شعر، داستان، متن های ادبی و نقیضه پردازی و......
آدمیزاد مجبور است؛
مجبور است به ادامه دادن، تحمل کردن، پذیرفتن، سازگار شدن!
آدمیزاد مسئول است؛
مسئول است که خوشحال باشد، که خوشبخت باشد، که خوب زندگی کند!
آدمیزاد انتخاب کرده؛
انتخاب کرده انسان باشد و غم و شادی، خوبی و بدی، آرامش و نا آرامی، ملایمت و ناملایمتی را توامان تجربه کند.
آدمیزاد مجبور است کنار بیاید با تناقضات و تفاوتها، مسئولیتهای پذیرفتهاش را درست به سرانجام برساند و پای انتخابهایی که داشته، قاطعانه و محکم بایستد.
#نرگس_صرافیان_طوفان
گاهی وقتها فقط خودت میتونی حالت رو بهتر کنی.
خودت رو بیشتر دوست داشته باش!
در مواجهه با اخبار بد و انرژیهای منفی چه کنیم ؟
Читать полностью…دیدار یار غائب دانی چه ذوق دارد؟
ابری که در بیابان بر تشنه ای ببارد..
ای بوی آشنایی، دانستم از کجایی؛
پیغام وصل جانان پیوند روح دارد!..
#سعدی
دل و دین باختگان را چه غَم از روز جَزا
راه بی خوف بُوَدْ مَردم غارَت زده را
#میرزا_مشربی_تکلو
ای که گفتی مرو اندر پیِ خوبان زمانه
ما کجاییم در این بحر تفکر، تو کجایی!
#سعدی
ببین عزیزم! سختکوش باش و هدف داشتهباش؛ همین کسی که امروز به اسم عشق و وابستگی از مسیر رشد و موفقیت دورت میکند، فردا برای همان هدف نداشتن و درجا زدن و تلاش نکردنت، تو را سرزنش یا رها خواهد کرد. امان از سنگرهای امنی که در طلاییترین زمانهای عمر یک انسان از راه میرسند و او را از جنگیدن و اندیشیدن و پیشروی کردن باز میدارند!
عاقل باش و عقبنشینی نکن و بجنگ و به هر سختی، روی پای خودت بایست؛ حتی وقتی سنگر امنی برای پناه گرفتن داری...
#نرگس_صرافیان_طوفان
شب فراق ز صبحم خبر چه میپرسی؟
چو روزِ من سیه است ، از سحر چه میپرسی؟
رسید جان به لب ، ای یار مهربان برخیز
گذشت کار ز پرسش ، دگر چه میپرسی؟
مپرس کز غم هجران چه بر سر تو رسید؟
مرا که نیست سر ، از دردسر چه میپرسی؟
ز واقعاتِ رهِ عشق جمله با خبرم
در این طریق ز من پرس هرچه میپرسی
به کوی دوست ، هلالی ز راهِ کعبه مپرس
تو ساکن حرمی ، از سفر چه میپرسی؟
#هلالی_جغتایی
بر آنم گر تو باز آیی که در پایت کنم جانی
و زین کمتر نشاید کرد در پای تو قربانی
امید از بخت میدارم بقای عمر چندانی
کز ابر لطف باز آید به خاک تشنه بارانی
میان عاشق و معشوق اگر باشد بیابانی
درخت ارغوان روید به جای هر مغیلانی
مگر لیلی نمیداند که بیدیدار میمونش
فراخای جهان تنگ است بر مجنون چو زندانی؟
دریغا عهد آسانی که مقدارش ندانستم
ندانی قدر وصل الا که درمانی به هجرانی
نه در زلف پریشانت منِ تنها گرفتارم
که دل در بند او دارد به هر مویی پریشانی
چه فتنهست این که در چشمت به غارت میبرد دلها
تویی در عهد ما گر هست در شیراز فتانی
نشاید خون سعدی را به باطل ریختن حقا
بیا سهل است اگر داری به خط خواجه فرمانی
زمان رفته باز آید ولیکن صبر میباید
که مستخلص نمیگردد بهاری بی زمستانی
#سعدی
کیست؟ تا سازد ز راه و رسم هستی، آگهم
عشق! خاکم را ز صحرای دگر آورده است ...
#بیدل_دهلوی
.
گفت : زندگی مثه نخ کردنِ سوزنه!
یه وقتایی بلد نیستی چیزیو بدوزی، ولی چشات انقد خوب کار میکنه که همون بار اول سوزن رو نخ میکنی،
اما هر چی پخته تر میشی، هر چی بیشتر یاد میگیری چجوری بدوزی، چجوری پینه بزنی، چجوری زندگی کنی،
تازه اون وقت چشات دیگه سو ندارن.
گفتم : خب یعنی نمیشه یه وقتی برسه که هم بلد باشی بدوزی، هم چشات اونقد سو داشته باشن که سوزن رو نخ کنی؟
گفت: چرا، میشه، خوبم میشه
اما زندگی همیشه یه چیزیش کمه.
گفتم چطور مگه؟
گفت : آخه مشکل اینجاست، وقتی که هم بلدی بدوزی، هم چشات سو داره،
تازه اون موقع میفهمی
نه نخ داری، نه سوزن ...
#بابک_زمانی
رمان : #بعد_از_ابر
آن را که رسوم عشقبازی اصل است
آسوده ز دوری و خلاص از فصل است
در نامه ی عاشقان نباشد فصلی
افسانه ی عشق، وصل اندر وصل است
حزین_لاهیجی
پا منه زنهار بی اندیشه در جای غریب
توسن سرکش خطر دارد ز صحرای غریب
صائب تبریزی
وقتی که نیستی
هیچ شکری
در فنجان قهوه ام
حل نمی شود
#نسرین_رحمانی
خواهی که مهتری و بزرگی به سر بری
خالی مباش یک نفس از حال کهتران
دنیا نیرزد آن که پریشان کند دلی
گر مقبلی به گوش مکن قول مدبران
#سعدی
- شمارهٔ ۱۷۷ - در مدح و نصیحت
د
بیهوده است مجادله بر سر اثبات دیانت یا بی دینی آدمها!
کسی که دروغ نمیگوید،
کسی که مهربان است،
کسی که از رنج دیگران اندوهگین میشود،
به مقصد رسیده است...
از هر راهی که رفته باشد.
- زرتشت
و تو با توجه به رفتار خودت با مشاهده افکار خودت اوج بگیر 🦅🦅
Читать полностью…گاهی از مردم جفا می بینی ،
بی وفایی می بینی ...
#استاد دینانی
میگریزم ز جهان بار چرا بردارم؟
سر در این معرکه اندازم و پا بردارم...
حزین لاهیجی
در اين سياره يک حقيقت بزرگ وجود دارد:
هركه باشی و هر كاری كنی،
وقتی چيزی را از ته دل طلب میکنی،
از اين رو است كه اين خواسته در روح جهان
متولد شده.
اين ماموريت تو بر روی زمين است.
پائولو کوئیلو
گروه ادبی فرهیختگان کشوری
/channel/+DKUQQ3iZ7PJiZGNk
امروز حس میکنم که از سال های گذشته هم آزادترم، چون از یادها و امیدهای واهی رها شدهام.
من دیگر بیشتر از هرکسی میدانم که هیچ چیز دوام ندارد.
- آلبرکامو
بیاموز
رسم بلند آفتاب ،
به هر جا که ویرانه دیدی بتاب
#ادیب_پیشاوری
راضی نگهداشتن دیگران چیزی فراتر از خوش رفتاری با آنهاست.
برخورد و رفتار درست با مردم همیشه و همهجا توصیه شده است اما راضی نگهداشتن آنها نوعی الگوی رفتاری است که در قالب آن شما مدام دیگران را به خود ترجیح میدهید؛ حتی اگر این کار به ضرر سلامت و رفاه شما باشد.
این کار سبب بروز احساس ناتوانی برای ابراز نیازها، علایق، بیزاریها و حفظ مرزها و حتی حفظ امنیت در ما میشود.
#جولی_اسمیت
گاهی مرا "نگاه کنی" "رد شوی" بس است
آنان که بی کَسند، به یک "در زدن" خوشند...!
#حسین_زحمتکش
دیگر غزل به خلسۀ نابم نمیبرد
پیکی به سرزمینِ شرابم نمیبرد
یک پرسشِ نشسته به هجرانِ پاسخم
اما کسی به سوی جوابم نمیبرد
تا صبح گریه میکنم و غرق میشوم
آب از سرم گذشته و خوابم نمیبرد
حتی برای دلخوشیِ چشمهای من
در تشنگی کسی به سرابم نمیبرد
▪️
دستِ تو شانهایست به آشفتگی، ولی
دستی به حال و روزِ خرابم نمیبرد...
#محمد_شریف
در محبّت یک جوِ شادی، کند مُنعِم مرا
مور را یک دانه از خرمن توانگر میکند
#قاضیسعیدقمی
هم از سکوت گریزان، هم از صدا بیزار
چنین چرا دلتنگم؟! چنین چرا بیزار
#فاضل_نظری
عشرت خوش است و بر طرف جوی
خوشترست
می بر سماع بلبل خوشگوی خوشترست
عیش است بر کنار سمنزار خواب صبح؟
نی، در کنار یار سمنبوی خوشترست
خواب از خمار بادهٔ نوشین بامداد
بر بستر شقایق خودروی خوشترست
روی از جمال دوست به صحرا مکن که روی
در روی همنشین وفاجوی خوشترست
آواز چنگ مطرب خوشگوی گو مباش
ما را حدیث همدم خوشخوی خوشترست
گر شاهد است سبزه بر اطراف گلستان
بر عارضین شاهد گلروی خوشترست
آب از نسیم باد زرهروی گشته گیر
مفتول زلف یار زرهموی خوشترست
گو چشمه آب کوثر و بستان بهشت باش
ما را مقام بر سر این کوی خوشترست
سعدی! جفا نبرده چه دانی تو قدر یار؟
تحصیل کام دل به تکاپوی خوشترست
#سعدی
آتانین تکجه آدی کل بو دونیایه دیَر
آتانین بیرباخیشی مُلک سولیمانه دیَر
آتا بیر گولدو گولوستاندا اونا تای اولماز
؟