ملک جان را

ترا فرسود گر روز سیاهی
مرا سوزاند عالم سوزِ آهی


پروین اعتصامی ، دیوان اشعار
مثنویات ، تمثیلات و مقطعات
شماره ۶۴، دیده و دل

Читать полностью…

بلبلی برگ گلی

دنبال یک بهانه‌ برای جدایی است
این شهر سخت در پیِ آدم‌زدایی است

دلبستنم مقدّمه‌ی طردگشتن است
اینجا که عاشقان_همه‌شان_انزوایی است

می‌بوسی‌ام ولی چه کنم پیش من نی‌ای
کَی هرکه کربلا برود، کربلایی است؟

تو سنگ بودی آه، تراشیدمت، ببین
معشوقه‌ی زمینی‌ام اکنون هوایی است!

گفتی که: «عشق‌ورزیی» ما را چه کشته است؟
گفتم که: قاتلش به خدا «خودستایی» است!

دلداری‌ات خلاص شد و کار من تمام
آخر که گفته عشق فقط دلربایی است!
***
«فقر و فراق و غربت و آوارگی و مرگ»
یارب بیار بر سر من، هربلایی است...

حمزه عابر

Читать полностью…

بلبلی برگ گلی

مدارس ترکیه😍

شاد بودن بچه‌ها و یادگیری بدون استرس و پرورش خلاقیت

مدرسه‌هایی که آینده می‌سازن، نه فقط مدرک!

Читать полностью…

بلبلی برگ گلی

در داشتن و به دست آوردن
به دنبال شادى نباشيد،
شادى فقط
در بخشيدن به ديگران به دست مى‌آيد!

📕عشق ورای ایمان
✍ #پائولو_كوئليو

Читать полностью…

بلبلی برگ گلی

عابدی را پادشاهی طلب کرد. اندیشید که دارویی بخورم تا ضعیف شوم، مگر اعتقادی که دارد در حق من زیادت کند. آورده‌اند که داروی قاتل بخورد و بمُرد.

آن‌که چون پسته دیدمش همه مغز
پوست بر پوست بود همچو پیاز

پارسایانِ روی در مخلوق
پشت بر قبله می‌کنند نماز

چون بنده خدایِ خویش خوانَد
باید که به جز خدا نداند

#سعدی

Читать полностью…

بلبلی برگ گلی

«ذاتاً آموزگار» (دربارهٔ استاد سیروسِ شمیسا، به‌مناسبتِ زادروزشان)

#دکتراحمدرضابهرامپورعمران

من این بخت را داشته‌ام که چندسال محضرِ استاد سیروسِ شمیسا را درک‌کنم. شمیسا در زمرهٔ استادانی است که هم بر ادبِ گذشته‌ تسلّط‌دارند، هم انگلیسی و عربی می‌دانند و درعین‌حال به ادبیاتِ و زبانِ روز نیز احاطه دارند. و ازهمه‌ مهم‌تر آن‌که، در نگاهشان ادبیّات بماهُوَ ادبیات و از منظرِ ادبیّت و بلاغت اهمیّت دارد. و ترکیبِ این ویژگی‌ها، معیارِ مهمّی است که به‌خصوص امروز، عیار و هنرِ هر استاد و آموزگاری را می‌توان و باید بدان سنجید.
استادانی بزرگ و برجسته‌ را در دیگر حوزه‌های پژوهشِ ادبی، به‌ویژه متن‌پژوهی می‌شناسم، اما آنان از مجموعهٔ مقدّماتی که استادی هم‌چون شمیسا به آن آراسته‌است‌، یعنی توجّه و تأکید بر نقد و تحلیلِ بلاغی و ادبیّتِ آثار، بی‌بهره‌ اند.

بخشی از هنرِ استاد شمیسا و مزیّتِ آثارِ ایشان را ذیلِ این مولفه‌ها می‌توان برشمرد:

_ نیازسنجی در حیطهٔ مطالعاتِ ادبی و متن‌پژوهی.
_ داشتنِ زبانی روان و بیانی روشن.
_ طبقه‌بندی‌‌های منسجم و تازه و روزآمد از مباحث و مفاهیمِ ادبی.
_ رعایتِ جانبِ اعتدال، در توجه به شیوه‌های سنتی،‌ درکنارِ پسندِ روز و زمانه.
_ داشتنِ نگاهی جهانی و ایرانی.

استاد شمیسا گرچه آثاری متنوّع دربابِ شعرِ گذشته و امروز و نیز نقد و سبک‌شناسی نگاشته‌اند‌ اما همواره بررسی‌های زیباشناسانه و بلاغت‌پژوهی در کانونِ توجهِ ایشان بوده‌است. آثارِ گوناگونِ ایشان، ازجمله «عروض و قافیه»، «بدیع»، «معانی» و «بیان»، و نیز «فرهنگِ تلمیحات» و «فرهنگِ اشاراتِ ادبیاتِ فارسی»، چند دهه است که دستگیرِ پژوهشگران و دانش‌جویان است. از تألیف نخستین اثرِ استاد یعنی کتابِ «فرهنگِ عروضی» (۱۳۵۴) قریب به نیم قرن می‌گذرد. استاد شمیسا اغلب از همین رویکردِ بلاغی است اگر به سراغ شاعری (سهراب یا فروغ) یا نویسنده‌ای (هدایت) رفته‌، و یا گزینه‌‌ای از آثارِ شاعرانِ کهن (قصائدِ مسعودِ سعد، منطق‌الطیر، غزلیاتِ شمس و ...) فراهم‌آورده‌است.

استاد شمیسا چند داستان و مجموعه‌شعر نیز منتشرکرده‌اند. به‌گمانم این آثار را بیش‌تر باید محصولِ ذوق‌ورزی‌های ادیبی بزرگ تلقی‌کرد که متأثّر از چنددهه مطالعهٔ مستمر و نقدونظر، خلوتِ خویش را بدان‌ها خوش‌کرده‌ و نه الزاماً آثاری دارای اصالت و خلاقیّت؛ هرچند قطعاتی از اشعارشان در مجله‌ای به مدیریّت شاملو چاپ‌شده باشد یا داستان‌های‌شان در بررسی‌های آثارِ پست‌مدرن ارزیابی شده‌باشد.

این یادداشتِ کوتاه، ادای دینی است از سوی شاگردی کوچک، در حقّ استادی بزرگ.

🪷🪷

Читать полностью…

بلبلی برگ گلی


دلتنگ توام
تا شادمانه مرا ببینند
شاخه‌ها
به شکل نام تو سبز می‌شوند

پرنده کوچکی که نمی‌دانم نامش چیست
حروف نام تو را
بر کتابم می‌ریزد

آفتاب
به شکل پروانه‌ای از مس
گرد صدایم
بال می‌زند
و می‌دانم سکوت
فقط به خاطر من سکوت است

اما من
دلتنگ توام
شعر می‌نویسم
و واژه‌هایم را کنار می‌زنم
که تو را ببینم

#استادشمس‌لنگرودی
🪷🪷

Читать полностью…

بلبلی برگ گلی

او
در کجای افق گوشه می‌گیرد
وقتی که زخم بر‌می‌دارد
مثل افق که گوشه می‌گیرد؟

او در کجای زخمِ افق
-مثل افق که زخمِ بزرگش را
به گوشه می‌برد
و گوشه می‌گیرد در زخم-
با زخمِ گوشه‌گیرش می‌خوابد؟

#یدالله_رویایی لبریخته‌ها ۸
🪷🪷

Читать полностью…

بلبلی برگ گلی

زمانه عسرت

دیدن چهره‌ای راستین، دیدن کسی است که چیزی عظیم‌تر از خویشتن را دیده است. امروزه این اتفاق به‌ندرت روی می‌دهد، چراکه در زمانه عسرت به سر می‌بریم که در آن، بازشناختن چیزی عظیم‌تر از خویشتن غریب می‌نماید. از این روی گلها را این همه دوست می‌دارم، زیرا بی‌درنگ با من از چیزی جز خویشتن سخن می‌گویند: از نور، از مرگ، از رنگ و غیره. و پرندگان را نیز دوست می‌دارم، چون با من از بهار و آسمانی که تیرگی می‌گیرد، سخن می‌گویند.

#کریستین_بوبن: نور جهان، ترجمه پیروز سیار
🪷🪷

Читать полностью…

بلبلی برگ گلی

‏سلام دورها
چرا همه چیزهای خوب
در شما اقامت دارند؟

#محمد_صالح_علاء

Читать полностью…

بلبلی برگ گلی

📕 این پوشه از بین کانال‌های مفیدِ تلگرام دست‌چین شده و در اختیارِ شما قرار گرفته‌است. با زدن روی لینکِ زیر می‌توانید فهرستِ کانال‌ها را دیده، انتخاب کرده، و در صورت نیاز عضو شوید. 🔻🔻

/channel/addlist/8BGT-zCnmbA3MWE0

✅ کانالِ پشتیبان؛

انگلیسی صفر تا پیشرفته کودک و بزرگسال
🧧
@EverydayEnglishTalk


هماهنگی برای تبادلات؛
@TlTANIOM

Читать полностью…

بلبلی برگ گلی

به مناسبت روز جهانی صدا

" صدای تو را دوست دارم"

صدای تو چون روح آیینه‌ی بی خش و بی غش‏
جهان در صدای تو آبی ست‏
و زیر و بم هر چه از اصفهان
                     در صدای تو آبی ست‏
و هر سنت از دیر گاهان
و هر بدعت از ناگهان
          در صدای تو آبی ست‏...

#دکتراسماعیل‌خویی
🪷🪷

Читать полностью…

بلبلی برگ گلی

زندگی سرخی سیبی است
که افتاده به خاک

به نظر خوب رسیدیم
ولی بد رفتیم

#فاضل_نظری

Читать полностью…

بلبلی برگ گلی

نوشخندی با جهان و نیشخندی با خودت
در کجاهای دلت گم گشته‌ای؟
چند - چندی با خودت؟

#دکترمحمدرضاروزبه
🪷🪷

Читать полностью…
Подписаться на канал